«هی، محض احتیاط، با x جایی تنها نمان»
«میدونم اینجا جدید هستی، اگه کسی بهت نگفته بدون که y به زنان تجاوز کرده است. همه در جریاناند.»
«به نظرم Z آدم چندشآوریه ولی فکر نمیکنم به اندازه W خطرناک باشه. نمیدونم شاید هم اشتباه میکنم.»
اینها نمونههایی از هشدارهای درگوشی است که در محیط کار و به واسطه گفتوگوهای خصوصی میان زنان ردوبدل میشود. در بارها میان زنان دهنبهدهن میچرخند، در ایملها و پیامهای دایرکت توئییترم دیده میشوند. این زنجیره زمزمههای درگوشی است که به صورت غیررسمی در میان زنانی که میخواهند از خود و دیگران در برابر آزار جنسی محافظت کنند، شکل گرفته و همواره جریان داشته است.
این پدیده بخشی از گفتوگوی عمومی پیرامون خشونت جنسی در طی هفتههای اخیر بوده است.[i] انتشار نتایج تحقیقات نیویورک تایمز، جزئیات چندین دهه اعمال آزار جنسی توسط هاروی واینستین را افشا کرد. این افشاگریها، پچپچههای گستردهای درباره آزار جنسی و تجاوز میان زنان به راه انداخت. خشونتهایی که تنها محدود به صنعت سرگرمی نبوده و در فضاهای دیگر نیز در جریاناند.
اخبار مربوط به واینستین، این گفتوگوهای درگوشی را علنی کرده است. هشدارهایی که زنان از مدتها قبل برای در امان ماندن از خشونت جنسی به یکدیگر انتقال میدادند. همانطور که زنان در روزهای اخیر نوشتهاند، این هشدارهای خصوصی نجاتدهنده بوده و به عنوان زنی ۲۵ساله که هم جدیدا به نیویورک آمدهام و هم تازه در حوزه رسانه فعالیت خود را آغاز کردهام، به من کمک کرده که از خودم محافظت کنم. اما دغدغهای که وجدانم را آزار میدهد و پاسخی برایش ندارم این است که پس تکلیف زنانی که این اطلاعات به دستشان نمیرسد چیست؟
آنها زنانی هستند که بیشتر مورد هدف خشونت جنسی هستند: شبکههای ارتباطی و اجتماعی گسترده با زنان دیگر ندارند، جوان، خوشباور و تنها هستند و به تازگی وارد چنین فضاهای کاریای شدهاند. وقتی ما صرفا بر شبکه زمزمهها اتکا میکنیم، این زنان از دسترسی به اطلاعات درگوشی محروم میمانند، و ما زنانی که با استفاده از این زنجیره غیررسمی از خشونت در امان ماندهایم، اگر ادعا کنیم نمیدانستیم که زنان دیگر مورد خشونت جنسی قرار میگیرند، دروغ گفتهایم. پس چه میتوانیم بکنیم؟
تهیه لیست مجازی از مردان خطرناک با هویت ناشناس، قدمی اگرچه مهم اما ناکافی بود
هفته گذشته تعدادی از زنان فعال در حوزه رسانه پاسخی برای این سوال ارائه دادند. سر کار بودم یکی از دوستان مونت برایم پیامی فرستاد: «اگر تاکنون به دستت نرسیده بخوان.» به این پیام یک لینک گوگلداک نیز ضمیمه شده بود. سند گوگل با عنوان «مردان فاسد رسانه»، حامی اسامی مردان رسانه و اتهامات سوءرفتارهای جنسی مطرحشده علیه آنان بود. این سند امکان ویرایش به صورت ناشناس را داشت. به این معنی که افرادی که به آن دسترسی داشتند بدون افشای هویت خود میتوانستند به آن اسامی و اتهامات جدید اضافه کنند. در حالی که تعدادی از این اتهامات لیستشده مربوط به سوءرفتارهای جزئی بود، بخش اعظمی شامل موارد شدیدی مانند تجاوز، تهاجم جنسی، آزار جنسی و خشونت فیزیکی میشد. بالای صفحه هم به خوانندگان پیامی هشدارآمیز داده شده بود: «مراقب باشید! با این مردان در یک مکان تنها نمانید. اگر میتوانید از پذیرفتن شغل و همکاری با این افراد خودداری کنید، درنگ نکنید.» یکی از مردان لیست، از دوستان بسیار نزدیک من بود. وقتی اتهامات مطرحشده علیه او را میخواندم حس میکردم زمین زیر پایم خالی میشود. هنوز هم چنین حسی دارم.
«بازفید» کمتر از 24 ساعت بعد گزارشی از وجود چنین لیستی و محتوایش منتشر کرد. سپس رسانههای دیگر هم خبر را پوشش دادند و این باعث شد لیست از صفحه گوگلداک حذف شود. بسیاری از زنان بازفید را بابت انتشار ماجرای لیستی که قرار نبود عمومی و علنی شود، مورد انتقاد قرار دادند. این سند تلاشی ناقص و البته قابل درک در راستای عینیسازی شبکه نجواها و گسترش دسترسپذیری آن بود. با توجه به اینکه زنانی که به این اطلاعات درگوشی دسترسی ندارند همانهایی هستند که بیشتر مورد هدف خشونتگران جنسی قرار میگیرند، این سند، تلاشی خیرخواهانه بود که به دنبال ضرورتیابی واکنش جمعی زنان در راستای محافظت از یکدیگر به راه افتاد.
اما لیست مردان فاسد رسانه از جهاتی مخاطرهبرانگیز هم بود. هیچ مکانیسمی برای راستیآزمایی اتهامات طرحشده نداشت و امکان مشارکت را برای بخش عمدهای از زنان فراهم نکرده بود. با این حال این لیست با سرعت بالایی دستبهدست شد که نشان از عطش حریصانه زنان رسانه برای متوقفسازی آزار و تهاجم جنسی در این عرصه دارد. حتی اگر شده به واسطه اقدامی ناکارآمد و چالشبرانگیر مانند تهیه لیست مردان آزارگر.
بیشتر بخوانید:
اجتماعیسازی امنیت، اتحادیهسازی کار
مبارزه با آزار جنسی ضرورت جنبشی طبقه کارگر است
شبکه غیررسمی زمزمههای درگوشی باید رسمیت پیدا کند
دو روز قبل از آغاز تهیه لیست، یک روزنامهنگار زن از من سوالی پرسید که پس از انتشار خبر توسط بازفید، بارها مطرح شد: «منظور از رسمیسازی شبکه پچپچهها چیست؟ چگونه میتوان قدرت را به دست گرفت به جای اینکه در برابر قدرت مردانه تسلیم شویم و صرفا برای محافظت از خود چارهاندیشی کنیم؟»
او به متنی از ان هلن پیترسن[ii] اشاره کرده که اخیرا منتشر شده و شبکه نجواها را «ابزار بقا» خوانده است. همچنین به متنی از من که اخیرا برای نشریه ژاکوبن درباره آزار جنسی در محیط کار نوشتم.[iii] و در انتها پرسشی را عنوان میکند: «آیا ما در حال عادیسازی سیستمی هستیم که بار انتشار گسترده اطلاعات درباره آزارگران و در امان ماندن از دست آنها را به دوش زنان میاندازد؟» همانطور که پیترسن میگوید: «ما برای حفاظت از خود متکی به شیوههای ارتباطی غیررسمی شدهایم.» پس چگونه این تلاشها و انرژیهایی برای در امان ماندن از خشونت صرف میکنیم را به محیطهای کاری محول کنیم، به افراد و نهادهایی که پول و قدرت را در دست دارند؟
شبکههای نجواها، به عنوان تلاشی برای حلوفضل یک معضل سیاسی، به وضوح در زمره سازماندهی سیاسی قرار میگیرد. اما ناگزیر از فضای غیررسمی فراتر نمیرود. به هیچوجه کنشی بیهوده نیست و ماهیتی سیاسی دارد. اما ما چگونه این شکبهها را گسترده و ساختارمند خواهیم کرد و به سمت تدابیری رسمیتیافته سوق خواهیم داد؟
فراخوان و دعوت مردان به مشارکت و صحبت کردن از خشونت، کارساز به نظر نمیرسد. شاید فکر کنید بدبین هستم اما مردان تا زمانی که ما این شبکهها را مسلح نکنیم، نسبت به خشونت جنسی آگاهی و احساس مسئولیت پیدا نمیکنند. من برای ارزیابی اتهامات مطرح شده علیه مردان قدرتمند شرکتها، به سازمانهای منابع انسانی هم اعتماد ندارم، چون آنها بیش از هرچیز به منافع سازمان وفادار هستند و نه احساس امنیت کارکنان. بنابراین ما نیازمند واحدهایی مستقل و دارای قدرت و اختیار هستیم تا عواقبی جدی بر آزارگرانی که میشناسیم تحمیل کنند.
اتکا به زنان قدرتمند برای سخن گفتن علیه مردان خطرناک هم چارهساز نیست. اتفاقی نیست که اشلی جاد جزو معدود زنانی بود که حاضر شد به صورت علنی علیه هاروی واینستین صحبت کند. موقعیت شغلی او به اندازهای مستحکم بود که به او فضایی بدهد تا بدون هراس از نابودی آینده حرفهای خود، حرف بزند. همینکه روایات در لیست مردان فاسد رسانه بدون افشای هویت راویان مکتوب میشدند نشان میدهد که بسیاری از زنان باور دارند عواقب علنیسازی آزارهای جنسی بسیار پرهزینه است. و تازه این زنان فعال در رسانههای آمریکایی به عنوان کارمند یقهسفید، نسبت به زنانی دارای دستمزد پایین و یا کارکنان فاقد مدارک قانونی، امکانات و امتیازات بیشتری برای شکستن سکوت دارند.
کنش جمعی، موثرترین مسیر پیش روی ما است
پس دوباره این سوال مطرح میشود که چه باید کرد؟ اگر مشکل مربوط به یک محیط کاری است، پاسخ پیشنهادی اتحادیهسازی و استفاده از اتحادیه به عنوان شخص ثالث - بدون وابستگی به شرکت - برای مقابله جمعی با آزار و تعرضها است. هنگامی که فرد آزاردیده به واسطه اتحادیه اتهامی را وارد میکند، تخصص حقوقی اتحادیه و علاوه بر آن قدرت جمعی و نهادمند همکارانش را نیز در اختیار دارد.
البته، اتحادیهها درمان تام نیستند. حداقل یک بازیگر زن، «میا کیرشنر» که توسط هاروی واینستین مورد آزار جنسی قرار گرفته است، توضیح داده که به چه دلیل به اتحادیههای مربوط به حرفه خود یعنی صنف بازیگران سینما (SAG) و اتحادیه هنرمندان سینما، رادیو و تلویزیون کانادا (ACTRA )، برای پیگیری مسئله اعتماد نکرده است. کیرشنر تاکید میکند که اتحادیه SAG، هنگامی که یکی از کارکنان آزاری را گزارش میکند، معمولا از خود استودیو یا شرکت تولیدکننده میخواهد که در مورد تمامی سوءقصدهای ادعا شده، تحقیقات داخلی انجام دهد. او مینویسد: «میتوانید اثربخشی این شیوه را تصور کنید! مخصوصا هنگامی که شخص متهمشده، مالک یا ادارهکننده آن استودیو است.»
کیرشنر همچنین پیشنهاداتی را در راستای اصلاح روند کار اتحادیهها ارائه کرده است. برای مثال ثبت گزارش آزار باید منجر به تحقیقات مستقل توسط شخص ثالث شود و اینکه اتحادیه باید ملاقاتهای فردی در اتاقهای هتل را ممنوع کنند. به جای صرفنظر از اتحادیهها، ما باید آنها را قدرتمند کنیم.
اما این معضل محدود به یک محیط کار نیست، بنابراین امکان دارند تکیه صرف بر اتحادیهها کفایت نکند. ما برای شکتها متعددی کار میکنیم یا اصلا در حوزههایی کاملا متفاوت شاغل هستیم. این مسئله، توان ما را برای مطالبهگری از تکتک کارفرمایان تحتالشعاع قرار میدهد. اگر شبکه نجواها در سطح زندگی اجتماعی زنان عمل کند، آن وقت میتوانیم قدم بعدی را در راستای قدرتمندسازی این شبکهها برداریم.
ما در سند مردان فاسد رسانه یک نمونه را شاهد بودیم. اما در عین حال که گزارشهای دروغین به ندرت رخ میدهد،[iv] امکان ثبت اتهامات به صورت مجازی و بدون افشا شدن هویت مدعی، مخاطراتی را هم به دنبال دارد. اگر مردان به دروغ متهم به آزار جنسی و تجاوز شوند، حقانیت اتهامات زیر سوال میرود و دیگر روند پیگیری آنها را متوقف میشود. به علاوه، شبکه زمزمهها درگوشی، چه در شکل رسمی و چه غیررسمی، وضع موجود را میپذیرد. به این معنی که به جای اینکه خشونتگران را از محیطهای کاری خود بیرون برانیم، ما همچنان در اطراف مردان آزارگر مشغول به کار خواهیم بود.
من میتوانم خط تلفنی را برای گزارش خشونت جنسی تصور کنم، که فرد آزاردیده را به زنی در محیط کارش متصل میکند. زنی که آمادگی دارد او را در طی مسیر اقداماتی که میتواند یا ممکن است در پیش بگیرد راهنمایی و همراهی کند. ما باید ابزارهای خود در مشاغل و صنایع متعدد به کار بگیریم و گسترش دهیم. چرا که اقتصاد ما در روندی روزافزون افراد را مجبور به تغییر شغل میکند.
در بلندمدت، من میتوانم هیئتی رسمیتر را تصور کنم که ادعاها را گردآوری میکند، صحت آنها را بررسی و بر اساس آن اطلاعات عمل میکند. این هیئت میتواند زنانی که به طور مشترک توسط یک فرد مورد آزار قرار گرفتهاند را به یکدیگر وصل کند تا در صورت تمایل بتوانند به صورت هماهنگ علیه فرد مورد نظر شکایت یا افشاگری عمومی کنند. این اقدام میتواند به واسطه انجمنها و اتحادیههای فعلی صورت بگیرد یا اینکه به طور کلی به عنوان پروژهای جدید تعریف شود و سازوکارهای اجرایی آن مشخص شود.
هر کاری که میکنیم، باید افراد آزاردیده را به ثبت شکایت و افشاسازی خشونت جنسی ترغیب کنیم. بسیار دلگرمکننده است که در پی اتهامات مطرح شده علیه واینستین، مقالات متعددی در این زمینه منتشر شده است. اما ما باید به نتایج و ثمرات احتمالی این گفتوگوی عمومی به دیده تردید بنگریم.
نوشتن در مورد تروما معمولا فروش دارد[v] و به وفور کلیک میخورد، اما ما تنها با تغییر هنجارهای اجتماعی و بهبود «فرهنگ محیط کار» نمیتوانیم این مشکلات را ریشهکن کنیم. ما باید اطمینان حاصل کنیم که وقتی خشونتی افشا میشود، این متهم است که متحمل رنج و هزینه میشود و نه فرد افشاگر. بنابراین در راستای حمایت از افشاگران نیازمند نهادسازی هستیم.
من پاسخها را در چنته ندارم. من یک زن هستم و این مشکلی جمعی است که نیاز به دانش و تجربه تعداد بیشتر و بیشتری از زنان دارد. اما مطمئنا این را میدانم که وضع موجود به واینستین اجازه داد تا به مدت چندین دهه از زنان سوءاستفاده کند. به مردان حوزه رسانه که به همکاران خود تجاوز کرده بودند اجازه داد تا به نوشتن ادامه دهند، و حتی در مورد فمینیسم هم قلم بزنند. تنها اتکا به شبکه پچپچههای درگوشی کافی نیست؛ وضعیت فعلی غیرقابل قبول است، و ما باید به طور جمعی درباره چگونگی تغییر وضع موجود تامل کنیم.
نویسنده: الکس پرس
برگردان: غنچه قوامی
منبع: Vox
[i] این متن در اکتبر سال 2017، پس از به راه افتادن جنبش منهم به نگارش درآمده است.
[ii] https://www.buzzfeednews.com/article/annehelenpetersen/women-believe-other-women#.vqn5BaaZV
[iii] https://www.jacobinmag.com/2017/10/harvey-weinstein-sexual-harassment-women-union
[iv] https://www.nsvrc.org/sites/default/files/Publications_NSVRC_Overview_False-Reporting.pdf
[v] https://thebaffler.com/salvos/confession-booth-frost