سال 1394، قبل از انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نادر قاضیپور نماینده ارومیه در مجلس در بین هوادارانش در میتینیگی انتخاباتی خاطرهای از جنگ تعریف کرد که واکنشهای زیادی را برانگیخت؛ تا جایی که اعضای فراکسیون زنان مجلس نهم به سازمان بازرسی کل کشورعلیه او شکایت کردند و البته دوتایشان بعدا امضای خود را پس گرفتند. او در جایی از خاطرهاش گفت: «ما این مملکت را آسان به دست نیاوردیم که به راحتی تحویل هر بچه و هر روباهی بدهیم. مجلس جای بچه نیست؛ جای کرهخر نیست. مجلس جای زن نیست. مجلس جای مرد است. اینها را میفرستید مجلس، بلا سرشان میآید و آبروی خودتان میرود.»
اظهارات اخیر استاندار خراسان شمالی در شرایطی که نمیدانست میکروفنش روشن است و گفته بود: «به این زنها رو بدهید کل کشور را تصرف میکنند!»، من را یاد آن خاطره نادر قاضی پور و ماجرای سلمان خدادادی نماینده مجلس دهم و مرگ زهرا نویدپور و البته مصائب خبرنگارِ زنِ پارلمانی بودن، انداخت. خبرنگارانی که اگر شانس بیاورند و از فیلترهای حراست مجلس رد شوند، با آزار و اذیتهایی در کریدورهای مجلس روبرو میشوند که شاید تا پیش از این تک و توکشان عمومی شده باشد. زنانی که موقعیت شکنندهای در حوزه خبری خود دارند و عموما با مردان نمایندهای روبرویند که در جایگاه قدرتند و باید مستقیما از آنها کسب خبر کنند؛ اگر هم با آزار و اذیت جنسی روبرو شوند، بیشترشان برای در امان ماندن از گزارش یا شکایت نمایندگان به مراجع نظارتی مجلس و تهدید اخراج شدن از مجلس و محل کارشان، عطای گزارش کردن آزارهای جنسی را به لقایش میبخشند.
نمایندگانی که خبرنگاران به زعم خودشان «زیبا» را نشان میکنند و بعد از رفتوآمد آن زنان به مجلس، پیامکها شروع میشود. حتی بعضی از خبرنگاران زن عکسهای خود در پروفایل اپلیکیشنهای پیامرسان را کمتر بدون حجاب منتشر میکنند؛ چون به گفته خودشان «در حوزه خبریمان دید بدی به ما پیدا میکنند و شاید برایمان ممنوعیت به وجود بیاورند.» اینها را بگذارید در کنار تمام تذکراتی که زنان خبرنگار برای ورود به مجلس بر سر حجاب و پوششان با آن روبرویند و حتی در مواردی مسئولان حراست مجلس به مدیرمسئولان روزنامهها زنگ زده و درباره نوع پوشش خبرنگار زن آن روزنامه شکایت کردهاند و در آخر هم نتیجه چیزی نبوده جز اخراج آن خبرنگار –هرچند با سابقه زیاد- از پارلمان.
مدام منتظر اخراج شدن از مجلس بودم
دو سال بود که خبرنگار پارلمانی شده بودم و در آن دو سال با انواع و اقسام آزارهایی مواجه شدم که باعث شد بعد از مدتی حوزه خبریام را عوض کنم و دیگر به مجلس نرفتم. از دخالت در پوششم از سوی حراست مجلس تا مسیجهای گاه و بیگاه یکی از ماموران حراست و آزارهای کلامی مردان نماینده. یادم هست یک روز بعد از تمام شدن جلسه مجلس، با دیگر خبرنگاران منتظر نمایندگان برای مصاحبه گرفتن بودیم. سوالاتم را آماده کرده بودم تا از یکی از نمایندگان درباره حوزه انتخابیهاش سوال بپرسم. وقتی وارد لابی مجلس شد طبق روال مرسوم، چندین خبرنگار دورش را گرفتند تا با او مصاحبه بگیرند. من هم کناری ایستاده بودم، او هنوز جواب خبرنگاری را نداده بود که یکمرتبه چشمش به من افتاد و گفت: «امروز فقط با این خانم مصاحبه میکنم، بقیه بروید.» من تا به حال با او مصاحبه نکرده و زیر نگاه متعجب دیگر خبرنگاران، هاج و واج ایستاده بودم. شروع به راه رفتن کرد و گفت دنبالم بیا، من هم گیج و منگ دنبالش راه افتادم.
در نقطهای خلوت از حضور نمایندگان و خبرنگاران، ایستاد. من ریکوردرم را روشن کردم تا سوالاتم را شروع کنم. گفت: «اونو خاموش کن!». خاموش کردم و بعد گفت چند وقتی است تو را در لابی مجلس میبینم، میخواستم اگر مایل باشی قرار مصاحبهای در دفترم بگذاریم. گفتم سوالات کوتاهی دارم و نیازی به مصاحبه حضوری نیست، گفت: «نه اینطوری بهتره و شمارهات را بده.» گیر کرده بودم و نمیدانستم باید چه کار کنم، شماره را دادم و از همان شب مسیجهایش شروع شد. اول شعر میفرستاد و بعد کم کم اصرار به قرار گذاشتن در دفتر کارش را بیشتر کرد. آنقدر آزرده شده بودم که بعد از مدتی بلاکش کردم و در لابی مجلس طوری با ترس و لرز با نمایندگان مصاحبه میگرفتم که او را نبینم. مدام منتظر اخراج شدن از مجلس بودم چون فکر میکردم قطعا از جایگاهش استفاده میکند و به سیستم نظارتی مجلس خبر میدهد. اما به خیر گذشت. من حتی از بعضی خبرنگاران میشنیدم که نمایندهای در آسانسور مجلس آنها را مورد اذیت و آزار قرار داده بود.
اما این تنها تجربه آزار جنسی در مجلس برایم نبود؛ اوایلی که خبرنگار پارلمانی شده بودم یکی از ماموران حراست در خیابان جلوی مجلس جلویم را گرفت و با گفتن اسمم اعلام کرد که شمارهام را دارد و به زودی با من صحبت میکند. خیلی تعجب کرده بودم که چرا مامور حراست باید در خیابان این چیزها را به من بگوید؟ از فردایش مسیج زدن را شروع کرد و میگفت هرکاری در مجلس داشته باشم میتوانم روی او حساب کنم. یا صبح روزهایی که مجلس جلسه داشت، پیام میداد که :«چرا هنوز نیامدهای؟، بیا منتظرم.» و وقتی وارد مجلس میشدم دم گیت ورودی منتظرم ایستاده بود. آنقدر این رفتارها را تکرار کرد که دیگر نتوانستم تحمل کنم، به مقام بالادستی حراست اطلاع دادم و از آن روز دیگر از او خبری نشد و حتی دیگر در مجلس هم ندیدمش.
نماینده گفت بالاخره کی من را به خانهات دعوت میکنی!
اما فقط من نبودم که با چنین آزار و اذیتهایی در مجلس روبرو شدم. یکی از خبرنگاران باسابقه پارلمانی اینگونه این آزارها را روایت میکند: «در یکی از دورهها که زیاد به مجلس میرفتم، یکی از نمایندهها گویا متوجه شده بود که مجردم و تنها در تهران زندگی میکنم. او جزو نمایندههای مطرح بود و دبیر سرویس ما تاکید داشت که درباره مسائل مختلف با او مصاحبه کنم. من هم مجبور میشدم به سراغش در لابی مجلس بروم. معمولا هم همیشه دورش شلوغ بود از خبرنگار. معمولا سعی میکردم که همان اول سوالم را بپرسم و بروم. ولی فهمیده بود و زود به من جواب نمیداد. به هر بهانهای نگهم میداشت تا خبرنگارها بروند. هر بار به یک بهانهای؛ یک بار میگفت درباره این سوژه حرف نمیزنم چیز دیگری بپرس، یک بار میگفت این موضوع را آخر جواب میدهم، یک بار بیاعتنایی میکرد، جوری که انگار اصلا سوالم را نشنیده و سوال بقیه را جواب می داد و... تا خلاصه من میماندم برای آخر.
بعد که تنها میشدیم شروع میکرد: «خب که اینجا تنها زندگی میکنی؟ دعوت کن بیایم خونهات، بالاخره کی دعوت میکنی بیایم خونهات و ... » و من هم سعی میکردم به روی خودم نیاورم که درباره چه چیزی حرف میزند. سوالم را میپرسیدم و مواقعی هم با اینکه خیلی برای سوال پرسیدن معطل مانده بودم، وقتی جوابش را نمیدادم و سوالاتم را میپرسیدم، جوابم را نمیداد و میرفت.
بیشتر بخوانید:
ما یکدیگر را پیدا کردیم
«او بلندپروازی من را از بین برد»
برایم جالب بود کلا آدمی که به هر حال در مجلس شخص مطرحی است و از نظر سیاسی جایگاه خوبی دارد چطور جرات میکند به یک خبرنگار چنین حرفهایی بزند! با اینکه من از قبل از خبرنگاران قدیمیتر درباره جو مجلس شنیده بودم و سعی میکردم نوع رفتوآمد و پوششم شکلی باشد که بهانهای به دست کسی ندهد، اما باز هم مورد آزار و اذیت نمایندگان قرار میگرفتم. سر همین ماجرا بعد از مدتی تنها سراغ این نماینده نمیرفتم و اگه مجبور میشدم به دفترش بروم حتما با یک خبرنگار دیگر میرفتم تا مشکلی پیش نیاید.
نصفه شب با شماره ناشناس پیام میدادند و میخواستند بیشتر آشنا شویم
خبرنگار پارلمانی دیگری از آزارهایی میگوید که بارها باعث شده در شرایط سختی قرار بگیرد: «نوع نگاه آزاردهندهای که بعضی از نمایندگان مجلس به زنان خبرنگار پارلمانی دارند، بسیار برای من اذیتکننده است. مثلا بعضی از آنها وقتی در حال مصاحبه با خبرنگاران زن هستند به سینههایشان زل میزنند. من خیلی در این موقعیت معذب میشوم و با مقنعهام بازی می کنم که برجستگیهایم معلوم نشود اما آنها همچنان تمام بدنت را برانداز میکنند. یا به صورت آدم زل میزنند و مدام به لبهایت نگاه میکنند، انگار آن چیزی را که در ذهنشان است آدم حدس میزند و چقدر این حس ناخوشایند است. تازه این موضوع یک چیز خیلی رایج و پیش پا افتاده است؛ بارها بایم پیش آمده که مواقعی که آخر وقت و کریدور خلوت بوده و میخواستهام مصاحبهام را بگیرم که دست خالی بیرون نروم، وقتی موضوع مصاحبه را مطرح کردهام آنها گفتهاند که مصاحبه رو ولش کن، این همیشه هست، خودت چطوری؟ روی شمارهام آخر وقت یه زنگ بزن با هم قرار بذاریم بریم بیرون حرف بزنیم و بیشتر آشنا بشیم." وقتی میگفتم من چه حرفی دارم با شما بزنم؟ میگفتند: "حالا بالاخره دیگه، خدارو چه دیدی، قرار نیست که کاری کنیم که، میرویم بیرون حرف بزنیم یه کم دلمون باز بشه. "»
یا یکی از نمایندگان میگفت: «هر کاری داشته باشی فقط به خودم بگو، خودم برایت انجام میدهم. خلاصه همه جوره در خدمتیم!» من خشکم زده بود، نمیدانستم اصلا در آن لحظه باید چه بگویم. فقط سریع از کریدور خارج شدم. از شدت عصبانیت دست و پایم میلرزید و اصلا نمی توانستم راحت نفس بکشم، شرایط سختی بود. حتی در مواردی برخی از آنها به حدی گستاخ هستند که نصف شب با شمارهای ناشناس در واتساپ پیام میدهند و بعد از معرفی خودشان درخواست میکنند با آنها به گردش و تفریح آخر هفته بروی و این واقعا فاجعه است. حتی کسانی که اصلا از آنها چنین توقعی نداری و برای خودت هم باورپذیر نیست! من معمولا خیلی جدی به آنها می گویم که اشتباه گرفتهای، یا اینکه سعی می کنم جواب ندهم و یا بلاک کنم. اما متاسفانه اینقدر وقیحند که وقتی من را در کریدور مجلس می دیدند، می گفتند: «بهت پیام داده بودم، سین کردی جوابی ندادیااا، چرا؟»
حتی یک بار یک نماینده در کریدور مجلس صدایم زد و تذکر حجاب و آرایش داد، در حالی که اصلا آرایش نداشتم و موهایم هم اصلا پیدا نبود و مثل یک دانشآموز دبیرستانی ساده بودم؛ اما کاملا معلوم بود که می خواهد خوشوبش کند. حرفهایی زد که هروقت یادش میافتم از عصبانیت تب میکنم. آن موقع شوک شده بودم اما حالا که به آن فکر میکنم از چنین موجودی حالت تهوع بهم دست میدهد. البته روایتهای دیگری هم از خبرنگاران زن در مجلس میشنیدیم و تا دلتان بخواهد زنان خبرنگار پارلمانی از این روایتهای آزار جنسی دارند که میشود از آنها کتاب نوشت. این رفتارها مربوط به یک دوره خاص مجلس هم نیست و برای همکاران دیگر هم اتفاق افتاده است.
گفت برو حجابت را درست کن، با تو مصاحبه نمیکنم
یکی دیگر از خبرنگاران سابق پارلمانی میگوید بارها از سوی نمایندگان تذکر حجاب گرفته است: «یکی از معضلات خبرنگاران زن پارلمانی، موضوع حجاب بود. خیلی از نمایندگان و روابط عمومی مجلس در این قضیه دخالت میکردند. چند بار آمدند و به من گفتند فلان نماینده از تو به خاطر حجابت شکایت کرده است. حالا من همیشه با مانتوی بلند و مقنعه به مجلس میرفتم. یک بار منتظر ایستاده بودم که با یکی از نمایندگان مصاحبه کنم، وقتی نوبتم شد گفت: "شما حجابت را درست کن، موهای تو باعث ارضای جوانان میشود و به خاطر همین آنها نمیتوانند ازدواج کنند.» من هم خیلی عصبانی شدم و گفتم: «مردی که با موی من میخواهد ارضا شود همان بهتر که ازدواج نکند."
خیلیهایشان بد نگاه میکردند که برایم آزاردهنده بود. یادم هست یکی از بچهها میگفت درحال مصاحبه با یک نماینده بوده، یک نماینده دیگر آمده و با لحن بدی گفته تو بیا فقط با من مصاحبه کن. یک بار هم یکی از نمایندگان به یکی از خبرنگاران گفته بود: "تو چرا اینقدر آرایش میکنی، این آرایش تو به درد رختخوابت میخوره برای شوهرت نه به درد مجلس. " یا یک بار میخواستم با نمایندهای مصاحبه کنم، گفت من با شما مصاحبه نمیکنم به خاطر حجابت. روزی یکی از خبرنگاران میخواست با یکی از نمایندگان زن صحبت کند، آن نماینده دستش را جلو آورد تا مقنعه خبرنگار را جلو بکشد، خبرنگار خیلی عصبانی شد و شروع به داد و بیداد و مصاحبه را رها کرد. یا مواقعی بود که نمایندهای صدایم میزد و وقتی برمیگشتم میدیدم که اشاره میکند مقنعهات را جلو بکش. حتی به مانتوی رنگی و نقشدار و گلدار هم گیر میدادند.