نیلوفر حامدی: «اشتباه خودش بود، چرا دعوت به خونه رو قبول کرد؟»، «اون سلبریتی معروف خودش هزار تا طرفدار داره، چرا باید تجاوز کنه؟»، «همچین روایتی به نظر نمیاد واقعی باشه. من که باور نمیکنم.» اینها بخشی از واکنشهای مخاطبان در هفتههای اخیر، نسبت به روایات آزارهای جنسی و تجاوز منتشر شده در فضای مجازی بود. گرچه انتشار این روایات سبب شد تا بالاخره بازماندگان تجاوز در جامعه ایرانی با گرفتن تسلط اوضاع در دست خود، مجددا شرایط رخ داده را بازگو کنند، اما کماکان جامعه مخاطب ایرانی واکنشهایی دارد که نشان از آگاهی اندک از رویارویی، تقابل درست و اصولی با روایات تجاوز دارد.
شکیب نصرالله، روانشناس از دانشگاه مکگیل کانادا در گفتوگو با «دیدبان آزار» ضمن بررسی مثلث بازمانده، متجاوز، جامعه مخاطب میگوید سرشدگی در مقابل متجاوز، یک نوع مکانسیم دفاعی روانی است؛ «در برخی روایتها اینطور تصور میشود که بازمانده در حین تجربه آن حادثه، شکلی از سرشدگی یا یخزدگی برایش ایجاد میشود و مخاطب تصور میکند که خود فرد اجازه تجاوز را داده است.»
او معتقد است نکته مهم در مواجهه با روایت آزار و تجاوز، درستی سنجی، یا دفاع از ناموس و غیرت دیگری نیست؛ تنها کار درست در این شرایط، همدردی و داشتن گوشی شنوا برای آزاردیده است.
چرا جامعه سراغ سرزنش بازمانده میرود؟
شکیب نصرالله، روانشناس، مثلث بازمانده، متجاوز و جامعه مخاطب، ویژگیهای روانشناختی در پس آنها و همچنین بهترین راهکارهای ممکن برای تعامل درست در این مسیر را بازگو کرد؛ روندی که جنبش «میتو» در ایران برای رسیدن به مقصدی روشنتر به آن نیاز دارد.
شکیب نصرالله با معرفی پرتکرارترین کلیشه این روزها میگوید: «برخی گفتند چرا بازمانده به خانه فرد آزارگر رفت؟ چرا خودش را در چنین شرایطی قرار داد؟ یا وقتی داستان را تا انتها میخوانند، میگویند اینکه از ابتدا روشن بود چه هدفی در سر دارد؟ چطور متوجه نشد و در چنین شرایطی قرار گرفت؟ اما این رویکرد کاملا غلطی در مقابله با تجاوز است. گرچه شاید مخاطب نیت بدی برای گفتن چنین حرفی نداشته باشد و تنها چون ناراحت است میخواهد واکنش نشان دهد، اما این واکنش کاملا غلط است، چون بازمانده را مقصر جلوه میدهد. در صورتی که تجاوز کار غلط و مجرمانهای بوده که فرد دیگری آن را انجام داده است و نباید مسئولیت این عمل مجرمانه را به گردن نجاتیافته انداخت.»
به گفته او، این پرسشها ناشی از یک ساختار غلط در جوامع مختلف است؛ «باید درک کنیم که چرا افراد چنین واکنشی را آن هم با نیت خیر نشان میدهند. این حرف گاهی یک واکنش عاطفی است. شنونده از روایت تجاوز ناراحت شده و به فکر این است که چطور میشد جلوی این اتفاق را گرفت؟ چه کاری انجام نمیشد، چنین سرانجامی رقم نمیخورد؟ در پاسخ به این پرسش فقط ذهنش سمت بازمانده میرود و اصلا این سوال برایش مطرح نمیشود، که چرا «متجاوز» فلان کار را انجام نداد؟ تامل در این نکته ما را به اینجا میرساند که ساختارهای جامعه همواره از متجاوز حمایت و محافظت کرده–به صورت عرفی یا قانونی- و این روند هم در جامعه پیاده شده است. اما در مقابل، در کشوری مثل کانادا، غیر از اینکه امکاناتی برای افرد وجود دارد که از خودشان در مقابل رخداد تجاوز و آزار محافظت کنند، مثلا یک دختر دانشجو میتواند هنگام بازگشت از دانشگاه به خانه در ساعتهای پایانی شب، با یک پلیس محلی تماس بگیرد تا او را همراهی کند. به جز این، قانون مشخصا متجاوز را مخاطب قرار میدهد و میگوید، «تو نباید به تجاوز فکر کنی.» پس در جامعه، اول بیش از اینکه مطالبه جمعی برای ایجاد امنیت برای مردم و به ویژه زنان ایجاد شود، بیش از اینکه متجاوز مورد خطاب قرار گیرد، بیش از اینکه سازوکارهای امنیتی ایجاب شود، بازمانده مورد پرسش قرار میگیرد و سرزنش میشود که چرا رفتی، را دعوتش را قبول کردی؟»
به گفته نصرالله، این دیدگاه به همراه بیقانونی در کشور سبب میشود تا همواره انگشت انتقادات به سمت بازمانده باشد، نه متجاوز؛ «در نتیجه، وقتی قانونی وجود ندارد، عاملی برای بازدارندگی مطرح نشده و متجاوز مجازات نمیشود، پس همواره زور متجاوز بیشتر است و نتیجه میشود اینکه بگوییم، دخترم تو مراقب خودت باش، چون اوضاع جامعه خیلی بد است. تو باید جلوی خودت را بگیری. چون پدر و مادر میداند که فردا روزی هیچ قانونی برای حمایت از فرزند آسیب دیدهاش وجود ندارد.»
بیشتر بخوانید:
علل سکوت بازماندگان خشونت جنسی از نگاه روانشناختی
راهکارهایی برای حمایت از بازماندگان تجاوز
راوی قبل از گفتن جزئیات تجاوز باید زره بپوشد
نکته قابل توجه دیگر در روایتهای منتشر شده اخیر در شبکههای اجتماعی، میزان بازگویی جزئیات آزارها و یا تجاوز بود. موضوعی که این روانشناس معتقد است بر نوع واکنشها در جامعه و همچنین وضعیت روحی بازمانده تاثیر میگذارد: «بسته به اینکه مخاطب روایتهای آزار کیست و هدف از ارائه جزئیات تجربه تجاوز چیست و بازمانده چه تمایلی دارد، میشود برای گفتن و یا نگفتن از جزئیات در خلال روایت تصمیم گرفت. هروقت به بحث تجاوز و نجات یافتهاش میرسیم، ابتدا باید فرد بازمانده را مبنای شروع اقدامات قرار داد. چون اوست که باید تعیین کند آیا میخواهد حرف بزند یا خیر، چقدر حرف بزند، با چه کسی حرف بزند. چون در این شرایط ما قدرت را مجددا به دست بازمانده میدهیم و همین بازگشت قدرت میتواند در ترمیم روحی و روانیاش تاثیر مثبت بگذارد.چون متجاوز یک بار با استفاده از قدرتش، بازمانده را مغلوب خودش کرده است. این ملاحظات هم باید در تمامی اقدامات از فرآیند درمان گرفته تا شکایت و اقدامات قضایی رعایت شود. در فضایی که این روزها ما در آن قرار داریم، روایتهای آزار جنسی و تجاوز در بستر فضای مجازی آغاز شدند.»
او ادامه میدهد: «هدف این افراد احقاق عدالت، بروز خشم و فریاد زدن از بیعدالتی رخ داده است. بنابراین این اقدام در فضای عمومی هدف روشنی دارد و آن دیده شدن، شنیده شدن و درآمدن از تاریکی به سمت روشنایی است. در این شرایط، فرد تصمیم میگیرد که چه اندازه از جزئیات را بگوید یا نه و کاملا به خودش مربوط است. یعنی مخاطب این میزان را تعیین نمیکند. نکته قابل توجه اما اینکه بازگو کردن جزئیات در بسیاری از موارد، باعث افزایش فشار روحی بازمانده هم میشود. اگرچه این امکان هم وجود دارد که گفتن از جزئیات، به ویژه درگفتگو با یک فرد متخصص و یا دوستی قابل اعتماد بتواند نتیجه مثبت و ترمیمی برای بازمانده به وجود آورد. اما این کار در فضای عمومی چون همیشه هستند افرادی که شما را قضاوت کنند، میتواند اثرات منفی به همراه داشته باشد و نیاز است که با زره قویتری وارد گود شوید.»
سرشدگی در مقابل متجاوز، یک نوع مکانسیم دفاعی روانی است. در برخی روایتها اینطور تصور میشود که بازمانده در حین تجربه آن حادثه، شکلی از سرشدگی یا یخزدگی برایش ایجاد میشود و مخاطب تصور میکند که خود فرد اجازه تجاوز را داده است. نصرالله با توضیح این شرایط در وصف موقعیت تجاوز میگوید: «مثلا راوی میگوید، فلانی یک بار به من تجاوز کرد، اما برای بار دوم هم من نتوانستم واکنشی نشان دهم و از خودم دفاع کنم. اینجا برخی مخاطبین میگویند که پس چرا سکوت کردی؟ چرا فریاد نکشیدی؟ چرا از خودت دفاع نکردی، پس خودت هم راضی بودی در حالی که جامعه باید آگاه باشد که واکنش روانی غالب به بحث تجاوز دقیقا همین خشک شدن، یخ زدن و نداشتن توانایی مقابله و شوکه شدن است. البته فرار کردن و جنگیدن هم واکنشهای دیگری است که در مواجهه با خطراتی که تمامیت وجودی فرد را تحت خطر قرار میدهد، بروز داده میشود. در مورد اتفاقی همچون تجاوز که فرد باورش نمیشود، اغلب واکنش شوکه شدن و یخ زدن است. این یک نوع مکانسیم دفاعی از نظر روانی محسوب شود. خیلی هم واکنش اتوماتیک، بنیادی و غیر قابل کنترلی است. مگر اینکه آموزشدیده باشید و بدانید که قرار است چه کار انجام دهید. این افعال و بیعملی میتواند بازهم تکرار شود. هم به خاطر اینکه بازمانده هنوز در شرایط شوک باقی مانده است و یا اینکه متجاوز قدرتمند است. نه الزاما قدرت جسمی، بلکه قدرت اجتماعی. در این شرایط بازمانده مدام به خودش شک میکند و میگوید حتما من اشتباه کردهام.»
فقط گوش شنوا باشیم
به نظر شکیب نصرالله، درستترین نحوه مواجهه، یکی از نکات مهم در رویارویی با این روایتها است. موضوعی که میتواند تاثیر عمیقی در ادامه مسیر گفتوگو کردن از آزار جنسی داشته باشد؛ «در مواجهه با روایت آزار و تجاوز، یک نکته مهم را باید بدانیم آن هم اینکه وظیفه مخاطب، درستی سنجی، یا دفاع از ناموس و غیرت دیگری نیست. حتی یک دادگاه عادل هم 100 درصد نمیتواند قضاوت کند. تنها کار درست در این شرایط، همدردی و داشتن گوشی شنوا برای آزاردیده است. اگرچه این روزها اوضاع بهتر شده است اما هنوز هم جامعه ما دنبال این است که ببیند حقیقت چیست. درصورتی که این وظیفه ما نیست. تحقیقات نشان داده که تنها درصد کمی از ادعاهای بیان شده درباره تجاوز دروغ است. مثلا در کانادا، یک بیستم افراد، تجاوز را گزارش میدهند. از این تعداد، درصد بسیار کمی روایت دروغین است. حالا شما تصور کنید که این عدد در ایران چقدر خواهد بود. همدردی در مواجهه با روایت آزار و تجاوز همان قدر که ساده است، به همان اندازه هم بنیادی و اساسی است. شک نکنید، بگذارید داستان را تعریف کند. حتی اگر ذهنتان درگیر درستی و غلطی است، سکوت کنید، موضع نگیرید و داستان را زیر سوال نبرید. کار دیگری که انجام دهید، این است که نباید احساس شرم و گناه به فرد القا کنید. مثلا نگویید از اول هم نباید میرفتی. نباید دعوتش را قبول میکردی. نباید به فلان محله در فلان ساعت میرفتی. در صورتی که هیچ کدام از این کارها سبب نمیشود که فرد مستحق تجاوز باشد. پس به او بگویید که تقصیری ندارد، گناهی مرتکب نشده و احساس گناه به او ندهید.»
تجاوز؛ تمایل افراد برای اعمال قدرت و تسلط بر یک فرودست
ما باید یک بار برای همیشه تکلیف خودمان را با اینکه چرا تجاوز اساسا رخ میدهد، روشن کنیم. نصرالله با بررسی این مسئله ادامه میدهد: «بر اساس پژوهشهای انجام شده، تجاوز از تمایل برای اعمال قدرت رخ میدهد. یعنی این عمل، لذت بردن و برای مغلوب کردن، ترسوندن و آزار رساندن به فردی دیگر است. پس اینکه آزارگر را به عنوان بیمار روانی معرفی کنیم، اشتباه است. افراد به خاطر داشتن اختلال روانی سراغ تجاوز نمیروند و ما در طبقهبندی اختلالات روانی، تجاوز را نداریم. یعنی چرایی بروز تجاوز نمیتواند داشتن مشکل روانی باشد. خیلی وقتها مردم در مواجهه با این افرد میگویند او «بیمار» است. چون باورشان نمیشود که یک فرد سالم دست به چنین اقدامی بزند و از ارتباط جنسی با زور لذت ببرد. اکثر پروندههای تجاوز درباره افرادی است که آزارگر و بازمانده همدیگر را میشناختند. پس این تصویر که تجاوز را به ته یک کوچه تاریک و خلوت میبرد، کاملا ایده رمانتیک غلطی است. در آمریکای شمالی، از هر 5 مورد قربانی تجاوز، 4 مورد متجاوز آشنا بوده است. از پدر و بردار گرفته تا دوست و همسایه و همسر. ممکن است که همه این افراد بیمار باشند؟ خیر. بدتر اینکه این عبارت، به آنها حاشیه امنیت میدهد. از سوی دیگر، او را از خودشان حساب نمیکنند و به همین دلیل هم مسئولیت کمتری در قبال او احساس میکنند. در صورتی که کاملا برعکس است. اتفاقا متجاوز از آشنایانی است که شما اتفاقا در برابر آن مسئولیت داشتید.»
به گفته نصرالله، اینکه ساحت سلبریتیها را از تجاوز دور بدانیم، مورد دیگری است که باعث واکنشهای نادرست درمقابل این روایتها شده است: «برخی از روایتهای مطرح شده درباره آزار جنسی و تجاوز، مربوط به سلبریتیها است. مواردی که بیشتر هم شنیده میشوند اما کمتر باورشان میکنند. چون ساحت تجاوز را دور از فلان آرتیست و سیاستمدار بزرگ میدانند. اینجا چون اعتماد به فلان فرد مشهور شکسته میشود، نمیتواند باور کند و برایش قابل باور نیست که عمل تجاوز از کسی همچون او سر بزند. این تصور برای شما حتی گاهی ترسناک است و به همین دلیل هم آن را پس میزنید. پس دوباره تکرار میکنم که قرار نیست شما باور کنید، قضاوت کنید و یا حقی را به کسی بدهید. شما فقط باید گوش دهید.»