با گذشت بیش از دو ماه از شروع فعالیتهای دیدهبان آزار صدها پوستر در اماکن عمومی نصب شد تا این پیام را برساند که خیابان امن حق زنان است. در متن زیر گزارشی از فعالیت میدانی مژده و مهرداد در تهران، مهسا از بهبهان و آیدا از آمل را میخوانید.
مژده: خیلی ناگهانی تصمیم گرفتم تا تنها روز آزادم، یعنی جمعه را برای پخش بروشورهای مقابله با آزار به خیابان بروم و خوشبختانه قرار شد یکی از دوستانم همراهیام کند. ما علاوه بر چسباندن پوسترها در خیابان انقلاب و چهارراه ولیعصر شهر تهران، بروشور هم تهیه کردیم. من ترجیح دادم بروشورها را بین آقایان، مخصوصا کسانی که نگاهشان کمی آزاردهنده بود پخش کنم. آنها اکثرا استقبال کردند و حتی عدهای به صورت خودجوش بروشور میخواستند. بعد از پخش آنها به مترو آمدیم و تعداد زیادی هم در واگن مختلط مترو پخش کردیم. بحث و گفتوگوی عجیبی بین آقایان در این رابطه ایجاد شده بود که من را بسیار خوشحال کرد. نهایتا روزی پر از حس خوب را تجربه کردم و این کار را به تمامی حامیان حقوق زنان توصیه میکنم.
بیتفاوتی به افزایش خشونت علیه زنان دامن میزند
مهرداد آلادین: برای اولین بار راهی شدم تا پوسترها را در سطح شهر بچسبانم و اگر توانستم مقداری با مردم صحبت کنم. از محل کارم بیرون آمدم و به اولین مغازه وارد شدم. کسی که پشت پیشخوان بود اول فکر کرد مشتری هستم و مرا تحویل گرفت. بعد از اینکه برایش توضیح دادم و اجازه خواستم که در مغازهاش پوسترها را بچسبانم به من که گفت صاحب مغازه نیست و اجازه ندارد. وقتی بیرون میآمدم با خنده گفت که کمی هم برای حق ما مرد ها تبلیغ کنید و ادامه داد: «والا الان خانمها سوار هستن و ما مرد ها پیاده». لبخند زدم و جواب دادم که ببین چقدر وضعیت حقوق شهروندی زنان خراب است که از دید شما خانمها سوار هستند در حالیکه انقدر به آنها ظلم میشود.
به مغازه دوم رفتم. بعد از اینکه صحبتهایم را شنید نگاهی کرد و گفت: «بچسبون! اگر فکر میکنی وضع با این چیزها درست میشه بچسبون.» گفتم ممنون که همراهی میکنید. در حین زدن پوسترها توضیح دادم که اطلاعرسانی در هر زمینه جواب داده است. ما هم امیدواریم بتوانیم تغییراتی ایجاد کنیم. مغازه سوم هم اصلا برخورد خوبی نداشت و به من گفت که نه آقا کار سیاسی ممنوع! گفتم اگر به دنبال حق برابر میان دختر و پسرتان باشید، کار سیاسی است؟ گفت: «من چه میدونم»
وارد چهارم مغازه شدم. صاحب آن کسب و کار یک خانم بود و برادرش را هم خبر کرد و از من خواست که اجازه دهم به جای یک پوستر، سر هر میزی یک پوستر بزند. از همراهیشان تشکر کردم و وارد مغازه بعدی شدم. صاحبمغازه بسیار خوشحال شد و گفت امیدوارم از این حرکتها بیشتر ببینیم و از من قول گرفت که برایش چند تا پوستر دیگر هم بیاورم تا آن را به مغازههای دوستانش ببرد.
در مدتی که با مردم صحبت میکردم و پوسترها را نصب میکردم، نظرهای مختلفی را شنیدم. شاید همین کسانی که مخالف چسباندن این پوسترها بودند و یا این کار را بیهوده میدانستند، خود، به بیتفاوتی برای محترم نشمردن حقوق زنان نیز دامن میزنند. مهمترین حق ما امنیت در جامعه است.
بهبهان را پر از پوستر می کنیم
مهسا برکت: به همراه دوستم تعدادی از پوسترها را در اصلیترین و شلوغترین خیابان شهر بهبهان، کاملا مستقل و بدون وابستگی به نهادی خاص، برای اطلاعرسانی عمومی در زمینه امنیت شهری بر روی ستونها و برخی از مغازهها نصب کردیم. بازخوردهای متفاوتی گرفتیم. هر کس از منظر عقاید شخصی خود به بحث ورود و عدم احساس امنیت زنان در شهر را مسئلهای جدی قلمداد میکرد. در روزهای آینده نیز برای پوشش هرچه بیشتر مغازههای پر تردد این خیابان، به چسباندن پوسترها خواهیم پرداخت. با توجه به واکنش مردم، در صدد فراگیرکردن پوسترها در دیگر نقاط شهر بهبهان هستیم.
ما به کارمان ادامه خواهیم داد
آیدا محسنی: ما گروهی از شهر آمل هستیم و امروز کارمان را شروع کردیم. خدا را شکر اکثر افرادی که با آنها صحبت کردیم استقبال کردند و وقتی پرسیدیم پوستر را کجای مغازه بچسبانیم گفتند هر جا که از نظرتان بهتر است! حتی آقایان هم حمایتمان کردند که باعث دلگرمی ما شد. هر چند تعداد معدودی هم بودند که اجازه ندادند پوستر را داخل مغازه و حتی روی میز بگذاریم. مثلا به یک رستوران رفتیم و از صاحب آن درخواست کردیم که اجازه دهد پوسترها را روی سه میز بیرون از مغازه بگذاریم. با صورتی اخمکرده گفت: «چی هس؟» گفتم:«پوسترهایی مربوط به حمایت از حقوق زنان» گفت: «از کجاس؟» گفتم:« از جای خاصی نیست! گروههایی مثل ما داوطلبانه سراسر کشور این پوسترها را پخش میکنند.» با لحن بدی گفت:«نه نمیشه. بفرمایید!» اما ما به کارمان ادامه دادیم و در روزهای آینده هم باز با مردم گفتوگو خواهیم کرد.