الهه محمدی: چند سال بعد از آن روزی که «تارانا بروک»، «من هم» را برای همدردی با یک زن آزاردیده به کار برد و همین کلمه جنبشی را به همین نام در سال ۲۰۱۷ رقم زد، شاید کسی فکرش را نمیکرد مبارزه با خشونت جنسی به یکی از پرقدرتترین جنبشهایی تبدیل شود که بسیاری از زنان را نقاط مختلف دنیا برای شکستن سکوتشان متحد کند.
بسیاری از زنان ایرانی هم در سالی که گذشت صداهای مشترک را پیدا کردند و برای مقابله با خشونت جنسی متحد شدند. با هر صدایی که بلند می شد، زن دیگر جرات پیدا میکرد که شرم و دیگر موانع ساختاری را کنار بگذارد و بگوید: «من هم همینطور.»
اما در همان آغاز افشاگریهای زنان در شبکههای اجتماعی سوالهایی مطرح شدند که نشان از حساسیت کاربران نسبت به این موضوع داشت. سوالاتی چالشبرانگیز مانند: فایده این افشاگریها چیست؟ فعالان حوزه زنان چه وظیفهای مقابل این زنان و روایاتشان دارند؟ آیا جنبش «من هم» میتواند برای زنان فقیر و حاشیهنشین هم کارایی داشته باشد؟ آیا متجاوزان باید مجازات شوند؟
«کیمبرلی فیرچایلد» استاد روانشناسی در دانشگاه منتهن معتقد است نه تنها افشاگری زنان علیه خشونت جنسی همبستگیساز است بلکه میتواند موجب تغییرات موثری به نفع زنان شود. او در این گفتوگو با بیان اینکه قطعا بیشترین نظرات منفی و انتقادات به این جنبش از سوی مردانی است که مورد حمله قرار گرفتهاند، میگوید فعالان و فمینیستها نباید شرایط را به نفع آزارگران تغییر بدهند؛ «به عبارت دیگر برخوردهای بسیار تند با آزارگران جنسی به گونهای که آنها با زنان رفتار میکنند هیچ مشکلی را حل نمیکند. به احتمال زیاد این عمل اوضاع را بدتر و رفتارهای بد آزارگران را تشدید میکند.»
گفتوگو با فیرچایلد درباره چالشها و فرصتهای جنبش روایتگری علیه خشونت جنسی را در ادامه میخوانید:
خشونت مبتنی بر جنسیت از موضوعاتی است که سالها مورد بررسی جامعهشناسان، روانشناسان و فمنیسیتها بوده است. اعمال قدرت و موقعیت فرادست یکی از اصلیترین مولفههای خشونت جنسی علیه زنان است. آیا شما اساسا افشاگری خشونت جنسی از سوی زنان را به نفع بازماندگان و برهم زدن نظم برساخته از این قدرت میدانید؟
من قطعا فکر میکنم افشای تجربیات زنان در مورد خشونت جنسیتی برای بازماندگان مفید است. این موضوع به بازماندگان کمک میکند تا با کنترل بر روایت خود، مقداری از قدرت خود را بازپس بگیرند و همچنین به ارتباط بازماندگان با یکدیگر کمک میکند. یکی از قدرتهای بزرگ عصر اینترنت، توانایی اتصال ما به یکدیگر و دیدن این است که ما در تجربههای خود تنها نیستیم. وقتی ببینیم چند زن دیگر هم تجربههای مشابه ما را داشتهاند، حرف زدن از خشونت جنسی آسانتر میشود. خشونت جنسی برامده از تمایل گسترده به فرودست و بیعاملیت نگه داشتن زنان است.
از همان آغاز جنبش «من هم» در آمریکا و بعد در کشورهای دیگر، برخی از منتقدان معتقد بودند افشاگریهای آزارهای جنسی میتواند تبعاتی منفی برای کنشگران به ویژه فمینیستها داشته باشد. شما این انتقاد را چقدر به جا میدانید؟
قطعا بیشترین نظرات منفی و انتقادات از سوی مردانی است که در این جنبش مورد حمله قرار گرفتهاند. اما از بسیاری جهات من فکر میکنم این منتقدان فقط سعی میکنند از همان روشهای ترسناک که خودش آزار و اذیت است، استفاده کنند. چگونه میتوانیم زنان را از اشتراک این تجارب و ایجاد یک حرکت قدرتمند بزرگ برای برابری جنسیتی منصرف کنیم؟ بیایید ما آنها را بترسانیم. آنها از به اشتراک گذاشتن و افشای تجربیات خیلی ترسیدهاند. منتقدان، این جنبش را نقد نمیکنند، آنها سعی میکنند جلوی آن را بگیرند.
با توجه به اینکه چند سال از شروع افشاگریها علیه خشونت جنسی در غرب میگذرد و تجربیات در این زمینه میتواند راهگشای کشورهایی مانند ایران باشد که به تازگی این جنبش در آن پا گرفته است، به نظر شما چالشهای پیش روی جنبش «من هم» چیست؟
من فکر میکنم یکی از بزرگترین چالشها ادامه دادن این حرکت است. آغاز این جنبش آسان بود چون میلیونها زن داستانهای شخصی خود را به اشتراک گذاشتند و مردان برجستهای مانند «هاروی واینستین» رسوا شده بودند. اما با کم شدن انرژی، جنبش به رهبری و برنامه مشخصی برای تغییر نیاز دارد. بدون مشخص کردن مواردی که باید با آنها بجنگیم و آنچه را که میخواهیم به دست بیاوریم، حفظ جنبش دشوار خواهد بود.
اطلاق مفهوم شجاعت بر افشاگریهای زنان دارای موقعیتهای ویژه اجتماعی و اقتصادی، چه پیامی برای زنان فرودست و فاقد جایگاه قدرت و ثروت که از قضا بیشترین آسیبها متوجه آنهاست میتواند داشته باشد؟ چون به وضوح میدانیم خود امکان سخن گفتن میتواند برآمده از امتیازها و برخورداریهایی باشد که طیف وسیعی از زنان از آن محرومند.
این سوال خیلی جالبی است. همه زنان باید برای به اشتراک گذاشتن تجربیات خود شجاع قلمداد شوند. کاش راهی یا کلمهای وجود داشت که میتوانست چالشهای اضافی را که برای این زنان بوجود میآید، توصیف کند. واژه شجاعت توصیف کاملی نیست.
از برخی جهات میتوانم ببینم که شنیدن واژه شجاعت از سوی زنانی که در شرایط اقتصادی ضعیفی هستند، برای افشای این اطلاعات کمککننده نیست و حتی ممکن است دلسرد کننده باشد. از بسیاری جهات، این یک واژه شیک است که به آنها کمک نمیکند تا از وضعیت فعلی خود خارج شوند. ما باید همه زنان را تشویق کنیم تا در برابر خشونت جنسی ایستادگی کنند اما فکر میکنم که باید راههایی را برای کمک ملموستر به افرادی که در این شرایط چالشبرانگیز هستند، ارائه دهیم.
با این حساب، آیا جنبش «من هم» میتواند برای زنان فقیر و حاشیهنشین هم کارایی داشته باشد؟
بله من معتقدم که میتواند اما لازم است کسانی که در این جنبش هستند مراقب چالشهای پیش روی زنان فرودست باشند. ممکن است شغل، امنیت خانواده و امنیت خود آنها به خطر بیفتد. به همین دلیل است که قبلاً اشاره کردم که ما باید ابزارهای ملموستری برای کمک به این زنان و حمایت از آنها داشته باشیم.
بعد از شروع افشاگریها علیه خشونتهای جنسی در ایران، عدهای این انتقاد را مطرح کردند که آیا هشدار به افکار عمومی، افشای آزارگران و مجازات آنها تمام چیزی است که زنان افشاگر و کنشگران به دنبال آن بودهاند؟ نظر شما در این باره چیست؟
فکر نمیکنم اهداف به این موارد خلاصه شود. مجازات و تنبیه مطمئناً فوریترین و مشهودترین نتایج افشای تجربیات با خشونت جنسی هستند. اما من فکر میکنم اهداف بلند مدتتری در به اشتراک گذاشتن تجربیاتمان در مورد آزار و اذیت و خشونت جنسی وجود دارد که ما به دنبالشان هستیم.
افشای این تجربیات کمک میکند تا نشان دهیم چگونه زنان در جامعه ما (و بسیاری از جوامع در سراسر جهان) برابر نیستند. وقتی با زنان به مانند ابژه و اشیاء جنسی برخورد میشود و به آنها نگاهی برابر یا حتی کاملاً انسانی وجود ندارد، مجازات آدمهای بد، مسئله سیستمی زنستیزی را حل نمیکند.
کنشگران حقوق زنان و فمینیستها باید با همه آزارگران یکسان برخورد کنند؟ مسئولیت کنشگران حقوق زنان در برابر این افشاگریها چیست؟
فعالان و فمینیستها نباید شرایط را به نفع آزارگران تغییر بدهند. به عبارت دیگر برخوردهای بسیار تند با آزارگران جنسی به گونهای که آنها با زنان رفتار میکنند هیچ مشکلی را حل نمیکند. به احتمال زیاد این عمل اوضاع را بدتر و رفتارهای بد آزارگران را تشدید میکند. من فکر میکنم مسئولیتهای فعالان این است که به افشاگریها و داستانها باور داشته باشند و از زنانی که تجربیات خود را به اشتراک میگذارند، حمایت کنند.
بیشتر بخوانید:
«غسلها»، اجرایی که رنج و سکوت بازماندگان تجاوز را به تصویر کشید
از رنج به قدرت: بررسی کنشگری، جنبش میتو و بهبودی ترومای تعرض جنسی
در ایران یکی از چالشهایی که مطرح شده، بحث راستیآزمایی روایات توسط افراد و گروههایی است که واسطه انتشار میشوند. آیا وظیفه یک کنشگر اجتماعی قضاوت و راستیآزمایی روایات خشونتهای جنسی است؟
ما باید زنان را در گزارش کردن از تجربیاتشان باور داشته باشیم. تحقیقات نشان میدهد تعداد زنانی که درباره آزارهای جنسی نسبت به دیگران اتهامات دروغ میگویند در واقع بسیار کم است. معمولا در داستانهای این زنان موضوعات جعلی کمی وجود دارد. گرچه به نظر من راستیآزمایی همه ابعاد ماجرا وظیفه کنشگران نیست.
طبق نظر فردریکسون و رابرتز، بدن انسان صرفاً یک سیستم بیولوژیکی نیست، بلکه «بدن در بافتهای اجتماعی و فرهنگی وجود دارد و از این رو با استفاده از شیوهها و گفتمانهای فرهنگی اجتماعی ساخته میشود». آیا جنبش «من هم» میتواند قد علم کردن زنان مقابل این همین موضوع باشد؟
بله حرکت زنان تقابلی با این نظریه ندارد بلکه تلاشی برای بازنویسی مکالمات فرهنگی و اجتماعی است که در مورد بدن زنان بکار میرود. طبق نظریه فردریکسون، بدن زنان تبدیل به اشیاء میشود تا دیگران و نه خود زنان از آن لذت ببرند. هنگامی که زنان شروع به عینیت بخشیدن به این شیئشدگی می کنند، حتی خود را کاملاً انسانی تصور نمیکنند و خود را به عنوان اشیایی برای لذت بردن دیگران می بینند. جنبش «من هم» تلاشی برای بازپسگیری بدن زنان برای زنان است. برای گفتن اینکه بدن زنان شی نیست و زنان شایسته انسانیت و رفتار برابر هستند.
شما در یکی از مقالههایتان به نام «آزار جنسی روزمره از سوی غریبهها و شیانگاری زنان»، خودشیانگاری جنسی و سرزنش خود در میان زنان را مولفههایی دانستهاید که بر نوع تجربه اذیت و آزارهای جنسی موثر است. چه راهکارهایی برای گذر از این استراتژیها -به قول خودتان «استراتژیهای زنانه»- پیشنهاد میدهید؟
تجارب آزار و اذیت و خشونت جنسی زنان را مجبور میکند که بدن خود را به عنوان اشیا ببینند و از آنجا که چنین خشونتی همیشه به عنوان یک تجربه شخصی در نظر گرفته میشود (یعنی اتفاقی که برای من افتاده است اما برای زنان دیگر اینگونه نیست)، زنان به سرعت خود را سرزنش میکنند و به آن فرهنگ سرزنش قربانی را هم اضافه کنید (به عنوان مثال پرسیدن اینکه " زمان وقوع این اتفاق یا تجاوز چه چیزی پوشیده بودی؟" ) برای زنان دشوار است که خود را سرزنش نکنند و یا خود را علت خشونت جنسی که برای آنها اتفاق افتاده، نبینند. «من هم» یک راه حل برای این مشکل ارائه میدهد. توانایی دیدن خشونت جنسی که برای همه زنان اتفاق میافتد و نه فقط برای عدهای از زنان، میتواند پایانی برای سرزنش کردن خود باشد. توانایی دیدن این که خشونت جنسی باعث میشود زنان دیگر نیز خود را به عنوان اشیای بپندارند، میتواند به شکستن این چرخه کمک کند. راهحل نهایی تغییر جامعه است. ما به جامعهای نیاز داریم که در آن زنان بدون تبعیض و خشونت، برابر با مردان ارزیابی شوند.
با توجه به تجربه جنبش «من هم»، میتوان گفت مردم چقدر افراد آزاردیده را باور میکنند و آیا اساسا همیشه حق با آزاردیدگان است؟
همانطور که در بالا گفتم، من فکر میکنم ما باید در طرف بازماندگان و داستانهای زنان بایستیم حتی اگر اشتباه کنیم. وقتی زنی با ادعای تعرض، آزار و اذیت و ... به پا میخیزد چیزهای زیادی برای بدست آوردن ندارد ولی در عوض برای از دست دادن چیزهای زیادی دارد. زنان با به اشتراک گذاشتن داستانهای خود شغل، امنیت، خانواده و دوستان خود را به خطر میاندازند. زنان شهرت خود را به خطر میاندازند و در معرض تباهی قرار میگیرند. نمونه بارز آن، «شانل میلر» است که توسط «بروک ترنر» مورد تجاوز قرار گرفت. میلر در طول دادگاه به طور مداوم مورد سوال، تشکیک و تهاجم قرار گرفت و در پایان، ترنر اندکی مجازات شد.
«کیت مان» در کتاب «دختر فرودست: منطق زنستیزی یک کتاب است» تجزیه و تحلیل بسیار خوبی در مورد این موضوع و همچنین بیعدالتی درباره شهادت دادن و خاموش کردن صداها دارد. به طور معمول، اعتقاد بر این است که زنان حقیقت را درباره تجارب خود نمیدانند. این کاملاً اشتباه است و منجر به آسیبهای جدید میشود.
پرسش دیگری که با انتشار روایات افشاگرانه در شبکههای اجتماعی ایران مطرح شد این بود که متهمان آزارهای جنسی چطور باید با این روایات برخورد و آن را جبران کنند؟ چه چیزی به جبران اشتباهاتی که آنها کردهاند کمک میکند؟
متهم باید عذرخواهی کند. گرچه با عذرخواهی مشکلی حل نمیشود اما من فکر میکنم ما احترام بیشتری برای شخصی قائل هستیم که میگوید: «من اشتباه کردم. نباید این کار را میکردم، از اشتباهاتم درس میگیرم و سعی میکنم بهتر عمل کنم.» البته همه اینها به درجه آسیب ناشی از عمل بستگی دارد. عذرخواهی برای هر خشونت جنسی مثل تجاوز کافی نیست، اما عذرخواهی برای آزار و اذیت جنسیتی که در آن مرد شوخی جنسی میکند یا زنان را به عنوان یک گروه تحقیر میکند، میتواند شروع خوبی باشد. در نهایت، مردانی که آزارگر هستند باید یاد بگیرند که زنان را برابر بدانند و سپس تبدیل به افرادی شوند که در این شرایط برای زنان میجنگند و به آنها کمک میکنند. مطمئناً، بدون ایجاد تغییرات گسترده در جامعه، بازسازی افراد آزارگر و سوءاستفاده کننده سخت خواهد بود.
و سوال آخر اینکه مردان به طور کلی چطور میتوانند به زنان در روند بهبودی پس از تجربه خشونت جنسی کمک کنند؟
مردان باید نظارهگر خوبی باشند. آنها باید از زنان حمایت کنند و زنان را در مورد تجربیاتشان باور داشته باشند. مردان باید گوش و به زنان اجازه دهند داستانهای خود را بدون ایجاد مزاحمت و سوالهای مردانه در میان بگذارند. هنگامی که آنها میبینند مردان دیگر رفتار ناخوشایندی با زنان دارند، باید به آرامی مداخله کنند و به زنان کمک کنند تا از شرایط خارج شوند یا مقامات بالادستی را مطلع کنند. مردان باید بگذارند زنان به خاطر تجربیات خود عصبانی، غمگین، منزجر و ترسیده باشند و به آنها نشان دهند که احساساتشان معتبر است.
منبع: مجموعه مطالب ویژهنامه جمعی از فعالان زنان: «همصدایی علیه سکوت» به مناسبت روز جهانی زن