آیا میتوان به مردانی که شریک زندگی خود را مورد تعرض یا ارعاب قرار میدهند یاد داد که به زنان احترام بگذارند؟ ما با گردانندگان کمپینها و مجرمان صحبت میکنیم و در یکی از کلاسهای آنها مینشینیم.
در این تماس تلفنی در زوم، چهار مرد به لیستی از وظایف خانوادگی نگاه و مشخص میکنند که چه کارهایی را خودشان انجام میدهند و چه کارهایی را به شریک زندگی خود واگذار کردهاند. پول درآوردن، شرکت در برنامههای مدرسه، خشکشویی، اتو کردن، آشپزی، تمیز کردن حمام، خرید فرم مدرسه، خواباندن کودکان و … . بعد، آنها در مورد اینکه چرا این وظایف اینگونه محول شده، بحث میکنند. مردی که دیگر با شریک زندگیاش زندگی نمیکند، اما زمان زیادی را با او و نوزاد جدیدش میگذراند، میگوید: «ما اینگونه عمل میکنیم. او عاشق آشپزی است، من اتو نمیکنم او اتو می کند...»
یکی دیگر میگوید: «20 سال است که ازدواج کردهام. شما معمولا به کاری که انجام میدهید تبدیل میشوید؛ اینگونه است که تصمیم میگیرید وظایفتان چه باشد. من گهگاه غذا میپزم، اما 95 درصد مواقع، او آشپزی و برای خرید برنامهریزی میکند، زیرا میداند برای تغذیه خانواده به چه چیزهایی نیاز دارد و من برای پرداخت پول آنها، کار میکنم.»
مرد سوم در حال حاضر مجرد است. او میگوید: «وقتی در رابطه بودم، همه چیز را بدیهی میدانستم. شام روی میز، داشتن لباس تمیز و اتو شده. وقتی از رابطه بیرون آمدم واقعاً به این موضوعات فکر نمیکردم و مطمئن نیستم که این کارها سوء استفاده از او بوده باشد. این فقط روشی است که تا زمانی که از هم جدا شویم، خوب کار میکند.»
این تعمق آرام درباره کار خانگی نشان میدهد که این مردان تا کجا پیش رفتهاند. این دوازدهمین دوره «تغییر رفتار Lifeline» است که توسط My CWA، (چشر بدون خشونت) -یک موسسه خیریه مستقر در چشر انگلستان که از خانوادههای آسیبدیده از خشونت خانگی حمایت میکند-، اجرا میشود. هر چهار مرد با شریک زندگیشان بدرفتاری کردهاند و حضور آنها در اینجا داوطلبانه است. دو نفر توسط مددکاران اجتماعی معرفی شده و دو نفر دیگر خودشان مراجعه کردهاند. حتی یکی از آنها به این منطقه نقل مکان و با برادرش زندگی کرد فقط برای اینکه واجد شرایط حمایتی این موسسه باشند. (قبل از همهگیری کرونا، جلسات گروهی حضوری بود؛ اکنون از طریق زوم ارائه میشود.)
فقط نیمی از مردانی که در دوره Lifeline شرکت میکنند تا انتها به آن پایبندند؛ هیچ اجباری وجود ندارد، این یک دوره طولانی و طاقتفرسا است و از این مردان میخواهد که مسئولیت کامل اعمال خود را با تمام عواقب عاطفی که ممکن است به همراه داشته باشد، بپذیرند. با این حال، این چهار نفر در حال حاضر راه درازی را پیمودهاند. آنها سطح 1 را تکمیل کردهاند که حدود 10 هفته طول میکشد. آنها در مورد آنچه که هر یکشان را به اینجا آورده بحث و بدترین نشانههای سوء استفاده را همراه با احساسات و افکارشان در آن زمان کشف کردند. برخی از استراتژیهای ایمنی و تکنیکهای اضطراری به آنها آموزش داده شد تا بهشان کمک کند که تنشها را کاهش دهند و زمانی که تنشها بالا میرود، عقبنشینی کنند. اکنون آنها بیش از نیمی از سطح 2 را طی کرده ند که 22 تا 24 هفته طول میکشد. امروز آنها درباره نقش جنسیت در روابط همراه با خشونت بحث می کنند و جلسه هفته آینده، درباره "روابط جنسی سالم" است.
بسیاری از آنها جلسه هفته گذشته را بسیار سخت ارزیابی کردهاند. آن جلسه با گوش دادن به صدای ضبط شدهای از یک کودک وحشتزده شروع شد که مادرش را در خانه کتک میزدند و خودش داشت با 999 تماس میگرفت. سپس کولت فاستر، رهبر دوره، تأثیرات مشاهده آزار خانگی را برای کودکان بیان کرد. تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی، افزایش خطر خودکشی، سرطان، بیماریهای قلبی و سوء مصرف مواد. او نحوه تأثیر خشونت خانگی بر فرزندان را در تمام سنین، از نوزادان گرفته تا بزرگسالان بیان کرد و به مردان گفت که باید در این باره به دنبال چه نشانههایی باشند. مردان هم درباره فرزندان خود و دوران کودکیشان صحبت کردند. جای تعجب نیست که آن جلسه احساسی شد: یک مرد آنقدر به هم ریخت که فاستر روز بعد با او تماس گرفت تا مطمئن شود که حالش خوب است و به جلسات برمیگردد. با این حال، امروز آن مرد در این جلسه در مورد کارهای خانه و چگونگی قدردانی از شریک زندگی صحبت میکند. (او در پایان با خیال راحت میگوید: این جلسه به اندازه برخی دیگر سخت نبوده است.)
برای دههها، برنامههایی که مانند این برنامه برای مجرمان برگزار میشده، اولویت کمی داشتهاند. خرج کردن منابع کمیاب برای سوء استفادهکنندگان و آزارگران در بسیاری از فعالیتهای مربوط به زنان با بدگمانی عمیق نگریسته میشود. به ویژه در مراکزی که تمرکز و بودجه بر بازماندگان بوده است. در سال 2019/2020، 64 درصد از ارجاعها به پناهگاههای زنان خشونتدیده رد شد و تعداد فضاهای اختصاص یافته برای تخت پناهگاهها در انگلستان 30 درصد کمتر از سطح توصیه شده توسط شورای اروپا بود. همچنین فقط بیش از یک سوم خدمات قادر به ارائه مشاوره رسمی به زنان در پناهگاههای خود بودند. ساندرا هورلی، مدیر عامل سابق سازمان Refuge در سال 2016 میگوید: «پیدا کردن یک پناهگاه مانند یافتن گرد و غبار طلا است. وقتی زنان و کودکان وحشتزده و خشونت دیده جایی برای رفتن ندارند، چگونه میتوانیم خرج کردن پول برای درمان مجرمان را توجیه کنیم؟»
اما اکنون چیزی در حال تغییر است؛ Respect، سازمان اصلی بریتانیا در برنامههای مربوط به مجرمان، قاطعانه خود را به عنوان بخشی از جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان معرفی کرده است. برخی از برنامههای آن با مشارکت گروههایی مانند Women’s Aid یا مؤسسه خیریه SafeLives برای خشونت خانگی ارائه میشود. یک ارزیابی شش ساله از 11 برنامه مربوط به مجرمان در بریتانیا که توسط دانشگاههای دورهام و متروپولیتن لندن انجام شد، بهبود قابل توجهی را نسبت به طیف وسیعی از رفتارها نشان داد. محققان با مصاحبه با شرکای زندگی آنها، شرکای سابق، کودکان و مجرمان دریافتند که گزارشهای مربوط به آسیبهای جسمی زنان از 61 درصد قبل از برنامه به 2 درصد پس از آن کاهش یافته و موارد مشاهده یا شنیدن خشونت علیه کودکان از 80 درصد به 8 درصد کاهش داشته است. نتایج به اندازه کافی قانع کننده بوده است که وزارت کشور نتواند از آنها عقب نشینی کند: در ماه مارس امسال، در طرح مقابله با خشونت خانگی، 75 میلیون پوند برای برنامه های مربوط به مجرمان در نظر گرفته شد؛ رقمی بسیار بیشتر از همیشه.
بیشتر بخوانید:
تربیت فمینیستی و ضرورت مقابله با مردانگی سمی
مردان در برابر خشونت مسئولیت دارند
ساسکیا لایتبرن ریچی، مدیرعامل My CWA، میداند که چرا رسیدن به این نقطه اینقدر طول کشیده است؛ زمانی که او بیش از یک دهه پیش Lifeline را راهاندازی کرد، متقاعد نشده بود که این کار، روش درستی برای مصرف منابع است. در آن زمان، My CWA از بازماندگان آزار خانگی حمایت میکرد، از جمله برایشان پناهگاه فراهم میکرد اما بسیاری از بازماندگان میگفتند که حتی زمانی که با موفقیت از آزارگرشان جدا شده بودند، این آزار ادامه یافته بود. به خصوص اگر پای مشارکت والدینی در میان باشد. لایتبرن ریچی میگوید: «آنها میگفتند که اصلاً هیچکس با مردان درباره رفتارشان صحبت نمیکند. این درخواست معقول به نظر میرسید اما اجرای آن در یک قوطی پر از کرم را باز کرد.»
وقتی My CWA پایلوت برنامه Lifeline را اجرایی کرد، با مخالفت شدید بخشهای فعال در حوزه زنان در شمال غرب بریتانیا روبرو شد. لایتبرن ریچی میگوید: «من خودم قربانی آزار خانگی شده و در یک پناهگاه زندگی میکردم. سپس 20 سال در بخش خدمات فقط برای زنان کار کردم. مطمئن نبودم که بتوانم با مردان حاضر در این برنامه با احترام رفتار کنم. فکر میکردم با احساسات خودم در مورد کاری که آنها انجام دادهاند برخورد می کنم و حتی مطمئن نبودم که تغییر ممکن است.»
با این حال، او همچنین معتقد بود که این یک تلاش منطقی است: «ما تمام تلاش خود را روی قربانیان و کودکان متمرکز میکنیم که این کار درستی است. اما، با نادیده گرفتن مجرمان و تلاش نکردن برای پاسخگویی به آنها به گونهای که بتوانند تغییری ایجاد کنند، تنها کاری که انجام میدهیم این است که هر فرد جدیدی را که با این مردان در رابطه است به همان رفتارها، همان سوء استفادهها محکوم میکنیم. توجه کردن و خدمات صرفا به زنان خشونتدیده، مانند مقابله با یک مشکل بزرگ تنها با نگاه کردن به علائم است نه علت و همین موضوع شما را ناامید میکند. من را هم ناامید میکند و میخواهم این چرخه شکسته شود.»
ریچی خاطرات بسیار واضحی از ارائه اولین برنامه دارد: «از واکنش خودم بسیار شگفتزده شدم. من توانستم آن مردان را به عنوان افرادی کامل ببینم که رفتارهایشان اشتباه بوده اما ویژگیهای مثبت دیگری داشتند. مردی بود که فرزندش بسیار مریض شده و نتوانسته بود با این موضوع کنار بیاید و به شریک زندگیاش حمله کرده بود. اما، برای اولین بار، او همسرش را برای پس گرفتن اتهامات تحت فشار قرار نداد و بلافاصله به گناه خود اعتراف کرد. این یک پیشرفت بود.»
Respect 21 سال پیش زمانی شکل گرفت که تعدادی از برنامههای مربوط به مجرمان به هم پیوستند تا گروه های خودیاری یا مداخلات کوتاه مدت از سوی مجرمان را راهاندازی کنند. دورههایی در آخر هفته با اجرای برنامههای سادهای با نام «مدیریت خشم». (بیشتر مرتکبان در حال حاضر با دقت بسیار خشم خود را مدیریت میکنند. آنها موفق میشوند در مقابل رئیس خود یا دیگر مردان مثلا در ورزشگاهها برآشفته نشوند، اما همچنان شریک زندگی خود را وحشتزده و کنترل میکنند.)
سیارا برگمن، رئیس خدمات مجرمان سازمان Respect، هشدار میدهد که برنامههایی که به اصول خاصی پایبند نیستند، میتوانند اوضاع را بدتر کنند. او میگوید: «وقتی خدماتی به مجرمان ارائه میدهید، مراجع اصلی فقط فرد مقابل شما نیست. این خدمات همچنین باید روی بازماندگان بزرگسال و کودکانی که از آنها سوءاستفاده شده، متمرکز شود. ما فکر نمیکنیم درغیاب حمایت موازی اما جداگانه از بازماندگان، هیچ کاری برای مجرمان نباید انجام نشود.»
به همین دلیل، یکی از برنامههای معتبر سازمان Respect تنها در صورتی مجرم را برای رائه خدمات پذیرش میکنند که شریک زندگی او (یا شریک سابق در صورت وجود فرزندان و داشتن تماس با یکدیگر) بپذیرد که او هم در برنامه دخیل شود. سپس یک کارمند مربوط به حمایت از شرکای زندگی مردان، جداگانه آنها را در جریان و مورد حمایت قرار میدهد. برگمن میگوید: «یکی از متقاعدکنندهترین عوامل برای ماندن یک زن با شریک خشن، امید به بهبودی آنهاست. اگر مجرمی بگوید: "من برای اصلاح رفتارم دیگر در این برنامه شرکت نمیکنم"، ممکن است تصمیم بگیرد در یک موقعیت پرخطر باقی بماند. (در یک جلسه آموزشی Respect، نامهای را میبینم که به یک شریک ارسال شده که ادعا میکند از طرف مجری برنامه است، اگرچه در واقع توسط خود مجرم نوشته شده بود. در آن نوشته شده: "ما میخواهیم به شما اطلاع دهیم که آقای X به طور کامل درگیر برنامه است و تمایل و تعهد واقعی خود را برای ایجاد تغییرات لازم نشان داده است…”) برگمن میگوید: «بسیاری از مجرمان در آموزشهایی که به آنها داده شده بسیار دستکاری میکنند. ممکن است به خانه بیایند و بگویند: "من با تسهیلگران صحبت کردهام و آنها میگویند تقصیر توست. یا بگویند: تو باید XYZ را انجام دهی.»
رهبران دوره Lifeline همچنین برای تشخیص فریب یا پنهان کردن و جایی که مجرم ممکن است همه چیزهای درست را بیان کند، اما هیچکدام از آنها مقصود اصلیاش نباشد، آموزش دیدهاند. با این حال، لایتبرن ریچی متقاعد شده که دورهها میتوانند تأثیر واقعی داشته باشند. او میگوید: «چند جلسه کلیدی وجود دارد که هر بار برگزار میشوند مرا شگفتزده میکنند. یکی تأثیر خشونت بر کودکان است. مردها اغلب به این موضوع باور دارند که گرچه رفتارهایشان مضر است، اما هنوز «پدرهای خوبی» هستند. آنها موفق میشوند با این دوگانگی زندگی کنند. اما وقتی شروع به گوش دادن میکنند و با کارهایی که انجام دادهاند و تجربه فرزندانشان ارتباط برقرار میکنند، شکسته میشوند و گریه میکنند.»
یکی دیگر از جلسات قدرتمند، در مورد روابط جنسی سالم است. او میگوید: «به یاد میآورم که بعد از پایان دوره با شخصی مصاحبه کردم تا ببینم او بعد از چهار سال، چگونه پیش میرود. ما قبلا هرگز ملاقات نکرده بودیم. او به من گفت که سختترین قسمت زندگیاش در این سالها این بوده که اعتراف کند به همسرش تجاوز کرده است. سپس گفت که باید به خودش اعتراف کند که همیشه این موضوع را میدانسته اما به ندای درونش گوش نداده و همین امر او را ویران کرده است. اما او گفت: "من باید میمردم تا از نو زنده شوم." او به همسر سابقش نامه عذرخواهی بلندی نوشت و مسئولیت آن را بر عهده گرفت. همسرش به رابطه با او برنگشت و مرد پذیرفته بود که نمیتواند او را وادار به بازگشت کند یا هیچ انتظاری از او داشته باشد. بعد از آن، مرد وارد یک رابطه جدید شد که به آرامی پیش میرفت و در آن رشد زیادی داشت. من مات و مبهوت مانده بودم.»
جان، 28 ساله، یک برنامه معتبردر سازمان Respect را گذرانده است و موافقت میکند که با من صحبت کند. اگرچه او ساکت و محتاط است، اما سخنانش قانعکننده است. او میگوید تنها یک رابطه جدی در زندگی خود داشته که دو سال به طول انجامیده؛ برای مدتی رفتارش در این رابطه خشونتآمیز بوده و در سال 2019 پایان بدی داشته است: «کار به جایی رسید که من دستگیر شدم. نمیخواهم به شما بگویم که چه کار کردم اما در حال یادگیریم. چیزی که به من بیشتر کمک کرد این بود که عمیقاً بدانم چرا رفتار من اینگونه بود. همیشه فکر میکردم که آدم بدی هستم. نینا، مدیر پرونده من، به من کمک کرد در مورد خانوادهام، نحوه بزرگ شدنم و نقشی که در آن ایفا کردم، فکر کنم. من از کودکیام به عنوان بهانه استفاده نمیکنم، اما به من کمک کرد تا خیلی چیزها را بفهمم. نینا به جای اینکه من را قضاوت کند، بیشتر طرفدار چیزی بود که باید تغییر دهم. او افکار مختلفی را در سر من ایجاد کرد.»
تقریباً دو سال بعد، او هنوز هم هر هفته با نینا تماس میگیرد و هنوز مجرد است: «من برای هیچ رابطهای آماده نیستم و روی بهتر شدنم تمرکز کردهام.» برای جان، این برنامه ارزشمند است: «شما نمیتوانید به کسی که فکر نمیکند در اشتباه است، کمک کنید. اگر کاری را که انجام دادهاید بپذیرید، اگر واقعاً کمک میخواهید و دیگران را سرزنش نمیکنید، میتوانید تغییر کنید. هر کسی میتواند تغییر کند.»