دیدبان آزار

شورش علیه سن‌گرایی در «کیک محبوب من»

برای زنده زیستن تا لب گور

سبا معمار: کیک محبوب من داستان زنی ۷۰ ساله‌ است در جست‌وجوی عشق، زنی که به دلیل سن‌وسالش باید قاعدتا نامرئی‌تر از هر زن دیگری باشد و برای همین هم دیدنش روی پرده‌ سینما شگفت‌زده‌مان می‌کند. مهین تنهاست، شب‌ها تا دیروقت سریال‌های عاشقانه‌ می‌بیند و صبح‌ها تا دیروقت می‌خوابد. گاهی به دخترش که ۲۰ سال است «خارج» زندگی می‌کند زنگ می‌زند و گاهی دوست‌های هم‌سن‌و‌سالش را دعوت می‌کند. جز این‌ها، او تنهاست و مثل همه‌ آدم‌های تنها با راننده‌های تاکسی حرف می‌زند و برایشان از خاطره‌های جوانی و از برنامه‌های روزانه‌اش می‌گوید.

مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها، دو کارگردان این فیلم که اکنون با اتهام «اشاعه فساد به‌وسیلهٔ تولید فیلم مبتذل و اشاعه فساد به‌وسیلهٔ توزیع و انتشار فیلم مبتذل» روبه‌رو هستند و «ممنوع‌الخروج»‌اند، در مصاحبه‌ای می‌گویند که به نظرشان دلیل استقبال از فیلم «وفاداری به واقعیت» بوده است. فیلم به یک واقعیت وفادار است: واقعیت مهین. زنی که فقیر و بیمار نیست، حقوق بازنشستگی و بیمه و خانه و باغچه دارد، دوست‌هایی دارد و بچه‌هایی که بهشان زنگ بزند، و کمابیش می‌تواند با موبایل و تلویزیون کار کند. انتخاب این واقعیت برای مهین، می‌تواند خیالمان را راحت کند که هدف «کیک محبوب من» هرچه باشد، فروش ملغمه‌ای از رنج به جشنواره‌های خارجی نیست. مهین تمام مشکلات جامعه را بازنمایی نمی‌کند و دردش صرفا تنهایی‌ است، داستان فیلم هم حول دلخواست او برای رفع همین مشکل پیش می‌رود و یک شب، همین که سریال عاشقانه‌اش را می‌بیند، شروع می‌کند به لاک‌زدن و پس از آن جست‌وجویش برای «مردی» که تنهایی‌اش را پر کند، شروع می‌شود. 

آن‌طور که خود کارگردان‌ها عنوان کرده‌اند و در بعضی صحنه‌های اصطلاحا گل‌درشت فیلم به چشم می‌خورد، یکی از اهداف فیلم نمایش تناقض زیستی زنان در فضای عمومی و خصوصی است، نمایش زنی که برخلاف فیلم‌های مجاز ساخت ایران، وقتی در خانه را پشت سرش می‌بندد مانتو و روسری‌اش را از تن می‌کَنَد و از کابینت بطری شراب بیرون می‌آورد. با این‌حال، آن‌چه این فیلم را برای من تحسین‌برانگیز می‌کند، رهایی‌اش از سن‌گرایی است، حتی اگر آزادی پوشش و دورزدن سانسور، واقعیت مورد پسندتری برای اکران‌های خارجی باشد و حتی اگر به شکل ناامیدکننده‌ای در انتها از این رهایی دست بکشد. 

لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی در فیلم می‌درخشند، بازی هر دو ساده و گیراست و هر دو بازیگوش و زنده‌اند. هر دو حدودا ۷۰ سالشان است و یادمان می‌اندازند که هنوز برای زندگی‌کردن وقت داریم، که هنوز، حتی اگر پا به ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ سالگی گذاشته باشیم، یک عمر زندگی در پیش داریم و دوستی خواهیم کرد و شراب خواهیم نوشید و خواهیم رقصید، البته اگر مثل مهین، حقوق بازنشستگی و بیمه و خانه و باغچه‌ای داشته باشیم.

مطالب مرتبط