دیدبان آزار

از مصونیت تا پاسخ‌گویی؛ هراس مردانه از عدالت جنسی

نویسنده: درنا فریبرز

اخیراً جنجال‌های بسیاری در رابطه با پرونده‌ اتهام تجاوز بازیگری سرشناس در جریان است. پس از انتشار مصاحبه‌ الهه محمدی با زن آسیب‌دیده در روزنامه هم‌میهن، مردی در توییتر، بعد از انتقاد به خبرنگاران هم‌میهن، نوشت: «سکس را به تجربه‌ای خطرناک برای مردان تبدیل  نکنید.»

این جمله در ظاهر از اضطراب یا بی‌اعتمادی سخن می‌گوید، اما درواقع، این اضطراب دغدغه‌ حقیقت یا عدالت ندارد. در بطنش ترسی عمیق‌تر است؛ ترس از فروپاشیِ نظمی که میلِ مردانه را با مصونیت گره زده است. در فرهنگی که قرن‌ها مردان را «فاعل» و زنان را «مفعول» میل دانسته، هرگونه محدودیت بر قدرت مردانه، تهدیدی وجودی تجربه می‌شود. در این چشم‌انداز، حق‌خواهی زنان جنبشی برای عدالت در نظر نمی‌آید و تهدیدی علیه «امنیت جنسیِ مردان» تلقی می‌شود. همین جمله‌ نقل‌شده از کاربری در فضایی مجازی، تمام مسئله را به‌طور خلاصه برملا می‌کند.

وقتی مردی می‌گوید محکوم‌ کردن تجاوز، سکس را برای مردان خطرناک می‌کند، در واقع اعتراف می‌کند امنیت پیشین بر سکوت زنان استوار بوده است. «خطرناک‌ شدن» یعنی از دست ‌رفتن همان حاشیه‌ مصونیتی که اجازه می‌داد میل مردانه بی‌پرسش بماند. در چهارچوب نظم پدرسالار، مردان نه‌فقط فاعل میل‌اند، بلکه قانون‌گذاران معنا هم هستند؛ آن‌ها تعیین می‌کنند چه‌چیزی سکس است، چه‌چیزی رضایت است و چه‌چیزی خشونت. حال که زنان این تعاریف را به پرسش می‌کشند، عملشان به چشم مردان تهدیدآمیز می‌آید، تهدیدی علیه ساختاری که خود را طبیعی جا زده است. این طبیعی‌سازی خود نوعی سلاح سیاسی است. «تجاوز، ابزاری است از طریق آن که همه‌ مردان، همه‌ زنان را در حالت بالقوه‌ ترس نگه می‌دارند.»[۱]

کاترین مک‌کینون توضیح می‌دهد جامعه روابط جنسی را نه در چارچوب میل متقابل که در قالب سلطه و تسلیم سازمان داده است. به تعبیر او تفاوت میان سکس و تجاوز، نه در عمل، بلکه در قدرت است.[۲] از همین رو، وقتی زنان زبان خود را بازپس می‌گیرند، وقتی از بدن و رضایت سخن می‌گویند، این «قدرت» تهدید می‌شود. این گزاره، ساختار پدرسالاری را به‌دقت برملا می‌کند؛ خشونت، استثنا نیست، قاعده است. سکوت زنان از سر ضعفشان نیست، نتیجه‌ طراحی اجتماعی است. در چنین نظمی، هر اعتراضی به تجاوز، به‌منزله‌ تهدیدی علیه قرارداد نانوشته‌ای است که میل مردانه را برتر می‌داند.

سارا احمد در سیاست‌های احساسات می‌نویسد: «وقتی زنی از خشونت سخن می‌گوید، منبعِ آشوب معرفی می‌شود، نه آن خشونتی که روایت می‌کند.»[۳] درست به همین دلیل است که «افشا» برای بسیاری از مردان و سیستم قدرت «خطرناک» است. زیرا زنِ خاموش سربه‌زیر را به زنِ سخنگو تبدیل می‌کند. این تغییر، هسته‌ قدرت مردانه را برهم می‌زند و تهدیدگر همان سازوکار دفاعی پدرسالاری است؛ یعنی انتقالِ مسئولیت از عامل خشونت به افشاگر آن.

سکوت زنان همواره سنگ‌بنای آرامش مردان بوده است. و هربار که زنی لب باز کند، هر مردی که به مصونیت خو کرده، احساس ناامنی خواهد کرد. این نوع بی‌امنیتی در پی عدالت نیست. آینه‌ای است که حق‌خواهی روبه‌روی قدرت می‌گیرد. مسئولیت اخلاقی، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که سوژه به دیگری پاسخ دهد. در نظام پدرسالار، میل مردانه از پاسخ‌گویی معاف است. به صدا درآمدن زنان این معافیت را از میان می‌برد. طلب پاسخ‌گویی میل را نفی نمی‌کند، آن را به گفت‌وگو می‌کشاند. چنین رویکردی با وارد کردن زبانِ ارتباط به بدن، میل را از منطقِ تصاحب به منطقِ رابطه تبدیل می‌کند. و همین تغییر بنیادین نظم پدرسالارانه را می‌لرزاند.

امروز وقتی مردی می‌ترسد که مطالبه‌گری زنان امنیت سکس را از او بگیرد، در واقع می‌داند که معادله در حال وارونگی است: این‌بار، ترس در سوی دیگر ایستاده است. ترسی که زمانی سلاح بود، حالا آینه‌ای است. مردی که نگران «خطرناک ‌شدن سکس» است، در اصل از لحظه‌ای می‌ترسد که زن دیگر «دیگری» نیست، انسان است؛ سوژه‌ای با مرز، با زبان، با حق تعریف خود. پدرسالاری همواره از این انسانیتِ زنانه می‌ترسد، زیرا موجودیتی که بتواند نه بگوید، دیگر فرمان‌پذیر نیست.

درنهایت آنچه امروز در قالب دفاع از «امنیت جنسی مردان» بیان می‌شود، تلاشی است برای حفظ نظمی که میل مردانه را از اخلاق، و قدرت را از مسئولیت جدا کرده است. اما با هر افشا، هر روایت، و هر نه‌ که بر زبان زنان جاری می‌شود، این جدایی فرومی‌ریزد. پدرسالاری در برابر گفت‌وگوی برابر تاب نمی‌آورد زیرا گفت‌وگو مستلزم شنیدن است و شنیدن یعنی پذیرش دیگری. مردی که می‌خواهد میلش را از پاسخ‌گویی برهاند، از همین گفت‌وگو می‌گریزد؛ اما درست در این گریز ناامنی واقعی‌اش را عیان می‌کند. شاید زمان آن رسیده است که ترس را به جای خود برگردانیم؛ خطر نه در سخن گفتن زنان، بلکه در سکوتی است که قدرت را بی‌پاسخ می‌گذارد.

 

1. Brownmiller, S. (1975). Against Our Will: Men, Women and Rape. Simon and Schuster.

2. MacKinnon, C. A. (1989). Toward a Feminist Theory of the State. Harvard University Press.

3. Ahmed, S. (2004). The Cultural Politics of Emotion. Edinburgh University Press.
 

 

منبع تصویر: Aristide Maillol

مطالب مرتبط