دیدبان آزار

صدای مخالفت با اعدام در گذشته و امروز جامعه مدنی

«زن، زندگی، آزادی» و نفی مطلق اعدام

دیدبان آزار: روز گذشته دانشجویان شهید بهشتی با شعار «زن، زندگی، آزادی» و «قسم به خون یاران/ ایستاده‌ایم تا پایان» در واکنش به اعدام مجید کاظمی، سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی تجمع کردند و با برخورد و ضرب‌و‌شتم از سوی ماموران حراست مواجه شدند. در دانشگاه‌های دیگر از جمله تربیت مدرس و پردیس هنرهای زیبا هم صدای مخالفت با اعدام بلند شد.

خیزش ژینا، مخالفت با اعدام را بیش از گذشته به خواست قطعی و مشترک گروه‌های مدنی و جنبش‌های اجتماعی تبدیل کرد. از جمله بیانیه‌‌ «اتحاد و همبستگی در مخالفت با احکام ارتجاعی اعدام» که توسط ۲۳۵ نفر از اعضای تشکل‌های صنفی در بخش‌های فعالان حقوق زنان، کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، مادران دادخواه و خانواده‌های خاوران، هنرمندان، شاعران و دیگر فعالین اجتماعی و مدنی تدوین شده و صراحتا اعلام کرد بود: «مجازات اعدام نه فقط برای معترضین و نیروهای سیاسی، بلکه باید به طور کل لغو شود. ما تنها با تلاش جمعی برای «الغای اعدام» می‌توانیم «زندگی» را محقق کنیم. زندگی‌ای که یکی از ارکان اصلی قیام جاری است و‌ علیه ارتجاع، کشتار و عادی‌سازی از حربه‌ی اعدام در مقام تاکتیکی سرکوبگر علیه اعتراضات برحق مردمی است.»

زنان زندانی نیز از درون زندان اوین بارها علیه احکام اعدام بیانیه صادر کردند و هم‌چنین منشور ۲۰ تشکل مستقل صنفی و مدنی ایران، «لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی» را در صدر مطالبات خود قرار داده بود. جامعه مدنی در ایران بویژه در طی دو دهه اخیر به شیوه‌های مختلفی علیه اعدام و قصاص فعالیت‌های اعتراضی صورت داده است. از جمله راه‌اندازی کارزار «لگام»، شکل‌گیری کارزارها و گروه‌های داوطلبانه مدنی و مردمی برای اخذ رضایت از اولیای دم در پرونده‌های قصاص (که تاکنون به رهایی تعداد زیادی از محکومان قصاص منجر شده است) و غیره.

 

جنبش فمینیستی و نفی مطلق مجازات سلب حیات

ردپای مخالفت با اعدام را در فعالیت‌های گذشته جنبش فمینیستی ایران هم می‌توان پیگیری کرد. نمونه آن بیانیه ۲۰۰ نفر از فعالان حقوق زنان در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی و مهدی اسلامیان در سال 1389 است: «ما جمعی از زنان و مادران و فعالان حقوق زنان، ضمن ابراز همبستگی با مادران داغدار سرزمینمان به خصوص مادران همیشه داغدار کردستان، فریاد می‌آوریم که اعدام خود عین خشونت است نه راه‌حل. برای جلوگیری از فجایع بعدی به اعدام پایان دهید.»

نکته مهم اینکه این اعتراضات فعالان حقوق زنان در این خصوص، محدود به اعدام‌های سیاسی نبوده و نفی مطلق مجازات مرگ از جمله احکام قصاص را در نظر داشته است. اطلاع‌رسانی درباره پرونده‌های زنانی که مرتکب همسرکشی یا در دفاع از خود در برابر تجاوز مرتکب قتل شده‌اند، پرداختن به بستر ارتکاب جرم و خشونت‌های رواشده بر این زنان، نمونه کوشش‌های جنبش در راستای افشای ناعادلانه‌بودن احکام قصاص بوده است. افسانه نوروزی، کبری رحمن‌پور و عاطفه رجبی، از زنان محکوم به قصاص بودند که پرونده‌هایشان توسط فعالان فمینیست با جدیت پیگیری شد و افکار عمومی در جریان آن قرار گرفت.

نوشین احمدی خراسانی در کتاب بهار جنبش زنان می‌نویسد: «در این پرونده‌ها از جمله پرونده افسانه نوروزی توانستیم روش‌های اعتراضی بسیاری را به کار بگیریم. از برپایی نشست‌های اعتراضی و برگزاری تریبون‌های آزاد تا نامه‌های سرگشاده و استفاده از رسانه‌ها به‌صورت گسترده». افسانه نوروزی در سال 1376، مردی را که قصد تجاوز به او را داشت به قتل رسانده بود. در سال 1382، اعضای مرکز فرهنگی زنان حتی قصد برگزاری تجمع در اعتراض به حکم اعدام افسانه نوروزی را داشتند و در مطبوعات فراخوان این تجمع را منتشر کردند که البته توسط سیستم امنیتی از این اقدام ممانعت شد.

 

بیشتر بخوانید:

ضرورت هم‌راستایی سیاست فمینیستی با مبارزه علیه مجازات اعدام

چرا مقابله با مجازات اعدام امری فمینیستی است؟

 

زنان؛ حامیان حق حیات متجاوزان

در موردی موخرتر یعنی صدور حکم اعدام برای کیوان امام‌وردی، یک‌صدایی بی‌سابقه‌ای علیه مجازات مرگ شکل گرفت. تا آنجا که آسیب‌دیدگان خشونت‌های هولناک متجاوز هم از حق حیات او دفاع و مخالفت خود را با اعدام صراحتا در بیانه‌ای اعلام کردند. درخصوص این پرونده، فمینیست‌ها تلاش کردند پیوند میان مخالفت با اعدام و دیدگاه فمینیستی را تبیین کنند و بیش‌ از گذشته، مخالفت مطلق با مجازات مرگ را در بطن حقوق زنان قرار دهند و تثبیت کنند. مهسا غلامعلی‌زاده، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان در متنی با عنوان «زنان؛ حامیان حق حیات متجاوزان» منتشرشده در دیدبان آزار نوشت: «یک‌چیز در این جریان عیان و روشن است. عرصۀ دادخواهی، در قبضۀ مردان و مردسالاری است. بنابراین «نه به اعدام» برای ما، در عین مبارزه‌ای انسانی و در راستای پاسداری از حق حیات در برابر نهاد‌های قدرت، جدالی فمینیستی در مسیر پاکسازی گفتمان تجاوز و خشونت جنسی، از تسلط و تغلب مردانه است. ما تا همیشه مخالف اعدام می‌مانیم.»

استدلال‌های فمینیستی و زنانه‌نگر علیه مجازات سلب حیات، ابعاد تازه‌ای به گفتمان ضداعدام در ایران بخشید. در متنی دیگر دریا ساوداجی پژوهشگر فمینیست از مخالفت با اعدام به مثابه امر فمینیستی نوشت: «مجازات اعدام از اساس با اصول فمنیستی در تضاد است. فمینیسم در پیِ براندازیِ (dismantle) ساختار قدرت است. در حالی که مجازات اعدام، خود، حد اعلایی از اعمالِ قدرت از طرفِ سیستم‌های ناعادلانه و معیوب قضایی است. صدور حکم اعدام، منجر به بازتولیدِ خشونت و تداوم چرخۀ مجازات-انضباط می‌شود. در حالی که، فمنیسم در پیِ از بین بردنِ چرخه خشونت است، و بدین منظور، خواستارِ تغییر در شرایط اجتماعی و مختل کردنِ سیستم و مناسبات قدرت است. فمینیسم به دنبال بازیابی «تمامیت انسانیِ» افراد تحت ستمی است که به صورت تاریخی از آنها «انسانیت‌زدایی» شده است. در حالی که، مجازات اعدام خود نمونه ویژه‌ای از انسانیت‌زدایی سیستماتیک از مردم، توسط ساختار قدرت است. فمنیسم در پی «رهایی‌بخشی» است و از اساس با مجازات بدوی و سرکوبگرانه اعدام در تضاد است.»

 

توقف اعدام در گرو مقاومت متحد در خیابان و مدرسه و دانشگاه و کارخانه

از دانشگاه تا خیابان، از فعالان جنبش فمینیستی تا فرزندان اعدام‌شدگان دهه 60، از زندان و از پنجره‌های خانه‌ها صدای «نه به اعدام» به گوش می‌رسد. جمعی از فرزندان اعدام‌شدگان دهه 60 در بیانیه‌ای نوشته‌اند: «ما درد اعدام و گورستان‌های دستهجمعی، خشونت و انکار، پیکرهای مفقودشده و سرکوب و تعقیب حکومت حتی برای عزاداری را به‌خوبی می‌شناسیم. این داستان هراسناک تکراری باید پایان یابد. به ‌یاد آوردن مبارزه است و از یاد نبردن مقاومت. مادر کنار هم ایستاده‌ایم، با سرنوشتی به هم رشته‌شده تا روز دادخواهی.»

«دانشجویان متحد» در بیانیه خود به درستی نوشته‌اند: «حکومت که امروز با بحران فزاینده مشروعیت روبه‌رو است و در برابر عاملیت سیاسی مردم پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» بیش از پیش احساس هراس می‌کند، چاره را در ایجاد رعب و وحشت جمعی دیده است. از این رو اعدام‌ها نیز حربه‌ای برای تزریق ترس و درهم‌شکستن عاملیت مردمی است؛ و راه مواجه با آن، نه ترسیدن و به پستو خزیدن که مقاومت در برابر نظام سرکوب و به‌عقب‌را‌ندن آن و تلاش برای گسترش جنبش ضداعدام است. توقف مطلق و بی چون و چرای اعدام باید در صدر خواسته‌های جنبش‌های اجتماعی از کارگران و بازنشستگان و معلمان تا دانشجویان و زنان قرار گیرد. با چنین مقاومت متحدی در خیابان و مدرسه و دانشگاه و کارخانه است که می‌توان ماشین قتل حکومتی را از کار انداخت.»

منبع تصویر: بابک بردبار

مطالب مرتبط