احساسی درون «گرچن کیسی»[1] به غلیان درآمد. شاید دلیلش نحوه حرکت پزشک در کنار میز آزمایش بود، درحالیکه پاهایش که به آرامی کنار لبه میز تکان میخوردند. شاید هم لحن خودمانیاش بود، وقتی که گفت: «شنیدم که شب سختی را پشت سر گذاشتی.» هرچه که بود، تصمیمش را گرفت. آن مرد نباید کیسی را لمس میکرد.
آنچه بر کیسی گذشته بود صرفا یک «شب سخت» نبود. شب سخت زمانی رخ میدهد که متوجه شوید جرثقیل خودرویتان را یدککش کرده است، یا دوستتان در صندلی عقب خودرو بالا آورده است. نه آنکه در تاریکی شب به زور چاقو از خواب بیدار شوید. نه آنکه چشمتان را ببندند و در آپارتمانتان به شما تجاوز کنند، درحالیکه دعا میکنید زنده بمانید.
لمس و بازرسی شدن توسط یک پزشک نادان، آخرین چیزی بود که کیسی آرزویش را میکرد. بنابراین از انجام آزمایش تجاوز جنسی سر باز زد. او در این زمینه میگوید: «در یک چشم بر هم زدن این تصمیم را گرفتم. چه کسی از این تصمیم آسیب دید؟ من آسیب دیدم.» کیسی با نگاه دوباره به آن لحظات، آن پزشک را بابت تصمیم خود سرزنش نمیکند. او در وهله نخست نسبت به گزارش کردن تجاوز بیمیل بوده، چرا که میترسید در این صورت متجاوز درصدد قتل او برآید.
اما حالا آن فشار و ترسهایی که حین گزارش کردن تجاوز با آنها دست و پنجه نرم میکرده را بهیاد میآورد و به همین خاطر معتقد است باید جایگزینی برای سیستم عدالت کیفری وجود داشته باشد. او با کمک تمرینی با عنوان عدالت ترمیمی به واکاوی این رویکرد میپردازد، تا به بازماندگان تعرض جنسی کمک کند. با ظهور پویش ،#MeTooعدالت ترمیمی توانست در ایالات متحده بهعنوان رویکردی تازهتر، و در مواردی موثرتر، در مواجهه با خشونت جنسی پیشقدم شود؛ چرا که نیازهای فرد خشونتدیده را در اولویت قرار میدهد. این مفهوم در ماههای گذشته حمایت قابل توجهی دریافت کرده، که میتوان به حمایت دو بازیگر آمریکایی یعنی «اشلی جاد» و «لورا درن» اشاره کرد.
عدالت ترمیمی متشکل از مجموعهای از اقداماتی است که با هدف ترمیم آسیبهای ایجادشده توسط اعمال مجرمانه طراحی شده است. گاهی اوقات عدالت ترمیمی ایجاب میکند تا مدعی و مدعی علیه را سر یک میز بنشانیم تا درمورد اثرات جرم گفتگو کرده و برنامهای برای اصلاح آن طراحی کنند. گفتوگوی آنها به بحث در مورد حقایق و کندوکاو درباره شواهد و مدارک نخواهد بود، بلکه متخلف به کارهایش اقرار میکند تا در فرآیند اصلاح جرم شرکت کرده باشد.
اما همانطور که کیسی در قدم اول شاهد بوده، چنین فرآیندی عاری از ریسک نخواهد بود. او در این مورد میگوید: «باید به یاد داشته باشیم که این فرآیند در تمام موارد کلید حل مشکل نیست. اما فکر میکنم باید یکی از گزینهها همین باشد.» کیسی که پیش از وقوع حادثه ٢٣ ساله و دانشجوی رشته برنامهریزی شهری در دانشگاه فلوریدا بود، دانش چندانی درمورد عدالت کیفری نداشت. اما پس از آن، با بیپروایی به دنیای دادستانها، وکلای مدافع، زندانها و آیینهای دادرسی وارد شد که در نهایت منجر به آغاز فعالیت او در حوزه مددکاری بازماندگان خشونت جنسی در دفتر وکالت ایالتی واقع در گینسویل، فلوریدا شد.
هرچند نخستین تجربه حضور او در دفتر دادستانی با اضطراب همراه بود. کیسی میگوید در آن موقع با خود فکر میکرده: «توان حضور در اینجا را ندارم. از پس این کار برنمیآیم.» اندکی بعد از آنکه بر اعصابش مسلط شد و خود را پیدا کرد، اشکهایش جاری شدند، پیش از آنکه حتی شهادت خود را ارائه کند. کیسی میگوید: «حتی بازگو کردنش هم تحقیرآمیز بود، اما از من پرسیدند 'خب آن مرد چه چیزی به شما گفت؟'» کیسی که حالا ۵٧ سال دارد، با یادآوری این خاطرات برافروخته میشود.
واژههای رکیک در آن زمان برای کیسی نامأنوس بودند، بنابراین او راهی بهجز هجی کردن توهین نداشت: «جیم، نون، ...» تمام آن تجربه برای کیسی بسیار دردناک بود، و اندکی هم او را عصبانی میکرد. او به همان نتیجهای رسید که در بیمارستان برایش مشخص شده بود: که هرگز و هرگز نباید درمورد تجاوزش حرفی به میان آورد. با خود فکر کرد: «زندگی جریان دارد. نباید در آن روز گیر بیفتم.»
آنها بهدنبال تطهیر چهره و معرفی خود بهعنوان یک انسان خوب بودند
«مری کاس»[2]، روانشناس و پژوهشگر نامی در حوزه خشونت جنسی، زمانی که با طرح عدالت ترمیمی آشنا شد، درحال پژوهش بر روی روند بازیابی و بهبود از تجاوز جنسی بود. او متوجه نوعی ارتباط میان خودسرزنشگری فرد و تاکتیکهای «خصمانه» دادگاه در قبال بازمانده تجاوز شد، که منجر به ایجاد اضطراب پس از سانحه[3] میشود.
کاس معتقد است عملکرد نظام قضایی به دلیل فشارهایی که بر بازمانده خشونت جنسی اعمال میکند، منجر به تأثیرات مثبت بسیار ناچیزی خواهد شد. یافتههای یک پژوهش حاکی از آن است که در کشورهای انگلیسی زبان مانند ایالات متحده و بریتانیا، تنها ۱۲.۵ درصد از گزارشهای تعرضات جنسی منجر به محکومیت میشوند. چنین آمارهایی موجب تعجب کاس شدند، بهطوری که با خود اندیشید: «آیا بدین معنی نیست که بازماندگان خشونت جنسی را از خود رانده و این پیام را به آنها منتقل میکنیم که هیچ عدالتی شامل حالشان نخواهد شد؟»
برای یافتن پاسخ، او نخستین مرحله از ارزیابی کمّی و بازبینی کارشناسانه از عدالت ترمیمی را آغاز کرد که تمرکزش بر تعرض جنسی بزرگسالان بود. دادستانی آریزونا ٢٢ مورد را به برنامه کاس ارجاع داد، که همگی مرتکب اعمال مجرمانه شده بودند. به گفته کاس، این افراد برای شرکت در این طرح داوطلب شده بودند، چرا که «بهدنبال تطهیر چهره و معرفی خود بهعنوان یک انسان خوب بودند.»
اما پیش از آنکه فرآیند به مرحله اجرا برسد، بزهکار و بزهدیده ملزم به انجام ملاقاتی شخصی با حضور مدیر پرونده بودند. این کار به مدیریت انتظارات، و اجرای چند قانون اساسی کمک میکرد؛ این قوانین از این قرار بودند: هرگونه مشاجره، درگیری لفظی و سرزنش کردن فرد خشونتدیده منجر به پایان جلسه میشود.
هر جلسه دیدار میان متجاوز و بازمانده تجاوز، بهطور دقیق طراحی میشد. بیانیه تأثیر بزهدیدگی[4] از پیش نگارش شده و زمانی که فرآیند پرفشار و احساسی میشد یا بازمانده تجاوز خواهان ماندن در جلسه نبود، فردی در دسترس وجود داشت که بیانیه را بهجای او قرائت کند. به متجاوز هم توصیه میشد که لازم نیست فورا عذرخواهی کند؛ کاس در این مورد توضیح میدهد: «به آنها میگفتیم که حق دارند کار درست را انجام دهند.» هر فردی که مرتکب به تجاوز شده بود، با برنامهای برای جبران مسئله جلسه را ترک میکرد، بهعلاوه یک برنامه نظارتی یک ساله تدوین میشد تا از ثابتقدم بودنشان اطمینان حاصل شود.
تمامی شرکتکنندگان از درصد بالای رضایت خود از این جلسات صحبت کردهاند. اما کاس تاکید میکند که برنامه عدالت ترمیمی جایگزین درمانهای اضطراب پس از وقوع حادثه نخواهد بود. او میگوید: «عدالت ترمیمی در راستای اجرای عدالت است، نه رواندرمانی. ادعا نمیکنم که اوضاع روانی افراد را بهبود بخشیده است.» با این وجود، کاس خاطر نشان میکند که این جلسات به حدی موجب تسلی تعدادی از بازماندگان شد که درطول فرآیند میخندیدند. او میافزاید: «یکی از دادستانها به من گفت: میدانی، تابهحال در دوران حرفهای خود شاهد چنین اتفاقی نبودهام که یک قربانی تجاوز بخندد!»
بیشتر بخوانید:
هالیوود و سفیدشویی جنبش #MeToo
«چرا تجاوز کرد؟» تنها کسی که پاسخ را در اختیار دارد متجاوز است
این احساس تسلی خاطر وضعیتی بود که گرچن کیسی از صمیم قلب آن را طلب میکرد، حتی با وجود گذشت ٢٣ سال از تجربه تعرض جنسی. اهمیتی ندارد که برای پشت سر گذاشتن این حادثه چقدر مصمم بود، چرا که همچنان پرسشهای بسیاری فکرش را مشغول کرده بودند: «آیا پیش از حادثه مرا تماشا میکرده؟ از کجا محل زندگیام را میدانست؟ چگونه این کار را با من کرد؟»
کیسی پیامدهای آن اتفاق را اینگونه بهیاد میآورد، که هر روز ساعت سه صبح با اضطراب از خواب میپرید و سراسیمه به سمت در و پنجرهها میرفت تا مطمئن شود همه جا بسته و وضعیت آرام است. همواره این احساس نیاز وجود داشت که در قدم اول بفهمد چرا تجاوز صورت گرفته است. کیسی در این مورد میگوید: «بازپرس توان پاسخگویی به این پرسش را نداشت. همچنین کارآگاه پلیس. آنها برای یافتن این پاسخ تلاشی انجام نمیدادند. بنابراین کسی بهجز متجاوز وجود نداشت که بتوان این سؤال را از او پرسید.»
آن مرد کسی بود که شبی در تابستان ١٩٨۴ بهزور وارد آپارتمان کیسی شد، که ایستگاهی بود در میان زنجیره تجاوزهایی که سرانجام منجر به زندانی شدنش شدند. کیسی بهخاطر محافظت از خود، تصمیم گرفت که هرگز نام آن مرد را بهصورت عمومی به میان نیاورد. از این جهت که کیسی همچنان در همان شهر زندگی میکرد ، نمیخواست ریسک جلب توجه از سوی آن مرد را به جان بخرد.
اما سال ٢٠٠۶، زمانی که کیسی با طرح عدالت ترمیمی آشنا شد، تصمیم گرفت با متجاوزش رودررو ملاقات کند. «جان هاوارد»، همسر فعلی کیسی که در زمان وقوع حادثه دوستپسر او بود، با وجود نگرانیهایش، از تصمیم کیسی حمایت کرد. او در این زمینه میگوید: «با خودم فکر میکردم روند به شکل بسیار بدی طی شود.» هرچند او تنها کسی نبود که دچار این نگرانیها شده بود، چرا که رابط کیسی در زندان فلوریدا نیز از تصمیم او برای شرکت در چنین جلسهای اظهار نگرانی کرده بود.
اما کیسی بر روی تصمیم خود پافشاری میکرد. زیرا سرانجام فرصتی یافته بود که تأثیرات این جنایت بر روی زندگی خود را به متجاوزش توضیح دهد؛ کاری که هرگز در دادگاه انجام نداده بود. دستکم میشد به عنوان یک ایده به این طرح نگاه کرد. کیسی میگوید متجاوزش سه روز پس از آنکه قرار ملاقات را پذیرفته بود، آن قرار را لغو کرد. کیسی میگوید: «بار دیگر دنیا بر روی سرم خراب شد. حس میکردم اوست که دوباره عنان کار را در دست گرفته.»
ریسک تجربه مجدد تروما یکی از عللی است که «مایکل دولچه»، وکیل فلوریدایی متخصص در حوزه وکالت برای بازماندگان تجاوز جنسی را نسبت به طرح عدالت ترمیمی مردد کرده است. او در مورد تردیدش توضیح میدهد: «از دیدگاه من عدالت ترمیمی در بافت جرایم جنسی، بازتاب کاملا غلطی را از تجربه بازماندگان جرایم جنسی ارائه میدهد و به مجرمان جنسی فضای تنفسی میدهد که میتواند ریسک فراوانی را شامل حال دیگران کند.»
دولچه که خود بازمانده خشونت جنسی است، میگوید که برای بازیابی و بهبود خود حدود ٣٠٠،٠٠٠ دلار هزینه کرده و شخصا عدالت ترمیمی را راهکار مناسبی برای عبور از این حادثه در نظر نمیگیرد. او در توضیح این مطلب میافزاید: «بیپرده بگویم، نمیخواهم با فردی که جنایت جنسی را ابزاری برای دستیابی به قدرت و کنترل قرار میدهد، که از نگاه آسیبشناسی ریشه جنایت جنسی همین است، آشتی کنم. هرگز.»
از آنجا که اغلب متجاوزان پیش از ارتکاب به جرم با بازمانده تجاوز آشنایی دارند، این نکته موجب نگرانی دولچه شده است که بهدلیل روحیه حساس بازماندگان، ممکن است با جریحهدار شدن احساساتشان مجبور به بخشیدن متجاوز شوند. او معتقد است: «عدالت ترمیمی در واقع این پیام را به بازمانده میرساند که تو باید فرآیندی را بپذیری که قرار است مجرم در آن به نقطهای برسد که بتواند با جامعه آشتی داده شود. با مجرم بهگونهای برخورد میکنیم گویی اوضاع کاملا عادی است. درحالی که میدانم اوضاع برای بازمانده تجاوز به حالت عادی باز نخواهد گشت. هرگز چنین اتفاقی رخ نمیدهد.»
رویکردهای مردمی به تنش میانجامند
گرچن کیسی هنوز نسبت به رها کردن طرح عدالت ترمیمی متقاعد نشده بود؛ هرچند به نقاط ضعف آن واقف بود. او هنوز با پسلرزههای عاطفی لغو شدن گفتوگویش با متجاوز دست و پنجه نرم میکرد، که یکی از دوستانش جزوهای با عنوان «چگونه در ٢١ روز فیلمنامه بنویسیم» در اختیارش گذاشت. این همان منبع الهامی بود که او به آن احتیاج داشت.
کیسی تصمیم گرفت حالا که موفق به انجام گفتگویی که انتظارش را میکشید نشده، آن را به فیلمنامه تبدیل کند. او در مورد این تصمیم میگوید: «باید تمام پرسشهایی که میخواستم در جلسه مطرح کنم را روی کاغذ میآوردم. و باید درمورد اینکه دلم میخواست چه چیزهایی از زبان او بشنوم فکر میکردم. حالا چه کسی عنان کار را به دست گرفته بود؟ من بودم.»
اما کار کیسی به اینجا ختم نشد. دوست دیگری او را تشویق کرد که فیلمنامهاش را برای یک کارگردان محلی، یعنی «جیمز بابانیکوس»، که علاقهمند به کار برروی چنین پروژهای بود، ارسال کند. نتیجه این همکاری، فیلمی با عنوان «جایی دورتر»[5] بود که در سال ٢٠٠۹ اکران شد، و در همین حال بود که بابانیکوس متوجه ایجاد تغییری در وضعیت کیسی شد؛ او در این مورد میگوید: «سرانجام که فصلی از زندگی او به پایان رسیده بود تسلی خاطر را در وجود او به چشم دیدم.»
درهمین حال، کیسی سرانجام احساس کرد به موفقیتی که میخواسته دست یافته است. او میگوید: «شاید بگویید که ملاقات را به صورت نیابتی و جایگزین برگزار کردم، اما درهرحال موفق به انجام این ملاقات شدم.» دیگر بازماندگان نیز هنگام عدم دسترسی به فرآیند عدالت ترمیمی، مجبور به بداههپردازی میشدند. برخی بهتنهایی با متجاوز خود رودررو میشدند، یا با حضور یک همراه یا تسهیلگری که آموزشهای لازم را دریافت نکرده بود.
بهگفته «دیوید کارپ»[6]، مدیر پروژه عدالت ترمیمی در کالج اسکیدمور، چنین رویکردهایی که با بداههپردازی همراه بودند، تنش زیادی را برای بازماندگان ایجاد کردهاند. درحالیکه برخی از متخصصان از کمکهای مردمی استقبال میکنند، عده دیگری تضمین حرفهای بودن پروژه عدالت ترمیمی را در اولویت قرار میدهند. کارپ در این زمینه میگوید: «اما چنین اولویتی میتواند باعث عدم دسترسی افرادی شود که شانس استفاده از این مزایا را ندارند.»
کارپ اضافه میکند که باوجود افزایش اقبال عمومی نسبت به عدالت ترمیمی، تصورات غلط در موردش مانع بزرگی بر سر راه این پروژه قرار داده است؛ برای مثال عدهای عدالت ترمیمی را با مدیتیشن، که نیازمند هیچگونه پذیرش خطا و اشتباهی نیست، یکسان در نظر میگیرند. با این حال، کارپ معتقد است که با افزایش گرایش افراد به مدیتیشن، درهای بیشتری برای پذیرش عدالت ترمیمی از سوی افراد جامعه گشوده شده است. به تازگی، دولت ترامپ با حمایت از بهرهگیری از مدیتیشن برای مواجهه با تعرضات جنسی در محیطهای عمومی، فعالیتهای دولت اوباما جهت محدود ساختن این رویکرد را به عقب رانده است.
اما در عین حال، به گفته کارپ بودجههای فدرال تخصیص یافته جهت پژوهش در این حوزه بهشکل قابل توجهی محدود شدهاند، و او دلیلش را در بحثبرانگیز و پیشگام بودن این پژوهشها جستجو میکند. اما مری کاس که به تازگی برای ارائه طرح پژوهشی پیشنهادی با کارپ همکاری کرده، دلیل این موضوع را از زاویه جدیدی توضیح میدهد. کاس در این مورد میگوید: «ما با نگاه بسیار سختگیرانهای نسبت به وقوع جرایم مواجهیم، که در تمام دنیا رایج است. از دیدگاه بسیاری از افراد عدالت ترمیمی ملایم است، چرا که در حبس و زندانی شدن مجرم نقشی ایفا نمیکند. بنابراین بخش قابل توجهی از جامعه، و به تازگی در وزارت دادگستری خودمان مخالفتهایی با این طرح بوجود آمده است.»
ما باید ثابت کنیم که بهبود ممکن است
اما گرچن کیسی خوشبین است که اقبال عمومی نسبت به عدالت ترمیمی به رشد خود ادامه دهد، خصوصا حالا که تمرکز#MeToo از آگاهیرسانی به ارائه راهحل تغییر کرده است. اواخر پاییز گذشته، او تصمیم گرفت تا از رویکرد عدالت ترمیمی در پروندههای تعرض جنسی استفاده کند، پروندههایی که به عنوان مدیر مددکاری و وکالت در مرکز ریور فینیکس روی آنها کار میکند. ریور فینیکس یک مؤسسه غیرانتفاعی در گِینسویل است. یکی از اولین پیروزیهایش اوایل امسال اتفاق افتاد، هنگامیکه یکی از دوستانش او را به مرد سیوچند سالهای به نام نیک معرفی کرد. نیک، که درخواست کرده نام واقعیاش فاش نشود، حدود یک دهه پیش، وقتی یکی از همکلاسیهایش او را به رابطه جنسی اجباری متهم کرد، به ارتکاب به تعرض جنسی محکوم شد.
اولین دیدار کیسی با نیک موجب شد که او مردی را ببیند که عزمش را برای روشن کردن خاطراتی که در ذهنش درهم و برهم شدهاند جزم کرده است. کیسی در توصیف او میگوید: «او فردی است که تلاش میکند قطعات برهم ریخته زندگی خود را مرتب کند.» بهگفته نیک، شبی که تجاوز اتفاق افتاد برای او که تحت تأثیر الکل بود، به سرعت گذشت. او همان روز در جشن تولد یکی از دوستانش نزدیک به دو بطری مشروب الکی نوشیده بود، همانطور که خودش میگوید: «در آن مهمانی شام بیشاز ظرفیتم نوشیده بودم.» پس از آن در یک مشروبفروشی نزدیک به آنجا، بطور اتفاقی دختری که از قبل میشناخت را دید.
آن دختر زیر سن قانونی برای نوشیدن الکل بود، و نیک که مدت زمان کوتاهی از قانونی شدن سنش گذشته بود، برای دختر مشروب تهیه کرد. آن دو به اتفاق یکدیگر به خوابگاه رفتند. نیک در توصیف آن دقایق میگوید: «کاملا به یاد میآورم که خودمانی شده و با لمس یکدیگر رابطه جنسی را شروع کرده بودیم، که ناگهان به مخالفت او منجر شد.» نیک ادعا میکند که بعد از ادامه معاشقه بر روی یک صندلی راحتی، کاملا هوشیاری خود را از دست داده بود.
با رسیدن صبح، او درحالی خود را تنها در تختخوابش پیدا کرد که انگار بارها برروی آن بالا آورده بود، و هیچ چیز درمورد وقایع آن شب بهخاطر نداشت. کمی بعد متوجه اتهامات وارد شده به سمت خود شد. در توصیف آن لحظه میگوید: «گویی ناگهان آسمان بر سرم خراب شد.» بعد از آن سه سال را در زندان سپری کرد. با نگاه به گذشته، نیک کنجکاو است که بداند که آیا این قربانیاش بوده که باعث وقوع چنین سرنوشتی برای او شده؟ نیک فکر میکند که دختر تلاشی برای ایجاد گفتگویی سازنده با او داشته، که هرگز به شکل مناسبی صورت نگرفته است.
چند ماه پس از تعرض، دختر به امید آغاز گفتوگو به محل کار نیک مراجعه کرده، اما نیک که نمیخواسته حکم محدودیت دادگاه را زیرپا بگذارد، ملاقات در دفتر وکیل تسخیری را پیشنهاد میکند. هرچند، با رفتنشان به آنجا، وکیل اصرار به حفظ فاصله میان آن دو داشت. به ادعای نیک وکیل تا جایی پیش رفت که بازمانده را بابت تمایل به گفتوگو با نیک سرزنش کرد. وقتی نیک از دفتر وکیل خارج شد، دختر را درحالی دید که در پیادهرو گریه میکرد. اندکی بعد، در زمان برگزاری جلسه استماع، نیک متوجه شد که بازمانده به ادامه روند دادگاه علیه نیک انتقاد داشته است. (به علت ذات حساس روند عدالت ترمیمی، گاردین برای راستی آزمایی این ادعا امکان دسترسی به بازمانده تجاوز را نداشته است.)
نیک این احتمال که گفتوگوهای مبتنی بر عدالت ترمیمی میتوانست به او کمک کند را انکار نمیکند. حالا پس از گذشت یک دهه از محکومیتش، میتواند برای بازبینی وضعیت خود دادخواستی به ثبت برساند. درنهایت، نیک امیدوار است که عدالت ترمیمی بتواند او را برای دستیابی به هدفش در زندگی یاری کند؛ اینکه میخواهد در حوزه آموزش فعالیت کرده و به دیگران نشان دهد که «شرایط افراد به عنوان بازمانده تجاوز یا متجاوز نباید زندگیشان را تعیین و محدود کند.»
کیسی از صمیم قلب این پیام را میشناسد، چرا که برچسبهایی مانند «بازمانده» و «قربانی تجاوز» که به او میچسبند باعث رنجشش میشوند. به طرز جالبی، کیسی میگوید که با نیک همذاتپنداری میکند. به یاد میآورد که خواهان برگزاری جلسه عدالت ترمیمی بود، اما چنین امکانی برایش محقق نشد. سرانجام، کیسی امیدوار است تا زنی که نیک به او تعرض کرده را پیدا کند، تا او را برای شرکت در گفتوگو در راستای عدالت ترمیمی دعوت کند. اما اکنون، نیک و کیسی کار را به آرامی پیش میبرند و هفتهای یک مرتبه ملاقات کرده تا درمورد تجاربی که زندگیشان را دستخوش تغییر کرد گفتوگو کنند.
به تازگی، در یکی از دیدارها، کیسی از نیک سؤالی پرسید: «عمل یا رفتاری وجود دارد که آنقدر شدید باشد که بعد از ارتکاب به آن نشود رستگاری را تجربه کرد؟» نیک چند ثانیه درنگ کرد؛ کیسی به یاد میآورد که در همان حال اندیشمندانه برروی صندلی خود نشسته بود و عینک ته استکانیاش برروی صورتش قرار داشت، و سپس نیک پاسخ داد: «به نظرم این همان فرصتی است که رفتارهای جبرانکننده از دلش بیرون میآیند.» این خاطره لبخندی به لب کیسی میآورد. او میگوید: «نمیتوانستم جلوی لبخندم را بگیرم. تجاوز یکی از شدیدترین و عریانترین جنبههای خشونت است و ما باید به یاد داشته باشیم که در این وضعیت هم ترمیم و جبران امکانپذیر است.»
نویسنده: الیسون گرینر
برگردان: سپهر بهارلوئی
منبع: theguardian.com
[1] Gretchen Casey
[2] Mary Koss
[3] Post-traumatic stress
[4] Victim impact statement
[5] Somewhere Beyond
[6] David Karp