دیدبان آزار

درباره فقدان همدلی با آسیب‌دیدگان تتلو

نظام حساسیت انتخابی

نویسنده: ناشناس

نابرابری‌‌های موجود در ساختار اجتماعی‌، همواره زنان را در معرض آسیب‌های بیشتری قرار داده و کنشگری در حوزه‌ زنان و جنسیت پاسخی به این نابرابری‌ بوده است. کنشگر برای فعالیت خود نیاز به حامی دارد و در بهترین حالت ممکن این حامی جامعه است‌؛ اما آنچه به بغرنج‌شدن شرایط در ایران می‌انجامد اصرار بر حفظ این تبعیض است که امکان آموزش را از بسترهای عمومی حذف می‌کند. در چنین شرایطی‌ است که حتی یک وکیل یا مددکار اجتماعی ممکن است به شکلی اکتیویست محسوب شوند و به تناسب این وضع جامعه‌ موردنظر هم‌بسته‌تر می‌شود.

حال دلیل اینکه چرا کنش‌گری گاهی به جای راه‌حل، خودش تبدیل به صورت‌مسئله می‌شود و همچنان حامل اَشکالی از نابرابری‌ است را شاید بتوان علاوه بر شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم، در بازخواست‌های جامعه‌‌ همراهِ می‌توی ایرانی جُست و پرسید چرا گاهی نظام حساسیت‌مان در قبال آزارگر و آزاردیده انتخابی عمل می‌کند. این پرسش بعد از مطرح‌نشدن موضوع آزارگری امیرحسین مقصودلو(معروف به تتلو) و سکوت غالب پیرامون خشونت‌های هولناک او قوت بیشتری می‌یابد. تتلو متفاوت از هنرمند یا استادی‌ است که وجهه‌ مقبولی از خود به نمایش گذاشته است. تتلو به دلیل اظهارنظرهای زن‌ستیزانه، ادبیات رکیک و در مقاطعی همکاری با حکومت جمهوری اسلامی، بدل به چهره‌ای منفور نزد برخی گشته و هرگونه طرفداری یا نزدیکی به او می‌تواند زمینه‌ طرد را فراهم کند. به همین ترتیب، قربانیان تتلو همدلی و حمایت دریافت نمی‌کنند چراکه همه‌چیز عیان بوده است و لابد آسیب‌دیدگان آگاهانه «انتخاب» کرده‌اند.  

از زمان آغاز جریان روایتگری خشونت جنسی در ایران، به‌وفور متن‌هایی در توضیح و شرح مسئله قربانی‌نکوهی و عواقب آن توسط گروه‌ها، فعالان و پلتفرم‌های متعدد فمینیستی منتشر شده است؛ متن‌هایی که به‌خوبی توضیح داده‌اند پرسش‌هایی مانند «چرا زودتر چیزی نگفت؟»، «چرا به خانه آن مرد رفت؟»، «چرا با او مشروب خورد؟»، «چرا به دعوت او بله گفت؟» چرا با او لاس زد؟» و «چرا دوباره خودش را در معرض آسیب قرار داد؟» و ... از کجا نشات می‌گیرند و چگونه درجهت سرکوب و ساکت‌کردن بازماندگان عمل می‌کنند. لازم بود فمینیست‌ها توضیح دهند که چرا افراد به روابط و مواجهات خشونت‌آمیز برمی‌گردند و وضعیت‌های پیچیده عاطفی، روانی و مادی را شرح دهند. لازم بود برای افکار عمومی باز کنند که روابط قدرت چگونه عمل می‌کند و آزارگر ازقضا می‌تواند فردی «معتبر»، شناخته‌شده، مقبول و دوست‌‍داشتنی، مبارز و هم‌آرمان باشد. بااین‌حال، درباره تتلو به نظر می‌رسد در سکوت و انفعال فعالان فمینیست، وجهی دیگر از قربانی‌نکوهی مستتر است چراکه این‌بار پای فردی از‌پیش‌رسوا، منفور و هم‌دست جمهوری اسلامی در میان است. 

 

بیشتر بخوانید:

انکار به‌‌مثابه یک مکانیسم دفاعی

چرا بازمانده تجاوز رابطه‌اش را با متجاوز ادامه می‌دهد؟

 

نباید فراموش کرد که قربانیان تتلو شدیدترین نوع سلطه و آزاری را که می‌شود تصور کرد تجربه کرده‌اند. صرفاً به علت هشدارهایی که در رابطه با این شخص داده شده با استدلال‌هایی نظیر «آدم عاقل با چنین موجود بیماری وارد رابطه نمی‌شود»، «کسی که سراغ تتلو می‌رود تکلیفش معلوم است» و ...، قربانی‌نکوهی می‌تواند به مناسباتی دامن بزند که قربانیان آزار را بدل به کاست و همدلی و حمایت جامعه را تبدیل به کالای سفارشی و مصرفی کند. از طرفی دیگر، چنین مواجهه‌ای به‌طور کلی کارکردهای شهرت، روابط قدرت، شیوه‌های متعدد دستکاری عاطفی و روانی، و ... را نادیده می‌گیرد، توجهی به رده سنی، زمینه فرهنگی و اجتماعی و ... بازماندگان ندارد و نادیده می‌گیرد که علی‌رغم گفتار زن‌ستیز و رکیک تتلو و خشونت‌های افشا‌شده‌اش، او هم‌چنان میلیون‌ها طرفدار وفادار دارد. ما باید بنویسیم که چرا علی‌رغم افشاگری‌ها، روند آسیب‌دیدن افراد از فردی مانند تتلو متوقف نمی‌شود و دانش و تجربه اندوخته این چند سال را برای حمایت از این آسیب‌دیدگان به‌کار ببندیم.

در فقدان ساختار قانونی که از حقوق قربانی دفاع کند، آنچه باقی‌ می‌ماند کنش‌گری‌ است. اما تکیه صرف بر کنشگری این مشکل را دارد که بر خلاف قانون، به‌شدت می‌تواند تحت تاثیرِ ارزیابیِ شتاب‌زده‌ و برآمده از انتظارات جامعه در عرصه‌ عمومی قرار گیرد. ضدزن و آزارگر‌بودن فاحش تتلو باعث ایجاد احساس بدبینی و عصبانیت نسبت به قربانیانش شده اما باید وضعیت اجتماعی این افراد را شناخت و فهمید چرا نشانه‌های خطرناک و هشداردهنده رفتارهای علنی تتلو جدی گرفته نشده‌اند. و مهم‌تر آنکه چطور می‌شود حلقه‌ دیگری به زنجیره‌ مخاطبان می‌توی ایرانی افزود. حلقه جدیدی که فرصت پیدا کند با مصادیق خشونت و آزار جنسی آشنا‌ و از آموزه‌های جمعی جریان روایتگری خشونت جنسی و فضاهای امن ایجادشده در پی آن بهره ببرد. آن هم در شرایطی که نحوه‌ پرداخت و عمومی‌سازی این خشونت‌ها، بعضا سبک‌سرانه و سطحی‌نگر است و این موضوع تا حدی توانسته روی دید بیننده تاثیر سوء بگذارد. 

چنانکه برخی می‌گویند، بعضا حواشی‌ای ایجاد می‌شود که مارکتینگ خود را تولید می‌کند. باید بدانیم تداوم چنین عصبانیت و بدبینی‌ای می‌تواند قربانیان جدیدی رقم بزند. خرد جمعی وقتی به لحاظ عملکردی، راهکاری برای کنش مثمرثمر برای مواجهه با این شکل از ظلم و سلطه ساختارمند علیه بدن، جسم و روح فرد قربانی پیدا نمی‌کند و نمی‌تواند مخاطبان تتلو را متقاعد کند دست از طرفداری بردارند یا تتلو را که ابایی از اظهار و ابراز علنی و مفتخرانه زن‌ستیزی ندارد وادار به عقب‌نشینی یا معذرت‌خواهی کند، در وضعیت انسدادی‌ای قرار می‌گیرد که مکانیزم عملش را می‌توان مشابه نمایش ساتیر در یونان باستان در نظر آورد که ضرباهنگ‌ تندتر و شکل اغراق‌شده‌تری از تراژدی دارد و شخصیت‌هایش ممکن است شخصیت‌های تراژدی را بازیادآوری کنند و به دلیل وجود آن اغراق گاهی تو را بخندانند تا رعب و وحشت برآمده از تراژدی شکسته شود. در چنین وضعیتی گویی فاجعه‌ مستندشده در دل این روایات هم قرار است شکسته شود.

اما نباید اجازه داد صاحبان رسانه‌های زرد، زنانی را که در معرض چنین خشونتی قرار گرفته‌اند، ابژه‌انگاری و تجربه‌ تلخشان را دستمایه‌ انگیزه‌های سودجویانه‌ کنند. این مواجهه نیازمند یک هشیاری جمعی هم از سوی کنشگران و هم مخاطبان آن‌ها است. این یادداشت، دعوتی است به فراتررفتن از حلقه‌های اطرافمان، درهم‌شکستن دوگانه قربانی خوب/قربانی بد و نوعی از حمایت و همبستگی که بی‌قیدوشرط است. ما فعالان فمینیست باید بتوانیم راهی برای ارتباط با این زنان پیدا کنیم و گفتگویی شکل دهیم تا نگرانی‌های جدّی‌ موجود را به گوش مخاطبان بیشتری برسانیم، تا چتر حمایتی می‌تو را گسترده‌تر کنیم، به‌گونه‌ای که تمامی بازماندگان خشونت جنسی، فارغ از اینکه خشونت‌گر چه کسی است، در پناه آن قرار بگیرند. 

مطالب مرتبط