18 ساله بودم که مردی به من تجاوز کرد. 18 سالگی سنی است که بسیاری افراد تازه شروع به کشف رابطه جنسی کردهاند. ترومای تجاوز، رشد جنسی من را سالها متوقف کرد. ابتدا مطلقا از رابطه جنسی اجتناب میکردم. وقتی شروع به برقراری رابطه جنسی کردم، تا مرز حملات پنیک میرفتم. نمیدانستم چه و چقدر باید به پارتنرم بگویم. احساس انزوا میکردم و نمیدانستم آیا افراد دیگری هم چنین ترومایی را تجربه میکنند یا نه. سپس کمکم با دوستان و آشنایانی که سابقه ترومای جنسی داشتند صحبت کردم و متوجه شدم که بسیاری از بازماندگان پس از تجاوز در رابطه جنسی با مشکلات مشابهی روبهرو میشوند. این موضوع باعث شد کمی کمتر احساس تنهایی کنم. اما داستان بهبود برای همه یکسان و مشابه نیست.
بازیابی هویت جنسی
اشلی در دوران دبیرستان مورد تعرض جنسی قرار گرفت. طی چند سال بعد از آن تجربه، او تلاش کرد زندگی جنسی معنادار و لذتبخشی برای خود بسازد. شرکای جنسی او هم مانند شرکای جنسی بسیاری از بازماندگان تجاوز با او طوری رفتار میکردند که گویی غمگین و افسرده است یا تصور میکردند به رابطه جنسی علاقه ندارد. اشلی پشت تلفن توضیح میدهد که بسیاری از شرکایش با او شبیه به کسی برخورد میکردند «که باید مواظب رفتارشان با او باشند.» این موضوع برای او به عنوان کسی که دید خودش به رابطه جنسی را بسیار مثبت میداند، آزاردهنده بود.
میا فشارهای متناقضی را از سمت جامعه و پارتنرهایش تجربه کرده است. او میگوید: «در جامعه سیاهپوست مشخصا از زنان انتظار میرود که بلافاصله برخیزند و به راهشان ادامه دهند.» اما وقتی میا تصویر «زن زجرکشیده» را به چالش کشید، بعضی از شرکایش کلیشههای خودشان را به او تحمیل میکردند. میا میگوید باورهای این افراد «قبول نمیکرد قربانیها افرادی قوی باشند که حالشان خوب است.» حتی برخی اصرار داشتند که اگر نشانی از آسیبهای تجاوز بروز نمیدهد، حتماً مشکلی دارد. میا معتقد است که «باید به مردم اجازه داد که آسیبدیده باشند، اما نباید آسیبدیده بودن یک الزام باشد.»
شانون هم احساس میکرد پس از تجربه تجاوز، در چارچوب یک روایت گیر افتاده است. شرکایش این پیشفرض را داشتند که او چیزی بیش از داستان تجاوزش نیست. شانون میگوید: «خیلی از مردان فقط میتوانستند روی این موضوع تمرکز کنند. اما هویت من که در این تجربه خلاصه نمیشود.»
چالشها و تغییرات رابطه جنسی
برای کریستی، رابطه جنسی قبلاً بهمنزله یک ارتباط رمانتیک مشترک با آدم درستش بود. اما بعد از اینکه مردی در یک مهمانی به او تجاوز کرد، دچار احساس بیگانگی با بدن خود شد، نه تنها با بدنش، بلکه ارتباط خود را پارتنرتش نیز از دست داد. جنت مکررا توسط مردی از پشت مورد تعرض واقع شده بود و بعد از این اتفاق دوست نداشت شریک جنسیاش از پشت به او نزدیک شود. کلی در تاریکی شب مورد تجاوز واقع شده است و به همین دلیل ترجیح میدهد در طول روز رابطه جنسی داشته باشد. علاوهبراین، او میگوید: «تعرض به من بسیار خشن و از طریق دست صورت گرفت، به همین دلیل تا مدتهای طولانی با دخول جنسی در مقایسه با تحریک بواسطه دست، احساس راحتی بیشتری میکردم.» محرکهای اینچنینی ممکن است با گذشت زمان از بین بروند، تشدید شوند یا باقی بمانند.
بسیاری از بازماندگان پس از تجاوز از برقراری رابطه جنسی اجتناب میکنند. دلایل این پرهیز پیچیده است. آلیشیا تا سالها پس از تجربه تجاوز از رابطه و لذت جنسی دوری کرد. او میگوید: «وقتی دوباره احساس کردم میتوانم به کسی خیلی جذب شوم، دلم خواست تجربههایی با افراد متفاوت داشته باشم. احساس گناه میکردم، گویی اجازه نداشتم این لذتها را کشف کنم چون در گذشته اتفاق دیگری برایم افتاده بود و انگار من داشتم آن اتفاق را فرامیخواندم تا دوباره برایم تکرار شود.»
تجاوز جنسی ممکن است بر ترجیحات یا درک بازماندگان از تمایلات جنسیشان تأثیر بگذارد. بعد از اینکه میا توسط یک مرد مورد تجاوز قرار گرفت، صمیمیت و رابطه جنسی با افراد همجنس برای او آسانتر بود. او توضیح میدهد: «از آن زمان [تجربه تجاوز] نتوانستم با مردها هم به اندازه زنان احساس صمیمیت کنم.» جایروس هم در حال بررسی این احتمال است که آسکشوال باشد، و این که چطور ممکن است این موضوع با تجربه تعرض جنسی مرتبط باشد.
بیشتر بخوانید:
باید رابطه خود را با بدنتان بازسازی کنید
توصیههایی برای رابطه جنسی و عاطفی با زنی که مورد تجاوز قرار گرفته است
تعریف رضایت جنسی
اشلی میگوید: «بیتردید تجاوز باعث شد من بیشتر درباره مناسبات قدرت در پس رابطه جنسی فکر کنم. بعد از تجربه تعرض، میخواستم کنترل ۱۰۰ درصد مواجهات جنسیام را در دست داشته باشم.» او بعد از آن واقعه تروماتیک ترجیح میداد خودش به شرکای جنسیاش نزدیک شود و نه بالعکس. تجربه تجاوز جنسی دیدگاه جس را هم درباره بسیاری از سیگنالها و رفتارها در رابطه جنسی تغییر داده بود، درباره اینکه چه زمانی باید صراحتا حرف بزند و چه زمانی اتکا به نشانهها و انتظارات متصورشده کافی است: «اینها جزئیاتی هستند که هرگز متوجهشان نبودم، و در گذشته فکر میکردم رمانتیک یا بامزه هستند- مثلاً اینکه پسری یکباره صورتم را بگیرد و مرا ببوسد- ولی الان صراحتا میگویم لطفاً بدون اینکه اجازه بگیری من را نبوس.»
جس هم متوجه شده است تمایلش از ارتباطات غیرکلامی به ارتباط کلامی تغییر کرده است. با اینکه تعامل و رضایت جنسی حائز اهمیتند، میا متوجه شد که گاهی نگرانیهای شریک جنسیاش ممکن است مانع صمیمیتشان شود. او درباره برخی از شرکایش میگوید: «آنها آنقدر درباره واکنش من و تجربه گذشتهام، و درباره اینکه چه اتفاقی ممکن است بیفتد نگرانند که اصلاً نمیتوانیم به جایی برسیم.»
گفتوگو با شرکای جنسی
میا دریافت که امروزه، مواجهات رمانتیک شامل گفتوگوهایی است که در آن صحبت از تجربه تعرض بهطور طبیعی پیش میآید، و این طرح مسئله میتواند پیشدرآمدی بر صحبت کردن درباره تاثیر تجربه تعرض بر رابطه جنسی باشد. اما این گفتوگوها برای همه آسان نیست. جانت میگوید با اینکه همسرش از اقدامات قانونی او علیه مردی که به او تعرض کرده بود حمایت میکرد، آنها درباره تاثیر آن تجربه بر زندگی جنسیشان صحبت نمیکردند -حتی بااینکه آثارش بسیار آشکار بود. جانت توضیح میدهد: «برای همسرم سخت بود که من بهنوعی میل جنسیام را از دست داده بودم.» جانت اکنون که به گذشته مینگرد فکر میکند که «باید دربارهاش صحبت میکردند.»
صحبت کردن درباره خود رابطه جنسی هم حتی برای بسیاری از مردم چالشبرانگیز است، پس دور از ذهن نیست که بحث درباره تلاقی رابطه جنسی و تجاوز دشوار یا اصلا غیرممکن باشد. به همین دلیل بسیاری از بازماندگان تصمیم میگیرند که اصلاً گذشته خود را فاش نکنند. از طرفی دیگر گفتوگو همیشه تأثیر مطلوب مورد نظر را ندارد. ممکن است آنطور که آلیشیا تجربه کرده، شریک جنسی بازمانده خشونت بخواهد او سریعا از موضوع عبور کند. آلیشیا میگوید: «مردم مشکلی ندارند که یک یا دوبار درباره این موضوع صحبت کنید، اما بعد از مدتی از شما میخواهند فراموشش کنید.» یکی از شرکای آلیشیا به او گفت از آنجا که فرد قابلاعتمادی است، آلیشیا هم باید احساس امنیت داشته باشد. او ادامه میدهد: «اما اگر من درباره فقدان احساس امنیت با شما صحبت میکنم، واضح است که احساس امنیت ندارم.»
اما ترسناکترین حقیقت برای بسیاری از بازماندگان این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که گفتوگو همه مشکلات را حل کند. وقتی جس با شریک جنسیاش که دوست مورد اعتمادش بود درباره تجربه تعرض صحبت کرد، او واکنشی نشان نداد و زمانی که در حال برقراری رابطه جنسی بودند او سرش را به پایین هل داد. بعد از اینکه جس به او هشدار که این رفتار خاطره تعرض را برایش زنده کرده است، او توجهی نکرد و درعوض خشونت نشان داد. جس میگوید: «این کار احساسات من را خیلی بیشتر جریحهدار کرد چون از طرف کسی بود که همهچیز را برایش توضیح داده بودم.» اما بسیاری از بازماندگان معتقدند این گفتوگوها ارزشش را دارد. اشلی میگوید: «اگر نمیتوانید درباره تعرض یا تجاوزی که برایتان اتفاق افتاده است صحبت کنید، صحبت کردن درباره رابطه جنسی به طور کلی از آن هم سختتر خواهد بود.» صحبت درباره تعرض جنسی ممکن است به گفتوگوهای صریحتری منجر شود که رابطه جنسی لذتبخشتری را رقم بزند.
چه اقداماتی موثر بودهاند؟
شرکای عاطفی و جنسی بازماندگان اقدامات حمایتی متعددی میتواند انجام بدهند و بسیاری هم چنین میکنند. جایروس با مردی که بعداً همسرش شد، بعد از چند قرار درباره آزار جنسیای که در کودکی برایش اتفاق افتاده بود صحبت کرد. جایروس میگوید: «مدتی بعد او به من پیام داد و گفت: "درک میکنم که رابطه جنسی با شخصی با پیشینه تو ممکن است سخت باشد، و اگر یک ماه، یک سال، یا ده سال طول بکشد تا رابطه جنسی داشته باشیم من حاضرم صبر کنم.» جایروس گفت این گفتوگو به او کمک کرد رابطه جنسی سالمی با همسر کنونیاش داشته باشد.
حمایت دوستان و رواندرمانی هم میتوانند کمک کنند، چه پارتنری داشته باشید و چه نه. کلی میگوید: «من در گروهدرمانی بازماندگان تعرض حضور و این فرصت را داشتم که درباره تجربیاتم با هشت زن دیگر صحبت کنم.» کلی این تجربه را در عادیسازی آنچه که از سر میگذراند، بسیار موثر میداند. جس هم حمایت اجتماعی را مفید میداند و فکر میکند رابطه سالمی که اکنون دارد را مدیون حمایت دوستانی است که آموزش دیدن درباره تعرض جنسی را اولویت خود قرار دادهاند. اگرچه حمایت اجتماعی چه شخص در رابطه باشد و چه نباشد کمککننده است، اما در نهایت، بازیابی زندگی جنسی رضایتبخش، مبارزهای درونی است. کلی میگوید: «در نهایت، این اتفاق باید از درون من رخ میداد و نه لزوما از سوی پارتنری اطمینانبخش و قابل اعتماد.»
نویسنده: کیتی سیمون
برگردان: حدیث حسینی
منبع: The Lilly