دیدبان آزار

ترجمه شعری از اتیل عدنان، شاعر لبنانی

بیروت بود، روز از نو و روزی از نو

مقدمه ستاره سجادی: درست هنگامی که احساس می‌کردم رنجی که دنیا تجربه می‌کند وضعیتی تکینه دارد، خیلی تصادفی لابه‌لای اخبار کشتار مردم غزه و لبنان در دنیای شبکه‌های مجازی به شعر «بیروت بود، روز از نو، روزی از نو[1]» از اتیل عدنان برخوردم. شعر ناگهان تمام وجودم را تسخیر کرد و من را روزها با خود به سفری تاریخی برد. تا حدودی برایم باورنکردنی بود که این شعر بیش از سه دهه پیش نوشته شده و به این اندازه مرتبط با حال‌و‌هوای این روزهای دنیاست. ممکن است قدرت سلاح‌ها و بمب‌های ارتش‌های دنیا تغییر کرده باشند، ولی انگار رنج از جنگ و خشونت‌ همان است که اتیل عدنان در این شعر بازگو می‌کند. شعر به همان‌ اندازه درباره بیروت است که درباره السالوادور و فلسطین و اریتره و سانفرانسیسکو و مارسِی. جهان‌بینی و بی‌تاریخ بودن و در عین حال به‌شدت تاریخ‌مند بودن این شعر باعث شد تصمیم بگیرم آن را با کمک رفیقم سوزان کریمی ترجمه کنم. ابتدا اما کمی از شاعر و فضایی که در آن شعر سروده شده است می‌نویسم.

اتیل عدنان شاعر، نویسنده و هنرمند لبنانی یکی از شاخص‌‌ترین شاعران لبنان است. او در بیروت در سال ۱۹۲۵ میلادی (۱۳۰۳ شمسی) در خانواده‌ای از نظر فرهنگی و مذهبی مختلط به دنیا می‌آید. مادرش زنی مسیحی از خانواده‌ای به‌شدت فقیر از کمپ‌ یونانی‌های امپراطوری عثمانی در ترکیه بود و پدرش، یک مسلمان سنی اهل ترکیه و سوریه، به یک خانواده نظامی در عثمانی تعلق داشت . لبنان در آن دوره تحت استعمار فرانسه بود. نوشته‌ها و اشعار اتیل عدنان در سال‌های ابتدایی عموماً به زبان‌ فرانسوی و در نیمه دوم زندگی‌اش عموماً به انگلیسی هستند. او در سال ۱۹۲۵ میلادی به فرانسه می‌رود و در رشته فلسفه در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل می‌کند. بعد از آن برای ادامه تحصیلات عالی به آمریکا می‌رود و سال‌ها در ایالت‌های مختلف آمریکا تحصیل و تدریس می‌کند. در اواسط دهه چهارم زندگی‌اش در سال ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۰ شمسی)، سه سال قبل از شروع جنگ‌های ویران‌گر داخلی لبنان عدنان به بیروت بازمی‌گردد و در دو روزنامه معروف آن زمان (Al Safa  و L’Orient Le Jour) به‌عنوان خبرنگار و ویرایشگر بخش فرهنگی مشغول به کار می‌شود.

آشنایی او با سیمون فتال در همان سال در بیروت آغازگر چنددهه‌ رابطه عاشقانه و در عین حال همکاری فرهنگی-هنری بین این دو هنرمند و نویسنده بوده است. عدنان تا سال‌های آخر زندگی از هویت لزبین خود به صورت عمومی حرفی نزده بود. با این حال شناخته‌شده بودن این زوج در فضای هنری-فرهنگی دنیای عرب به عنوان یک زوج همجنسگرا، با وجود ایجاد موانع و مشکلات، ابعاد متفاوت و جالبی نیز به تولیدات ادبی و هنری اتیل عدنان می‌دهد. گفته می‌شود شکوفاترین دوران فرهنگی و ادبی بیروت همان سال‌هایی که او به بیروت نقل مکان می‌کند، قبل از شروع جنگ‌های داخلی لبنان و حمله اسرائیل و اشغال لبنان، بوده است. عشق به بیروت و در عین حال درد از جنگ را در بسیاری از کارهای عدنان می‌توان مشاهده کرد.

شعر بیروت بود، روز از نو، روزی از نو اوایل ۱۹۹۰ میلادی در مجلهMiddle East Report  منتشر می‌شود. آن زمان عدنان دیگر در لبنان زندگی نمی‌کند و ساکن سانفرانسیسکو است. برای فهم جهان‌شمول بودن این شعر لازم است برگردیم ببینیم هنگامی که این شعر نوشته شد لبنان و جهان در چه وضعیتی بوده‌اند: جنگ داخلی همچنان در لبنان در جریان است، و ۱۵ سال جنگ موجب ایجاد فاجعه‌ای انسانی از فقر، آوارگی و جنگ‌زدگی در لبنان شده است. همزمان میزان نفرت بین مسیحیان و مسلمانان، که تا قبل از جنگ به صورت صلح‌آمیز در کنار هم زندگی می‌کردند، بسیار شدت یافته است. اسرائیل بارها به لبنان حمله کرده است و جنوب لبنان را اشغال کرده است. کشورهای مختلف غربی و همچنین سوریه و ایران سال‌هاست در حال دخالت در این جنگ و سودهی نظامی و یا مالی به وضعیت هستند.

در همان سال‌ها همزمان با جنگ داخلی لبنان، جنگ داخلی کشور السالوادور در آمریکای جنوبی نیز در جریان بوده است (۱۹۷۹-۱۹۹۲ میلادی). جنگی بین دولت راستگرای السالوادور که با حمایت آمریکا و با کودتا به قدرت رسیده بود و اتحاد نیروهای مسلح چپ‌گرا که از طرف کوبا و شوروی حمایت می‌شدند. به گزارش سازمان ملل، حدود ۷۵ هزار نفر در عرض ۱۳ سال در السالوادور کشته می‌شوند. در سال  ۱۹۹۰ میلادی (۱۳۶۸ شمسی) ماه‌های پایانی جنگ ایران و عراق است. و همزمان اریتره هم در شرق آفریقا در حال جنگ برای به دست آوردن استقلال است. اریتره تا جنگ جهانی دوم مستعمره ایتالیا بوده است و بعد از آن حدود ۱۰ سال تحت سلطه انگلستان بوده است و بعد با رای سازمان ملل، بدون توجه به نظر مردم، به‌عنوان ایالتی از اتیوپی به رسمیت شناخته می‌شود. آنها درواقع بدون هیچ قدرت تصمیم‌گیری و تعیین سرنوشت، زیر سلطه دولت راست‌گرای اتیوپی قرار می‌گیرند. در جنگ اریتره (که البته شروعش یک قیام انقلابی بود) نیز مانند جنگ لبنان سویه‌های مذهبی و سلطه‌های مبتنی بر مذهب به‌صورت واضح دیده می‌شود. اریتره‌ای‌ها اکثراً مسلمان و اتیوپی‌های در قدرت، مسیحی و از پشتیبانی کشورهای غربی برخوردار بودند. جنگ استقلال اریتره ۲۹ سال، از ۱۹۶۱ میلادی تا ۱۹۹۱ میلادی، طول می‌کشد.

در سال ۱۹۹۰ میلادی سانفرانسیسکو، محل زندگی عدنان، از طرفی مرکز همه‌گیری ایدز در ایالات متحده است[2] و در حال دست‌و‌پنجه نرم کردن با این فاجعه انسانی و از طرفی دیگر مرکز فعالیت سیاسی این کشور. در آن زمان تظاهرات‌های مختلفی علیه جنگ و یا صادرات اسلحه به اسالوادور و یا اتیوپی در شهر سانفرانسیسکو ترتیب داده می‌شد و عدنان در آنها حضوری فعال داشت. شعر بیروت بود، روز از نو، روزی از نو در شماره ۱۶۲ مجله Middle East report منتشر می‌شود. در انتهای شعر نوشته شده است «اتیل عدنان، شاعر و هنرمند لبنانی که در آمریکا زندگی می‌کند، این شعر را  در نوامبر گذشته برای تظاهراتی علیه صادرات اسلحه به اسالوادور در سانفرانسیسکو نوشت.»
 

بیروت بود، روز از نو روزی از نو...
بیروت در رادیو
السالوادور در تلویزیون

صبرا و شتیلا در حافظه،‌

و اوسولوتان[3] در دل‌هامان


باز بیروت بود،

درست هنگامی که فکر می‌کردیم رفته است استراحت کند

بیروت اما به خواب نمی‌رود
تا السالوادور به خواب نرفته،

و سان فرانسیسکو غذا نمی‌خورد

تا اریتره غذا نخورده است

و السالوادور

هرگز نخواهد مرد.

 

بیروت بود، روز از نو روزی از نو...

در ماناگوآ، در آنتیگوا،

در زاغه‌های مارسِی،

هر جا که رادیو صدایش را بلند کرده است

و منظورم همه‌جاست

در این عصر الکترونیکی

و غارنشین در شکم السالوادور دارد رنج می‌کشد

و با این همه هستند تونل‌هایی

 که به مراکز استقرار امید می‌رسند

 

امید هست در السالوادور

چون  در آن‌جا

مردم هستند،

امید هست در السالوادور

چون  در آن‌جا

کرامت نامی دارد.

و چون شر، آن‌جا، آنقدر بزرگ و نکبت‌بار است

که حتی کشیشان یسوعی هم برای اولین‌بار در تاریخ شورشی شده‌اند.

 

بیروت بود، روز از نو روزی از نو...

در آن روز،

و امروز،

و هر روز

چرا که موزها و انبه‌ها هر روز می‌رویند،

چرا که خورشید

هر روز به دقت می‌تابد

پس امید هست، هر روز

زیر بمب‌ها،

امید هست، هر روز

در سرخرگ‌های خونین السالوادور

و آن‌جا،

در یک جایی،

مسیح هم هست

-سالوادور!”[4]-

و به معبد خدایان هندی عروج کرده است،

و ما تنها زمانی به رستاخیزش ایمان می‌آوریم که همه مردم روی زمین،

و همه گیاهان،

و همه حیوانات،

و همه جهان‌ها،

برخیزند،

و رستاخیز کرامت است،

منظورم این است که

رستاخیز، رهایی‌ست،

رستاخیز نان و خانه‌ای است برای فقیران

رستاخیز صلح است، برای همه،

برای همیشه،

برای همیشه.

 

بیروت بود، روز از نو روزی از نو...

چرا که یتیم‌خانه‌ها زودتر از مدرسه‌ها رشد می‌کنند

در السالوادور، غروب‌ها دور از دسترس مردم اتفاق می‌افتند

و آنجا هیچ افق دیگری

جز افق وحشت وجود ندارد.

 

بیروت بود، روز از نو روزی از نو...

چون دریا روی پاهایش بلند شد

و ذکر مکرری از کلمات را رها کرد

 

بیروت است، روز از نو روزی از نو،

چون شاعران می‌میرند اما تسلیم نمی‌شوند

چون شاعران از امید می‌گویند

و کلمات خود را مثل گردن‌بند مروارید به گردن نمی‌اندازند،

چون شاعران تن به مردن نمی‌دهند،

و امید را بر دوش‌ می‌گذارند و

خانه‌به‌خانه می روند،

تا پیام‌های سرپیچی را در دل‌های مردم بگذارند و بروند

همچون زنبورها که از گلی تا گل.

 

و بیروت است، روز از نو روزی از نو،

با دریا در افق

قبرستان‌ها حتی از هتل‌ها شلوغ‌تر

هواپیماهایی که بدترین اخبار را با خود می‌آورند

و صف‌های بی‌پایان اندوه

 

و بیروت است، روز از نو روزی از نو،

زیرا مردم می‌دوند تا شکم و مغزشان را در یک خط حفظ کنند،

و شرف خود را همچون تنها چمدان خود حمل می‌کنند

و مردگان را در میان خود می‌شمارند

آن‌طور که ما در شهرهای قدرت سکه‌ می‌شماریم.

 

و بیروت است، روز از نو روزی از نو،

زیرا مردم دعاهایشان را زیرلب زمزمه‌ می‌کنند

و از مریم مقدس انتظار دارند که گوش دهد

و مردم می‌دانند که گیر افتاده‌اند

و  رومیزی توی خانه را به یاد می‌آورند

و غذای رویش را،

قبل از اینکه سروکارشان به سردخانه بیفتد.

 

و بیروت بود، روز از نو روزی از نو،

با پدرانی که به پسران خود شلیک می‌کنند

و پسرانی که پدران خود را دفن می‌کنند

قبل از اینکه پشه‌ها آنها را غیرقابل شناسایی کنند.

و بیروت بود، روز از نو روزی از نو،
زیرا تنها بانک‌ها راست ایستاده بودند
و پول به نرخ تعداد زخمی‌ها افزایش می‌یافت.

و هنوز بیروت بود،

با آسمانی که هر لحظه پهن‌تر می‌شد
تا برای قهرمانان ناشناس خیابان‌های السالوادور جا باز کند.

 

پانوشت‌ها:


[1] It Was Beirut, All Over Again (1990)

[2] تنها در سال ۱۹۹۰ بیش از ۲۰ هزار مرگ ناشی از ایدز در ایالات متحده گزارش شده است

[3] Usulutan
شهری در السالوادور که یک سال قبل از کشتار صبرا و شتیلا شاهد کشتاری توسط ارتش السالوادور بود

[4] سالوادور به زبان اسپانیایی و پرتقالی معنای «نجات‌دهنده» می‌دهد

مطالب مرتبط