زهره رجبی: از سال 90 که پروژه کاهش خطرپذیری فضاهای شهری تهران در دو منطقه 10 و 16 به صورت پایلوت اجرا شد و با رویکرد مشارکتی و برگزاری کارگاههای تسهیلگری با زنان ملاقات و همکاری نزدیک داشتم. حدود هفت سال گذشته تلاش کردم در این حوزه به تولید ادبیات موضوع پرداخته و در طرح و اجرای چندین پروژه مشارکت کنم. در سال 95 و بعد از ورود به سوئد و تحصیل در رشته بهداشت عمومی، سعی کردم بین حوزه قبلی کاری و تحصیلی و موضوع رشته جدیدم ارتباط ایجاد کنم.
تجربه حضور و کار داوطلبانه در محله دروازهغار و همکاری با انجیاو برنا برای توانمندسازی زنان افغان و شناسایی نقاط امن و ناامن محله دروازهغار باعث شد تا ایده اصلی من برای ادامه تولید یک اپیلیکیشن برای ارتقای امنیت زنان شکل بگیرد و در پیگیری و تحقیق در حوزه مورد علاقهم جدیتر باشم. پایاننامهام با موضوع درک زنان از سلامت و ناامنی در فضاهای شهری با مطالعه موردی شهر تهران و برگزاری فوکوس گروپ با زنان در دو منطقه تهران (در مرکز و در جنوب) نقطه عزیمت کار من بود. در پایان نامهام تاکید داشتم که برای مطالعه سلامت زنان در شهر باید به محیط اجتماعی زنان اهمیت داده شود.
در زندگی روزمره زنان، محیط اجتماعی بسیار مهم است و میتواند محیط فیزیکی یا طبیعی را تحت تاثیر قرار دهد. به دلیل حساسیت موضوع و ارائه کار در خارج از کشور برای انجام این تحقیق بر اساس فرم رضایت اسامی زنان محفوظ خواهد ماند و نامی از آنان منتشر نمیشود. نکات ایمنی رعایت و دادههای دست اول جمعآوری شد. نکته مهم این تحقیق این است که تمامی زنان شرکتکننده در فوکوس گروپها، فارغ از محل زندگی و نوع پوشش و سطح اجتماعی از ناامنی رنج میبرند و این حس سوبژکتیو و ذهنی از ناامنی فقط متعلق به زنان در محلات فقیر مثل دروازهغار نیست.
فضای اجتماعی در کنار فضای فیزیکی در ایجاد این حس ناامنی موثر است؛ نحوه لباس پوشیدن، قضاوت جامعه درباره زنان، محلهای که زندگی میکنند و نحوه بازنمایی آن در رسانهها که خود در ایجاد شهرت بد و برچسب زدن به محله و تشدید احساس ناامنی درباره محله تاثیر میگذارد. پارکها و فضاهای طبیعی به اندازه کافی در محلات تهران وجود ندارد و همین تعداد اندک پارک هم به دلیل وجود اعتیاد، بیکاری و بیخانمانی امن نیست که زنان امکان استفاده گسترده از آن را داشته باشند. در واقع محله میتواند به دلیل امکانات و فضاهایی که در اختیار مردم محله قرار میدهد یا از آنها دریغ میکند در تقویت سلامت زنان و یا تاثیر مخرب بر سلامت آنها مشارکت کند. نکته اساسی دیگر این است که فعالیتهای اجتماعی در محله در واقع کلیدی است که میتواند یک محله را پویاتر، غنیتر، سالمتر و امنتر کند.
زنها در فوکوس گروپها بر این موضوع تاکید کردند که اگر سرمایه اجتماعی (یعنی موضوعات پیونددهنده آدمها به هم، چیزهایی که به محله روح و عشق میدهد) در محلات تقویت شود و فعالیتهای اجتماعی با هدف هدف بهبود محله با همکاری نهادهایی مانند شهرداری با نظر و مشارکت مردم انجام شود شهر و محله امنتر و سالمتری میسازد. البته در این پایاننامه نظرات مختلفی درباره حس تعلق اجتماعی به محله وجود داشت و دیدگاهها متنوع بود. دیدگاه مثبت که بالاتر به آن اشاره شد و دیدگاه دیگری که بیانگر این موضوع است که آشنا بودن در یک محله و رفت و آمد هر روزه منجر به کنترل اجتماعی میشود و زنان را از خودشان بودن و پوشش دلخواه منع میکند.
در مجموع، بر اساس کلیت نظرات شرکتکنندگان در فوکوس گروپها، تعلق اجتماعی، سرمایه اجتماعی، فعالیتهای جمعی مهم است ولی مضراتی هم دارد. نکته مهم این است که برای بهبود وضعیت زنان در شهر باید destigmatization صورت گیرد. یعنی افکار قالبی که اطراف زنان و محلات وجود دارد، باید شکسته شود. موضوع زنان و حق زنان در ایران همواره سیاسی میشود و فرهنگ مردسالارانه حاکم بر شهر و طراحان شهری سبب میشود که موضوع زنان و حق زنان در شهر به حاشیه رانده شده و نادیده گرفته شوند. با شکستن افکار قالبی حول موضوع زنان و محلات میتوانیم انتظار داشته باشیم که محلات از زنان و ساکنانش انتقام نگیرد.
به عنوان نمونه محله دروازه غار به دلیل شهرت منفی و برچسبی که در رسانه و افکار عمومی به آن زده شده، از مردمش انتقام میگیرد و زنانی که در انجا زندگی میکنند (به دلیل زن بودن و سکونت در محلهای خاص) رنج مضاعف میبرند. رفع افکار قالبی و شکستن آنها و برچسبزدایی از محلات، سیاسی نکردن موضوع حقوق زنان در شهر و تلاش برای تغییر masculinized culture یا فرهنگ مردسالارانه و افزایش مشارکت زنان بر اساس نگاه و رویکرد حق بر شهر لوفر از نتایج مهم این پژوهش به شمار میآید.