دیدبان آزار

مثلا همین خود شما، چرا موهایت را آبی کردی؟

ملیکا رضائی: حوالی ساعت شش عصر جمعه تصمیم گرفتیم پوسترهای مقابله با آزار خیابانی را این بار در محدوده خیابان انقلاب منتشر کنیم. گرچه رخوتِ ناشی از این فکر، که نکند مردم ما را جدی نگیرند کمی آزارم می‌دهد اما آنقدری که باید انگیزه دارم تا پا به میدان بگذارم. 
اول: وارد یک مغازه ساعت فروشی می‌شویم. می‌گوییم هدفمان ایجاد حساسیت نسبت به آزار و متلک و ... در معابر است. می‌خواهیم خیابان برای شهروندان امن باشد. مرد فروشنده که توجهش جلب شده پوزخندی می‌زند و شروع به صحبت می‌کند: «درسته خیلی آزار و اذیت تو خیابونا زیاد شده. ولی خانوما که این وضع رو می‌دونن نباید با هر سر و شکلی ظاهر بشن. مثلا همین خود شما! واسه چی موهاتو آبی کردی؟» 
با آرامش به زنی که در آن‌جا حضور داشت می‌گویم که تحقیق‌هایی که انجام شده نشان می‌دهد که افراد با پوشش‌های بسیار متفاوت از یکدیگر، مورد خشونت کلامی یا جنسی واقع شده‌اند. سبک زندگی و پوشش یک فرد توجیه مناسبی برای این تجربیات تلخ نیست.  
دوم: «شیش ماه پیش یه مردی هر روز همین اطراف، ده ساعت تمام با یه کیف چرم که تو دستش بود حد فاصل 12 فروردین تا فخررازی رو متر می‌کرد. همین که یه نفر می‌خواست از این مغازه کتاب بخره سر می‌رسید و مزاحمش می‌شد.» 
این اتفاق را یکی از کتاب فروش‌های انقلاب برای ما شرح می‌دهد. از او می‌پرسم اگر کسی در خیابان گیر یک آزارگر بیفتد و از شما کمک بخواهد حاضر به مداخله هستید؟ با روایت یک داستان دیگر از مداخله‌اش در صحنه آزار به سوالم پاسخ مثبت می‌دهد. برخورد با این مرد برایم امیدوارکننده بود تا این که کلمه «ناموس» را شنیدم. به یاد یک پژوهش علمی می‌افتم. در بخشی از این پژوهش آمده است: 
«پارادیم ناموس برای بازتولید طبقه‌بندی‌های جنسیتی موجود و حفظ جایگاه مردان، نگاهی ابزاری به بدن زن دارد. این نظام با نظارت بر بدن زنان از طریق کدهای ناموس و تقبیح و نفی هرآن‌چه که با جنسیت زنان مرتبط می‌شود، موجب شده که خود زنان نیز نگاهی منفی و تحقیرآمیز به بدنشان پیدا کنند.» واقعیت این است که هیچ چیز مطلقا سیاه یا سفید نیست و من ضمن امیدواری به حضور افرادی مثل او درجامعه باید نقاطی را که در نظرات ما مورد اختلاف هستند به بحث بگذارم.  
سوم: پوستر را نشان یکی از دو مرد فروشنده در لوازم‌التحریر فروشی می‌دهم. مرد دیگر که گویی به قصد استهزاء ریزریز می‌خندد اجازه می‌دهد که دو پوستر بر ستون‌های بیرون مغازه بچسبانیم. او معتقد است: «آزار خیابانی مربوط به همه کشورها حتی کشورهایی که حجاب در آنها کاملا آزاد است بوده و مشکل کنونی ما در جامعه ایران فقر فرهنگی است که با مشکلات اقتصادی گره خورده.» 
سوم: «خانوم چه حرفایی میزنیا. الان اصلا مث قدیم نیست که تجاوز کنن و خشونت کنن. حالا ممکنه تیکه‌ای بپرونن یا متلکی بندازن که اونم نمک زندگیه. اصلا به این چیزا گیر ندین.» 
از آمار آزار و اذیت خیابانی برایش می‌گوییم تا بداند خیابان‌ها هنوز برای زنان ناامن هستند اما مرد اصرار دارد که هر متلکی بد نیست و بسته به نوع جمله، وضعیت متفاوت است. می‌گوید که درباره تعقیب کردن هم وضع همین است. مثلا «شماره دادن» بد نیست و اگر دختری شماره نمی‌خواهد، یا آن را نگیرد یا بگیرد و بعدا بیندازد دور. مرد دیگری که در آش‌فروشی نشسته می‌گوید زن‌ها باید بروند کلاس دفاع شخصی و ورزش‌های رزمی یاد بگیرند تا در برخورد با آزارگران از پس خودشان بر بیایند. 
چهارم: زنی که در رستوران پشت صندوق نشسته از دیدن کار ما به وجد آمده است. می‌گوید فمینیست است و تمایل دارد در کار ما مشارکت کند. آدرس کانال و سایت دیده‌بان آزار را به او می‌دهیم و سرخوشانه از رستوران خارج می‌شویم. 
 بر خلاف انتظارم متوجه شدم همیشه کسانی هستند که با آن‌ها گفتگو کنیم. در طول فعالیت میدانی با دنیایی از افکار و برخوردهای متفاوت و گاه متناقض مواجه می‌شوی که اگر کنجکاو باشی گفت‌وگو کردن با هریک از آن‌ها زمان زیادی می‌گیرد؛ اما در عوض دست کم در یک روز یک نفر را به این فکر انداخته‌ای که از آزار خیابانی بی‌تفاوت نگذرد و خصوصا اگر شخصی غیر از خودش درگیر آزار شد پای به صحنه بگذارد و مداخله کند.

مطالب مرتبط