دیدبان آزار

آزاردیدگان «الف.پ» در گفتگو با دیدبان آزار روایت کردند

«از او تقاضای کار کردم، او به من تجاوز کرد»

الهه محمدی:‌ شهریور امسال موعدی بود برای زنانی که هرچند گه گاه صدایشان را علیه آزارهای جنسی در شبکه‌های اجتماعی بلند کرده بودند اما این بار با روایت‌هایی جمعی حرکتی را رقم زدند که حالا جنبش «می توی ایرانی» خوانده می‌شود؛ روایت‌هایی عموما علیه مردانی که در عرصه فرهنگ، هنر و رسانه با سوء‌استفاده از جایگاه قدرت، زنان را آزار می‌دادند و در چند ماه گذشته نامشان همراه با هشتگ‌های دیگر علیه آزارهای جنسی به یکی از مهمترین ترندهای شبکه‌‏های اجتماعی به ویژه توییتر بدل شد. بعضی از این افراد این ادعاها را رد و آن‌ها را تکذیب، عده‌ای سکوت یا با توضیحاتی اتفاقات گزارش شده را توجیه کردند. یک نفر از آن‌ها دستگیر شد و با اتهام «مفسد فی‌الارض» در بازداشت است.
یکی از افرادی که مدتی پیش روایاتی درباره آزارهای جنسی‌اش منتشر شد، «الف.پ» منتقد سینماست. چند نفر از آزاردیدگان با فرستادن روایت‌هایشان به «دیدبان آزار» از آزارهای او نوشتند. با هفت نفر از کسانی که «الف.پ» آن‌ها را آزار داده و یا شاهد آزارهای او بودند، مصاحبه شد و چهار نفر دیگر موافق انتشار روایتشان نبودند.
علاوه بر این «نگار اسکندرفر»، مدیر موسسه کارنامه هم در گفت‌وگو با «دیدبان آزار» گفت که در زمان تدریس «الف.پ» در این موسسه گزارشی مبنی بر آزار جنسی شاگردان او به دستش نرسیده و اخیرا بعضی از این زنان روایتشان را برایش ارسال کرده‌اند.


«الف. پ»؛ مترجم، معلم، منتقد

«الف.پ» متولد سال ۱۳۵۳ و کارشناسی ارشد رشتۀ سینما از دانشگاه هنر است. او از سال ۱۳۷۰ با نشریات متعددی با عنوان منتقد، مقاله‌نویس و مترجم همکاری داشته و در مراکز آموزشی مختلفی مثل موسسه فرهنگی هنری کارنامه، کارگاه آزاد بازیگری امین تارخ، کارگاه آزاد فیلم مسعود کیمیایی، مدرسه بازیگری حوزه هنری و ...  تدریس می‌کرده است. همانطور که خودش در وبسایتش نوشته، او بارها در برنامه‌های تلویزیونی مرتبط با سینما همچون «سینما یک»، «سینما چهار» و «سینمای مستند» به عنوان منتقد فیلم حضور داشته و از پاییز امسال کارش را در رادیو فردا آغاز کرده است.

«الف.پ» چندی پیش، در پستی اینستاگرامی در واکنش به بعضی روایات منتشر شده درباره آزارهای جنسی او، برای «تنگ‌نظران»، «حسادت‌ورزان»، «پرونده‌سازان» و «شایعه‌پردازان» ابراز تاسف کرده و نوشته که این افراد زیبایی همسرش و دیدن عکسی از او را هم نمی‌توانند تحمل کنند.

 

راویان آزار

«چون تن به خواسته‌های او ندادم مدام تحقیرم می‌کرد»، «سر کلاس با لحن تند و بی‌ادبانه حرف می‌زد»، «از او درخواست کمک برای ورود به کارهای سینمایی کردم، به خانه‌اش دعوتم کرد و بعد هر کاری خواست با من کرد»، «از من می‌خواست به سکس گروپ‌های او بپیوندم»، «در شبکه‌های اجتماعی حرف‌های رکیک جنسی می‌زد و عکس لخت خودش را در دایرکت می‌فرستاد»؛ این‌ها جملاتی از راویان آزارهای جنسی «الف.پ» است؛ زنانی که یا شاگرد او بوده و یا به واسطه کارشان با او ارتباط  داشته‌اند. بعضی از آن‌ها می‌گویند گرچه اعتراضشان را به او نشان داده‌اند اما نتوانسته‌اند به دیگران در این‌باره اطلاع دهند.

 

روایت اول: به هیچکس چیزی نگفتم چون خودم را مقصر می‌دانستم

«سین» یکی از شاگردان «الف.پ» در موسسه کارنامه بوده؛ او بعد از پایان دوره آموزشی‌اش در این موسسه از «الف.پ» درخواست کمک برای ورود به کارهای سینمایی می‌کند و او برای پاسخ دادن به این درخواست «سین» را به خانه‌اش دعوت می‌کند؛ «من شاگرد او بودم اما اصلا نه سمت او می‌رفتم و نه با او صحبت می‌کردم. خودش تلاش می‌کرد به من نزدیک شود. اما این اتفاق نیفتاد و کلاس من با او هم تمام شد. بعد از پایان دوره‌ام در موسسه کارنامه، با او تماس گرفتم تا اگر می‌تواند برای ورودم به کارهای سینمایی کمکم کند.  او هم گفت برای صحبت کردن در این باره باید حضوری من را ببیند. قبلا هم همیشه سر کلاس می‌گفت که "مگه تو خونه آدما می‌خوان چی کار کنن که می‌ترسن بیان؟! این حرفا مال ذهنای منحرفه!"
من برای اینکه درباره کار با او صحبت کنم به خانه‌اش رفتم و تا وارد شدم او شروع به دست‌درازی و تعرض کرد. هر چقدر هم که او را پس می‌زدم فایده نداشت. هر کاری دلش خواست با من کرد و من به خانه برگشتم و حالم خیلی بد شده بود. بعد از آن روز چند بار پیام‌های جنسی به من داد و تقاضای سکس می‌کرد. پیشنهاد سکس سه نفره می‌داد و می‌گفت حیف که متاهل نیستی! دوست داشت من متاهل باشم. بهم می‌گفت "خودتو بسپر دست من تا بفهمی ارضا شدن یعنی چی." وقتی با مخالفت من رو به رو می‌شد تحقیرم می‌کرد و می‌گفت "بی‌لیاقتِ خنگِ کودن تو هیچی نمیشی و..." و در ادامه فحش‌های رکیک می‌داد. خیلی حالم بد بود؛ یک ماه بعد برای روان‌درمانی اقدام کردم و یک مدت تحت درمان بودم. دچار افسردگی بیشتر شدم و به هیچکس هیچی نگفتم چون خودم را مقصر می‌دانستم.»

 

روایت دوم: هنوز هم وقتی عکس او را می‌بینم بدنم شروع به لرزیدن می‌کند

«ر» الان ۳۹ ساله است و زمانی که با «الف.پ» در کلاس‌های موسسه کارنامه آشنا می‌شود ۲۷ ساله بوده؛ «من برای گذراندن دوره‌های بازیگری حرفه‌ای در موسسه کارنامه ثبت‌نام کردم. در این دوره واحدی با او داشتیم که آن کلاس برای من و بسیاری از شاگردان دیگر کلاس سختی بود. رفتار او از همان روز اول خشن بود. همان روز اولی که من در کلاسش حاضر شده بودم، وقتی وارد کلاس شد شروع به فحش دادن به بچه‌ها کرد. این رفتارها خیلی برایم عجیب بود. کم کم سخت‌گیری‌هایش در کلاس زیاد شد، مدام فحش می‌داد و داد می‌زد و یک بار سر یک موضوع کوچک عده‌ای زیادی را از کلاس بیرون کرد، من بیرون نرفتم و او هم به من توهین کرد و من هم کلاسش را ترک کردم. بعد نزد مدیر موسسه رفتم و وقتی ماجرا را تعریف کردم، او گفت: «خیلی از این آقا شکایت شده است و باید او را عوض کنیم. من الان پایین می‌آیم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است.» وقتی او پایین آمد بچه‌ها ناراحتی‌شان را به مدیریت اعلام کردند و چند جلسه هم در کلاس او شرکت نکردند ولی بعد دوباره به کلاس‌های او برگشتند اما من دیگر به کلاس‌های او نرفتم. بعد از این ماجرا با ماجراهای جنسی او روبرو شدم. از بسیاری از هنرجویان موسسه می‌شنیدم که به آن‌ها هم پیشنهاد رابطه جنسی داده بود.»

او می‌گوید بعد از مدتی که به کلاس «الف.پ» نرفته، پیشنهادات جنسی او شروع شده است؛ «می‌گفت تو باید با من رابطه داشته باشی، تو اصلا بلد نیستی از زندگیت لذت ببری. تحقیرم می‌کرد و می‌گفت چطوری با این روش زندگیت می‌خواهی یک بازیگر موفق شوی. همه این حرف‌ها را هم حضوری هر جایی که من را می‌دید، می‌زد. او می‌خواست از موضع قدرتش استفاده کند و من را تحقیر می‌کرد. می‌گفت چون سر کلاس‌های نقد من نمی‌آیی نمی‌توانی بازیگر خوبی شوی. چیزی که آن زمان خیلی من را می‌رنجاند طعنه‌های جنسی‌اش بود. من متاهل بودم و او می‌گفت زنان شوهردار مشکل دارند و نمی‌توانند خوب ارضا شوند. می‌گفت باید با من سکس کنی تا تازه بفهمی ارضا شدن یعنی چه! انگار از این حربه برای تحقیر من به عنوان کسی که جلوی زورگویی او ایستاده، استفاده می‌کرد.»

«ر» می‌گوید هنوز هم وقتی عکسی از او می‌بیند بدنش شروع به لرزیدن می‌کند؛ «او رنج و ناراحتی زیادی را به من و امثال من وارد کرد و همچنان در جایگاه استاد به کارش ادامه می‌داد. من می‌توانم تایید کنم که تمام روایت‌هایی که درباره او هر از چند گاهی منتشر می‌شود، درست است. چون در آن چند سالی که در موسسه کارنامه بودم بارها و بارها روایات مختلفی از آزارهای او می‌شنیدم که همه از دوستانم و هنرجویان این موسسه بودند. مثلا دوستانم می‌گفتند که در فیس بوک به آن‌ها مسیج می‌داده و ازشان می‌خواسته که به خانه‌اش بروند و با هم سکس کنند. یا مثلا به چند نفر از دختران هم‌کلاسی‌ام همزمان مسیج داده و گفته بود تو خوشگل‌ترین دختر کلاس منی! یا درباره نوع آرایش و لباسشان تعریف می‌کرده یا می‌گفته برو به فلانی بگو بیاید سه تایی با هم سکس کنیم. حتی برای چند نفر عکس لخت خودش با یک زن دیگر را که در خانه‌اش گرفته بوده، فرستاده بود. یکی از دوستانم با او وارد رابطه عاطفی و جنسی شده بود و بعد از مدتی «الف.پ» به او گفته بود باید فلانی را (یکی از شاگردانش) جور کنی که با هم سکس گروهی داشته باشیم وگرنه این رابطه ادامه پیدا نمی‌کند.»
او امیدوار است صدای آزاردیدگان شنیده شود؛ «برخوردهای او با خودم و تمام این روایاتی که به گوشم می‌رسید، واقعا به من فشار آورد. احساس ناامنی می‌کردم و هنوز هم این حس با من همراه است. چند سال پیش تصمیم گرفتم یک تکست برای رپ هیپ هاپ بنویسم و اولین چیزی که نوشتم درباره همین رفتارهای این آقا بود. در آن تکست نوشته بودم که این زنی که اینگونه تحقیرش می‌کنی یک دنیا در درون خودش دارد، تو داری این زن را دست کم می‌گیری؛ یعنی اینقدر چند سال ذهن من را درگیر کرده بود که در اولین تکستی که نوشتم ناخودآگاه آزارهای او به ذهنم آمد. من فقط یک شاگرد و در جایگاه ضعف بودم و او در جایگاه قدرت. او به حریم شخصی بسیاری از زنان مثل من تجاوز کرد. هرچند وقتی به من پیشنهاد می‌داد من اعتراض می‌کردم و می‌گفتم چطور به خودت اجازه می‌دهی این حرف‌ها را بزنی ولی من به خاطر رفتارهای او از کلاسم محروم شدم. چند سال سکوت کردم و حالا بعد از این افشاگری‌هایی که اخیرا صورت گرفت، تصمیم گرفتم سکوتم را بشکنم. الان حالم خیلی بهتر است. گرچه استرس دارم اما حس بهتری دارم که از این موضوع حرف زدم. خوشحالم که شاید بشود با این روشنگری‌ها جلوی رفتارهای آزاردهنده او را گرفت. امیدوارم او و کسانی مثل او به خاطر رفتارهایشان عذرخواهی کنند.»

 

روایت سوم: عکسی از آلت جنسی‌اش برایم فرستاد؛ من شوکه شده بودم

«پ» الان ۳۳ ساله است و زمانی که از سوی «الف.پ» آزار دیده، ۲۳ ساله داشته؛ او می‌گوید اولین بار او را در جایی به غیر از آموزشگاه دیده و از همان زمان آزارهای او شروع شده است؛ «من او را برای اولین بار در مکانی غیر از آموزشگاه دیدم. او به من گفت موبایلم را پیدا نمی‌کنم، شماره‌ام را بگیر تا پیدایش کنم. وقتی شب به خانه برگشتم دیدم در فیس‌بوک من را اد کرده بود. هیچ شناختی درباره او نداشتم فقط می‌دانستم که منتقد سینما و آدم باسوادی است. بعد از اینکه در فیس‌بوک چندباری چت کردیم من را به جلسات نقد فیلمش دعوت کرد و من هم رفتم. بعد از مدتی دیدم رفتارش در جمع غیرعادی است. آن موقع خیلی کم سن و سال بودم و فکر می کردم به خاطر نوع لباسی که می‌پوشم او فکر کرده که می‌تواند رفتارهای خارج از عرف با من داشته باشد. یک بار به من پیام داد حالا که چند جا برای جلسات نقدم دعوتت کردم وقتش است که با من سکس کنی. من خیلی جا خوردم. همان موقع عکسی از آلت جنسی‌اش برایم فرستاد. شوک شده بودم. نمی‌دانستم چه برخوردی باید داشته باشم. فرداشبش دوباره به من مسیج داد که امشب یکی از هنرجویانم از شهرستان به خانه‌ام می‌آید که فقط با من سکس کند. گفت اگر نمی‌خواهی با من سکس کنی بیا و شاهد پورن جذاب ما باش! من نرفتم و همان شب عکسی از خانه‌اش فرستاد که خودش برهنه و آن زن نیمه برهنه بود.»

او ادامه می‌دهد: «بعد از مدتی به چند نفر درباره من گفته بود که این زن عجب بدنی دارد و من با او سکس کرده‌ام. وقتی دیدم این حرف‌ها را درباره‌ام زده به او زنگ زدم و گفتم چرا این چرت و پرت‌ها را درباره من به بقیه گفتی؟ و او گفت: "تو می‌دانی من با چه کسانی خوابیده‌ام؟ من محتاج این هستم که درباره تو حرف بزنم؟" و بعد گوشی را قطع کرد. خیلی آدم عصبی و بد دهنی بود. همه این سال‌ها این موضوع مانند بغضی در گلوی من بود و خیلی خودخوری کردم. بعد شنیدم که اتفاقات خیلی بدتر و وحشتناک‌تری هم برای بسیاری از زنان دیگر اتفاق افتاده بود و جالب بود که خیلی‌ها از این رفتارهای او باخبر بودند و او هم خیلی راحت در آموزشگاه‌های هنری تدریس می‌کرد. چرا باید به چنین آدمی اینقدر بها داده شود؟ او هیچ چارچوب اخلاقی‌ای را رعایت نمی‌کرد. برایش مهم نبود زنی متاهل است یا زنی کم سن و سال، یا شاگردش است، فقط به فکر سوء استفاده‌های خودش بود.»

«پ» می‌گوید از تجربه خودش حرف زده تا کردیتی که به او داده شده، گرفته شود و اسمش هیچ جا آورده نشود؛ «من دلم نمی‌خواهد دیگر هرگز ببینمش چون دیدنش برایم یادآور اذیت و آزارهایش است. انتظار دارم که او از همه آزاردیده‌ها معذرت‌خواهی کند و کسانی هم که با او کار می‌کنند بدانند که با چه کسی طرف هستند. امیدوارم که روایت کردن ما باعث شود تا دیگر آزاردیده‌ها هم سکوتشان را بشکنند.»

 

روایت چهارم: او به من حس تحقیر می‌داد

«الف» می‌گوید یک روز برای یکی از پست‌های «الف.پ» کامنت گذاشته و همین موضوع شروعی بر آزارهای کلامی او بوده؛ «او بعد از کامنتم سریع به من دایرکت داد. من سعی کردم خیلی دوستانه رفتار کنم اما دیدم که او احترام نمی‌گذارد. از الفاظی مثل «جووون» استفاده می‌کرد در حالی که من جدی حرف زده بودم. بعد به مرور حرف‌هایی زد که خیلی حس تحقیر به من دست می‌داد. درحالیکه من هیچ منظوری نداشتم و انتظار نداشتم که با چنین پیام‌هایی روبرو شوم. فضای دایرکت را برایم ناامن کرده بود و من هم او را آنفالو کردم.»

 

روایت پنجم: چیزی نمی‌توانستم بگویم، بدنم قفل کرده بود

«ز»، در سال ۸۶ یعنی زمانی که ۱۷ ساله بوده، در کارگاه آزاد فیلم که متعلق به مسعود کیمیایی است، شاگرد «الف.پ» بوده است؛ «یکسال مستمر، رابطه من و او رابطه استاد شاگردی بود و همه چیز خوب پیش می‌رفت. هیچ اتفاقی نیز بین ما نیفتاده بود اما همیشه این موضوع را درباره او می‌شنیدم که آدمی است که شاگردان دخترش برای او تفاوت دارند و اگر از کسی خوشش بیاید، رابطه را با او شخصی می‌کند و با آن فرد ارتباط برقرار می‌کند. یکسال به همین صورت گذشت و من در آن فضا شاگرد خیلی خوبی بودم و از جانب اساتید دیگر و حتی مسعود کیمیایی که به ما کارگردانی آموزش می‌داد، بسیار مورد توجه گرفتم و با این توجهات و ساخت اولین فیلم کوتاهم، بیشتر به چشم آمدم. سال ۸۸ بود و یک سال و نیم از شروع کارگاه‌ها می‌گذشت، من و «الف.پ» در فیسبوک یکدیگر را دنبال می‌کردیم. یک بار در فیسبوک به من پیام داد که "تو فلانی هستی؟ من نمی‌دانستم تو را دنبال می‌کنم" و جویای احوالم شد. من هم در آن سن و سال بسیار ذوق زده شده بودم و درباره کارهایم با او صحبت کردم. از من شماره تلفنم را خواست و من هم برایش فرستادم و چند روز بعد با من تماس گرفت و ما حدود یک ربع با یکدیگر تلفنی صحبت کردیم. نوع مکالمه هم بسیار دوستانه بود و اصلا آن استاد و شاگردی در آن رعایت نشد و گفت دوست داری چگونه تو را صدا کنم؟ در نهایت هم گفت چند روز آینده با تو تماس می‌گیرم که برویم یک فیلم ببینیم. من هم پذیرفتم و واقعا هم هیجان‌زده شده بودم.»

او ادامه می‌دهد: «۱۰ روز بعد از آن ماجرا و بدون هیچ پیش زمینه‌ای ساعت سه ظهر با من تماس گرفت و گفت من برای ساعت پنج بعداز ظهر برای سینما آزادی بلیت گرفته‌ام. قبلش هم از من نپرسیده بود که زمان دارم یا نه. رفتیم فیلم را دیدیم و من فکر می‌کردم قرار است بعد از دیدن فیلم به خانه برگردم اما زمانی که از سینما خارج شدیم پیشنهاد خوردن شام داد. آن روند صمیمانه‌ای که با من طی کرد خیلی برای من غریب و نا آشنا بود و من حتی در آن سن و سال بلد نبودم با مردی که با من به سینما می‌آید، خاطره تعریف و شوخی می‌کند چگونه باید برخورد کنم و نوع برخورد او باعث شد قبل از اینکه وارد سینما شویم، من معذب شوم. بعد از سینما هم خیلی تلاش داشتم که به خانه برگردم اما او اصرار به خوردن شام داشت و من هم پذیرفتم. یک جایی نشستیم و شام سفارش داد و شروع کرد به تعریف کردن خاطراتش که ازدواج اولش چطوری بوده است. چیزی که از من می‌دانست این بود که ساکن اکباتان هستم، حرف به موضوع اکباتان کشید و گفت من هم ساکن آنجا هستم پس باهم برویم.»

«ز» می‌گوید: «یک تاکسی گرفتیم و تصور من این بود که به طور معلم و شاگردی او جلو می‌نشیند من هم عقب، اما یکدفعه دیدم هر دوی ما عقب نشسته‌ایم. نشستیم و در حالی که در حال تعریف کردن خاطره بود دائم به من نزدیک‌تر می‌شد و بعد یک جایی دستش را لای پای من گذاشت و سوالی که پرسید این بود که تو مشروب می‌خوری؟ من گفتم که گاهی می‌خورم. حالا که به موضوع فکر می‌کنم، نمی‌دانم که حتی می‌دانست من چند سال دارم؟ شاید هم سن من برایش اهمیت نداشت اما پیش خودش فکر نکرد که چرا این سوال را از یک دختر ۱۸ ساله می‌پرسد. گفت من خیلی ظرفیت ندارم، به این خاطر که وقتی مشروب می‌خورم و مست می‌شوم، شروع می‌کنم به آدم‌هایی که قبلا با آنها رابطه داشته‌ام پیام می‌دهم.»

او می‌گوید در آن لحظات چیزی نمی‌توانسته بگوید و بدنش قفل کرده بوده؛ «او درباره رابطه‌هایش می‌گفت و ادامه داد که خواهرم همیشه به من می‌گوید تو بسیار بی‌ظرفیت هستی، چرا نمی‌توانی از آدم‌ها بگذری و من به او می‌گویم که "تو نمی‌دانی سکس چه قدر پیچیده است، آدم هیچ وقت نمی‌تواند از کسی که با او خوابیده بگذرد، همیشه یادش می‌افتد و حتی گاهی دوست دارد با او تا آخر عمر بخوابد." این‌ها را خیلی آرام می‌گفت. ما نزدیک اکباتان شده بودیم و به من گفت خانه شما کدام بلوک است؟ من گفتم بلوک ۱۴ او هم گفت خانه من بلوک ۱۰ است بسیار به هم نزدیک هستیم اگر می‌خواهی بیا بالا، من هم گفتم نه دیر وقت است من باید بروم خانه‌مان. آن حالت لمس‌شدگی خودم را دقیق به خاطر دارم که هی از خودم می‌پرسیدم چرا الان دست این آدم روی تن من است؟ یا چرا درباره سکس و مشروب صحبت می‌کند؟»

او ادامه می‌دهد: «در نهایت که می‌خواست من را راهی کند من را با بد اخلاقی و شکل آدم‌هایی که به من پا ندادی، راهی کرد. دفعه بعد که یکدیگر را دیدیم من به او سلام کردم و او جواب من را نداد. این اتفاق چند بار بین ما افتاد و ماندگار شد و مدتی طول کشید تا من فهمیدم این الگویی است که دائم تکرار می‌کند. مانند ماهیگیری که قلاب را می‌اندازد یکی می‌گیرد و می‌شود سوژه‌اش و کسی که آن را نمی‌گیرد حذف می‌شود. حتی از مناسبات حرفه‌ای هم تو را کنار می‌گذارد و جوری با تو رفتار می‌کند و بازی را می‌چیند که اگر یک مقدار به خودت مسلط نباشی، به آن تجربه شک می‌کنی که واقعا این فرد دستش را گذاشته بود لای پای من؟ یک مناسباتی ایجاد می‌کند که تو بعدا اگر بخواهی برای کسی این موضوع را تعریف کنی، حتی خودت هم در تردید این موضوع هستی که شاید من بچه بازی در آورده‌ام و این فرد هم منظوری نداشته که درباره سکس و مستی با من صحبت می‌کرده است.»

 

بیشتر بخوانید:

آغاز راه آزادی: قدرت، خشونت، #من_‌هم

 طرد آزارگر یا فرصتی برای جبران؛ انتخاب درست کدام است؟

 

«ز» بعد از آن اتفاق چند سال در این تردید بوده که آیا واقعا «الف.پ» او را آزار داده؟؛ «احساس می‌کردم من بی‌جنبه بوده‌ام و هیچگونه اتفاق خاصی بین ما نیفتاده بود. نمی‌دانستم باید چه کار کنم و دانشش را هم نداشتم که بدانم وقتی تو یک دختر ۱۸ساله هستی و معلمت یک مرد ۳۰ و چند ساله است، او کسی است که نباید تو را در این موقعیت قرار دهد. آن فرد از ابتدا کار را به قدری تحکم‌آمیز آغاز می‌کند که من تا چند سال پیش خودم فکر می‌کردم شاید اگر من شبیه یک دختر ۲۵ ساله رفتار می‌کردم، الان در دایره دوستان این آدم قرار داشتم و او مرا به عنوان یک آدم با استعداد می‌دانست، اما من بچه‌بازی درآوردم. بعدها که چندبار شنیدم که این فرد با تمام شاگردانش این کار را می‌کند کم کم این موضوع برایم معنی‌دار شد که این فرد مقصر است. در این سال‌ها بسیار یکدیگر را دیدیم و معلوم بود که نسبت به اتفاقات آن شب کاملا هشیار است و به وضوح به خاطر دارد؛ چرا که هر وقت من را می‌دید، قیافه می‌گرفت و این نشان می‌دهد که او به درستی می‌داند من چه کسی هستم و در چه لحظه‌ای چه اتفاقی افتاده است.»

او از تجربیات دیگر هم‌کلاسی‌هایش می‌گوید که از «الف.پ» آزار دیده‌اند؛ «همزمان با آن اتفاق برای من، دو نفر از بچه‌ها با تصور خودشان، فکر می‌کردند با او وارد رابطه شده‌اند و البته آنها خیلی از من بزرگتر بودند، حدودا ۳۰ سالشان بود. آن‌ها هم بر اثر یکسری اتفاقات، از یکدیگر فهمیدند که ماجرا از چه قرار است. من دوستی داشتم که فکر می‌کرد با «الف.پ» دوست شده است و یک‌بار که سر زده به خانه او رفته بود، دیده بود دو دختر دیگر نیز آنجا هستند. «الف.پ» به دوستم گفته بود: "رابطه ما هیچگاه رمانتیک نبوده و تو برای من فقط جذابیت جنسی داشتی و می‌دانستی من ماجراجو هستم، من این دو دختر را آورده‌ام و اگر تو با این موضوع مشکلی نداشته باشی، چهارتایی با هم بخوابیم". که در نهایت شدیدا با هم دعوا کرده بودند. او تعریف می‌کرد که تا قبل از آن لحظه‌ای که آن صحنه را ببینم طوری با من برخورد می‌کرد که من تصور می‌کردم دوست دخترش هستم و بعد آن حرف را به من زد.»

«ز» در پایان می‌گوید: «فکر می‌کنم حرف زدن راجع به این موضوع شاید باعث شود که آدم‌ها متوجه شوند در مناسبات استاد-شاگردی، اشتباه است که یک معلم شاگردان زن را مانند یک ابژه جنسی آنالیز و بین آنها انتخاب کند و دائم در حال انتخاب این موضوع باشد که آیا این فرد برای من جذابیت کافی دارد یا نه. «الف.پ» نمونه بارز آدمی است که سالیان سال با زن‌ها این کار را انجام داده است و متاسفانه این موضوع به عنوان یکی از توانایی‌های او همیشه نقل شده است. فکر می‌کنم اینجا جایی است که با صدای بلند باید بگوییم، دیگری را در معرض چنین موضوعی قرار دادن نامش توانایی نیست، بلکه آزارگری است. این موضوع به قدری فرمول غلط و بیمارگونه‌ای است که اصلا نباید گسترش پیدا کند. او از ابتدا با تحکم کردن شروع می‌کند و بعد هم با همین رئیس بازی و اینکه هر وقت من صلاح دیدم رابطه را تمام کنم، ادامه می‌دهد. شاید اگر تعداد زیادی از آدم‌ها از تجربه آزار توسط این فرد صحبت کنند این تصویر شکسته شود که هیچ آدمی در حدی نیست که توجه کردنش به دیگران باعث افتخار باشد و این یک طرز تفکر غلط و مریض است.»

 

روایت ششم: از اینکه من و امثال من سکوت کردیم متاسفم

«میم» سال‌ها پیش خبرنگار حوزه فرهنگی بوده و می‌گوید بارها از دهان او شنیده که دوست دارد با زنان زیادی رابطه جنسی داشته باشد؛ «من حتی بارها از خبرنگاران دیگر هم شنیدم که می‌گفتند از سکس‌های چند نفره‌اش برایشان تعریف می‌کرده و از آن‌ها هم می‌خواسته که به این گروپ سکس‌ها بپیوندند. یا حتی یادم هست که به بعضی‌ها پیشنهاد معاوضه زن داده بود و برایش افتخار بود که همیشه از سکس‌های زیادش با زنان برای همه تعریف کند. من و بسیاری از خبرنگاران فرهنگی به نوع آزارگری‌های او آشنا بودیم و متاسفانه هیچ کداممان هیچ وقت در این باره حرف نزدیم. به همین خاطر هم او مدام مصاحبه می‌کرد، نقد می‌نوشت و همه جا او را تحویل می‌گرفتند. الان هم به رادیو فردا پیوسته. اما متاسفم از اینکه من و امثال من سکوت کردیم و گذاشتیم اسم او اینگونه بزرگ شود.»

 

روایت هفتم: گفت اگر لاغر شوی به تو سکس گروهی هدیه می‌دهم!

«ع» هم یکی دیگر از خبرنگارانی است که هم خودش تجربه آزار «الف.پ» را داشته و هم شاهد آزارگری‌های او بوده است؛ «من خبرنگار بودم و به خاطر کارم با او ارتباط داشتم. سال 92 بود و یک بار به من گفت اگر لاغر شوی من به تو یک سکس گروهی هدیه می‌دهم. من نمی‌دانستم اصلا چه جوابی باید به او بدهم. علاوه بر خودم شنیده بودم که به بعضی از خبرنگاران دیگر هم همین پیشنهادات را داده بود. کلا آدم خوشنامی در فضای مطبوعات نبود. او هیچ کاری به رضایت داشتن یا نداشتن طرف مقابل نداشت و بین همه پز می‌داد که قرارهای سکس‌گروپ دارد. یکی از دوستانم هم شاگرد او در موسسه کارنامه بود و او را هم با اصرارها و ارسال پیام‌های جنسی آزار داده بود.»

 

روایتی به دست من نرسید اما از آزاردیدگان حمایت می‌کنم

نگار اسکندرفر، مدیر موسسه کارنامه که حدود ۸ سال با «الف.پ» همکاری داشته است در گفت‌وگو با «دیدبان آزار» می‌گوید در دوران تدریس «الف.پ» در این موسسه گزارشی مبنی بر اذیت و آزارجنسی از جانب او به دستش نرسیده و گزارش‌ها بیشتر مربوط به بددهنی و بداخلاقی او بوده است؛ «چندی پیش پستی را در اینستاگرام گذاشتم و نوشتم من از تاریکی نمی‌ترسم، از زن بودن در این جامعه می‌ترسم. همان زمان بود که چند نفر برایم در اینستاگرام نوشتند شما باید بدانید که چنین اتفاقاتی در زمان تدریس «الف.پ» در موسسه کارنامه رخ داده است و من تازه در جریان موضوع قرار گرفتم. البته که حدود دو سه سال پیش در آموزش گروه بازیگری موسسه با او قطع همکاری کرده بودم و تا زمانی که از ایران خارج شود یک کلاس تک درس نیمه کاره داشت و مدرس دیگری جای او آن درس را ارئه می‌داد.»

او ادامه می‌دهد: «او به شدت آدم عصبی و بی‌ادبی بود و این را از برخورد با او می‌شد متوجه شد. در این پیغام‌ها به موردی اشاره شده بود که اصلا به آموزشگاه کارنامه ربطی نداشت و به فردی در دانشگاه هنر باز می‌گشت؛ چون او در جاهای دیگر هم درس می‌داد و سال‌ها در چهارسو برنامه داشت. در مورد دانشگاه هنر که یکی از دخترها برای من فرستاده بود نوشته بود که به خانه او رفته است و او قصد تعدی داشته و دختر هم فرار کرده است.»

اسکندرفر می‌گوید: «من ۲۵ سال است که موسسه کارنامه را اداره می‌کنم و تقریبا می‌توان گفت که معتبرترین و مهم‌ترین آدم‌ها و هنرمندان کشور در آنجا درس داده‌اند. غیر ممکن است که کسی درباره آزارهای جنسی او با من صحبت کرده باشد و من بی‌خیال گذشته باشم. اصلا چنین چیزی امکان ندارد.»

او با بیان اینکه گزارش از توهین‌های او سر کلاس به دست من رسیده بود، می‌گوید: «او آدمی عصبی و بداخلاق بود و بابت این موضوع من دوبار از او تعهد گرفتم و بار آخر گفتم دیگر نمی‌توانیم همکاری کنیم. گفتم تو آنقدر دچار خودشیفتگی هستی که بی‌ادبانه با همه صحبت می‌کنی و خودت را از آنها برتر می‌دانی. در پاسخ می‌گفت من کل هفته را گذاشتم اما این احمق‌های بیشعور درس نخواندند یا فلان فیلم را ندیدند. حتی آخرین بار من در جوابش گفتم من نمی‌خواهم این‌ها دانشمند شوند شما با آنها درست صحبت کنید. اما خبری از تعدی و تجاوز نداشتم. به هر حال به دلیل برخوردهای عصبی و دور از ادب او دو سال و نیم پیش با ایشان قطع همکاری شد.»

اسکندرفر می‌گوید: «حتی زمانی که جنبش «می تو» هم راه افتاد من صحبتی از او نشنیدم تا اینکه به رادیو فردا رفت و مانیا اکبری، شروع به افشاگری کرد و نوشت چنین اتفاقاتی در این موسسه رخ داده است و لازم است که یک عذرخواهی همدلانه از تمام افراد به عمل آید. بعد از این ماجرا 5-4 پیغام در اینستاگرام از دخترهایی دریافت کردم که عنوان کرده بودند که مورد تعدی از جانب او قرار گرفته‌اند. به هر کدام از دخترها گفتم که چرا آن زمان نگفتید؟ گفتند که خجالت کشیدیم. اما بعد از اینکه این اتفاق افتاد، من از همه همکارانم خواستم به دفتر بیایند و موضوع را با آنها در میان گذاشتم و گفتم شما که مستقیما با دانشجوها در ارتباط هستید، ممکن است که یک زمانی به شما گزارشی داده شده باشد و شما به من نگفته باشید؟ گفتند محال است چنین مشکلی پیش آمده باشد و در جریان قرار گرفته باشند اما مطرح نشده باشد. اگر حتی یک نفر می‌آمد و این موضوع را گزارش می‌داد، من مستقیما خودم وارد موضوع می‌شدم. فقط یکی از آنها گفت که دانشجویی برای او تعریف می‌کرده است که یک زمانی اجرای تئاتر داشتند و آقای «الف.پ» را هم دعوت کرده بودند او هم گفته بود که باشه شما اول بیا خانه ما تا در مورد کار حرف بزنیم بعد می‌رویم سر تئاتر که آن خانم گفته بود چه ضرورت دارد که به خانه شما بیایم؟»

اسکندرفر می‌گوید هرکسی این موضوع را با او در میان گذاشته است تشویق کرده‌ که موضوع را پیگیری کند و خودش هم پشت او می‌ایستد؛ «البته اگر هر یک از آزاردیدگان بیاید و بگوید که من به تو موضوع تعدی و آزارجنسی ایشان را گفتم و تو از آن چشم‌پوشی کردی باید آن را اثبات کند، من آماده هر گونه حمایتی هستم. اگر با این افراد در ارتباط هستید بگویید بیایند و من هر کمکی که لازم باشد انجام می‌دهم. من یک زن هستم و می‌توانم درک کنم تجربه‌هایی از این دست چه قدر دردناک است و تا چه اندازه آسیب روحی در پی دارد.»

 

قدرت، کنترل، غلبه

بررسی روایات بازماندگان برای تحلیل الگوهای رفتاری آزارهای جنسی آزارگران راهگشاست. عواملی که سال‌هاست جامعه‌شناسان، بعضی از روان‌شناسان و فمینیست‌ها برای تحلیل الگوهای رفتاری آزارگران جنسی از آن‌ها بهره می‌برند و بر این باورند که خشونت جنسی از جمله تجاوز تقریباً به صورت انحصاری به مساله قدرت و خشونت ارتباط دارد. عواملی که ارتباط چندانی با دسته‌های سنتی جمعیتی، مانند نژاد، طبقه و وضعیت تاهل ندارد یا همانطور که «پریور»، روانشناس دانشگاه ایالتی ایلینوی می‌گوید، می‌تواند برامده از عدم همدلی، اعتقاد به نقش‌های سنتی جنس/ جنسیتی و گرایش به سلطه/ اقتدارگرایی باشد.
سیمین کاظمی، جامعه‌شناس معتقد است فقدان سازوکارهای نظارتی بر رفتار افراد ذی‌نفوذ آن‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهد که بتوانند از زیردستان سوءاستفاده یا بر آنها اعمال قدرت کنند.
او در گفت‌وگو با «دیدبان آزار» با بیان این که روابط نابرابر قدرت بین مرد و زن در فراهم کردن بستر برای آزارهای جنسی عاملی کلیدی است، می‌گوید: «عمدتاً مردان در جایگاهی بالا که قدرت، منزلت، اختیارات و ثروت ضمیمه آن است قرار دارند و زنان در مرتبه‌ای پایین و اینگونه است که بستر آزارهای جنسی فراهم می‌شود. مرد در موقعیت کارفرما، استاد دانشگاه، پزشک، قاضی، مدیر و رییس می‌تواند امتیازات زنان زیردست را مشروط به پذیرش آزار یا سوءاستفاده جنسی کند. علاوه بر این برخوردار بودن از سرمایه اجتماعی و فرهنگی این افراد را قادر می‌سازد که هم راحت‌تر از زنان سوءاستفاده کنند یا آنها را مورد آزار قرار دهند و هم اینکه در مخفی نگه داشتن موضوع موفق باشند و تحت تعقیب هم قرار نگیرند.»

 

«می توی» ایرانی و کنشگری زنان مقابل فرهنگ تجاوز

بعد از به راه افتادن جنبش Me too  در آمریکا، بسیاری این پرسش را مطرح می‌کردند که «خب، حالا که چی؟!»؛ سوالی که بعد از موج روایتگری درباره آزار جنسی در ایران هم زیاد شنیده شد. عده‌ای می‌گفتند این روایتگری‌ها برآمده از خصومت شخصی و فقط برای ریختن آبروی مردانی است که خود این زنان زمانی با طیب خاطر با آن‌ها ارتباط داشته‌اند و عده‌ای دیگر می‌گفتند نقل این روایت‌ها حرکتی مقطعی است و عوایدی هم برای جامعه زنان ندارد.

سیمین کاظمی اما می‌گوید افشاگری زنان در مورد تجربه آزار جنسی و تجاوز اتفاق جدید و بی‌سابقه‌ای است که در واقع نشان‌دهنده شکل‌گیری نوعی مقاومت در برابر فرهنگ سکوت و پذیرش تجاوز است؛ «حرکت زنان این نوید را به ما می‌دهد که دست کم بخش‌های مترقی زنان (روزنامه‌نگارها، دانشجویان و ...) به این آگاهی و کنشگری رسیده‌اند که آنچه فرهنگ مردسالار به زنان تحمیل می‌کند و ستم جنسیتی نهادینه شده، قابل چون و چرا و به چالش کشیده شدن است. همچنین این موضوع را مطرح می‌کند مجازاتی که فرهنگ مردسالار برای بازماندگان آزار جنسی که سکوتشان را می‌شکنند -یعنی بی آبرو شدن- دیگر بازدارنده نیست و تأثیری ندارد. موضوعی که می‌تواند به طبقات مختلف زنان هم کشانده شود.»

او ادامه می‌دهد: «برای قرن‌ها تجاوز نوعی بی‌آبرویی برای زن به شمار می‌آمده و زن مجبور بوده خودش را مقصر بداند و آن را پنهان کند و گاه که قادر به تحمل بار روانی واجتماعی آن نبوده، خودکشی کند. اما با راه افتادن موج افشاگری درباره تجاوز، اکنون این مسلّمات فرهنگی تا حدودی و لااقل در بین بخشی از جامعه ترک برداشته و این نتیجه حاصل شده که کسی که باید درباره خشونت اعمال شده پاسخگو و سرافکنده باشد شخص متجاوز و آزارگر است، آن هم در هر جایگاه اجتماعی که قرار داشته باشد. در مجموع این حرکت، هر چند که محدود است اما حرکت مثبت و امیدوارکننده‌ای است.»

این جامعه‌شناس می‌گوید جنبش Me too به شکسته شدن کلیشه‌هایی که درباره متجاوزان ساخته شده کمک کرده است؛ «درستیِ این که متجاوزان و آزارگران جنسی الزاماً مردانی از طبقه فرودست و با ظاهر خشن و اختلال روانی هستند و در محیط‌های پرت و خلوت به بازمانده تجاوز می‌کنند، با روایت‌های اخیر زیر سؤال رفت. مشخص شد مردان موجه و آراسته و قدرتمند و متأهل نیز ممکن است متجاوزان پنهان باشند. این تصور که رفتار یا پوشش بازمانده در تجاوز تعیین‌کننده است، مورد تردید قرار گرفت. سکوت قانون و خلأهای قانونی در مورد آزار و تجاوز جنسی آشکار شد و مشخص شد که بازماندگان تا چه حد بدون حمایت هستند.»

کاظمی معتقد است ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بخش بزرگی از آن بازماندگان آزارهای جنسی را سرزنش می‌کنند و معتقدند که بازماندگان خودشان می‌خواسته‌اند مورد آزار، تجاوز یا سوءاستفاده قرار گیرند و لابد در ازای آن موقعیتی یا امتیازی به دست آورده‌اند؛ «این افراد در واقع متوجه نقش ساختار اجتماعی و فرهنگ غیرمنصفانه‌ای که زنان را در چنین وضعیتی قرار داده نیستند و تمام مسوولیت را متوجه زن می‌دانند. لازم است به رایج و آسیب‌زا بودن چنین فرهنگی توجه و برای مقابله با آن چاره‌اندیشی شود. فعالان حوزه زنان می‌توانند خواستار افزایش سازوکارهای نظارتی در موقعیت‌ها و محیط‌هایی شوند که مردان در مراتب بالاتر هستند و امکان سوءاستفاده از زنان وجود دارد.»

 

 

منبع تصویر: روشنک روزبهانی

مطالب مرتبط