دیدهبان آزار: مخاطب وارد استودیویی عظیم میشد و سه وان فلزی بزرگ روی زمین قرار گرفته بود. هرکدام از این وانها با محتوایی متفاوت پر شده بود. تخممرغ، خون و خاک رس. در اطراف وانها روی زمین پوست تخممرغ، دستههای طناب و اعضای بدن حیوانات ریخته شده بود. در استودیو به طور مستمر صدایی پخش میشد. صدای زنانی که به نوبت تجربههای تجاوز را روایت میکردند و به شخصیترین و صریحترین زبان ممکن جزئیات آنچه که متحمل شده بودند را شرح میدادند. جزییاتی که از منظر فرهنگ عمومی آن دوران صحبت کردن از آنها قابل قبول نبود. زنی برهنه آهستهآهسته از نوک پا تا سر در بانداژ سفید پوشانده میشد در حالی که دو زن دیگر در وانها حمام میکردند. ابتدا با تخممرغ و سپس با خون و خاک رس. دو زن پوشیده در خاک و خون از وانهای فلزی بیرون آمدند و مانند جنازه در ملحفه پوشانیده شدند. در طی این اجرا، ۵۰ کلیه به دیوارها آویخته شد. به طوری که اتاق به شکل ستون فقراتی درآمد که توسط اعضای بدن محصور شده باشد.
در پایان دو نفر از اجراگران، طنابها را در سرتاسر صحنه اجرا رشتهرشته کردند و آویختند. تا جایی که صحنه تبدیل به تار عنکبوتی شد که گویی افراد را به دام انداخته است. همزمان صداها همچنان پخش میشدند. گویی راه فراری از این توحش وجود ندارد. پخش صدا با این جمله سرکننده به پایان رسید: «خیلی ناتوان و مستاصل شده بودم، تنها کاری که توانستم بکنم این بود که آنجا دراز بکشم.» این جمله چندین بار پخش شد. با صدایی که از عمد به صورت شکسته در سالن پیچید.
اجرای هنری «غسلها» در سال ۱۹۷۲، توسط سوزان لیسی، جودی شیکاگو، اویوا رحمانی و ساندار ارگل برگزار شد. این اجرای مشترک، تلفیقی بود از اجراهای پیشین چهار هنرمند که در راستای به تصویر کشیدن رنج و سکوت بازماندگان تجاوز صورت گرفت. سوزان لیسی در طی سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳، به همراه جودی شیکاگو با ۷ زن که تجربه تجاوز داشتند مصاحبه کردند. زنانی که عمیقترین رنجها را با خود حمل کرده اما به هیچ کس چیزی نگفته بودند و برای اولین بار روایت میکردند و صدایشان ضبط میشد. صداهایی که در این اجرای هنری برای مخاطبان پخش شد. لیسی میگوید این اجرای هنری با ایده آشکارسازی رازهای مخفیشده این زنان صورت گرفت. به گفته او، اجرای غسلها شاید برای اولین بار در هنر معاصر، تجاوز را از نگاه زنان بازنمایی کرده است.