دیدبان آزار

حک‌شدن نام مادران بر سنگ مزار کشته‌شدگان خیزش «زن، زندگی، آزادی»

مزار شهیدان و بازپس‌گیری نام مادر

سمیرا راهی: برگه‌ اول شناسنامه، تنها جایی است که شما فرزند «دو نفر» هستید. از برگه‌های ثبت‌نام مدرسه، تا فرم‌های اداری، از اعلامیه‌های ترحیم، تا سنگ‌های سرد مزار در آرامستان‌ها، همه فرزند یک نفر هستند؛ مردی که نامش آن بالا نوشته شده است. بیش از صد روز اما از مسیر انقلابی «زن، زندگی، آزادی» یا انقلاب «ژینا» می‌گذرد، مسیری که با قتل یک دختر جوان ۲۲ ساله آغاز شد و اولین قدم‌های آن حوالی بیمارستان کسری در خیابان الوند تهران برداشته شد، که زنانی آمدند تا کنار تن بی‌جان خواهر ندیده‌شان، روی تخت بیمارستان باشند.

یک فصل کامل از سال، با استقامت و شکوه چشم‌نواز. زنان بلندگوی آزادی و آزادگی را به دست گرفتند و مردان دوشادوش آن‌ها قدم برداشتند. زن‌هایی که حالا یکی‌یکی از صندلی‌ها بلند شده بودند، صندلی‌هایی که تمام عمر سنت‌ها و عرف‌ها شبیه دستی پرزور، روی شانه‌شان، آن‌ها را وادار به نشستن می‌کرد. حالا هیچ دستی یارای نشاندن آن‌ها را ندارد، زنانی که صدایشان را در خیابان‌ها، دانشگاه‌ها و پشت پنجره خانه‌ها پس گرفتند و مطلع شعارهایی شدند که مردان می‌گویند «هیز تویی، هرزه تویی» و زن‌ها فریاد می‌زنند: «زن آزاده منم.»

مادران داغدار و دادخواه، سربلندان تاریخی هستند که سال‌ها بعد، از این روزها نوشته می‌شود. مادری که بر سر مزار فرزندش کبوتر پر می‌دهد، مادر کُردی که با دستمال قرمز بر خاکِ هنوز خیس جوانش رقص سوگ می‌کند، مادری لُر که بر مزار طفل ۱۰ ساله‌اش شعری علیه سیاهی می‌خواند، طفلی که خدایش، خدای رنگین‌کمان بود. حالا اما در این مسیر، که شعار آن با «زن» شروع می‌شود، به «زندگی» می‌رسد و به «آزادی» ختم می‌شود، مادران هویت‌شان را پس گرفته‌اند؛ پس گرفتنی پر از داغ و جگرسوز، اما بزرگ.

مادرانی که با قلبی مچاله در قامت یک سخنور، بالای سر خاکی می‌ایستند که تن بی‌جان ثمره بی‌خوابی‌‌هایشان به ناحق در آن خفته، آن‌هایی که روزهای جوانی را ندیده‌اند و «صورت عشق را به سینه نفشرده‌اند»، مادرانی که اغلب تا پیش از این، حتی بر روی اعلامیه ترحیم فرزندی که ۹ ماه آبستن سنگینی آن بودند جایی نداشتند؛ حالا با شکوفایی این انقلاب، نام‌شان روی سنگ مزار جگرگوشه‌شان است. حالا این بچه‌ها فرزند «دونفر» هستند. ژینا/ فرزند امجد و مژگان، آرتین رحمانی/ شهید راه آزادی وطن/ دردانه آقاسی و هنگامه/ مهسا موگویی/ فرزند محمدعلی و عفت/ جاودانه شده است، آرمان عمادی/ فرزند ارجمند یونس و مهروش، کیان پیرفلک/ فرزند میثم و ماه‌منیر... .

گویی زن و مادر، از پشت گرد و غبار و خون‌های ریخته‌شده‌ این روزها بیرون آمده باشد، که دیگر چند قدم عقب‌تر نایستاده است، که این یک فصل، اگر هزار دستاورد کوچک و بزرگ داشته باشد، یکی از آن‌ها همین است که مادری کردن دیگر در این سرزمین «نامرئی» نیست. ما دیگر فرزندان دو نفریم. 

مطالب مرتبط