مهلا جوادپور: بسیاری از ورزشها حتی در جوامعی که ادعای جنسیتزده نبودن دارند، هنوز امری مردانه محسوب میشوند؛ چه ورزش کردن، چه علاقه به ورزش و چه پیگیری آن؛ البته اگر ورزشهایی مانند باله را فاکتور بگیریم، نمیتوان انکار کرد دختری که بوکس یا فوتبال بازی میکند، با روحیات "مردانه" شناخته نمیشود. در جمهوری اسلامی ایران هم ورزش، خصوصا فوتبال، ورزشی اساسا مردانه است و حتی در بیلبوردهای تبلیغاتی به ندرت زنی را در کنار مردان در حال تماشای فوتبال میبینید. اگر هم ببینید، پشت تصویر، در آشپزخانه ایستاده و از آنجا تماشا میکند. در این گزارش با زنانی گفتوگو کردهایم که خبرنگار ورزشیاند؛ زنانی که برای کسب درآمد در این حرفه، با موانع تبعیضآمیز سیستماتیک روبهرو میشوند. این موانع برخی را آنقدر خسته میکند که قید علاقه و شغلشان را میزنند و برخی هم با ماندنشان در تلاشند تا راه را برای آیندگان کمی آسانتر کنند.
از محیط مردانه تحریریه تا ممنوعیت ورود به ورزشگاه
تا حدود 20 سال پیش زنان ورزشینویس فقط در حوزه ورزشی زنان اجازه نوشتن داشتند؛ سهم آنها از نوشتن آنقدر کوچک بود که برخی تلاش آنها را بیهوده میدانستند. مهری رنجبر از خبرنگاران ورزشی با تجربه است که از سال 79 با روزنامه ایران ورزشی شروع به کار کرده است. او درباره سالهای اول کاریاش به عنوان خبرنگار ورزشی میگوید: «محیط تحریریه قطعا مردانه، کار ما به شدت سخت و سوژه بسیار کم بود. همه صفحههای روزنامه مختص فوتبال بود و تنها یک چهارم صفحه به ورزش زنان اختصاص داشت. ما سه زن بودیم که روی همین یک چهارم صفحه باید کار میکردیم. با اینکه در این مدت ما را بیمه نکردند، ما برای نوشتن در حوزه ورزشی اشتیاق داشتیم.»
او با بیان اینکه روزنامه به کارشان اهمیتی نمیداد، ادامه میدهد: «من و همکارم لیلی نگاه میکردیم که کجا مسابقه است و حتی اگر شهرستان بود با پول خودمان میرفتیم تا گزارش تهیه کنیم.» این وضع ناامیدکننده اما با اعتراض آنها تغییر کرد؛ با اینکه آن زمان فوتبال تنها ورزشی بود که رسانهها و البته مردم به آن علاقه داشتند، مهری به حوزههای ورزشی دیگری به جز فوتبال، مثل دومیدانی و والیبال مردان هم فرستاده شد. او از اولین باری که برای گرفتن گزارش به یکی از مسابقات دومیدانی مردان رفت، میگوید: «من تنها زنی بودم که به عنوان خبرنگار آنجا حضور داشتم و روز اول اجازه ورود به ورزشگاه را به من ندادند. روز دوم با چانهزنی آقای کفاشیان من را به ورزشگاه راه دادند؛ اما کجا؟ بالای جایگاه VIP. جایی که همه ورزشکاران در دیدم نقطه بودند.»
به گفته او حتی مواقعی پیش میآمد که خبرنگاران زن، تا ورزشگاه شهری دیگر میرفتند، اما به آنها اجازه ورود نمیدادند و مجبور میشدند برگردند. آنطور که برخی از آنها میگویند، گاهی با اینکه از سمت خود فدراسیون فرستاده میشوند، حراست برخی ورزشگاهها اجازه ورود نمیدهند، یا اول اجازه میدهند و کمی بعد آنها را بیرون میکنند. رنجبر در این باره توضیح میدهد: «در برخی شهرستانها حراست ورزشگاه به ما اجازه ورود نمیدهد و سلیقهای برخورد میکند. مثلا یکبار که در یکی از شهرستانها ما را به ورزشگاه راه نمیدادند، حراست در توضیح علت این برخورد گفت اگر مارا به ورزشگاه راه بدهد، آنوقت خبرنگارهای زن شهر خودشان اعتراض میکنند و انتظار دارند اجازه ورود بگیرند!»
شبنم روحی، خبرنگار ورزشی که کارش را در این حوزه از سال 92 شروع کرده، معتقد است آنچه خبرنگاران و عکاسان ورزشی زن را اذیت میکند، مسئولان و حراست ورزشگاهها هستند: «وضعیتی که امروز داریم از سه یا چهار سال پیش خیلی بهتر است، با این حال موانعی که سر حضور در یک سری مسابقات وجود دارد انرژی زیادی از ما میگیرد؛ تا جایی که دوست داری ول کنی و بروی. متاسفانه همکاری نکردن مسئولان با زنان خبرنگار و حتی عکاس خیلی زیاد است و هیچ تلاشی برای حل این مسائل نمیشود. تمام خاطرات بد من در این سال ها نه از ورزشکاران زن و نه مرد، بلکه فقط از برخورد مسئولان و حراستهای ورزشگاهها و استادیومهاست.»
او در ادامه میگوید: «وقتی برنامهای قرار است برگزار شود، مسئولان برگزاری با اینکه میدانند ما هم حضور داریم، هیچ گونه هماهنگی انجام نمیدهند. همیشه مجبوریم یک ساعت جلوی در منتظر بمانیم تا حراست اجازه ورود بدهد. بازی ایران-عراق انتخابی جام جهانی، با اینکه دیدند آیدی کارت من صادر شده، کارتم را نمیدادند و میگفتند فعلا اجازه ورود ندادهاند.»
در ادامه شبنم از بیاحترامیها و رفتارهای سلیقهای مسئولان و حراست ورزشگاه میگوید: «دو ساعت قبل از بازی به ورزشگاه رسیدم اما آنقدر ما را از در شرقی به در غربی فرستادند و وقتمان را هدر دادند که یک ربع مانده به شروع بازی موفق به ورود شدم. بعضی از زنان عکاس را میدیدم که راهی را که آمدهاند، برمیگردند. متاسفانه برخورد مسئولان امنیتی یا حراست ورزشگاه آزادی توهینآمیز است. آخرین بار در فاصله نیم متری با بلندگو با من حرف میزدند. گاهی حتی آیدی کارت شما را نگاه نمیکنند و میگویند زن نمیتواند وارد شود.» او در آخر میگوید: «دوست نداریم متکی به مردان باشیم اما انتظار حمایت بیشتری از سمت مردان خبرنگار و عکاس داریم؛ حمایتی فراتر از استوریهای اینستاگرامی.»
بیشتر بخوانید:
نماینده گفت بالاخره کِی مرا به خانهات دعوت میکنی؟!
همدستان خاموش خشونت علیه زنان خبرنگار
توجه به زنان ورزشینویس بیشتر شده؟
تلاش مستمر خبرنگاران ورزشی زن در این حوزه امیدبخش بوده است؛ بدون این تلاشها قطعا امروز، همین اندک امکانِ ورود به استادیوم برای زنان ورزشینویس وجود نداشت. با این حال، این مسئله تنها عامل افزایش تعداد خبرنگاران ورزشی زن در ایران نیست. وقتی بازار تقاضا بیشتر میشود، عرضه هم بالا میرود. زمانی که تنها یک چهارم صفحه از یک روزنامه ورزشی مختص به ورزش زنان بود، تقاضایی هم برایش وجود نداشت. رسانهها به ورزش زنان بیتوجه بودند و در نتیجه عموم مردم هم علاقه نشان نمیدادند؛ گویی که بیخبر باشند.
شبنم روحی در این باره توضیح میدهد: «من اوایل فقط در حوزه ورزش زنان مینوشتم و به نظر همه، کار در این حوزه بیهوده بود. یعنی انگار که بیارزشترین کار ممکن را به من داده بودند انجام بدهم. این نگاه فقط از سوی اطرافیان من نبود، بلکه فضای بسته ورزش زنان هم به این وضعیت دامن میزد. به طور مثال من تلاش میکردم که بهترین مصاحبه یا خبر در این حوزه را بگیرم، اما اگر میخواستم سریعتر ارسال شود یا برای بیشتر دیدهشدن در صفحه سایت قرار بگیرد، با شوخیهایی از این قبیل که: "کی میاد اینو بخونه؟! خود طرف هم مصاحبهشو نمیخونه! به جای مصاحبه با فلان ورزشکار زن پاشو برو خونتون"، مواجه میشدم.»
او میگوید این وضعیت به مرور بهتر شده است: «نظر شخصی من این است که بهبود وضعیت، نه به خاطر اهمیت به زنان و با ارزش شمردن کار آنان، بلکه به خاطر کلیک خوردن و بهره اقتصادی است. با گسترش فضای مجازی، رسانهها مجبور شدند به کار ما توجه کنند؛ یعنی مجبور شدند به خبر و مصاحبهای که من از ورزش زنان میگیرم علاقه نشان دهند.»
نگاه بالا به پایین و برخورد جنسیتی
از آنجایی که ورزش عموما (با توجه به تاریخ آن)، خصوصیاتی مانند خشونت، رقابت، سرعت و قدرت را به همراه دارد و این خصوصیات "مردانه" انگاشته میشوند، ورزش هم به زعم بعضی مردانه خوانده میشود و نه تنها زنان ورزشکار بلکه آنها که بیرون زمین ایستادهاند هم با تبعیضهای جنسیتی دستبهگریبانند. خبرنگاران ورزشی زن در سراسر دنیا، با ذهنیتی در جامعه درگیرند که آنها را برای کار در حوزه ورزش و نوشتن از آن، فاقد صلاحیت میداند. کار آنها را جدی نمیگیرد و وجود آنها در این حوزه را مناسب و کارآمد نمیداند.
لیلی خرسند، در سال 1378 کار خود را به عنوان خبرنگار ورزشی شروع کرد. او اولین زن خبرنگار ورزشی ایرانی بود که در سال 2014 به المپیک زمستانی اعزام شد و در گفتوگویی با سایت انجمن بینالمللی ورزشینویسان گفته بود: «زنان به این نیاز دارند که شنیده شوند، دیده شوند و جدی گرفته شوند و ثابت کنند که واجد شرایط هستند. دختران به گزارشهای من و دیگر زنان خبرنگار نگاه میکنند و با خود میگویند زنان هم میتوانند مثل مردان کار کنند. این هدف ماست.»
لیلی خرسند از تجربهاش با همکاران مرد در سالهای اولیه کارش میگوید: «یکی از همکاران مرد من که فوتبال مینوشت، سر یک برنامه با من دعوا کرد. قرار بود با هم سر تمرین یکی از تیمهای فوتبال برویم و او از تمرین تیم گزارش بگیرد و من از زنانی که برای تشویق میآیند و از پشت فنسها تمرین را تماشا میکنند. با هم سوار ماشین روزنامه شدیم و او گفت چون یک زن در ماشین هست من نمیآیم. منظورش این بود که من همراهشان نباشم. من هم گفتم اگر سختت است پیاده شو و نیا. حرفی نزد و با هم رفتیم. همکاری ما ادامه پیدا کرد و روزی که میخواست از روزنامه برود از من تشکر کرد که در آن مدت کمکش کردهام.»
او در ادامه از تجربهای دیگر در سالهای خبرنگاریاش میگوید : «این را قبلا هم گفتهام. رئیس یکی از فدراسیونها که هنوز هم کار میکند، یکبار به روزنامه ما زنگ زد و از سردبیرمان خواست که خبرنگار آن رشته را (که زن بود) عوض کند. میگفت مشکل شرعی پیش میآید. اما این خواسته برای دبیر و سردبیر روزنامه ما (ایران ورزشی در 10 سال پیش) عجیب بود.»
یکی دیگر از زنان خبرنگاری هم که به درخواست خودش نامش محفوظ میماند از جدی گرفته نشدن ورزشینویسان زن در تحریریهها میگوید: «اوایل که وارد این کار شدم حس میکردم کار من را جدی نمیگیرند. دو مرد در تحریریه ما بودند که باید به من سوژه میدادند تا آنجا کار کنم. اما هیچ کدام این کار را انجام نمیدادند. بعد از مدتی متوجه شدم هر کدام از آنها خیال میکردند من با آن یکی رابطهای دارم و پیش هر کدام که برای سوژه میرفتم، میگفتند برو پیش فلانی تا بهت سوژه بدهد. من متوجه نمیشدم که چرا هر دوی آنها چنین فکری میکردند که من لزوما با یکی از آنها رابطه دارم. انگار که یک زن بدون داشتن رابطه نمیتواند جایی کار کند.»
او بعدها با یکی از همکارانش ازدواج میکند: «همسرم از مدیران درخواست میکرد که به من کار دفتری بدهند و من را برای مصاحبه پیش فوتبالیستها و دیگر مسئولان ورزشی نفرستند. من به فوتبال عشق داشتم اما از این حوزه خارج شدم و الان شغلی متفاوت دارم.» لیلی خرسند هم درباره آزارهای جنسیتی میگوید: «من هم مثل خیلی از زنان دیگری که در این حوزه کار میکنند با پیشنهادهای مردان ورزشکار یا مدیر یا مربیشان روبهروبه شدهام. ولی حمایت همکارانی هم که کنارت هستند، مهم است. من فکر میکنم در این زمینه خوششانس بودم و هستم.»