دیدبان آزار

روایتی از تجربه‌ پیگیری آزار جنسی در دانشگاه

صدایمان از دیوار دانشگاه بلندتر است

سروناز احمدی: این متن بر اساس تجربه پیگیری یک مورد آزار جنسی در دانشگاه نوشته شده است. تجربه‌ای که بیانگر روایتگری، پیگیری، شهادت رسمی و قانونی چند دانشجوی یک دانشگاه از جمله من، علیه استادی است که با تهدید سعی بر ساکت کردنمان داشت و درنهایت از ما شکایت کرد. گرچه پرونده در‌نهایت، علی‌رغم پیگیری‌های مستمر شاکی با حکم منع تعقیب بسته شد و آن استاد دیگر برای تدریس به آن دانشگاه خوانده نشد، اما تجربه‌ای نزدیک برای درک روند پیگیری آزارهای جنسی در دانشگاه‌ها بود. بر اساس این تجربه، این گزارش را با چند پرسش آغاز می‌کنم: تصور کنید در دانشگاه مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اید. برای پیگیری این موضوع چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ اصلاً ابتدا باید به کجا مراجعه کنید؟ آیا جلسه‌ای بین افراد تصمیم‌گیرنده هماهنگ می‌شود یا مجبور می‌شوید چندبار به دانشگاه مراجعه کنید و جلسات متعدد جداگانه‌ای داشته باشید تا برای هرکدام از این بخش‌ها و نهادها روایتی را که برایتان آزاردهنده است بازگو کنید؟

ما در روند پیگیری آزارهای جنسی این استاد، با نمایندگانی از بخش‌های مختلف دانشگاه مواجه شدیم: حراست، بازرسی، ریاست، آموزش، معاونت فرهنگی یا دفتر نهاد رهبری. توجه داشته باشیم که تشکل‌های دانشجویی در این دانشگاه در آن مقطع زمانی چندان فعال نبودند و امکان مراجعه به آنها وجود نداشت. درنتیجه در این تجربه خاص به بررسی نقاط ضعف و قوت تشکل‌های دانشجویی در پیگیری چنین مواردی نمی‌پردازم. پرسش دیگر این است که آیا مسئولان پیگیری این گزارش‌ها در مورد نحوه برخورد با شما آموزش‌های لازم را دیده‌اند؟ این مسئله یکی از دشواری‌های جدی پیگیری آزار جنسی در دانشگاه است. همچنین این مسئله که هیچ مسئول مشخصی در دانشگاه برای پیگیری گزارش آزار جنسی وجود ندارد. بنابراین دانشجو مجبور می‌شود برای افراد متعدد تجربه‌ای آزاردهنده را بارها یادآوری و تعریف کند. در این مورد مشخص پیگیری آزار جنسی، حتی یک جلسه هم برای مداخله مسئولان دانشگاه ترتیب داده نشد که روایات را در جلسه‌ای به‌صورت همزمان بشنوند.

مرحله بعدی چگونگی مواجهه با گزارش شما است. مسئولان دانشگاه بعد از شنیدن روایات حتی نمی‌دانند که باید چطور با چنین مساله‌ای روبرو بشوند و اساسا چطور رفتار کنند. برخی از این مسئولان به دلیل اینکه روایت آزار جنسی در رسانه منتشر شده، تمرکزشان را می‌گذارند روی حفظ «آبروی» دانشگاه. مثلا می‌گویند «سروصدا» نکنید، ما پیگیری می‌کنیم. در صورتی که ما شاهد بودیم از ۱۰ سال پیش تا کنون گزارش‌های آزار جنسی از سوی دانشجویان در این دانشگاه پیگیری نشده و دانشجو به دلیل تجربه آزاردهنده‌ای که در مسیر دادخواهی داشته، از ادامه این روند منصرف شده است. بعضی از این مسئولان در برخورد با خانواده‌های دانشجویان، به مفاهیمی مثل «ناموس» و «آبرو» متوسل می‌شوند و به آنها توصیه می‌کنند که این موضوع را جار نزنند تا دخترشان در دانشگاه «تابلو» نشود. بعضی از مسئولان هم این تجربیات را جدی نمی‌گیرند. مثلا در این مورد پیگیری آزار جنسی یک استاد، یکی از مسئولان به شوخی به ما گفت:‌ «بد نشده حالا! نگاه‌های خیره این مرد باعث شده شما مقنعه‌های بلند بخرید و این‌‌گونه خیال ما هم از وضع پوشش شما راحت شده!» در واقع او به دنبال فواید آزار دیدن دانشجوها می‌گشت. یا مثلا چون تجربه آزار جنسی یک دانشجو مربوط به چند سال قبل بود، به او گفتند چرا پس از این‌همه سال الان روایت می‌کنی؟ حتما توطئه‌ای علیه این استاد در کار است. درحالیکه این زن سال‌ها قبل هم پیگیری کرده و به دفتر نهاد رهبری در دانشگاه ارجاع داده شده بود. 

ما این موضوع را از طریق حراست هم پیگیری کردیم. اما جلسه پیگیری، بیشتر تبدیل به جلسه بازجویی شد. آنها عاملیت ما را که در حال پیگیری این آزار جنسی بودیم انکار می‌کردند و می‌گفتند:‌ «جو می‌تو شما را گرفته و باید حواستان باشد که فریب این حرکت‌ها را که فمینیست‌ها و کمونیست‌ها شروع می‌کنند، نخورید. حتما گول خورده‌اید که این موضوع را گزارش می‌کنید!» نهادی که عنوان «حافظ امنیت» را به دوش می‌کشد، در حقیقت شما را سرکوب می‌کند. یکی از موضوعات مهم دیگر در این روند، نوع مواجهه دیگر استادان دانشگاه با این روایات بود. بسیاری از این استادان ترجیح می‌دادند سمت همکارشان بایستند و یا سکوت کنند. بعضی از آنها این موضوع را به اختلاف‌ها و تیم‌بندی‌هایی که میان اساتید وجود دارد ربط می‌دادند. برای مثال استاد آزارگر در روز دادگاه هم گفته بود این دانشجویان تحت‌تاثیر استادی هستند که مردستیز است و دوست ندارد هیچ استاد مردی در دانشگاه باشد. یا گفته بود این خانم فعال حوزه زنان است و از این کار اهداف سیاسی دارد.

 

چرا گزارش نمی‌کنیم؟

 پیش از این سؤال‌ها، باید پرسید که اصلاً اگر از سوی یکی از اساتید، کارکنان یا دانشجویان دانشگاه آزار ببینیم، گزارش می‌کنیم؟ آسیب‌دیدگان خشونت ممکن است به دلایل متعددی سکوت کنند که به‌طور مبسوط در منابع مختلفی به این موانع پرداخته شده است. در اینجا بیایید به دلایلی فکر کنیم که دانشجویان به‌طور خاص، ممکن است سکوت کنند. دانشجو ممکن است علی‌رغم احساس ناخوشایندی که دارد و علی‌رغم تکرارشدن این رفتارها اعتراضی نکند. چون قرار است واحدهای متعدد دیگری را با این استاد بگذراند و مایل نیست به جای چهار سال، پنج سال در مقطع لیسانس تحصیل کند. از طرفی چون اساتید به‌ویژه استادان مرد در حوزه کاری و تحصیلی‌اش ارتباطات گسترده و دسترسی‌ به منابع متعدد دارند دارند ممکن است دانشجو در ادامه مراحل تحصیل در مصاحبه کارشناسی ارشد و یا استخدام به آن استاد بربخورد و در پی تلافی‌جویی آن استاد، در آینده تحصیلی و حرفه‌ای دچار مشکل شود. 

برای مثال، حتی یکی از دانشجویان مرد که قصد همدلی ما در این پرونده را داشت به من گفت:‌ «ببخشید که چیزی نمی‌گویم چون امریه و سربازی‌ام گیر این استاد است.» یا دانشجویی که مورد آزار قرار گرفته چیزی نمی‌گوید چون آزارگر ممکن است از او شکایت کند و اثبات این موضوع در سیستم قضایی ایران سختی‌های خودش را دارد. یا شاید هم این سؤال برایش مطرح می‌شود که حالا مثلاً بعد از دو سال که آمادگی شکستن سکوت را پیدا کرده است، آیا مسئولان دانشگاه نقشی را که عدم توازن قدرت در رابطه بین آزارگر و قربانی در گزارش‌نکردن خشونت ایفا کرده است درک می‌کنند یا به دنبال کشف دسیسه‌چینی و توطئه‌ای که با اساتید دیگر برای «سرنگونی» این فرد کرده‌اید، خواهند بود؟ 

از طرف دیگر دانشجویانی ممکن است نخواهند تجربه خود را روایت کنند چون این موضوع از لحاظ فرهنگی موضوع حساسی است و ممکن است به آنها برچسب‌هایی زده شود. گرچه در این مسیر، پدرم من را همراهی کرد اما آیا خانواده‌های دیگر دانشجویان حاضر به این همکاری و حمایت هستند؟ همه این موضوعات عدم توازن قدرت در رابطه دانشجو و استاد را نشان می‌دهد اما افراد را بابت گزارش‌ندادن آزارهای جنسی در دانشگاه‌ها را نباید سرزنش کرد. باید سیستمی را سرزنش کرد که در آن «گفتن حقیقت با صدای بلند» هزینه‌های گزافی دارد یا حداقل ترس آن در اذهانمان کاشته شده است. پیگیری چنین موضوعی در دانشگاه  فشار روانی و عصبی بالایی بر افراد تحمیل می‌کند و برای طی‌کردن این مسیر باید کفش آهنی به پا کرد. خصوصا وقتی مجبورید با تعداد زیادی (دانشجویان و اساتید) سر‌و‌کله بزنید که کلیشه‌های مربوط به آزار جنسی را مدام به سمتت پرتاب می‌کنند: «سر کلاس‌ها زبون داشتی از حقوق زنان بگی چرا وقتی تو اتاقش بودی زبونت وا نشد؟ این استاد خیلی محترمه من چنین چیزایی ازش ندیدم، خجالت بکشید.» حتی ممکن است خودتان، خودتان را سرزنش کنید که چرا فلان مدرکی که می‌توانست اثباتی بر ادعای شما باشد را نادیده گرفته یا از دست‌ داده‌اید. 

 

بالاخره ترسمان می‌ریزد

ادامه مبارزه با آنچه که تبعیض جنسیتی می‌نامیم به‌هیچ‌وجه ساده نیست، اما ممکن است و مقاومت سرسختانه‌ای می‌طلبد. در این روند همیشه هم همه‌چیز علیه شما قد علم نمی‌کند. ممکن است برخی اساتید احساس کنند حرمت استادی خدشه‌دار شده و به این جایگاه توهین شده، اما به‌جای مقصر‌شمردن روایتگر یا روایت آزار، خشونتگر را که از جایگاهش سوءاستفاده کرده است، طرد کنند، با دانشجوی‌ خود تماس بگیرند و اعلام کنند که کنارش هستند، همدل‌اند و این موضوع را پیگیری می‌کنند و کاملاً تصویری دیگر از قرارگرفتن در جایگاه استادی ارائه دهند، ممکن است هم‌کلاسی‌تان برای همدلی پیشنهاد کمک در انجام پروژه یک واحد را بدهد، وقتی تحت‌ فشار روانی شدید هستیددیا با رساندنتان به این جلسه همدلی‌اش را ابراز کند. همدلی بدون شک می‌تواند در اشکال مختلف انجام شود. ممکن است رسانه‌ای که صدایتان را بلندتر کرده با وجود تهدید‌شدن به اصولش پایبند بماند و کنارتان بایستد. حتی اینکه بازماندگان آزار دیگری هم اعلام آمادگی برای گزارش روایتشان را بکنند، انگار دستی به سویت دراز شده که انگار تو را از افتادن در پرتگاه نجات می‌دهد و قلبتان روشن شود از اینکه در راه مقاومت و مبارزه تنها نیستید.
سکوت که می‌شکند همه ما بسته به جایگاهی که در آن قرار گرفته‌ایم به نحوی مسئول می‌شویم و عملکردمان می‌تواند تصویرِ شکستن سکوت را برای افراد دیگری که تجربه مشابه دارند، تغییر دهد. هم می‌توانیم موجب شویم صداهای بیشتری یکدیگر را بشنوند و گرد هم جمع شوند، هم می‌توانیم صداها را خاموش کنیم و نشنویم که در سکوت، رخدادی موحش در جریان است.

 

جمع می‌شویم و راهش را پیدا می‌کنیم

به نظر می‌رسد «بسنده‌کردن» به قوانین کاغذی به بن‌بست رسیده باشد، به‌ویژه قوانینی که ضمانت اجرایی آن به دست افرادی سپرده می‌شود که خود در جایگاه قدرت قرار دارند و این سؤال پیش می‌آید که مگر از همان ابتدا همین عدم توازن قدرت نبود که امکان تبعیض، ستم و استثمار جنسیتی را فراهم کرد؟ وقتی مشکل ریشه دوانده است، آنچه از ما حفاظت می‌کند، خاک‌خوردن پروتکل‌‌های کاغذی مبارزه با شاخ و برگ‌ها نیست. تجربه خشونت جنسیتی، شاید امری فردی به نظر برسد اما مبارزه با آن نیازمند اقدامی جمعی است؛ روایت‌کردن قدم اول برای آگاهی از موقعیتی است که در حال تجربه‌اش هستیم. موقعیتی که مشترک، مساله‌ای جمعی و مهم است. زیرا هر شکلی از این خشونت جنسیتی، ریشه در نظام‌های سلطه دارد.

وقتی سیستم موجود در دفاع از ما ناتوان است باید چه کنیم؟ باید خودمان دست‌به‌کار شویم. جمع که شویم، ترسمان می‌ریزد. باید جمع ساخت. قدم اول شکل‌دادن آگاهی جمعی است و البته مهم‌تر این است که این آگاهی منجر به اقدام جمعی شود. از جمله آگاهی در مورد اینکه: مصادیق خشونت جنسی محسوب چیست؟ چرا این نوع خشونت اتفاق می‌افتد و ریشه و منشا آن کجاست؟ باورهای غلط رایج در مورد خشونت جنسی چیست؟ ما به‌عنوان شاهد خشونت جنسی چه می‌توانیم بکنیم؟ خودمان اگر مورد خشونت قرار گرفتیم چه‌کار می‌توانیم انجام دهیم؟ اگر ما مرتکب خشونتی شده‌ایم چطور می‌توانیم آسیب وارده را جبران کنیم و چطور می‌توانیم با قربانی خشونت همدل باشیم؟ وقتی سیستم موجود در دانشگاه توان و ظرفیت دفاع از ما را ندارد، خودمان باید دست‌به‌کار بشویم و راهش را پیدا کنیم.

 

اما چه باید کرد؟

در راه مقابله با خشونت مبتنی بر جنسیت در دانشگاه‌ها، هدف کلی می‌تواند مبارزه با تمام مصادیق تبعیض جنسیتی، ستم و استثمار جنسیتی و سازماندهی تشکل‌هایی برای این هدف باشد. اما حول کدام‌یک از مصادیق این نوع خشونت باید فعالیت کرد؟ هدف کلی یا انتخاب مصادیق تبعیض جنسیتی، بستگی به تجربیات تبعیض، نیاز و اولویت جمع دارد. جمع می‌تواند در مقاطع زمانی مختلف، در راستای اهداف متفاوتی تلاش کند. الزامی هم برای انتخاب صرفاً یک نمود خاص از تبعیض جنسیتی وجود ندارد، اگر جمع توانش را دارد می‌تواند چند هدف را با هم پیش ببرد. با توجه به تکثر میان دانشجویان و تکثری که به‌صورت کلی در دانشگاه‌ها تجربه می‌شود، در تشکل‌های جمعی برای مقابله با خشونت بهتر است از فرهنگ‌ها و پیشینه‌های مختلف حضور داشته باشند تا تمامی ابعاد این موضوع را که با مسائل دیگر پیوند دارد، بهتر ببینیم، درک کنیم و از تجربیات افراد استفاده کنیم. این تشکل‌یابی در‌واقع به معنی تشکیل کمیته‌هایی از خود دانشجویان است که برای اقدام در جهت مقابله با مصادیق ستم، تبعیض و استثمار جنسیتی گام برمی‌دارند. آزار جنسی یکی از موضوعات مهم قابل‌پیگیری در این کمیته‌هاست.

 این کمیته‌ها می‌توانند نه فقط در مورد دانشجویان که در مورد گروه‌های دیگری در دانشگاه، از اساتید تا بخش اداری و کارگران خدماتی دانشگاه هم فعالیت کنند. از آزار جنسی و حق پوشش اختیاری گرفته تا تبعیض بین دستمزد زنان و مردان می‌تواند موضوعات مورد بررسی این کمیته‌ها باشد. دانشجویان فعال در این کمیته‌ها نباید صرفا هدف خود را بر تصویب قانون روی کاغذ در دانشگاه بگذارند و بعد اجرای قانون را به دست کسانی بسپرند که در رابطه با آن‌ها توازن قدرت برقرار نیست. اگر قوانین و مقرراتی علیه خشونت جنسی در دانشگاه‌ها تصویب می‌شود، دانشجویان باید ضمانت اجرایی آن‌ها را مدنظر داشته باشند. به این معنی که دانشجویان باید در نظارت بر اجرای صحیح این قوانین و سازوکارهایی که خودشان به تصویب رسانده‌اند، سهیم باشند و خودشان بخشی از اجراکنندگان آن باشند.

دانشجویان می‌توانند مسئولان دانشگاه را قانع کنند که کمیته‌هایی برای پیگیری گزارش‌های آزار جنسی از سوی خود دانشگاه شکل بگیرد و دانشجویان، هم عضو این کمیته‌ها باشند و هم بر سازوکار آن با انتخاب نماینده از بین خودشان که قابلیت عزل هم دارد، نظارت کنند. برای پیدا‌کردن این سازوکارها می‌توانیم از تجربه‌های دیگر کشورها بیاموزیم و آن‌ها را بومی کنیم و یا از تسهیلگرانی که در این زمینه فعالیت و کار می‌کنند کمک بگیریم. کسانی که می‌توانند حتی به مسئولان دانشگاه هم شیوه صحیح مواجهه با این موضوع را آموزش دهند. همچنین می‌توان با وکلای داوطلب مشورت کرد تا اگر شکایتی در این زمینه ثبت شد بتوانیم از کمک آنها استفاده کنیم.

بعلاوه، باید حواسمان به عدم توزان قدرت باشد و سلسله‌مراتب را در خودمان و در جمع‌هایمان بازتولید نکنیم. همه اعضای کمیته‌ها تمام مهارت‌های لازم را بیاموزند تا بتوانیم اصول فعالیت جمعی را تمرین کنیم. باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که نباید صرفا به جابجایی یک استاد آزارگر راضی شویم و یا اگر فردی در بین دانشجویان، دیگران را آزار داده صرفا به یک دانشگاه دیگر منتقل شود. به‌عبارتی، روی این موضوع سرپوش نگذاریم و باید بتوانیم از وقوع آن پیشگیری کنیم. باید امکان ترمیم و جبران را در این سازوکارها فراهم کنیم و در عین مراقبت از آزاردیده این فرصت را به کسی که مرتکب آزار شده بدهیم که بتواند آسیبی را که وارد کرده جبران کند. چون هدف اصلی ترمیم آسیب است نه طرد آزارگر. جمع ما باید مطالعه درباره موضوع خشونت‌های مبتنی بر جنسیت را در دستور کار خود بگذارد. از مطالعه درباره مصادیق آن و نحوه مواجهه با آن تا درنظرگرفتن تجربه دانشگاه‌های دیگر دنیا و تاکید بر اصول فعالیت جمعی. در آخر، «راه که بیفتیم» پیچیدگی‌های این کار را می‌توانیم حل کنیم و آنچه بیش از همه اهمیت دارد، متوقف نشدن در برداشتن گام‌های بلندتر برای نزدیک‌تر شدن به منشا خشونت و هدف‌گرفتن آن است. باید باور داشته باشیم که قدرت جمع ما از دیوارهای دانشگاه بلندتر است.

 

مطالب مرتبط