هشدار: این متن حاوی جزئیات تکاندهنده از روایت تجاوز است و ممکن است برای برخی مناسب نباشد.
نگین باقری: دادگاه امروز برگزار نشد. این خبر را یکی از زنان شاکی «ک.ا» صبح امروز توییت کرد. او یکی از 9 شاکی پرونده تجاوز و آزار جنسی «ک» است که شهریور دو سال پیش تشکیل شد و تا به حال چهار جلسه دادگاه از آن گذشته است؛ چهار جلسه جانکاه. چهار جلسه که در آن بازماندگان تجاوز بارها قبل و بعد از آن مجبور به تکرار قصههای خودشان شدهاند. یکبار در فضای مجازی، یک بار برای وکیل، یک بار برای پلیس، یک بار در مواجهه حضوری با متهم، دو بار به صورت مکتوب و شفاهی برای بازپرس و احتمالا به زودی حداقل یکبار برای دادگاه. پرونده مهم این 9 زن که برای محکوم کردن «ک» کفش آهنی پوشیدهاند، ناگفتههای زیادی دارد که بخشی از آن در یک گفتوگوی دوستانه بین سه نفرشان بیان شده و با رضایت آنها بدون نامشان منتشر میشود.
سابقه 9 سال تجاوز
کوچکترین این زنان متولد 1378 است؛ دو سال پیش که پرونده «ک» باز شد، تازه وارد هجده سالگی شده بود. این زنان میگویند طبق مدارکی که دارند آخرین مورد تجاوز او به سال 1399 برمیگردد و حداقل تا جایی که آنها میدانند، اولین مورد در سال 1393 اتفاق افتاده است. این یعنی حداقل در بین این 6 سال «ک» در دانشگاهها، کافهها، کتابخانهها، اینستاگرام و فیسبوک دنبال ساختن ارتباط بوده تا آنها را به خانه دعوت کند، شراب تعارف کند و در نهایت آن اتفاقی که نباید، بیفتد. با این حال زنان دیگری هم هستند که به دلایل مختلف از شکایت پا پس کشیدند. برخی پشیمان شدند، برخی از ایران رفتند، برخی به خاطر زندگی در شهرهای دیگر نمیتوانستند دائم به تهران رفتوآمد داشته باشند و برخی به خاطر حکم احتمالی اعدام، راه حقوقی را ادامه ندادند. افرادی هم گویا از اول اصلا ایران نبودند؛ مثلا یکی از شاکیان میگوید که روایت مشابهی از زنی ساکن ترکیه به دستش رسیده که سال 1389 تجاوز برای او اتفاق افتاده اما با این حال از شاکیان رسمی پرونده نیست. حتی شماره کارت ملیاش را هم به این راوی انتقال داده که شکایت را از طرف او ثبت کند ولی به لحاظ حقوقی این کار امکانپذیر نبوده است.
الگوهای تکراری، روایتهای مشابه
این زنان از حرف زدن با یکدیگر متوجه شدهاند که چند الگوی ثابت در رفتار «ک» وجود داشته است. الگوی اول اینکه «ک» از میانگین مردهای ایرانی قدکوتاهتر است و جثه ریزتری دارد ولی زنان شاکی او یک سر و گردن از او بلندتر هستند. الگوی دوم هم اینکه در اغلب روایات زنان قبل از بیهوش شدن، اول مشغول درست کردن سالاد شده بودند. الگوی سوم هم همان روش بیهوش کردن بوده که از ابتدا اعلام شد. در همه موارد «ک» آنقدر مسلط به آنها دروغ گفته است که رابطه جنسی با اصرار این زنان اتفاق افتاده، که نه تنها کسی مشکوک نمیشود بلکه خودشان را هم بابت نوشیدن الکل هم سرزنش میکنند. به غیر از این، الگوی مشترک چهارم در رفتار «ک» این بوده که به جز یک نفر، همگی زنان شراب قرمز نوشیده بودند. حتی یکی از دختران وقتی اصرار کیوان برای نوشیدن شراب قرمز را میبیند، سوال میکند که چرا او شراب قرمز نمی خورد و «ک» جواب میدهد که «چون قرمز زنانهتر است.» به همین خاطر هم این زن، او را مجبور به ریختن شراب سفید میکند ولی باز با اصرار چندباره «ک» روبرو میشود که حتما شراب قرمز را هم بخورد. الگوی مشترک آخر هم اینکه هیچکدام از زنانی که در این گفتوگو حضور داشتند، برای یک قرار عاشقانه یا عاطفی یا جنسی به خانه «ک» دعوت نشده بودند. آنها یا دوست معمولی او بودهاند، یا دوست دوستش بودند یا روابط غیرعاطفی و غیرجنسی دیگر.
این راویان به موضوع دیگری هم اشاره دارند. آنها میگویند: «نکته دیگری که ما درباره پرونده شنیدیم این بود که موقع بازرسی منزل او، یک کاغذ مهم پیدا شده است. این کاغذ چیست؟ در آن اسامی بیش از 40 زن به همراه تاریخ نوشته شده که ما از روی اینکه یکی از تاریخها با تاریخ اسنپ یکی از شاکیان هنگام برگشت به خانه یکی بود، متوجه شدیم که این تاریخها، تاریخ روز تجاوز بوده که این فرد در طول سالها یادداشت کرده است. حالا این را در نظر بگیرید که بسیاری از اسناد را برادرش قبل از ورود پلیس پاک کرده و به همین خاطر یکی دیگر از متهمان این پرونده است. با این حال این دفترچه جا مانده بود.»
بیشتر بخوانید:
درباره مجازات اعدام در پرونده ک. الف
بیانیه شاکیان کیوان اماموردی خطاب به راویان و حامیان جنبش روایتگری
ما را کنج دیوار گیر آورده بودند
راوی اول از روزی که توسط پلیس امنیت احضار شده حرف می زند و میگوید رنج زیادی در این فرایند تحمل کرده است. او توضیح میدهد: «من در جلسه اولی که به پلیس امنیت رفتم واقعا آزار دیدم. آنجا با ادبیاتی با من حرف زده شد که خجالت میکشم آن را دوباره تکرار کنم. آن فرد به بدنم نگاه می کرد و ... اصلا خیلی بد بود. نمیتوانم بگویم. آنها میدانستند که ما را کنج دیوار گیر آورده بودند و نمیتوانیم درباره رفتارشان معترض شویم.»
راوی دوم حرف او را ادامه میدهد: «برای من هم همینطور شد. حرفی که آنجا به من زده شد این بود که ما اگر به تو کاری نداریم به خاطر این است که نمیخواهیم با تو کاری داشته باشیم وگرنه فکر نکن تو خیلی پاک و منزه هستی.» راوی اول دوباره میگوید: «یک نفر آن جلسه پلیس امنیت حضور داشت که با ادبیات بد و اسم بردن از بدن و اینکه «ک» دقیقا چه کاری کرده با بدترین الفاظ ممکن حرف میزد. ما حس نمیکردیم که این نوع حرف زدن بخش مرسومی از کار باشد.» آنها میگویند یکی از محترمانهترین مراحل را بازپرسی داشته است ولی در ادامه این احترام از سوی نهادهای دیگر یا مراجع دیگر تکرار نشده است.
راوی اول همچنین تعریف میکند که همان روز در پلیس امنیت «ک» را میآورند تا با زنان شاکی روبرو شود. حرفهای راوی اول را بخوانید: «آن روز «ک» را آوردند اما از قبل به ما نگفته بودند که برنامه این است که ما را با هم روبرو کنند. خیلی وحشتناک بود. نمیدانستم قرار است با او مواجه شوم. در فاصله یکقدمی من، «ک» را نشاندند و گفتند بگو چه اتفاقی افتاده. من هم گفتم ولی او زیر همه آنها زد.» راوی اول همچنین تعریف میکند که در آن جلسه «ک» حرفهای بیربط زیادی زده است: «من آن روزها افسردگی شدیدی داشتم که روی حافظهام هم اثر گذاشته بود. «ک» در این جلسه گفت که من خانه او آمدم و علف کشیدم. میخواست من را خراب کند که این حرفها را میزد. من آن موقع فکر نکردم که «ک» چنین آدمی است که میخواهد ذهن آدمها را دستکاری کند. برای همین از دوستانم پرسیدم که بچهها مگر من قبلا علف میکشیدم؟ و دوستانم با تعجب رد کردند.»
انگار همهجا «ک» را میبینم
راوی شماره سوم درباره این جلسه حضوری حرفهای دیگری هم دارد: « سه تا چهار روز بعد از ثبت شکایت با ما تماس گرفته شد که نماینده دادستان به دفتر پلیس امنیت آمده و باید به آنجا برویم. آن روز یکییکی وارد اتاقها میشدیم تا حرف بزنیم. بعد جای دیگری رفتیم و یکی از مسئولان ردهبالای پلیس، طوری که انگار خیلی عادی است، گفت: "آوردنش، آوردنش." ما گفتیم: "کی؟" گفت: "«ک» دیگه." یکی از بچهها پنیک زد، یکی غش و یکی ضعف کرد. فکر کنید جایی نشستید که مطمئنید متجاوزتان را نمیبینید. مطمئن هستید که او زندان است و یکدفعه با او روبرو میشوید. من هم از آن موقع دچار اضطرابی شدم که آدمها را گاهی در خیابان شبیه به "ک" میبینم و معمولا تنها جایی نمیروم. همهجا «ک» را میبینم. مدام استرس دارم که حالا رد نشود؟ او را در خیابان نبینم؟» بین حرف زدنهایش راوی اول با چشمهای از تعجب گشادشده میپرد و میگوید: «وای من هم همینطوری میشوم.»
ترس اتهام شرب خمر به شاکیان
یکی از ترسهای آنها هنوز هم همین است که با اراده خود پذیرفتند که شراب خوردهاند و هنوز هم میترسند که بابت این موضوع مجازات شوند. با اینکه از همان اول هم اعلام شد قرار نیست به این علت متهم شوند اما این باعث نشده برخی از بچهها از ادامه پرونده منصرف نشوند. آنها میگویند که در خانه «ک» دبهای که خودشان قبلا دیده بودند، پیدا نشده بلکه یکی دو بطری مشروب پیدا شده است. نکته دیگر حرفهای این زنان این است که با یک ته لیوان، یا یکی دو قلپ بیهوش شدهاند. برای همین هم اولین کاری که کردهاند، سرزنش خودشان بوده است: «چرا وارد رابطه با مردی شدم که با او حتی رابطه عاطفی نداشتم.» راوی سوم می گوید: «من یادم مانده که از فردای آن روز به من پیام میداد که حالت خوب است؟ و برای همین از خودم عصبانی شده بودم که با دو قلپ شراب چرا اینطور شدم؟»
راوی دوم هم میگوید: «او خیلی طبیعی برخورد میکرد.» راوی اول هم همین را تکرار میکند. به گفته آنها به همین خاطر در یکی از جلسات بازپرس از او میپرسد که چرا این همه زن به او اعتماد میکردند و خانهاش میآمدند؟ و او هم جواب میدهد: «چون من خوب حرف میزنم.» بیراه هم نمیگوید. به گفته زنان شاکی «ک» باستانشناسی خوانده بود و مطالعات فلسفی زیادی داشت و از قدیم در فیسبوک مینوشت. در پرونده «ک»، از سردار رحیمی، رئیس پلیس تهران نقل شده بود که از خانه متهم فیلمهایی هم پیدا شده که این زنان آنها را ندیدهاند و از تعداد آنها بیخبر هستند. اما طبق شنیدههای آنها در اغلب فیلمها زنان بیهوش یا کرخت بودهاند.
نتیجه بررسی پزشکی قانونی بر روی یک ماده مشکوک: بیهوشکننده است
آنها با کنار هم گذاشتن حرفهای همدیگر به نکات جدیدی هم دست یافتهاند. مثلا همین که نزدیکان «ک» به این زنان گفتهاند که او در مهمانیها همیشه به زنان تاکید داشته که هیچوقت با مردان داروساز دوست نشوند. از قضا یکی از مهمترین بخشهای حرفهای راویان این است که مادهای در بازرسی خانه «ک» پیدا شده که پزشکی قانونی اعلام کرده اگر با شراب ترکیب شود، میتواند بیهوشکننده باشد.
جلسه امروز، چهارمین جلسهای بوده که با وجود حضور شاکیان تشکیل نشده است. پیش از این شاکیان در بیانیهای گفته بودند که شهریور ماه، مدت بازداشت موقت «ک» تمام میشود و میتواند با تامین وثیقه آزاد شود. اتفاقی که نه برای این زنان، بلکه برای بسیاری از زنان دیگر هم خطرناک است و رنج دو سال رفتوآمد این 9 نفر به جلسات آزاردهنده مختلف را برایشان دوچندان میکند.