در چند هفته گذشته، در توییتر افرادی شجاع با جسارتی مثال زدنی آزارهای جنسی و خشونتی را که بر آنها رفته بود، روایت کردند. من اما از افراد شجاع و جسور دیگری حرف میزنم. کسانی که سکوت کردند بزدل، ترسو، نادان و بیمسئولیت نیستند. اما چرا؟ بارها در توییتر خواندیم که مسئولیت فردی که آزار دیده این است که گزارش دهد. نام فرد را آشکار کند، اگر راست میگوید چرا با نام حقیقی خود حرف نمیزند، چرا شکایت نمیکنید تا دیگران را نجات دهید. چرا این همه سال حرف نمیزدید. اما من چرا گزارش نکردم؟ این متن پاسخ به این سوالات است.
تحت هشتگ #whyidontreport دلایل بسیاری برای گزارش نکردن تجاوز بیان شده است. بسیاری نوشتهاند چون هفت سالم بود، چون پنج سالم بود، چون بچه بودم. آموزش مناسب برای افشاگری در کودکی بهترین راه حل است ولی حتی با آموزش دیدن کودک و با مراقبت از او نیز ممکن است چنین اتفاقی بیفتد و کودک سکوت کند. همان اتفاقی که برای من افتاد. گاهی نوشتهاند که فرد متجاوز با تهدید آزاردیده و بازمانده از خشونت او را به سکوت واداشته؛ تهدید میتواند انواع مختلفی داشته باشد. تهدید به تعرض دوباره، تهدید به مرگ، تهدید به خودکشی و ... . برخی نوشتهاند چون او را دوست داشتم. چون او قدرتمند بود. چون او از اعضای خانوادهام بود، چون ترسیده بودم. گزارش کردم ولی به من گفتند دروغگو. چون او پدرم بود. چون او گفت دهانت را میبندی. همین دلایل کافی است ولی در ایران دلایل دیگری هم مطرح است.
از هر فرد خشونتدیدهای که بپرسیم میتوانیم دلایل جدیدتری بشنویم. درارتباطهای انسانی مسائل گاهی پیچیدهتر از آن است که بتوانیم آن را دستهبندی کنیم و درهمتنیدگی و تاثیر عوامل مختلف بر این موضوع میتواند موانع عجیبی را ایجاد کند، عواملی که بیشتر و گستردهتر از تنها ترسیدن است. تنها تابو بودن تجاوز دلیل سکوت نیست؛ من تنها به برخی از آنها که خودم شنیدم اکتفا میکنم. اینجا دلایل خودم و دلایل افراد دیگری با تجربه مشترک را مینویسم. آنچه را که در بازگو کردن تجارب با هم مرور کردیم، در این سالها. و البته از رنجی که بردم وقتی چنین جملاتی را شنیدم. «تو باید سکوتت را بشکنی.» «اگر به کودک دیگری تجاوز کرده باشد تو مقصری.»
من شجاعم. من آن تجربه را پشت سر گذاشتم و من هیچ مسئولیتی در قبال رفتار خطرناک دیگران ندارم، من پلیس نیستم، من مسئول برقراری امنیت دیگران نیستم. من زندگی خودم را دارم و بر اساس جهانبینی خودم تلاشهای بسیاری برای جلوگیری از خشونت و آسیب دیدن کودکان کردم، حسن نیت کسانی را که چنین حرفهایی میزنند درک میکنم و میدانم دلیل به زبان آوردن چنین حرفهایی چیست و برای آن بسیار خوشحالم و نگران. خوشحال به دلیل اینکه میدانم اگر تجربه مشترکی داشتند هرگز چنین حرفی نمیزدند. نگرانم چون اگر آگاهی کاملی از اتفاقی که برای آزارگر افتاده بود داشتند هرگز چنین جملاتی نمیگفتند و این به معنی آن است که خواندن روایتهای تجاوز تنها حکم خواندن داستان ترسناک را برای آنها داشته و این اتفاق باعث بالا رفتن آگاهی آنها نشده است. جامعه ما هنوز نمیتواند همدلی خود را با بازمانده از خشونت نشان دهد، هنوز نمیتواند درباره جزییات خشونت نپرسد و هنوز نمیتواند برخوردی آگاهانه داشته باشد و همزمان کسانی که سکوت کردهاند به بیان این اتفاق نیاز دارند. این دو در کنار هم نگرانکننده است.
تجربه من از بازگو کردن در جمع تجربهام در جمعهای کوچک چیست؟ حتی گاهی افرادی با آگاهی بالا، حتی کنشگران اجتماعی و فمینیستها برخورد مناسب با آزاردیده را ندارند ولی فردی با تجربه مشترک میتواند همدلی بالایی با آزاردیده داشته باشد؛ حتی اگر آگاهی نداشته باشد، تحصیل کرده نباشد، فعال اجتماعی نباشد و از نظر اعتقادی با آزاردیده تفاوتهایی داشته باشد. تجربه مشترک است که ما را به هم پیوند میدهد و گروه درمانیها نیز از همین جا است که کارآمدند.
زمانی «ج» به من گفت: «شاید به بچههای دیگه هم تجاوز کرده باشه، تو باید میگفتی ... تو اعتماد به نفس نداری»
من در همه موارد سکوت کردم. جوابی به جملات بالا ندادم. چرا؟ به همان دلیل که در برابر تجاوز سکوت کردم، نامش را نگفتم و گزارش نکردم. بهتزده شدم. کسی مرا نمیفهمید. گفتن و نگفتن آن فرقی به حال من نمیکرد. ولی امروز فکر کردم پاسخهای مشخص خودم را بنویسم. شاید کسی از زاویه دید من نمیتواند به موضوع نگاه کند. من اعتماد به نفس پایینی دارم؟ شاید این حرف درست باشد و شاید بخاطر تلاش برای کمک به دیگران و برابرانه تعامل کردن چنین به نظر برسم در هر حال نقش تجاوز در کودکی در اینکه امروز اعتماد به نفس دارم یا نه را کماهمیت میدانم. اتفاقات بسیاری در زندگی من رخ داده و آموزشهای مختلفی دیدهام. آن واقعه را پشت سر گذاشتهام و امروز در گرایش جنسی که انتخاب کردهام، در اعتماد به نفسم، در برقراری ارتباط با جنس مخالف در رابطه جنسی و فانتزیهای آن در انتخاب شغل در تعاملات اجتماعی اثری از تجاوز در کودکی من دیده نمیشود. اگرچه بسیاری دوست دارند این موارد به نظر من بیارتباط با یکدیگر را به هم مرتبط بدانند ولی من با ذکر مثال میتوانم نشان دهم زندگی من مسائل مهمتری داشته. ممکن است فردی با همین تجربهها تجاوز را پررنگتر بداند ولی برای من اینطور نیست. این تفاوتها را باید همیشه در نظر بگیریم.
مرا و هر بازمانده از تجاوز را مسئول نجات دیگران ندانید. برای این کار بشردستگاههای عریض و طویلی و قوانین بیشماری تدوین کرده و من هم قطعا در بخشی از سیستم اداری، خدماتی، دولتی یک جامعه هستم و بهتر است که کار خودم را مسئولانه و به بهترین وجه انجام دهم. اگر به هر دلیلی (که پیشتر گفتم دلایل بیشماری وجود دارد و باز هم میگویم) نمیخواهم واقعه را گزارش کنم با افزودن عذاب وجدان بر درد پیشین من در شرایطی که ناچار به سکوتم هیچ کمک و همدلیای نمیکنید.
«م» به من گفت: «فقط پنج سالت بود؟ آخه اون تو جا نمیشه که، آسیب ندیدی؟ چکار کرد؟»
جزییات را نپرسیم... «م» از من درباره جزییات پرسید و با سوال کردن به سبک بازجویی حرفهایم را راستیآزمایی کرد. من سکوت کردم. باور کردن بازمانده از تجاوز حداقل کار و در واقع تنها کاری است که میتوانید بکنید. اینکه من از نحوه تجاوز بگویم چه تاثیری در حال شنونده دارد؟ از شنیدن این ماجرا لذت میبرید؟ قطعا نه. پس چیزی نپرسید.
«س» به من گفت: «چقدر عجیبه که همه تجربه تجاوز دارن ولی من با اینکه تو کوچه بودم هیچ وقت برام اتفاق نیفتاد.»
فکر کنید واقعهای با فشار روانی کمتر مانند دزدی را از سر گذراندهاید و در بهت و حیرت و شوک پس از حادثهاید. و دیگری بگوید چه عجیب که تا به حال از من دزدی نشده. این جمله چه کاربردی برای همدلی کردن با بازمانده از تجاوز دارد؟ در لابهلای این حرفها بوی «شاید دلیلی در تو هست که تجارب زیادی از این دست داری درحالیکه من هیچ تجربهای ندارم» به مشام میرسد. بازمانده از تجاوز را آزار ندهیم. اگرچه همدلی کردن با گفتن تجارب قبلی فرد شنونده میتواند کمک کننده باشد ولی ابتدا بگذارید فرد حرفش را بزند و اگر تجربه مشابهی ندارید چه بهتر. بهتر است که سکوت کنید.
«شاید فکر کرده خودت میخوای»
چندی پیش درباره آزارجنسی فردی مطرح (ع.ک خ) -که در یک فصلنامه کار میکند- به کسی که مرا برای کار در این فصلنامه معرفی کرده بود، گزارش دادم تا جلوی آسیبهای بعدی را بگیرم که در کمال تعجب آن فرد از پیش میدانست. او که استاد دانشگاه به نام «م.ج» است به من گفت: «استاد فلان و استاد فلان هم با من چه و چه و چه کردن ولی من چادری بودم. شاید فکر کرده خودت میخوای ... خیلی محترمانه بهش بگو دیگه باهاش کار نمیکنی.» بعد از این جملات او عکس همسر فرد آزارگر را به من نشان داد و تاکید کرد که «خیلی هم خوشگله.» او مرا به آزارگر معرفی کرد، مرا به دلیل پوششی که داشتم مستحق آزار دانست، نگذاشت حرف بزنم و از تجارب خودش گفت، مرا از افشای آزارگر نهی کرد و گفت با او محترمانه برخورد کنم و تاکید کرد که فرد زنی زیبا دارد که انگار اگر مجرد بود حق آزار مرا داشت.
در محیطهای کاری، لمس همکاران آزار جنسی است. جمله «شاید فکر کرده خودت میخوای» با تاکید بر اینکه «من چادریام و تو نیستی» گزارهای از اساس اشتباه است. هر فرد با هر لباسی در هر محیط کاری حتی در صورتی که تنها دو نفر در مجموعه باشند (در مورد من که ده ها نفر و دهها دوربین هم بود در مکانی دولتی) مجوزی برای آزار دیدن به آزارگر نمیدهد. لمس دست و صورت من توسط فردی با ادعای دینداری این موضوع را تشدید میکند.
بیشتر بخوانید:
چگونه متجاوزان قدرتمند بازماندگان تجاوز را به سکوت وامیدارند؟
با این تجارت چرا سکوت کردم؟
* فراموش نکنیم که مجازات تجاوز در ایران اعدام است. من تمایلی به اعدام شدن هیچ کس ندارم. من از متجاوزم شکایت نمیکنم تا وقتی قانون مترقی در این کشور برای تجاوز و آزار جنسی وجود داشته باشد. بارها به اینکه چطور او را مجازات کنم فکر کردم. به اینکه نیمی از حقوقش را برای مبارزه با آزار جنسی صرف کند. به اینکه در کلاسهای آموزشی برای بالا بردن آگاهیاش شرکت کند. به اینکه همیشه زیر نظر باشد تا به دیگران آسیب نرساند ولی من در جایگاهی برای تعیین این مجازات نیستم.
* دیگران پدر و مادر مرا متهم میکنند که مراقب من نبودند. در مورد من مراقبت کاملی هم بود. هرگز در کوچه بازی نکردم. هرگز در مکانی با مردی تنها نبودم. زن همسایه بود که از موضوع مطلع بود و مادر من گمان میکرد در خانهای هستم که یک زن و پسر پشت کنکوری او مراقب من هستند. زن خود را به ندانستن میزد و من تصور میکردم که نباید از این اتفاق چیزی بگویم چون دختری قوی هستم. اگر مرد غریبهای در کوچه چنین کاری کرده بود میگفتم. بر اساس آموزههایی که آن روز پدر و مادر معلم من داشتند در کتابهای علوم تربیتی کتابخانه بزرگ آنها نوشته بود همین قدر آموزش کافی بود. من پدر و مادرم را مقصر نمیدانم و هرگز تا زمانیکه آنها مطلع شوند شکایت نمیکنم تا ناراحتی برایشان به وجود نیاورم.
* دوست من از طرف سه نفر از نزدیکانش مورد آزار جنسی شدید و تجاوز قرار گرفته. این اتفاق از کودکی رخ میداده. او دو فرزند دارد و نمیخواهد هرگز برای بچههایش چنین اتفاقی بیفتد و مراقب است. به کودکان آموزش میدهد. ولی برای آنکه شوهر و فرزندانش نفهمند هیچ وقت شکایت نمیکند. «ز» پیش از ازدواج هم نگران بود که همسر آینده ش از موضوع مطلع نشود. دلیل سکوت او نزدیکی فامیلی متجاوزها و آینده بود. (اگر به طور قطع امکان شکایت گمنام وجود داشت سکوت نمیکردم.)
* «ب» نویسنده است. او بارها گفته که دوست ندارد در رسانهها به عنوان قربانی مطرح شود. دوست ندارد مورد قضاوت قرار گیرد و اینطور هویتیابی شود. میخواهد همان نویسندهای باشد که همیشه از او نام میبرند. او هم به این دلیل سکوت کرده که در میان دوستانش و در رسانهها قربانی، ضعیف و «همان کسی که به او تجاوز شده»، نمایش داده نشود.
* سالها از وقتی که به من تجاوز شده گذشته است. من سالها است که متجاوز را ندیدهام. او آدرس من و شماره تلفن من را ندارد. در پرونده آزار جنسی دیگری که به شدت تجاوز نبود آدرس و شماره و اسم من را به فردی غریبه دادند. کلانتری هیچ حفاظتی از اطلاعات من نکرد. من نمیخواهم متجاوزی که سالها پیش میشناختم را به زندگی خود دعوت کنم.
* به محض آنکه کسی از این اتفاق اطلاع پیدا میکند موضوع تجاوز در کودکی و گرایش جنسی و فانتزی جنسی مرا به آن واقعه مرتبط میکند. این موضوع برای من مانع است. شاید در پژوهشهای روانکاوانه قدیمی چنین ارتباطی دیده شود ولی امروز نه در روانشناسی و نه در جامعه شناسی چنین مواردی مطرح نیست. تنها خواست و میل و انتخاب است که مطرح است و نه اتفاقی در کودکی.
* چرا شکایت نکردم موضوعی است و چرا در جمعهای کوچک هم حتی از این موضوع چیزی نگفتم مسئلهای دیگر. یک دلیل من این است که مردها نمیگذارند حرف بزنیم. آنها بیشتر، بلند تر و تقریبا همیشه حرف میزنند. آنها با هر بار که من از آزار حرف بزنم ۱۰ بار درباره آزار در دبیرستانها و سربازیها میگویند. آنها نوبت خود را رعایت نمیکنند. در تحقیقی در انگلیس مشخص شده از هر ۵ زن یکی و از هر ۲۱ مرد یکی مورد آزار جنسی قرار گرفته. این آمار در هر کشوری و در هر سال به همین میزان و کمی بیشتر یا کمتر است ولی همیشه میزان آزار جنسی در زنان بیشتر بوده. در ایران ما آمار دقیقی نداریم. یک پژوهش جامع درباره خشونت علیه زنان که در کتابخانه ملی نگهداری میشده به کلی خمیر شده است. ولی به احتمال زیاد با توجه به سایر آمار خشونت علیه زنان باید تجاوز به زنان بیشتر باشد. مردان روشنفکر! به اندازه کافی به زنان فضا و زمان برای حرف زدن بدهید.
روایت آزارهای جنسی در توییتر
در چند ماه گذشته برداشتها و توصیههای زیادی درباره تجاوز، بازماندگان و متجاوز مطرح شده است که نمونههایش را در زیر میبینید.
در ایران علاوه بر همه دلایلی که در جهان مطرح میشود مانند شوک حاصل از تجاوز، روند دادرسی طولانی و ترس از قضاوت شدن و تابو بودن تجاوز، قوانین و فرهنگ حاکم و... ما با مسایل بیشتری مواجه هستیم پس اگر سکوت میکنیم دلایلی داریم، سکوت خودش نشان دهنده آن است که باید پیش از شکستن سکوت، افشاگری و شکایت، زمینههای آن ایجاد شود. صرف شجاعت باعث گزارش کردن نمیشود. من زنان شجاع بسیاری را دیدم که سکوت کردند. نجات دیگران از آزار وظیفه آزاردیده نیست و اگر سکوت کرد نشانه ضعیف بودن او نیست. دلایل بسیاری برای سکوت وجود دارد.
من میتوانم متجاوز را ببخشم. من در جایگاهی هستم که این حرف را بزنم. زندگی من تباه نشده و در صورتی که جز عذرخواهی اقدامی مثبت برای کاهش آزار جنسی بردارد او را میبخشم.
نباید ترسید. اگر از دزدی در خیابان بترسیم همیشه در خانه میمانیم. اگر از تجاوز بترسیم لازم است از هر زن و مردی فاصله بگیریم و زندگی بزدلانه در خفا و به دور از هر معاشرتی را برگزینیم که دیگر زندگی نیست. مثالهای فراوانی از قرارهای اول منجر به روابط عاشقانه طولانی و قرارهای در خانه منجر به دورهمیهای سرشار از شادی میتوان زد ولی همه میدانیم و نیازی نیست.
پدر، عمو، پدربزرگ، برادر ،شوهر و ... قیم زنان نیستند. زنان ناتوان یا عاجز و ضعیف نیستند.
تجاوز اتفاقی است که باید از آن جلوگیری شود ولی سیاهی مطلق نیست. و همین که بسیاری سکوت میکنند نشان میدهد که قضاوت بعد از آن اتفاق بدتر از خود تجاوز است.
کسی که در کودکی به من تجاوز کرد امروز دندانپزشک است. کسانی که به دوستم زهرا تجاوز کردند فروشنده، بازاری و کارمند. کسی که به «ب» تجاوز کرده مدیرعامل شرکت معروفی است. کسی که به دوستم «گ» تجاوز کرده پدر دوستش و معاون یک شرکت خصوصی است. این لیست را میتوان ادامه داد و ادامه داد ... هنرمندها یبشتر دیده میشوند.
فکر نمیکنم از «م» با اعتماد به نفستر دیده باشم اما به او هم تجاوز شد. چرا با جملاتی نسنجیده ضربات بعد از تجاوز را به آزاردیده وارد میکنید؟ دلیلش واضح است؛ آموزش ندیدهاید.