نویسنده: میم
هر منازعهای لااقل دو طرف دارد: آنکه مهاجم و جاهطلب و ستیزهجوست و آنکه مورد تهاجم و تصرف و دستدرازی قرار میگیرد. مهاجم با این ادعا وارد منازعه میشود که اقداماتِ طرفِ مقابل را تحریککننده، غیرمنطقی یا مخالف با تعهدات پیشین تلقی کرده است. مهاجم اغلب به نیروی برتر نظامی یا هژمونی قدرتی که در ادامه از آن برخوردار خواهد بود، غره است. ازاینروست که دندان تیز میکند تا مناسبات قدرت و سلطه را یکجانبه و به نفع خویش، بازسازی کند. در هفتهای که گذشت مردم ایران در دو میدان منازعه گرفتار شدند: منازعه بینالمللی درپس حمله اسراییل به کنسولگری ایران و منازعه بین پلیس انتظامی و آمران حکومت با زنان. اگر تشخیص طرفین منازعه در اولی نسبتا آسان بود، در مورد دوم، این تشخیص پیچیدهتر بود.
کنسولگری ایران در دمشق مورد تهاجم قرار میگیرد، ایران به موشکباران تلافیجویانه علیه این تعرض دست میزند و همزمان، در خیابانها، ارتشی از نیروهای انتظامی در برابر زنان، برپا میشود. مخاصمه از مرزهای سرزمینی، به مرزهای تن زنان کشیده میشود. دشمن، از بدن زنان، از روسریهای حذفشده، لباسهای خارج از بایستهها، به اقتدار حاکمیت ضربه میزند. این تلقی، در بازآرایی نیروهای یکدستسازِ حاکمیت، با نام طرح نور، قرار است این مسأله را چنان روشن کند که ببیند آنکه نمیدید: شهرها، خیابانها و زنان تحت کنترلند، پس حکومت به حکومتورزی ادامه میدهد. اگر برای حفظ حدود سرزمینی از موشکهای کروز استفاده میکند، اینجا، درون فضای شهری با باتوم و پتو و شوکر بدنهای زنان به انقیادِ نظم حاکمیتی درمیآید. الگو، قالب و قابِ تعیینشده برای شیوه لباس پوشیدنِ زنان همواره درحال بهروز شدن و گسترده کردن ممنوعیتها است.
اینبار نیز، چون تابستانِ پرکشمکش ۱۴۰۱- همان تابستان پر از تصاویر خشن علیه زنان: از تصویر مادری که یکتنه میخواست جلوی ون ارشاد را بگیرد و التماس میکرد که دخترش بیمارست، تا تن خندان ژینا/مهسا در مانتوی بلند مشکیاش که به چهره برادر لبخند میزند و پر از حس زندگیست، و تنها چند ساعت بعد، جنازهاش به خانواده داده میشود- معیارها و شیوههای مواجهه گشت ارشاد، ضربتی است. پس از دوسال اعتراض به زیادهرویها، اجحافها و قالبسازیها در مورد الگوی پوشش، باز هم خیابانها به تصرف ناظمان و آمران پوشش درآمده است. دیگر صحبت از این نیست که منتقدان همیشه گفتهاند که این قالبها قابل اندازهگیری با معیارهای سلیقهای آمران نیست یا الگوی مودبانه ارشاد، پاسخ خواهد داد یا نه. صحبت از حضور ناامنکننده ناظمان برای زنان در خیابان است. اینکه آنان، زنان را از حضور در خیابان میترسانند و اینکه هر زنی میتواند بهصرفِ زن بودن، در خیابان دستگیر شود، مورد خشونت کلامی و بدنی قرار بگیرد و آسیب ببیند.
این روزها، هراس از جنگ با کشور متخاصم، همزمان شده است با هراس از رودررویی با آمران و گشت ارشاد در فضای شهری. فضای شهری چنان گرمِ زدوخورد و مقابله بین مردم و ارشادگران و انتظامبخشان به بدنهای مونث شده است که گویی پیش از آنکه مورد تهاجمِ بمباران دشمن خارجی قرار بگیریم، به اِشغال درآمدهایم؛ تا بدانیم که جنگ برای ما زنان هیچ سمتِ برندهای ندارد. زیرا به قول ویرجینیا ولف، ما زنان سرزمینی نداریم. ما برای بازپسگیریِ مالکیت بر بدن خویش، هر روز درحال مبارزهایم، سرزمینها و مرزکشیهایِ حاصل سیاستبازیهای سرمایهداری مردسالار، هرگز تغییری در انقیاد زنان ایجاد نکردهاند. سوال اینجاست: درحالیکه درپی تشدید تنشها بین ایران و اسرائیل، اضطراب نسبت به حمله اسرائیل در جامعه بالا گرفته است، چرا خیابانها عرصه مقابله حکومت با زنان بر سر الگوی درست لباس پوشیدن شده است؟
انتظام بدنها در راستای انتظام مرزها، دستورالعمل حکومتورزی حاکمیت شده است؛ همزمان دلار درحال صعودست و بازار سرمایه ملتهب. نگرانی از امکانِ تداومِ زیست در جریان زندگی روزمره ایرانیان جاریست، اما بازپسگیریِ کنترلِ بدن زنان در اولویت اهداف و برنامههای حاکمیت است. ۳۹ سل به عقب بازگردیم؛ به اندازه عمر بسیاری از دختران و زنانی که در خیابان هرروز برای حق خود بر بدن و کیستی خود میرزمند: سال ۱۳۶۴ است، ایران درحال جنگ با عراق است و همزمان، خیابانها باوجود انتقادات از تندرویهای صورتگرفته در تجمعات علیه بیحجابی، دوباره عرصه حضور موتورسواران حزباللهی در اعتراض به بیبندوباری شده است.
یادداشت هاشمی در ۲۸ فروردین ۱۳۶۴، گزارشی از این تجمع و اهداف آن میدهد: «شب، مهمان نخستوزیر بودیم در آنجا درباره حرکات موتورسواران حزباللهی در خیابانها و برخورد آنها با افراد بیبندوبار که این روزها اوج گرفته است، بحث شد. مقرر شد بدون اینکه انتقاد تندی از آنها شود از عملشان جلوگیری شود، زیرا اعلامیه بیامضایی برای دعوت به تظاهرات علیه جنگ پخش شده و شاید لازم باشد که در روز شنبه نیروهای حزباللهی هم در خیابانها باشند.» آنها در خیابان ماندند و اعتراضهای خشن تا چند روز ادامه یافت. (برگرفته از کانال اتاق آینده: شیرعلی نیا) اطلاعی از اینکه تجمع ضدجنگی که هاشمی از برگزاری آن نگران بود، برگزار شد یا نه، وجود ندارد. اما پس از گذشت ۳۹ سال از این واقعه، این سوال تاریخی برای زنان باقی خواهد ماند که: آیا انتظامدهندگان به بدن زنان در عرصه شهری، به بهانه پوشش زنان درحال کنترل دیگر نیروهای حیات مدنی شهری هستند؟ انتظام بدن زنان چگونه هدفِ کنترل نیروهای معترض به سیاستهای حاکمیت را تامین میکند؟ آیا این الگوی حضور دائمی پلیسِ ناظر بر زیست روزمره، با تمرکز بر بدن زنان، بستری برای توجیه یک حضور نظامی-حاکمیتی نیست؟