الهه محمدی: برای بیشترشان آنقدر تفاوتی ندارد؛ یا میگویند ما از این چیزها ندیدهایم یا «حالا چه وقت این کارهاست؟» یا «فکر میکنید فایدهای هم داشته باشد؟»، یا: «این همه مشکل! شما افتادهاید دنبال حقوق زنان؟»
ما هر هفته راهی خیابانها میشویم تا پوسترها را مهمان مغازههای شهر کنیم و هر بار این جملات را از برخی مغازهداران میشنویم اما هستند کسانی که میگویند چقدر جای این فعالیتهای مدنی در جامعه امروزی ما خالی بوده است. «همین که این موقع روز آمدهاید وقتتان را برای فرهنگسازی گذاشتهاید خودش جای تشکر دارد. دمتان گرم»
بالاخره باید از یک جایی شروع کنیم
اینجا کارگر شمالی است و راسته هیچ چیزی نیست. همه چیز در هم قاطی است؛ از بنگاه معاملات املاک بگیرید تا قصابی و پارچه فروشی.
-آقا! اجازه می دهید این پوسترها را که برای مقابله با آزار خیابانی علیه زنان طراحی شده به دیوار مغازهتان بچسبانیم؟
-حالا گیریم که چسباندید. اگر با چسباندن اینها موضوع متلک انداختن مردان حل میشود، بچسبانید. اما قول نمیدهم بگذارم مدت طولانی بر دیوار بماند.
-بالاخره باید از یک جایی شروع کنیم... این پوسترها قدمی برای کاهش انواع خشونت خیابانی علیه زنان است.
روایتی از دخالت در یک آزار خیابانی
اینجا قصابی کوچکی است اما پر از جمعیت. صاحب مغازه، مرد میان سالی است که با دیدن پوسترها گل از گلش میشکفد. میگوید هرجای مغازه که خواستید پوسترهایتان را بچسبانید و بعد از روزگار جوانیاش میگوید که در مینیبوس شاهد آزار و اذیت یک مرد به زنی جوان بوده است؛ «اول دبیرستان بودم و مدرسه شبانه میرفتم. یک روز در راه بازگشت از مدرسه به خانه سوار مینیبوسی شدم. دیدم مردی در مینی بوس در حال لمس بدن یک زن جوان است. من دخالت کردم. آن مرد را از مینی بوس پیاده کردم و با او درگیر شدم. اما آنها دو نفر بودند و با پنجه بوکس به چانه من زدند. گوشه خیابان افتادم و بعد یک ماه در خانه به خاطر زخمهایم خوابیدم.»
«چند بدم امشب رو با ما بگذرونید؟»
یکی از مغازهداران زن است. میگوید او هم بارها مورد همین آزار و اذیتها قرار گرفته اما اجازه ندارد این پوسترها را در مغازه بچسباند. یکی از پوسترها را میگیرد تا شاید بتواند صاحب مغازه را برای چسباندن پوستر راضی کند.
پوسترها یکی یکی در حال جا خوش کردن بر پیشانی مغازههای امیرآبادند که ماشینی توقف میکند و دو نفر سرشان را از پنجره بیرون میکنند؛ «چند بدم امشب رو با ما بگذرونید؟»
این اولین بار نیست که حین چسباندن پوسترها و گفتوگو با مغازهداران درباره آزارهای خیابانی، همان آزارهای همیشگی تکرار میشود اما بنا بر گفتوگو است؛ هرچند سرنشینان این اتومبیل توقف نکردند تا فرصتی برای بحث باشد، اما همین حرفها ما را مصممتر از همیشه کرده که یکی از راههای مقابله با این خشونتها، فرهنگسازی و گفتوگو است.