در سالهای اخیر، قربانیان خشونت جنسی در سراسر دنیا بیشتر درباره تجربههای خود بهطور علنی صحبت میکنند و این تا حدودی نتیجه فراگیرشدن جنبش «من هم» در نقاط مختلف دنیا بوده است. در قاره آفریقا KDC چندین کشور شاهد شکلگیری جنبشهایی مشابه بودند. در کنیا کمپین لباس من انتخاب من #mydressmychoice و در نیجریه کمپین #AreMeTooWe بازماندگان و فعالان حوزه جنسیت را به راهاندازی موجی از اعتراضات خیابانی، کارزارهای مجازی و روایتگری سوق داد.
زنان در آفریقای جنوبی از کمپینهایی مانند «به فرهنگ تجاوز پایان دهید» (RapeCulture End#)، «آیا نفر بعدی من هستم» (#AmINext) و «تعطیلی همگانی» ((#TheTotalShutdown استفاده کردند تا تغییر و تحولات ساختاری را مطالبه کنند. در مالاوی روزنامهنگاران در ماه نوامبر 2020 علیه تجاوز و سوءاستفاده جنسی در خیابانها راهپیمایی کردند. البته مبارزه با خشونت جنسی در این کشورها پیشینهای بلندمدتتر از جنبش «من هم» دارد و کنشگران از سالیان قبل به شیوههای متعددی در این زمینه فعالیت میکردند. از آموزش دفاع شخصی به زنان و ارائه خدمات به بازماندگان تجاوز تا آگاهیافزایی و مطالبهگری برای تصویب قوانین موثر و بازدارنده منع خشونت.
یک نویسنده آفریقایی در ارزیابی خود از کنشگری فراملی در آفریقا نشان میدهد که ابعاد جهانی جنبش روایتگری آزار جنسی بر برخی کشورهای خاص مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه، هند و چین متمرکز بوده و اشاره چندانی به جنبشهای مقابله با آزار جنسی در آفریقا و خاورمیانه نداشته است. توجه رسانهای گسترده به جنبش «من هم»، نادیدهگرفتن جنبشهای قدرتمند مقابله با خشونت جنسی شکلگرفته در آفریقا را بیشازپیش تسهیل کرده است. جنبشهایی که خارج از فضای مجازی سازمان یافته و فعالیت داشتهاند.
این در حالی است که جنبش «من هم» درواقع توسط تارانا بورک، زنی آفریقایی–آمریکایی در سال 2006 آغاز شده بود تا به زنان جوان سیاه و رنگینپوست کمک کند از خشونت جنسی بهبودی یابند. این کارزار متمرکز بر فضای مجازی نبود و جهانی نشد. اما اکنون هشتگ او در فضای مجازی گسترش پیدا کرده است. در آفریقا نیز زنان مبارز اعتراضات خیابانی علیه خشونت جنسی سازماندهی کردهاند. این کنشها زنان را قادر ساخته که همزمان که از کسب توجهات فردی و شخصی اجتناب میکنند، مبارزات خود را به ساحت عمومی بکشانند و رویتپذیر کنند.
کشورهای جنوب جهانی نادیده گرفته شدند
بازماندگان خشونت جنسی بهطور روزافزون سکوت خود را میشکنند و برای دادخواهی پا پیش میگذارند. اما روند واکنشها و پاسخگوییهای سازمانی و نهادی، کند مانده است. این پاسخگوییها شامل مواردی محدود، استثنایی و بعضا فردی بوده و نه مواجههای سیستماتیک با مسئله فراگیر خشونت جنسی. قوانین و سیاستهایی که برای حفاظت و حمایت از مردم در برابر آزار جنسی منظور شدهاند، اغلب مبهم، ناقص و غیرموثرند. از طرفی دیگر مرتکبین بهندرت مجازات میشوند و به همین سبب، انگیزه بازماندگان برای دادخواهی از مجراهای رسمی، تحتتاثیر این کاستیها قرار میگیرد.
رسانههای خبری در صف بلندبالای حرفههای مشکلساز بهلحاظ فراگیری خشونت و زنستیزی قرار دارند و زمانی که جنبش «من هم» در سال 2017 جهانی شد، تحقیقات جدیدی در زمینه فراوانی آزار جنسی در عرصه رسانه صورت گرفت. اما بیشتر توجهات به سمت غرب بود و کشورهای جنوب جهانی تقریبا نادیده گرفته شدند. ما در اتاقهای خبری، به کمک سازمان جهانی wan-ifra woman in news که بر برابری جنسیتی تمرکز دارد، تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادیم. نظرسنجی ما که مقیاسی بزرگ از کارکنان حوزه خبر و رسانه را دربر میگرفت، به موضوعاتی چون فراوانی خشونت جنسی، میزان گزارشدهی آن در سازمانهای خبری، ریشههای آزار و اذیتها، و نحوه واکنش سازمانها بود. زنان فعال در حوزه رسانه، آزار جنسی را رفتاری ناخواسته و توهینآمیز و دارای ماهیت جنسی توصیف میکنند که کرامت انسانی را زیر پا میگذارد و سبب احساس تحقیر، تخریب، ارعاب و تهدید میشود.
نتایج نشان داد که وقتی قربانیان تجربههای خشونتآمیز در محیط رسانه را گزارش دادهاند، بهندرت کمک دریافت کردند. سازمانها هنوز هم مروج محیطهای کاری ناسالم و نابرابرند که در آن کارمندان بهندرت این رفتارها را گزارش میدهند و اگر هم این کار را بکنند، احتمالاَ ادعای آنها مورد بیاعتنایی قرار میگیرد یا صرفا به تذکر دادن به متهم اکتفا میشود. این چرخه منفی باعث میشود قربانیان ساکت بمانند و متجاوزان قدرت گیرند.
زنان هدف اول آزارهای جنسی هستند
در این پروژه دو روش برای جمعآوری داده بکار گرفته شد: نظرسنجی از کارمندان رسانه، پخش آنلاین و مصاحبههای عمیق با مدیران رسانه از طریق تماس تصویری آنلاین. این روش برای پیبردن به الگوهای آزار جنسی در اتاقهای خبری و نظارت بر برداشتها و رفتارهای متصدیان دارای جایگاه قدرت در سازمانهای رسانه طراحی شده بود. پاسخهای نظرسنجی بینام بودند و برای شرکتکنندگان در مصاحبه یک نام مستعار اختصاص داده شد تا هویت آنها محفوظ بماند. جمعآوری داده در ژوئیه سال 2020 در بوتسوانا، کنیا، مالاوی، آرواندا، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا و زیمباوه شروع شد و در نوامبر 2020 به اتمام رسید.
این نظرسنجی با 584 شرکتکننده تکمیل شد و 32 مصاحبه عمیق با مدیران و مجریان رسانه انجام شد. یافتهها نشان داد که زنان هدف اول آزار جنسی هستند. بهطور میانگین 56% از زنان آزار کلامی و 38% آزار فیزیکی را تجربه کردند. اما 24% از مردان نیز اعلام کردند آزار کلامی را تجربه کردند و 15% تجربه آزار فیزیکی را گزارش دادند. در این تحقیق افراد نانباینری نمونه کوچکی را تشکیل دادند اما 50% آنها تجربه برخی اشکال آزار جنسی را گزارش کردند. تقریبا نیمی از شرکتکنندگان اعلام کردند که شاهد آزار جنسی بودند و 17% عنوان کردند که بیش از پنج بار یا بیشتر با این موارد مواجه شدهاند. این موضوع درباره تمامی انواع رسانهها صادق است.
وقتی افراد به آزار جنسی در محل کار فکر میکنند، چنین فرض میکنند که مردی قدتمند در جایگاه ارشد، کارمندان پایینرتبه را هدف قرار میدهد. قطعاَ این اتفاق میافتد و جایگاه قدرت مناسبات آزار را تشدید میکند اما در تحقیق ما تنها 20% از مدیران ارشد مرتکب آزار جنسی شده بودند. شرکتکنندگان 38% همکاران، 22% سرپرستان مستقیم و 17% منابع خبری خارجی را عاملان ارتکاب آزار جنسی گزارش دادند (شرکتکنندگان میتوانستند دیگران را نیز انتخاب کنند). درکل، آزار جنسی فراگیر است و میتواند برای هرکسی و توسط هرکسی رخ بدهد. بنابراین آژانسهای خبری باید مبارزه با این خشونتها را در اولویت دستورکار قرار بدهند، اما متاسفانه چنین ضرورتی توسط مدیران رسانه حس نمیشود.
چرا آزار جنسی بیشتر شده است؟
اولین معضل این است که سیاستهای قاطع و جدی در زمینه جلوگیری از آزار جنسی در محیطهای کاری وجود ندارد و تنها 53% از شرکتکنندگان گفتند که از وجود سیاستها و مقررات منع آزار جنسی در سازمان خود مطلع هستند و کمتر از 13% از آنها از محتوای این سیاستها آگاه بودند. در مصاحبهها، 68% از مدیران اجرایی رسانه از این سیاستها در سازمان خود مطلع بودند. نتایج نشان داد که سیاستها ضعیف، کممایه و ناکارآمد است و کارمندان به اندازه کافی درباره شیوههای اجرایی آن آموزش ندیدهاند.
مشکل دوم این است که فقط یک سوم قربانیان، تجربه آزار جنسی را به سازمان گزارش میدهند و رایجترین دلیل آن نگرانی بابت اثرات منفی آن روی شغل و وجهه خودشان است. دومین دلیل رایج، فقدان یک سازوکار و رویه نظاممند برای گزارشدهی است. این به این معنی است که سازمانها زیرساختی برای گزارش آزار جنسی ندارند و همین جو منفی حول گزارشدهی، ترس و ارعاب را القا میکند و گسترش میدهد.
وقتی ما پروندههایی را بررسی میکردیم که قربانیان گزارش داده بودند، دریافتیم که سازمانها تنها به 42% از آنها پاسخ دادهاند و محتملترین واکنش آنها، تذکر دادن به مجرمان بوده است. فقط چهار شرکتکننده گفتند که مجرم اخراج و هشت نفر گفتند مجرم بهطور موقت از کار تعلیق شد. قربانیان با گزارش دادن آزار جنسی، وجهه و موقعیت خود را به خطر میاندازند و در معرض مجازات و آسیبهای روحی ناشی از آن قرار میگیرند. و احتمال اینکه نادیده گرفته شوند و از سوی سازمان پاسخی دریافت نکنند بسیار بالا است.
وظیفه سازمانهای خبری چیست؟
در فقدان مسئولیتپذیری مطلوب و غیاب فرایندها و سازوکارهای مقتضی در محیطهای کاری، آزار جنسی در رسانههای خبری در سراسر دنیا ادامه خواهد داشت و حتی عدم گزارش آن عواقب آن را ادامهدار خواهد کرد و کارمندان حوزه رسانه از طردشدن خواهند ترسید. بسیاری از قربانیان ترجیح میدهند کار خود و حتی بهطور کلی حرفههای مربوط به حوزه رسانه را ترک کنند تا از اتاقهای خبری آسیبزننده دور باشند. و آنهایی که تصمیم به ماندن میگیرند ریسک خطراتی چون تکرر آزار جنسی، اضطراب، احساس بیقدرتی و بسیاری عواقب منفی دیگر را به جان میخرند.
سازمانهای خبری باید سیاستهایی قاطعانه و عاری از سهلگیری در مورد آزارجنسی تعریف کنند. این سیاستها باید بهطور واضح تعریف کند که آزار جنسی چیست و قلمروی معنایی آن را مشخص کنند. باید صراحتا مشخص شود که قربانیان چطور میتوانند به طور ایمن آزارجنسی را گزارش دهند و روال قانونی لازم برای رسیدگی به شکایات و عواقب و کیفر برای مجرمان چیست. کارمندان باید بهطور منظم آموزش ببینند و قربانیان باید مورد حمایت قرار بگیرند. سازوکارهای تعیینشده باید بهدور از مناسبات قدرت و توسط افراد معتمد کارکنان به اجرا گذاشته شود. افرادی که اولویتشان حمایت از کارکنان و مقابله با آزار جنسی است و نه حفاظت از منافع و شهرت رسانه از طریق چشمپوشی و لاپوشانی.
برگردان: سمیرا راهی
منبع: The Conversation