دیدبان آزار

تقاطع استعمار جنسیت و نژادپرستی در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ

جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا

نویسنده: سالومه رحیمی

آیا جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» بازتابی از عاملیت خودآگاه زنان است یا به‌عنوان ابزاری بلاغتی برای تحمیل دگرجنس‌گرایی اجباری از دریچ ایدۀئولوژی مردسالاری مسلط است؟ سوالم را با زبانی قابل دسترسی مطرح کنم. آیا زنانی که به سبک سنتی و خانه‌نشینی (زنان خانه‌دار، مطیع و وابسته به شوهر) زندگی می‌کنند، این سبک را با آگاهی و انتخاب آزادانه برای خود برگزیده‌اند (یعنی «عاملیت» دارند)، یا اینکه این سبک زندگی در واقع ابزاری ا‌ست که از طریق زبان و تصویرسازی، نوع خاصی از زن بودن را ترویج می‌دهد که در خدمت نظام مردسالار و دگرجنس‌گرای جامعه است. به عبارت دیگر، آیا این جنبش انتخابی آگاهانه و آزادانه است، یا یک روش تبلیغاتی برای بازتولید قدرت مردسالارانه، دگرجنس‌گرایی اجباری از رهگذر ایدئولوژی مردسالاری مسلط و حذف شیوه‌های دیگر زندگی و هویت‌های جنسی و جنسیتی است؟ از نگاه فمینیسم تقاطعی، تأثیرگذاران این جنبش تصویری نوستالژیک و آرمانی‌شده از زنانگی ارائه می‌دهند که ریشه در فرهنگ سفیدپوستانۀ مبتنی بر«اطاعت (تمکین) و خانه‌نشینی(کارخانگی بدون دستمزد)» دارد. در این گفتمان، بازنمایی زنان به‌گونه‌ای است که با ساختارهای قدرت مردسالار، استعمارگر و ملی‌گرای مذهبی همسو می‌شود. این اقناع بلاغتی از طریق زبان و تصویرسازی، مردسالاری مسلط را تقویت کرده و دگرجنس‌گرایی اجباری را بازتولید می‌کند؛ ساختاری که هیچ فضایی برای عاملیت و خودمختاری افرادی که جنسیت، گرایش جنسی یا شیوۀ زیست‌شان با الگوهای سنتی همخوان نیست، باقی نمی‌گذارد. در نهایت، بلاغت این تأثیرگذاران در تضاد کامل با میراث فمینیسم انتقادی، به‌ویژه فمینیسم سیاه، قرار می‌گیرد و تحلیل آن ضروری است. پیش از نقد دگرجنس‌گرایی اجباری در غالب یک نظام مردسالارانه لازم است بر تاریخ استعمار بدنها و تحمیل دوگانه زن و مرد مروری داشته باشیم.

در نظریۀ کوییر ضداستعماری، مفهوم «استعمار جنسیت» که توسط فیلسوف فمینیست آرژانتینی ماریا لوگونس معرفی شده نقشی کلیدی در درک چگونگی آغاز استعمار از طریق بهره‌کشی از بدن زنان ایفا می‌کند. لوگونس با گسترش نظریۀ «استعمار قدرت» نشان می‌دهد که استعمار اروپایی نه‌تنها ساختارهای نژادی و اقتصادی را تحمیل کرد، بلکه نظام‌های جنسیتی دگرجنس‌گرایانه و مردسالارانه را نیز به جوامع بومی تحمیل نمود. لوگونس استدلال می‌کند که پیش از استعمار، بسیاری از جوامع بومی ساختارهای جنسیتی سیال‌تری داشتند و نقش‌های جنسیتی متنوع‌تری را به رسمیت می‌شناختند. اما استعمارگران اروپایی با تحمیل دوگانۀ جنسیتی زن/مرد و نهادینه‌سازی دگرجنس‌گرایی اجباری، بدن زنان را به‌عنوان منابعی برای تولید مثل، کار خانگی و ارضای جنسی مردان استعمارگر مورد بهره‌کشی قرار دادند. این فرآیند نه‌تنها به سرکوب زنان انجامید، بلکه ساختارهای اجتماعی بومی را نیز دگرگون کرد. به گفتۀ لوگونس: «استعمار، نظام جنسیتی مدرن/استعماری را تحمیل کرد که در آن زنان رنگین‌پوست به‌عنوان موجوداتی غیرانسانی، جنسی و فاقد شأن انسانی تلقی می‌شدند.» او این نظام را به دو بخش تقسیم می‌کند: «سوی روشن» که در آن زنان سفیدپوست در چارچوب دگرجنس‌گرایی و مردسالاری قرار می‌گیرند، و «سوی تاریک» که در آن زنان بومی و آفریقایی‌تبار با خشونت، بهره‌کشی و غیر‌انسان‌سازی قرار مواجه می‌شوند.

نظریه‌پردازان دیگر نیز بر این دیدگاه تأکید دارند. برای مثال، ماریا میس در کتاب «زنان: آخرین مستعمره» استدلال می‌کند که بدن زنان، به‌ویژه زنان رنگین‌پوست، به‌عنوان منابعی برای بهره‌کشی اقتصادی در نظام سرمایه‌داری جهانی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. او می‌نویسد: «بدن زنان و سرزمین‌های استعمارشده به‌عنوان منابعی برای بهره‌کشی در نظام سرمایه‌داری جهانی به کار گرفته شده‌اند.» گلویا آنزالدوآ، نویسنده و نظریه‌پرداز کوییر فمنیست پسااستعماری در کتاب «مرزها/سرزمین مرزی: مستیزای جدید» به تحلیل وضعیت زنان بومی و مستیزا در دوران استعمار و تاثیرات آن بر هویت و جنسیت آنان می‌پردازد. او بیان می‌کند که زنان بومی و مستیزا در طول تاریخ استعمار، به‌عنوان نیروی کار ارزان و برده، مورد استثمار قرار گرفته‌اند. در این شرایط، آن‌ها از سوی استعمارگران اسپانیایی و انگلیسی‌ها، و حتی از سوی جوامع خودشان، تحت فشار بوده‌اند. آنزالدوآ از این استعمار فرهنگی و جنسی به‌عنوان ابزاری برای تثبیت و تحمیل هویت‌های هژمونیک و مردسالارانه یاد می‌کند که به زنان هیچ فضای خودمختاری و عاملیت نمی‌دهد. او با تحلیل مفهوم «آگاهی مستیزا» تلاش می‌کند تا هویت و تجربیات پیچیده و چندوجهی افرادی را که در مرزهای فرهنگی، جنسیتی و نژادی زندگی می‌کنند درک و تبیین کند. برای بررسی انتقادی  واژۀ نوظهور «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» ضروری ا‌ست سه مفهوم کلیدی در نظریۀ فمینیسم تقاطعی تعریف شوند: سلطۀ فرهنگی، ساختارهای اجتماعی، و عاملیت فردی. این تحلیل با اتکا بر این مفاهیم، نشان می‌دهد که چگونه گفتمان زنان خانه‌نشین سنت‌گرا به‌گونه‌ای بلاغتی و ایدئولوژیک، سلطۀ مردسالارانه را مشروعیت می‌بخشد. در این تحلیل، یکی از چهره‌های شاخص این جریان «استیسی ویلیامز» که در فضای مجازی فعالیت دارد، به‌عنوان نمونۀ مطالعاتی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

سخنوری اقناعی (رتوریک) از سه رکن بنیادین تشکیل شده است: منطق (استدلال و شواهد عقلانی)، منش (اعتبار و شخصیت گوینده)، و احساس (برانگیختن هیجانات برای جلب همراهی مخاطب). یکی از تصاویر استیسی ویلیامز، که بر روی پرچم کشورش قرار گرفته، جمله‌هایی چون «به همسر بودنم افتخار می‌کنم»، «به خانه‌داری‌ام افتخار می‌کنم»، و «به ترک تحصیل و حمایت از همسرم افتخار می‌کنم» را در بر دارد. این تصویر در کنار پرچم ملی، احساس تعلق، افتخار ملی، و تعهد مذهبی را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند. از منظرسخنوری اقناعی، او با استفاده از منطق تاریخی جعلی، دورانی از گذشته را به‌گونه‌ای بازسازی می‌کند که گویا زنان در آن زمان از طریق خانه‌داری و فرمان‌برداری به شکوفایی رسیده‌اند. منش او با نمایش پرهیزکاری، ملی‌گرایی، و حمایت از قدرت مردانه تقویت می‌شود و احساسات مخاطب از طریق تصویر خانواده‌ای «آرام» و «سالم» در گذشته تحریک می‌گردد. در این تصویر اِستیسی ویلیامز که روی پرچم آمریکا قرار گرفته، چنین عبارتی ذکر شده است: «به آمریکایی بودنم افتخار می‌کنم، به داشتن شوهری کارگر افتخار می‌کنم، به خانه‌دار بودنم افتخار می‌کنم، به مسیحی بودنم افتخار می‌کنم، به حمایت از ترامپ افتخار می‌کنم، خدایا آمریکا را حفظ کن.» در منطق رتوریک پست اینستاگرامی این اینفلوئنسر جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا تصویری ایده‌آلی از دهۀ ۱۹۵۰ میلادی را در یک سخنوری اقناعی بازنمایی شده است.عصری نوستالژیک که خانواده‌های آمریکایی می‌توانستند با یک درآمد (از سوی مرد) زندگی کنند و زنان به انجام کار خانگی بدون دستمزد تشویق و یا تحمیل می‌شدند. این تصویر، فرهنگ سفید سنتی خانگی را بازتولید می‌کند که در آن، زنان به ترک تحصیل و عدم اشتغال افتخار کرده و به‌طور کامل به همسران خود وابسته می‌شوند. این گفتمان به‌طور ضمنی با شعار راست افراطی «آمریکا را دوباره عظیم کن» همسو است و با تفسیر انتخابی از تاریخ اقتصادی آمریکا، این دوره را دوران شکوفایی معرفی می‌کند. این بازنمایی ایده‌آل‌شده از گذشته، در واقع، به ابزاری برای بازتولید سلطۀ جنسیتی، نژادی و طبقاتی بدل می‌شود.

در دورانی که او به‌عنوان «طلایی» از آن یاد می‌کند، زنان سیاه‌پوست از حقوق اولیۀ شهروندی محروم بودند و مشارکت آن‌ها در حیات سیاسی و اقتصادی سرکوب می‌شد. بنابراین، گفتمان خانه‌نشینی سنت‌گرا نه‌تنها عاملیت واقعی زنان را نادیده می‌گیرد، بلکه خود به ساختار سرکوب تبدیل می‌شود. اعتبار رتوریک ویلیامز بر ارزش‌های ناسیونالیستی سفید مسیحی بنا شده و دونالد ترامپ را به‌عنوان نمایندۀ معتبر این ایدئولوژی معرفی می‌کند. در رتوریک برانگیختن هیجانات برای جلب همراهی، تصویر زوج خوشحال حومه‌نشین بر پرچم آمریکا، حس تعلق و درستی اخلاقی را تداعی می‌کند و تصویری ایده‌آل از آمریکای دهۀ ۵۰ ارائه می‌دهد؛ در حالی که در همان دوران، زنان سیاه‌پوست به دلیل قوانین و دیدگاه‌های نژادپرستانه از حق رأی محروم بودند. این بلاغت، ساختارهای قدرت استعمارگرانه را تقویت کرده و نابرابری‌های جنسیتی، نژادی و طبقاتی را تعمیق می‌بخشد. از آنجا که ساختارهای سلطه همواره با بلاغت و بازنمایی همراه‌اند، تأثیرگذاران جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا نیز از ابزارهای بلاغت برای بازتولید ارزش‌های مردسالارانه استفاده می‌کنند. در روایت‌های آنان، زن «کامل» کسی ا‌ست که تمایلاتش با خواست همسرش هم‌راستاست، نقش‌های جنسی را بی‌چون‌وچرا می‌پذیرد، و عشق را از مسیر ایثار و فرمان‌برداری(تمکین) معنا می‌کند. اما در دل این بلاغت زیبا و پرزرق‌وبرق، نفی عاملیت زن، تحقیر دانش، و تقدیس ناآگاهی نهفته است. آنچه در ظاهر «انتخاب» به‌نظر می‌رسد، در واقع، محصول هزاران سال آموزش و نهادینه‌سازی جنسیت است. انتخاب زن خانه‌نشین «مطیع» محصول فضای آزاد نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای نژادی، طبقاتی، دینی، و جنسیتی‌ست که نقش‌های جنسیتی خاص را به‌مثابۀ یک امر «طبیعی» معرفی می‌کنند.

جاستین لوئیس پژوهشگری  که دربارهٔ هژمونی، به‌ویژه در زمینهٔ رسانه و فرهنگ تحقیق کرده است می‌نویسد هژمونی راهی است برای توصیف ایده‌ها یا گروه‌هایی که در جامعه به سلطه رسیده و می‌کوشند سلطه خود را حفظ کنند. آنتونیو گرامشی در آثارش نشان می‌دهد که چگونه گروه‌های مسلط، نابرابری را از طریق رضایت ناخودآگاه، طبیعی و مشروع جلوه می‌دهند؛ رضایتی که نه از طریق اجبار بلکه از طریق ابزارهای فرهنگی و وعده‌ای نرم مانند رسانه و تبلیغات حاصل می‌شود. در رتوریک جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا، نقش جنسیتی سنتی به‌عنوان چیزی طبیعی، متعادل و مطلوب بازنمایی می‌شود، با تأکید بر ارزش‌هایی چون حفاظت، اولویت خانواده، و تقوا. این گفتمان زنان را ترغیب می‌کند که رضایت و خوشحالی شوهران خود را در اولویت قرار دهند و ترغیب به فرمان‌برداری و تمکین ‌شوند. اما این ایده‌آل، نقش‌های جنسیتی کنترل‌گرایانه‌ای را بازتولید می‌کند که می‌تواند به خشونت خانگی منجر شوند؛ به‌ویژه از طریق مفهومی به نام «زنانگی تأکیدشده» که روابط سلسله‌مراتبی جنسیتی را مشروع می‌سازد. مردسالاری هژمونیک بدون زنانگی تأکیدشده نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا هر دو درهم‌تنیده و متقابل‌اند. همان‌طور که  ریوین کنل جامعه شناس و فمینیست استرالیایی در «سازمان اجتماعی نرینگی سمی» می‌نویسد: «مردسالاری هژمونیک، پیکربندی‌ای از کنش جنسیتی است که پاسخ مورد پذیرش فعلی به مشروعیت پدرسالاری است و سلطه مردان و فرودستی زنان را تضمین می‌کند.» در این حالت است که مردسالاری هژمونیک از طریق نهادهای فرهنگی، آموزشی، قانونی و اقتصادی تثبیت می‌شود و ساختی اجتماعی است که با نژاد، طبقه و دگرجنس‌گرایی شکل می‌گیرد. این ایده‌آل به‌طور خاص نماینده مردان سفیدپوست، طبقه متوسط، دگرجنس‌گرا و نخبه است. مردان غالبا سفیدی که قدرت را در دست دارند و همه اشکال تنوع جنسیتی را طرد می‌کنند و با ترویج نقش‌های جنسیتی سنتی دوگانه زن و مرد، این نظم سلسله‌مراتبی و حذف‌گرا را بازتولید، نهادینه و مستدام می‌کنند.

درک ساختار و عاملیت، بدون توجه به نظریۀ ساختار‌بندی، ناقص خواهد بود. این نظریه که توسط آنتونی گیدنز ارائه شده، نشان می‌دهد چگونه ساختارهای اجتماعی همچون خانواده، آموزش، دین و دولت، هم رفتار فرد را محدود می‌کنند و هم امکان کنشگری را فراهم می‌سازند. این نظریه تلاش می‌کند تا شکاف میان دو رویکرد اصلی در علوم اجتماعی، یعنی ساختارگرایی کلان (که بر ساختارهای اجتماعی مانند دولت، اقتصاد، نهادها تأکید دارد) و کنش‌گرایی خرد (که بر عاملیت فردی و تصمیمات کنشگران تمرکز می‌کند) را پر کند. در چارچوب این گفتمان زنان سنت‌گرا، که مردسالاری سلطه‌گر، ارزش‌های ملی‌گرایانۀ مسیحی و حمایت مطلق از چهره‌های سیاسی خاص را ترویج می‌دهد، این ساختارها نه‌تنها تقویت می‌شوند، بلکه از طریق ابزارهایی چون فرمان‌های اجرایی، تثبیت و نهادینه می‌گردند. برای نمونه، فرمان اجرایی رئیس‌جمهور وقت که تنها دو جنس زن و مرد را به رسمیت می‌شناسد، نمونه‌ای از سیاست‌گذاری‌ای‌ است که دگرجنس‌گرایی را نه به‌عنوان یک گرایش، بلکه به‌مثابۀ زیربنای حکمرانی تحمیل می‌کند. در شرایطی که نهادهایی همچون دولت، نظام آموزشی، خدمات درمانی و دانشگاه‌ها تابع ایدئولوژی نژادپرستانه، ملی‌گرایانه، جنسیت‌گرایانه و دگرجنس‌گرایانۀ مسیحی می‌شوند، امکان کنشگری واقعی برای شهروندان کوییر عملاً از میان برداشته می‌شود. در چنین فضایی، عاملیت و خودمختاری دیگر مفاهیمی واقعی نیستند، بلکه واژه‌هایی توخالی‌اند که در برابر ساختارهای ستمگر کارایی خود را از دست داده‌اند. جدا از منتقدان فمینیست که نسبت به تأثیر این جنبش بر رفتار رأی‌دهی زنان هشدار داده‌اند، حتی رسانه‌های محافظه‌کار نیز به اثرگذاری آن بر انتخابات سال ۲۰۲۴ اذعان کرده‌اند. دورۀ دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، با صدور فرمان‌های اجرایی متعددی همراه بود که بسیاری از آن‌ها در تضاد مستقیم با اصول و دستاوردهای فمینیسم قرار دارند. این عقب‌گرد سیاسی، پیشرفت‌های اجتماعی ایالات متحده را تضعیف کرده و تهدیدی جدی علیه حقوق بشر، حقوق زنان، و حقوق اقلیت‌های نژادی و قومی به شمار می‌آید؛ مسائلی که از دیرباز دغدغۀ اندیشمندان فمینیست بوده است. در نهایت، این تغییر جهت سیاسی، بازتولید ساختارهای استعمارگرایانۀ پدرسالار، مردسالاری سلطه‌گر، و دگرجنس‌گرایی اجباری را تقویت کرده و ساختارهایی انعطاف‌ناپذیر می‌آفریند که در آن‌ها برای عاملیت، کنشگری، و زیست آزاد افراد کوییر هیچ جایی باقی نمی‌ماند.

 گفتمان جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» در تضاد کامل با فمینیسم سیاه و نظریه‌های انتقادی فمنیست ضداستعماری قرار دارد. برای نمونه، نویسندگانی چون آدری لرد، بل هوکس، و پاتریشیا هیل کالینز بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که زن بودن به‌تنهایی نمی‌تواند بنیانی برای همبستگی باشد؛ بلکه تجربۀ مشترکِ سلطۀ جنسیتی، نژادی و اقتصادی‌ است که خواهرانگی را معنا می‌بخشد. در گفتمان زنان خانه‌نشین سنت‌گرا، این واقعیت به‌کلی نادیده گرفته می‌شود و زن «آرمانی» به‌مثابۀ زن سفید، مطیع، غیرشاغل، و دگرجنس‌گرا تصویر می‌شود. به بیان دیگر، گفتمان آنان تصویری تک‌بعدی و حذف‌گرایانه از زنانگی ارائه می‌دهد که نه‌تنها با واقعیت‌های زیستی زنان در تقاطع هویت بیگانه است، بلکه به بازتولید خشونت علیه زنان کوییر، دگرباش، رنگین‌پوست و طبقه‌کارگر دامن می‌زند. نژادپرستی و وقاحت در نژادپرستی در رتوریک‌های این زنان در صدر اخبار قرار می‌گیرد و فاشیست با همکاری و همیاری جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» به‌طور علنی در فضای عمومی و در مصاحبه‌های تلویزیونی در سراسر اروپا و آمریکا به نمایش در می‌آید. آیا جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» بازتابی از عاملیت خودآگاه زنان سفید است؟ آیا «سوی روشن» که در آن زنان سفیدپوست در چارچوب دگرجنس‌گرایی و مردسالاری قرار می‌گیرند و «سوی تاریک» که در آن زنان بومی و آفریقایی‌تبار مورد خشونت، بهره‌کشی و غیر‌انسان‌سازی قرار می‌گیرند نشان از ظهور دوباره استعمار و فاشیست علیه جمعیت رنگین‌پوست دارد؟ لورا جین بوئر، فمینیست سیاه در مقاله «خار در گلوی فمینیسم: بازنگری فمینیست‌های سیاه در جنبش زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» با هشتگ «زن سنتی در نقش همسر» و جنبش «زن سنتی»، از دگرجنس‌گرایی اجباری و برتری‌طلبی نژادی سفیدپوستان در رتوریک جنبش «زنان خانه‌نشین سنت‌گرا» پرده برمی‌دارد.

*این تحلیل پس از پیروزی انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا در دانشگاه چپل هیل کارولینای شمالی در یک تحلیل منتقدانه علوم ارتباطات فمینیستی عرضه و ارائه شد. نگارنده قصد دارد این تحلیل را مدام به‌روزرسانی کند.

 

Lugones, Maria. "Heterosexualism and the Colonial/Modern Gender System." Hypatia, vol. 22, no. 1, 2007, pp. 186-209

Borderlands/La Frontera: The New Mestiza

Maria Mies, “Women: The Last Colony,” 1988

Bower, Laura Jane. “The Thorn in Feminism’s Side: Black Feminist Reconceptualization and Defence of #tradwives and the #tradwife Movement.” Journal of Gender Studies, Nov. 2024, pp. 1–17. DOI.org (Crossref), https://doi.org/10.1080/09589236.2024.2423198.

Connell, R. W. “The Social Organization of Masculinity.” Masculinities, 2nd ed., Routledge, 2005.

Instagram. https://www.instagram.com/esteecwilliams/p/C7oneR5OeYK/. Accessed 8 Feb. 2025.

Lamsal, Mukunda. "The Structuration Approach of Anthony Giddens." Himalayan Journal of Sociology & Anthropology 5 (2012).

Lewis, Justin. “Hegemony.” Keywords for Media Studies, edited by Laurie Ouellette and Jonathan Gray, 1st ed., New York University Press, 2017. Credo Reference, https://search.credoreference.com/articles/Qm9va0FydGljbGU6NDc2OTU5Nw==?aid=102632.

 

مطالب مرتبط