نویسنده: زهرا موسوی
متنی که در پی خواهید خواند، معطوف به بحثهای داغ این روزها در فضای مجازی پیرامون افشاگریهای شماری از فعالان زن افغانستان از تجربۀ آزار در فضای آنلاین نوشته شده است. این نوشتار ادعایی برای پاسخ به تمام پیچیدگیها و وجوه تاریخی کارکرد قدرت و اشکال متکثر خشونت جنسی را ندارد. نویسنده تلاش میکند در فضای ملتهب و دوقطبی فعلی که سلطۀ رژیم آپارتاید جنسی برقرار است، به سویههای رهاییبخش فمینیستی و کمتر دیدهشدۀ تلاشهای بومی زنان ذیل روایتگری و رهاییبخشی در سالهای اخیر بپردازد.
از انفعال بهسوی عمل
دانش فمنیستی ـبا تمام مناقشاتی که در رویکرد و رویه داردـ جستهوگریخته فرصت و فضای بازاندیشی را برای زنان فراهم کرده است. لنزی که زنان را قادر میسازد تا با شالودهشکنی، چارچوبهای پیشینی عرفی و عقلانی مسلط را نقد و بهدیدۀ تردید بنگرند. این رهیافت در عصر ما در جدال علنی با قطعیتگراییهای کلیگویانه دربارۀ «تجارب» و آنچه «طبیعت» فرودست زنانه خوانده میشود، مصداق یافته است. فلسفۀ فمینیستی در نحلههای رهاییبخش آن امکانی را میسر ساخته که دستکم در دو ساحت زبان و توابع آن (دانش و قدرت) و ساختار و روابط آن (نیرو و خاستگاه)، شبکهای از دانش نظری تولید شود که سازوکار سازماندهی اجتماعی و نظم موجود را بهمثابۀ منابع برسازنده و نگهدارندۀ مفهوم «جنس» و «جنسیت» و تقسیم نقش و قدرت ذیل آن راشناسایی، نقد و به چالش بکشد.
بر اساس آرای فمنیستی رهاییبخش، تفکر پیشینی پدر-مردسالار، سازوکاری تاریخمند است که همپوشان با شریعت، سنت و قدرت «ایدئولوژی» و «رژیم حقیقت»ی را برساخته که ضمن تأکید بر دوگانۀ زن/ مرد، فرادستی جنس مذکر و فرودستی جنس مونث را ضمن نقشهای زیستشناختی (جنگآوری، فرمانروایی، مالکیتِ مردان و مادری، همسری، فرمانبری و مالکیتپذیریِ زنان) تنظیم و تدوین میکند. ظهور این نحلۀ فلسفۀ فمینیستی با تمرکز بر طبیعت اکتسابی (غیرذاتی) و متغیر مفاهیمی چون هویت، طبقه و جنسیت، تلنگری بهنظم و نظام سختجان اجتماعی سلطۀ مذکر و موجود بهمیان آورده است. در معنایی اندیشۀ فمینیستی قبل از هرچیز چشماندازی را نزد زنان و گروههای دیگر غیرمذکر گشوده و میگشاید که در فرازهایی به شناخت «بود» و «نمود» متکثر انسان [غیرمرد] عمق میبخشد و مصداقهای درهمتنیدۀ ساختار و سلطۀ مذکر را مورد بازشناسی و بعضا بازیابی نقادانه قرار میدهد.
روایتگری و سویههای فمینیستی
در پدر-مردسالاری بدن، کانون کنترل است و «سکسوالیتۀ» زنان (هر آنچه به امر جنسی و میل و عمل جنسی مرتبط باشد) چنانچه در تمام جوامع اساطیری و آیینهای باستانی (افسانۀ آفرینش و ادیان الهی نیز آمده)، زیربنای فلسفی اعمال اقتدار بر زنان و غیرمردان است. زنان بهطور خاص در این جهانبینی بهصرف نقشهای بیولوژیکی و بازتولیدی محکوم به تمکین و اطاعت از نمادهای اقتدار از جمله «شاه»، «پدر»، «مرد» و نهادهایی چون «خانواده»، «دین» و «دولت»اند. آن چه «اخلاق»، «ارزش» و «عرف» میشناسیم نیز با حقِ مفروضِ وضعِ قانون ــمجازات و مکافاتــ از سوی این نهادها میسر میشوند؛ اینهمه بستری میسازد که چیرگی «جنس مذکر» با ادعای فاعلیتِ مطلق بر قلمرو تحت مالکیتاش، تملک سکسوالیتۀ زنان و غیرمردان استحکام و استقرار مییابد.
با این تفاصیل، خشونت جنسی و جنسیتی بهمثابۀ امری مشروع در اثبات و اعمال برتری و عملورزی ذاتی جنس مذکر در استقرار نظم و کنترل بر بدنها امری عادی جلوه داده میشود. فمینیسم، در چنین متنی بهمثابۀ دستگاه تحلیلی و نظری باورمند به برابری اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ بدون قیدوشرط عمل میکند. در این معنا اندیشۀ فمنیستی تمهید و تفکر انتقادیای است که بهفراخور زمان و مکان، فرایند تاریخی ـحداقل چهارهزار سالۀ سروری و سلطۀ مذکر را از یکسو با مرئیکردن نمادها و نمودهای ابژهسازی زنان و از سوی دیگر با ارائۀ رهیافتهای رهاییبخش و معطوف به عمل، وجوه عیان و نهان این ایدئولوژی را به مواجهه میطلبد.
بدیهی است که بازگویی و بازنمایی تجربۀ زنان بیرون نقشها، پایگاهها و برساختهای زبانی و ذهنی انقیادگرانه دربارۀ آنچه «حقیقت» و «واقعیت» انفعالپذیری زنانه پنداشته میشود، بهمثابۀ تمرد بازشناسی شده و با مقاومت و سرکوب مواجه شود. از اینرو روایتگری در معنایی، رویکردی فمینیستی بهشمار میرود. شاید بتوان از جنبش «من هم» بهعنوان فراگیرترین شکل مواجهۀ فردی و جمعی زنان در قالب یک اجراگری فمینیستی نام برد. هرچند پیش از این جنبش نیز اولویت مواجهه و مبارزه با خشونتهای پیداو پنهان جنسی در دستور کار کنشگران فمینیست بوده اما این جنبش بحث را از محافل فمینیستی در سطحی وسیع بیرون برده و فراگیر ساخت.
سکوت، از تو محافظت نمیکند
روایتگری گستردۀ زنان در قالب این جنبش سبب شد تا با تمام تنشها و تضادهایی که نحلههای متکثر فمینیستی بر ماهیت و محتوای این جنبش بر محور یک موضوع اجماع نظر نسبی بهمیان بیاید و پشتیبانی از افشاگری بهمثابۀ مکلفیتی سیاسی/ فمنیستی شناخته شود. در یک معنا جنبش «من هم»، تکاپویی برای احیای عاملیت و عملورزی سیاسی زنان در برابر الگوهای پدرـمردسالاری بومی و جهانی و نورتاباندن به حیاتخلوت آن: پشتصحنۀ روابط بهاصطلاح جنسی/خصوصی بود؛ روایتگری، در بستری که همهچیز برای تداوم سکوت و علیه سخن نظم یافته است، رگهای از اجراگری رهاییبخشی و رادیکال را در خود دارد.
جنبش «من هم» نشان داد که خشونت جنسی صرفنظر از شکل و شدت آن، امری ساختارمند و زمینهمند است. بهعبارتی وقتی کسی ارادۀ یکسویۀ خود مبنی بر هرگونه میل جنسی به دیگری را تحمیل میکند، در زمین و زمینۀ قدرت سلطۀ مذکر عمل کرده است. روایتگریهای جمعی زنان در جنبش من هم، از بودن در معرض مدام چنین موقعیتی پرده برداشت. روایتها به دیوار سختجان حاشا و انکار و فرافکنی درز انداخت و نشان داد آزارجنسی صرفنظر از موقعیت ممتاز فرد، نه یک «استثنا» یا «آسیبی اجتماعی» که قاعدهای بدیهی در روابط قدرت عمودی و عینی پدرـمردسالارانه است. «من هم» در یک معنا آشکارسازی و برونریزی فمینیستی و بیپیشنهای بود که حاشیهای را به متن آورد. زنان سکوتِ تاریخیشان در دوپارگی میان درون/اندرون را شکستند.
امر خصوصی، امر سیاسی است
از سویی دیگر فراگیری افشاگری در این جنبش، سطحی از امکان همبستگی و همصدایی میلیونها زن صرفنظر از مرزبندیهای طبقاتی و جفرافیایی و ناسیونالیستی رقم زد که در نوع خود پس از موج دوم فمینیسم بیپیشینه بود. زنان با کولهباری از روایتهای تجربی شخصی در متنی جمعی به فضای عمومی آمده و با شیوههای خلاقانه به این جنبش جهانی پیوستند. یکباره گویی پردهها فرو افتاد و از کلیشهها و افسانهها و اسطورههای پدر-مردسالاری رمزگشایی شد. مشعلی افروخته و بر تاریکترین جلوههای متکثر کارکرد قدرت و پیوند آن با کنترل بدن، میل و سکسوالیته نور انداخته شد. زنان از تجارب تعاملشان با«دربانان» مذکر در مجراهای حوزههای سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری و … افشاگری کردند. روایتهایی تکاندهنده از آزار و انواع بهرهکشی عاطفی و جنسی در فضای خصوصی از سوی اساتید، مشاهیر و ستارهها… و افراد برخوردار از امتیازات اجتماعی منتشر شد. همچنان با همگانیشدن روایتها، زبان مشترک و منسجمی شکل گرفت که این تجارب با بهره از ترمها و تعاریف دانش فمینیستی، چون «دستکاری روانی»، «مردفهمشدن» و «خشونت عاطفی، عمومی و بروزرسانی شد. کارشیوههایی چون «کنسل کالچر» یا بهکار بستن اهرمهای فشار اخلاقی بههدف التیام آزاردیده و تحقق «عدالت ترمیمی» [غیرکیفری] از جمله گفتگو پیرامون الزام پاسخگویی، مسئولیتپذیری و در مواردی عذرخواهی آزارگر در فضاهای عمومی مطرح شد. در یک کلام، شاید بتوان برقراری رابطۀ علی و عینی میان آزارگری جنسی در روابط خصوصی و شبکۀ درهمتنیدۀ روابط مادی قدرت ذیل ایدئولوژی پدر-مردسالاری در عرصۀ سیاسی را بهعنوان عمدهترین خروجی جنبش «من هم» برشمرد.
روایت یک خشونت؛ تلاشی برای عبور از «من هم» به «ما هم»
در تبوتاب موج جنبش «من هم» در فضای فارسیزبان و عربزبان و منطقه، جمع کوچکی از میان فعالان و کنشگران مستقل افغانستان با آغاز کارزار «روایت یک خشونت»، به این جریان پیوستند. شمار معدودی از زنان نویسنده، فعال و مستقل در تلاشی جمعی، آغازگر جریانی شدند تا روایتهای مبتنی «من هم» را در مناسبات پیچیدۀ قدرت قبیلهای، طبقاتی و جنسیتی افغانستان به «ما هم» پیوند بزنند. با توجه به فقر و در مواردی فقدان دانش فمینیستی رهاییبخش در میان حلقات فعال «حقوق زنان» و نفوذ فرهنگ انجیاویی در افغانستان معاصر، این حلقه با درک الزام نیاز به رویکردی مترقی و مبتنی بر تحلیلهای «میانبرشی» بههدف تمرکز بر روایتگری بهعنوان یکی از شیوههای مقابله با آزار و خشونت اعلام وجود کردند. روایت یک خشونت در قالب یک مانیفست و منشور عمل مبنای فعالیت خود را معطوف به آگاهیبخشی افکارعمومی در افغانستان بر چند اصل بنیادین بنا گذاشت:
- گشودن بحث آزار و خشونتهای جنسی
- تمرکز بر تکثر گروههای آسیبپذیر در تجربۀ خشونت از جمله کودکان، نوجوانان و جامعۀ نانباینری
- درک اهمیت آشنایی با شیوههای روایتگری بهمثابۀ یکی از راههای مبارزه با آزار و خشونت جنسی
- نورتاباندن به زوایای مغفول آزار جنسی و جنسیتی و تمرکز بر خاستگاهها و زمینههای مادی این پدیده
- به رسمیت شناختن و بازشناختن رنج راویان و امکانسنجی برای التیام آن
- تقویت اصل همدلی، مسئولیتپذیری و پاسخگویی
- تمرکز بر اصل راستیآزمایی و پرهیز از قربانینکوهی
- ارتقای هزینههای اخلاقی و اجتماعی آزارگری
- عملورزی و کنشگری مستمر برای پیشبرد دادخواهی
لازم به یادآوری است که هرچند فعالیت این جریان، دوام چندانی نیاورد و در فرجام پس از چند ماه در فضای مذکر و سلطهگر موجود منحل شد، اما در همان بازه زمانی دستکم در طرح و بسط چند مسئله در فضای عمومی کوشا بود:
- الزام رجوع به دانش فمنیستی رهاییبخش در قالب کار در کلتیوهای داوطلبانه و مستقل زنان
- ضرورت بایگانی، گردآوری، مستندسازی و راستیآزمایی دادهها در مسیر دادخواهی
- تولید منابع معتبر و آگاهی بهروز چون درسگفتار و «فرهنگنامۀ خشونت» و بهروزرسانی دانش بومی و جهانی موجود در اینباره
- آسیبشناسی و اتکا به ظرفیتهای فکری و انسانی بومی
سخنی در پایان
مضاف بر آنچه مطرح شد این نوشته به هدف تقویت رویکردهای همدلانه با راویان آزار و ارجاع به تلاشهای جمعی زنان در این زمینه نوشته شده است. چنانچه اشاره شد نویسنده ادعای پاسخ به همۀ پرسشها و پیچیدگیهای روایتگری؛ آری یا خیر؟ را در مناسبات درهمتنیدۀ روابط قدرت و اشکال متنوع خشونت جنسی و جنسیتی در افغانستان را ندارد. بااینحال نویسنده امیدوار است که معطوف به بحثهای داغ افشاگریهای کنشگران زن افغانستان در فضای مجازی، این متن مدخلی باشد برای تأمل و تعمق بیشتر در آسیبشناسی ادامۀ این حرکت و پیروی جمعی بهسوی تحقق همبستگی فمینیستی برای عدالت جنسی در افغانستان و منطقۀ پرآشوبمان.