این روزها خبرهای خوشی از کرمانشاه میرسد. پس از گزارش تصویری که هیلدا از فعالیتهای خود در این شهر نوشته بود، دو گروه دیگر نیز دیوارهای شهر کرمانشاه را پر از پوسترهای مقابله با خشونت در فضای عمومی کردند. همه این افراد پوسترهای دیدهبان آزار را ...
الهه محمدی: برای بیشترشان آنقدر تفاوتی ندارد؛ یا میگویند ما از این چیزها ندیدهایم یا «حالا چه وقت این کارهاست؟» یا «فکر میکنید فایدهای هم داشته باشد؟»، یا: «این همه مشکل! شما افتادهاید دنبال حقوق زنان؟» ما هر هفته راهی خیابانها میشویم تا ...
با گذشت بیش از دو ماه از شروع فعالیتهای دیدهبان آزار صدها پوستر در اماکن عمومی نصب شد تا این پیام را برساند که خیابان امن حق زنان است. در متن زیر گزارشی از فعالیت میدانی مژده و مهرداد در تهران، مهسا از بهبهان و آیدا از آمل را میخوانید. &nbs...
ثمین چراغی: اعضای دیدبان آزار این بار برای چسباندن پوسترهای منع آزار و اذیت زنان در مغازهها، حدفاصل چهارراه تا میدان ولیعصر، زرتشت تا ابتدای فاطمی و از سوی دیگر میدان انقلاب تا ابتدای بلوار کشاورز را پوشش دادند. آن روز مثل تمام روزها، بیحاشیه ...
زرین جوادی: دوشنبهای از روزهای میانی شهریور روزی بود پرشوق و پرامید، متفاوت از دیگر روزهای تابستانی که کمکم پشت سرم بود. با تیم «دیدبان آزار» همراه شده بودم تا پوسترهای امنیت فضای شهری را در شهر پخش کنیم و با مردم درباره آزار خیابان...
آریاناز گلرخ: در میدان جمهوری قدم میزنیم. بیشتر مغازهها مردانهفروشی هستند و مردان میانسال و پسران جوان پشت دخلهایشان نشستهاند. با تعدادی پوستر «مقابله با آزار خیابانی» وارد یکی از مغازهها شدیم و همراهم شروع کرد به توضیح دادن درباره پوسترها...
الهه محمدی: اینجا بورس انواع لوازم صوتی و تصویری است؛ تلویزیون، موبایل، دوربین. بیشتر فروشندهها هم مردند؛ مردانی جوان که حتی در روز تعطیل جمعه درهای مغازههایشان را باز کردهاند تا شاید کاسبی کنند. مدتها است که اغلب قدیمیهای خیابان جمهوری جایشان ر...
غزاله شعاعی: از پلههای متروی انقلاب بالا میروم و به دوستم میرسم. بارها از این مسیر و از جلوی تمام این مغازهها گذشتم اما این بار با دقت بیشتری به چهره فروشندهها نگاه میکنم. سعی میکنم از روی صورت، برخوردشان را پیشبینی کنم. مثلاً آقایی که خیلی م...
ملیکا رضائی: حوالی ساعت شش عصر جمعه تصمیم گرفتیم پوسترهای مقابله با آزار خیابانی را این بار در محدوده خیابان انقلاب منتشر کنیم. گرچه رخوتِ ناشی از این فکر، که نکند مردم ما را جدی نگیرند کمی آزارم میدهد اما آنقدری که باید انگیزه دارم تا پا به میدان ب...
طنین عصفوری: نمیدانستم دقیقا از کجا باید شروع کنم. تصمیم گرفتم اتفاقی سوار یکی از آن تاکسیهای زرد رنگ خالی که دور میدان نمازی در حرکت بودند شوم و کار خودم را شروع کنم. سوار ماشین شدم. پس از مدتی که گذشت پوسترها را نشانش دادم و گفتم:«امکانش هست کمی ...
نسیم نویدمقدم: عصر یک جمعه تابستانی به حد کافی کلافهکننده هست، چه برسد به آنکه بخواهی با مردم بحث کنی، تیکه بارت کنند و مسخره شوی و منم که گرفتار میشوم اگر بنا به گفتوگو باشد! لابد میگویند این همه مشکل در جامعه داریم، شما گیر دادهاید به یک موض...
ساحل: من 16 ساله و اهل زنجان هستم. پوسترهای مربوط به آزار خیابانی را در کانالهای تلگرام دیده بودم. به این فکر کردم که من هم بارها با این مزاحمتها روبهرو شدهام. اما هر بار سکوت کردم. هیچوقت واکنشی نشان نمیدادم و فکر میکردم بهترین کار این ا...
راحله رسولی: پوستر را میگیرم جلوی آقایی. سرش را بلند میکند و نگاه عاقل اندر سفیهی بهم میاندازد، میگویم «میشه این پوسترها را بزنید به شیشه مغازه؟ واسه امنیت زناست تو شهر.» میگوید: «همین؟ تموم شد؟ الان زنا با این یه دونه پوستر امنیتدار ...
از زمان انتشار پوسترهای مقابله با آزار در فضای عمومی بسیاری از داوطلبان به صورت خودجوش پوسترهای طراحی شده را دریافت و در شهر توزیع کردند. آنچه در ادامه میخوانید گزارش فعالیت میدانی «نادیا» در بجنورد و «پروشات کسائیان» در کرج است. نا...
مهتاب محمودی: چند ماهی از توزیع پوسترهای منع آزار خیابانی میگذشت. در آن مدت در بسیاری از فضاهای عمومی، از اغذیهفروشیها گرفته تا آرایشگاههای مردانه و تاکسیها و برخی ایستگاههای مترو تا آموزشگاههای درسی پوسترها و بروشورها را توزیع کردیم و با مرد...
مریم حاجیپور: حدود سه ماه پیش بود که تصاویر پوسترهای نصب شده در شهرهای مختلف را در پیج اینستاگرام یکی از دوستانم دیدم. اعتراف میکنم در ابتدا موضوع این پوسترها به نظرم آنچنان هم با اهمیت نرسید، با خود میگفتم کشور من دغدغههای مهمتری دارد و ح...
نغمه غلامحسینی: از حدود دو سال پیش که خودم را برابریخواه دانستم، همیشه دغدغهام این بود که در محیط سنتی کرمان چطور فعالیتهای میدانی داشتهباشم. گاهی مطالبی مینوشتم و در بعضی از کانالها منتشر میشد. اگر جلسهی معرفی کتابی بود در آن شرکت و سمی...
سپهر زندی: روز سهشنبه هجدهم اردیبهشت نود و هفت با جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر برای توزیع بروشورهای منع آزارهای خیابانی زنان به نمایشگاه کتاب رفتیم. مدتها بود دنبال فرصتی برای توزیع این بروشورها بودیم و چه جایی بهتر از نمایشگاه کتاب ب...
غنچه قوامی: تصمیم گرفتیم این بار برای نصب پوسترهای مربوط به شیوه نشستن در تاکسی به ایستگاه آزادی برویم. در همان بدو ورود به ایستگاه پس از توضیحات مختصر درباره فعالیتها و اهدافمان، تعدادی از رانندهها جمع شدند و روایتها و تجربههای خود را بازگو کردن...
ماهان محمدیان: اولین بار که پوسترها را دیدم با خودم گفتم این مسألهای است که سن و سال نمیشناسد و من هم باید کاری کنم. خودم و همه دوستانم بارها و بارها در خیابان مورد آزار قرار گرفتهایم. یک بار هم کنارهم جمع شدیم و از تجربههایمان گفتیم. زندگی...