دیدبان آزار

نگاهی به کتاب «احیای یک ملت» در گفتگو با لرنا اکمکچی‌اغلو

قربانیان فاجعه بازمی‌گردند

تهیه و ترجمه: سوما نگهداری‌نیا

قبل از اینکه به شرح گفتگو و توضیح کتاب از خلال آن بپردازم مایلم داستانی دربارۀ ملت مورد اشاره در عنوان این کتاب را برایتان بازگو کنم داستانی که به گفتۀ لرنا تا به امروز از این دریچه به آن نگریسته نشده است. 30‌ اکتبر ١٩١٨ است، تعداد زیادی زن و کودک بی‌خانمان‌شده که بازماندۀ یک نسل‌کشی بزرگ‌اند پس از آتش‌بس موندروس فرصت این را پیدا می‌کنند تا به خانه‌هایشان بازگردند، بازمانده‌ها که حالا در جامعه به خائنین معروف‌اند نه سرپرستی دارند تا از آنها مراقبت کند و نه کسی حاضر است به آنها کار بدهد تا بتوانند روزگارشان را بگذرانند. از طرف دیگر گروهی سعی دارند با واگذاری سرپرستی این زنان و کودکان، هویت دینی و زبانی‌شان را از آنها بگیرند. علاوه بر تمام اینها بعد از کشتار جمعی، حالا بار احیا و افزایش جمعیتی که بیش از نیمی از آن از بین رفته نیز بر عهدۀ این بازماندگان است. در کشاکش این هرج‌و‌مرج‌هاست که گروهی از زنان و مادران ابتکار عمل را در دست می‌گیرند تا به روایت بازمانده‌ها شکل بدهند. آنها از این طریق می‌خواهند به جامعه یادآور شوند که «ما به‌رغم همه‌چیز ماندیم و خواهیم ماند.»*

کشتار ارامنه در سال‌های ١٩١٧-١٩١٨ در سرزمین‌های عثمانی و تلاش سیستماتیکی که پس از آن هدف‌اش نابودی ردپای قتل‌عام بود، از عمده‌ترین مشکلات ارامنۀ ساکن سرزمین‌های عثمانی و بعدها جمهوری ترکیه بود که به زعم آنها هویت این ملت را در سرزمین آباواجدادی‌شان به خطر انداخته بود، لذا هویت‌خواهی و احیای آن برای بازماندگانی که تصمیم گرفته بودند در کنار عاملان نسل‌کشی به زندگی ادامه دهند بیش از هرچیز اهمیت داشت.

 

احیای یک ملت (١٩٦٠-١٨٦٠)

کتاب احیای یک ملت به روایت بازسازی ارمنی‌بودن و زن‌بودن در بطن جامعه‌ای جنسیت‌زده می‌پردازد و نویسنده این کار را از طریق ردیابی فعالیت‌های زنان کنشگر ارمنی در بازۀ زمانی صدساله و در سرزمین‌های عثمانی-ترکیه پی‌ می‌گیرد. برای این‌کار نویسنده به جستجوی اسناد و مدارک تاریخی مفقود و حذف‌شده از آرشیوهای آکادمیک و دولتی این دوره می‌پردازد و با تکمیل و ترجمۀ آنها نشان می‌دهد که این زنان چطور در اوایل دهۀ ١٨٦٠ با فعالیت‌های مترقی همچون افتتاح مدارس دخترانه و تاسیس انجمن‌هایی برای زنان، به میدان مبارزات مدرن زنانه وارد شدند و در ادامه به‌رغم پشت‌سرگذاشتن یک نسل‌کشی و اتفاقات متاثر از جنگ‌های جهانی در سرزمین‌شان که حالا هویت آنها را نیز انکار می‌کرد، از طریق انتشار مطبوعات، سخنرانی و برگزاری راهپیمایی‌های اعتراضی خواستار برابری کامل سیاسی شدند. هرچند پایان به غایت تلخی که برای این زنان رقم می‌خورد در انتهای کتاب خواننده را متاثر می‌کند، بااین‌حال روند کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد که تاریخ گواهی است بر اینکه در کشاکش این هویت‌خواهی، زنان ارمنی حذف و خاموش نشدند.

 

 

درک تاریخ

لرنا می‌گوید: «این کتاب صرفا داستان مردمی تحت آزار و نسل‌کشی که سعی داشتند در مقابل ظلم مقاومت کنند، نیست. بلکه داستان فمینیست‌های ارمنی‌ است که همزمان برای حفظ هویت و زنانگی مبارزه می‌کردند.» او در کتابش سعی دارد ارمنی‌بودن و زن‌بودن در ترکیه را به‌عنوان تقاطع ستم وارسی کند. کتاب با تمرکز بر زندگی زنانی همچون «سرپوهی دوساپ»* و «هایگانوش مارک»* بر نقش زنان در شکل‌گیری هویت مدرن ارمنی در ترکیه تاکید می‌کند. لرنا در این کتاب فعالیت این زنان را از دو منظر بررسی می‌کند؛ از یک‌سو خواننده را به نوشتارهای آنها اعم از مقالات، رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه و شعر ارجاع می‌دهد که با پرداخت به موضوعاتی چون سن ازدواج، کار خانگی، ازدواج اجباری و حق کار برای زنان و حضورشان در عرصه‌های عمومی تابوهای اجتماعی را هدف قرار داده‌اند و از سوی دیگر فعالیت این زنان  رادر بستر فشار و اختناق در اقلیت‌بودن و اعتراض‌شان به طرد‌شدگی از سوی جامعه را به تصویر می‌کشد. لرنا می‌گوید: «دنیای امروز ما برپایۀ بی‌عدالتی‌های گذشته ساخته شده‌ است، جایی که ما ایستاده‌ایم تصادفی نیست و از این منظر است که بازخوانی تاریخ و درک تقاطع‌های ستم در آن اهمیت پیدا می‌کند.» او دربارۀ دوگانگی روایات تاریخی در رابطه با ارامنۀ ترکیه می‌گوید: «تاریخی که در مدرسه برای ما تدریس می‌شد با آنچه در خانۀ ارمنی‌ها بازگو می‌شد فرق داشت و همین تاکیدی است بر اینکه چطور این ملت به‌واسطۀ آنچه در گذشته‌ اتفاق افتاده و صحبت‌کردن از آن ممنوع شده، در تاریخ و زبان خود گیر افتاده‌ است.»

بعد از روی‌کار‌آمدن جمهوری ترکیه در سال ١٩٢٣ و تصویب قانون اساسی جدید، ساختار اجتماعی مردمان ساکنِ جغرافیایی که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی حالا شکلی جدید به خود گرفته بود، به کل تغییر کرد. هویت‌های قومی و مذهبی متفاوت از ترک‌های سُنی‌مذهب انکار شدند و شرط شهروندی-بر اساس اصل ٨٨ قانون اساسی- ادغام در چیزی بود که جمهوری نوپای ترکیه در راستای ملت‌سازی آن را تعریف کرده بود: [اصل ۸۸:] «اهالی [کشور جدید] ترکیه، صرف‌نظر از تفاوت‌های دینی و نژادی، ترک (Türk) خوانده می‌شوند.» بر همین اساس، هویت میلیون‌ها غیرترک-غیرمسلمان ساکن در این سرزمین‌ها انکار شد و در اولین اقدام آنها از صحبت به زبان مادری‌ خود منع شدند و پس از آن با حذف نام وهویت‌شان از تاریخ رسمی و دولتی، انسان‌زدایی شدند.

لرنا می‌گوید: «زمانی که به‌عنوان دانشجو وارد دانشگاه بغازچی شدم بسیار تحت‌تاثیر حرکت‌های فمینیستی آن دوره در ترکیه بودم. به همین دلیل سعی کردم به دنبال زنان ارمنی بگردم، دوست داشتم چیزی بیابم که نشان دهم زنان ارمنی هم در این موج سهیم‌اند. اما در کمال ناباوری در میان انبوه نام زنان و انجمن‌های زنانه هیچ‌کجا اثری از زنان ارمنی نبود. در همان سال‌ها و تحت‌تاثیر حلقۀ فکری بغازچی، با سایر دانشجوهای ارمنی گروهی تشکیل داده بودیم و فعالیت‌هایمان را بر دفاع از حقوق زنان ارمنی متمرکز کرده ‌بودیم.» لرنا تاکید می‌کند که ایدئولوژی غالب در میان ارمنی‌ها نیز به‌شدت مردسالار است و ادغام آن با مردسالاری حاکم بر جامعۀ ترکیه، زندگی زنان ارمنی را دشوارتر می‌کند، او اضافه می‌کند: «در گیرودار همین فعالیت‌ها، از طریق یکی از قدیمی‌ترین انتشارات‌های ارمنی در استانبول دفترچه‌ای قدیمی به دستمان رسید که به شرح زندگی زنی به نام "هایگانوش مارک" پرداخته بود.»

 

 

لرنا می‌گوید: «با یافتن نام‌و‌نشان این زن و روایت‌های آن دفترچه، زندگی من تغییر کرد و دیگر چاره‌ای برای خودم نمی‌دیدم جز اینکه تاریخ‌پژوه باشم و تاریخ حذف‌شدۀ زنان ارمنی را در عثمانی-ترکیه بنویسم.» به باور لرنا هویت زنان ارمنی در ترکیه هویتی متناقض است، چراکه در چارچوب ذهنی‌ آنها اشتباهاتی وجود دارد که مسبب آن توالی نادرست وقایع تاریخی و ازبین‌رفتن شواهد و مستندات است. بر همین اساس به‌گفتۀ خودش او با دنبال‌کردن ردپای تاریخی این زنان در اصل به دنبال مشروعیت‌بخشی به مطالبات زنان ارمنی بوده است.»

بعد از روی‌کار‌آمدن جمهوری ترکیه، بسیاری از اسناد و مدارک اعم از اسناد مربوط به فعالیت‌های اجتماعی، نشریات، کتاب‌ها و هرآنچه نشانگر فعالیت و زیست اقلیت‌ها-مخالفانِ هویت‌خواه در آن جغرافیا بود از دسترس عموم خارج شد. تا‌به‌امروز هم دسترسی به بسیاری از این اسناد حتی برای پژوهشگران و دانشگاهیان نیز ممکن نیست، مگر با نظارت‌های دولتی. مدارک مربوط به فعالیت‌های زنانه گروه‌های ارمنی، کُرد و چرگس‌ها و... هم از این قاعده مستثنی نبودند و تا 10 سال گذشته تاریخ فعالیت‌های زنان پیشرو در عثمانی-ترکیه تنها به فعالیت زنان ترک سنی‌مذهب اختصاص داشت.»

حالا به روایت بازگشت قربانیان فاجعه که در سطور ابتدایی این نوشتار برایتان بازگو کردم، برمی‌گردیم. سال ١٩١٩ است. بعد از آتش‌بس هزاران آوارۀ ارمنی تحت حمایت نیروهای اروپایی که در آن زمان استانبول را اشغال کرده بودند به این شهر بازگشتند. به روایت گزارش‌‌های منتشرشده در مطبوعات آن ‌دوره، درامتداد نوار ساحلی «اورتاکوی-ساماتیا»* به طول ده‌ها کیلومتر اردوگاه‌های موقتی برای بازماندگان برپا شده است. کودکان یتیم که اغلب بیمارند و در اثر پیاده‌روی طولانی ضعیف شده‌اند، زنان و دختران بی‌سرپرست که بسیاری از آن‌ها قربانی خشونت و تجاوزند و تعدادی از مردان مسن، جمعیت اصلی بازمانده‌ها را تشکیل می‌دهند. هرج‌و‌مرج و آشوب، اولین مشخصۀ این وضعیت است، اما از میانۀ این شرایط گروهی از زنان ارمنی با تشکیل انجمنی دست‌به‌کار می‌شوند. از اولین اقدامات موثر این زنان، ایجاد صلیب‌سرخ ارمنیان است که به‌سرعت وارد عمل می‌شود و این آغازی بر احیای یک ملت در دل جغرافیایی می‌شود که کمر به حذف هویت آنها بسته است.»

 

مجلۀ «های گین» 

انتشار این مجله درست به روزهای آتش‌بس در سال ١٩١٩ و بازگشت قربانیان برمی‌گردد و به‌مدت 14 سال بدون وقفه به فعالیت‌اش ادامه می‌دهد تا اینکه در ١٩٣٣ و به دستور دولت وقت در جمهوری ترکیه توقیف می‌شود. در فاصلۀ این سال‌ها و در وضعیت بحرانی که زندگی ارامنه به‌سرعت و درنتیجه تصمیمات دولت مدام در حال تغییر است، سیر نوشتار مجله نشان می‌دهد که در چنین شرایطی این زنان تصمیم داشتند مدرن باشند، آزادنه انتخاب کنند و ارمنی باقی بمانند. لرنا انتشار این مجله را بخشی از تلاش ارامنۀ استانبول در ایجاد یک شبکۀ همبستگی تعریف می‌کند. او معتقد است در این دوره هدف اصلی شبکه ضمن مراقبت از زنان و حجم عظیم کودکانی که یتیم مانده‌اند، زنده‌نگه‌داشتن امید بوده ‌است. او در این مورد به آگهی مسابقۀ «قوی‌ترین یتیم» اشاره می‌کند: «بررسی آگهی مسابقه‌ای تحت عنوان قوی‌ترین یتیم که در شماره پنجم مجله منتشر شده، به‌وضوح نشان می‌دهد که زنان از خلال این ایده قصد دارند امید را به روایت کودکان یتیم تزریق کنند. از منظر آنها ایتام، هم نمایانگر گذشتۀ دردناک‌اند و هم نویدبخش آینده و با وجود اینکه در تمام پناهگاه‌های برپاشده در خط ساحلی "اورتاکوی-ساماتیا"هیچ کودک قوی‌ای پیدا نمی‌شود اما پیام آنها به جامعه روشن است، ما نمرده‌ایم، ما زنده مانده‌ایم.»

کتاب همچنین به تفصیل دربارۀ مجموعه مقالاتی تحت عنوان «دختران جوان و زیبای ما» که در مجلۀ «های گین» (زن ارمنی) منتشر شده می‌پردازد. در این مقالات به دختران ارمنی نوید داده می‌شد که آنها روزی کودکانی ارمنی به دنیا خواهند آورد که موجب دلگرمی ملت‌شان خواهند بود. کتاب همچنین از خلال اسناد و عکس‌های آرشیوی نشان می‌دهد که در این برهۀ زمانی اعضای «اتحادیۀ زنان ارمنی» هم‌زمان که به دنبال یافتن زنان و دختران ربوده‌شده هستند، با بازپس‌گیری هریک از آنها که قربانی تجاوز بودند، چطور شرایط را برای عادی‌سازی ازدواج این دختران با مردان جوان ارمنیِ نجات‌یافته از نسل‌کشی فراهم می‌آورند. آنها با جمع‌آوری اعانه از ارامنۀ ساکن در کشورهای دیگر برای این دختران جهیزیه تهیه می‌کنند و زمانی که قانون کلیسا برای ثبت ازدواج نیازمند حضور اولیا است، این زنان به جای پدران و مادران کشته شدۀ این دختران در کلیسا آنها را همراهی می‌کنند. اقناع کلیسا و بزرگان دینی برای به رسمیت‌شناختن هویت کودکان به‌دنیا‌آمدۀ حاصل از تجاوز که پدر آنها مسلمان بوده و اقناع مردان ارمنی برای پذیرش سرپرستی آنها از دیگر فعالیت‌های این زنان بوده است.

لرنا اضافه می‌کند که جمع‌آوری و بررسی این اسناد بیش از دو‌سال‌و‌نیم زمان برده چرا که هیچ آرشیو کاملی از فعالیت‌های آنها در پژوهشکده‌های ترکیه موجود نیست. او می‌گوید: «برای یافتن آرشیو کاملی از مجلۀ "های ‌گین" مجبور شدم به بیروت، ایروان و پاریس سفر کنم و خوشبختانه یک آرشیو کامل از تمام شماره‌های مجله را در بیروت پیدا کردم. این آرشیو نشان می‌دهد که این زنان در آن دوره شبکۀ توزیع گسترده‌ای داشتند و به هرکجا که ارامنه در آن زندگی می‌کردند مجله را فرستاده بودند.»

 

 

عدالت ترمیمی

ارمنی‌ها بر خلاف یونانی‌ها استانبول را ترک نکردند و در تمام دورۀ اشغال شهر علی‌رغم اینکه زندگی‌شان با وحشت و تهدید همراه بود در آنجا ماندند. اما با اعلام جمهوری و به‌وجودآمدن کشور مستقل ترکیه، دورۀ تازه‌ای برای آنها رقم خورد، دوره‌ای که اگرچه به‌ظاهر تغییراتی در نظام اجتماعی و دینی به دنبال داشت اما برخلاف آنچه تصور می‌شد دورۀ افول فعالیت‌های این زنان و حذف آنها از عرصه‌های عمومی جامعه بود. لرنا اما تولید دانش تاریخی را بازیگر مهمی در مبارزه برای به‌رسمیت‌شناختن اقلیت‌ها و نیز تلاش برای جبران خساراتی که متوجه آنها بوده، می‌داند. او توضیح می‌دهد: «لزوم درک تاریخ اقلیت‌ها در نهایت به شیوۀ تفکر جدیدی منجر شده است. به‌عنوان مثال، تغییر قابل‌توجه در نگرش جامعۀ مدنی ترکیه را نسبت به ارامنه و ستمی که بر آنها گذشته می‌توان دستاورد همین شیوۀ تفکر دانست. حتی اگر موضع دولت همچنان بر انکار نسل‌کشی و ایجاد تنش میان ارامنه و ترک‌ها استوار باشد، ما تلاش می‌کنیم با درک زوایای مختلف تاریخ و گذشتۀ مشترکمان به بهبود شرایط زمان حال کمک کنیم. من همچنان خودم را متعلق به حلقۀ فکری بوغازچی می‌دانم و برای برابری و هویت‌خواهی در ترکیه تلاش می‌کنم.»

لرنا اکمکچی اوغلو در سال ١٩٧٩ در استانبول به دنیا آمد، او از دانشگاه بوغازیچی در گروه جامعه‌شناسی فارغ‌التحصیل شد و سپس دکترای خود را در رشتۀ مطالعات تاریخ خاورمیانه-اسلامی در دانشگاه نیویورک در سال ٢٠١٠ به پایان رساند. او نویسندۀ کتاب «فریاد عدالت» و «احیای یک ملت» است که به بررسی تاریخی فعالیت‌ فمینیست‌های ارمنی از دورۀ عثمانی تا جمهوری ترکیه (١٩٦٠-١٨٦٠) می‌پردازدو اکمکچی‌اغلو دانشیار تاریخ در موسسۀ فناوری ماساچوست و عضو برنامۀ مطالعات زنان و جنسیت است.

 

پانوشت‌ها:

*دربارۀ کتاب احیای یک ملت:

https://www.sup.org/books/title/?id=24063

*عنوان مقاله‌‌ایی در اولین شمارۀ مجلۀ «های‌ گین» که توسط ارمنی‌ها در استانبول منتشر می‌شد.

*از زنان روشنفکر ارمنی که در جریان نسل‌کشی ارامنه دستور قتلش از سوی دولت عثمانی صادر شد و به همین دلیل به قفقاز و بعدها پاریس فرار کرد و در نهایت بعد از تشکیل کشور مستقل ارمنستان به آنجا رفت. او از پایه‌گذاران دانشگاه ایروان است.

*سردبیر مجلۀ «های گین» و از اعضای اتحادیۀ زنان ارمنی که برای برابری سیاسی و احقاق حقوق ارامنه در استانبول ماند و تا واپسین سال‌های زندگی‌اش دست از فعالیت نکشید.

*در جریان اشغال استانبول با همکاری کشورهای متداخل در جنگ جهانی اول، بازماندگان نسل‌کشی ارامنه در استانبول اسکان داده شدند و در یک خط ساحلی به طول تقریبی یازده کیلومتر از محلۀ اورتاکوی تا ساماتیا برای آنها کمپ‌ برپا شد.

*متن ترکی پیش‌نویس از این قرار است:
Madde 88- Türkiye ahalisine din ve ırk farkı olmaksızın (Türk) ıtlak olunur.

 

 

مطالب مرتبط