نویسنده: ...
امروز برای اولینبار در یک تظاهرات با زنان نیروی ضدشورش مواجه شدم. دیدم که امروز، تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، زنان با لباس نیروی ضدشورش در میان نیروهای بسیج، سپاه، نیروی انتظامی، گارد ویژه و لباس شخصی مقابل زنان دادخواه خون مهسا امینی و معترض به حجاب اجباری ایستادند. چرا این زنان _در پیادهروی ولیعصر تهران_ روبروی زنانی که شال از سرشان برداشتهاند، ایستادند؟
فارغ از قدرتنمایی حکومتی، اصل بر سر هدف بهوضوح نمایش زنانی بود که الگوی حجاب در جمهوری اسلامیاند، که از حجاب اجباری حمایت میکنند و علیه زنان دیگر پا به میدان میگذارند. در تاریخ سرکوب در ایران، تا امروز نیروی ضدشورش زن چهرهای از خود نشان نداده بود تا زمانی که مسئلۀ زنان به محور اصلی اعتراضات تبدیل شده است. آنجا که مخالفت با گشت ارشاد و حجاب اجباری، جرقه اولیه اعتراضات بوده است، حضور زنان سرکوبگر واجد اهمیت و معنا میشود و پیامی مشخص دارد: «ما هم زن هستیم و در مقابل شما میایستیم.»
نوع صفآرایی، موقعیت جغرافیایی و نوع پوشش این زنان، بیش از آنکه یادآور و تداعیکننده سرکوب اعتراضات باشد، برای نمایش ساختار دوقطبی از وضعیت زنان در ایران شکل گرفته است. زنانی که میخواهند برای حفظ حجاب اجباری مبارزه کنند در مقابل زنانی که برای لغو حجاب اجباری به میدان آمدهاند.
القای این تصویر که «آهای زنان ببینید، کسانی هستند که زناند، مخالف لغو حجاباند و برای حفظ آن به میدان مبارزه آمدهاند.» اما یک نکته را در این نمایش جای انداختهاند، اینها زنانی درون ساختار جمهوری اسلامیاند و با همان الگو تربیت شدهاند و فرد وابسته به ساختار حکومتی اقلیت است نه اکثریت جامعه. اتفاق امروز حاکی از شکلگیری گفتمان جدیدی است که هدفش دو قطبی کردن بیشازپیش فضای زنان است.
در اعتراضات و کنشهای اخیر، زنان مطالبات پررنگتری نسبت به ده سال گذشته در جمهوری اسلامی داشتهاند و بارها فضای جامعه را آبستن کنش و اعتراض کردهاند و طبیعی است که حکومت برای تضعیف آن گفتمان اعتراضی فمینیستی، از ایدئولوژیهای عینیتیافته خود در بدن زنان سرکوبگر مدد بجوید. نقشی تازه آفریدهشده از دل زنان برای زنان که امروز تازه از آن چهره برداشتند.
چرا امروز؟ چون امروز با خیزشی زنانه مواجهیم و انبوهی از تصاویر زنانه از مقاومت، رشادت و ایستادگی. بدنهایی زنانه را بهعنوان ابزاری برای سرکوب ما فراخواندهاند. اما ما وقتی از زن و زنانگی اعتراضات میگوییم، وقتی شعار میدهیم «زن، زندگی، آزادی»، منظور از زن نه آن بدن بیولوژیک، بلکه بدنی حامل تاریخی از ستم و سرکوب است.
برایم توجهبرانگیز بود که خلاف باقی نیروهای سرکوب، این زنان با مردم تماس چشمی و کلامی برقرار نمیکردند. گویی نیروی تازه به میدان آمده، اضطراب از موقعیت جدید دارد و به دنبال بازتعریف خود از طریق بازوان سرکوب است. الگویی غریبه و معذب، که تا امروز در گفتمان جمهوری اسلامی جایی نداشته است. زنی که متعلق به خانواده است اولینبار برای مواجهه با بدن خود مجزا به میدان دعوت شده است.
و اما مشاهده پایانی؛ امروز، بارها مردان سرکوبگر فریاد زدند که شالتان را سر کنید، تهدید و تحقیر کردند، به سویمان حملهور شدند، اما هیچکس پا پس نکشید. ایستادیم و شالها را سر نکردیم. زنانیچ مصرانه نشان دادند که دیگر دست قدرت از سرگذاشتن روسری و پوشش آنها کوتاه است و به هر چقدر گلوله و باتوم هم مجهز باشند، توفیری ندارد.