اول از همه به شوهرش شلیک کردند. بعد سربازان یونیفرمپوش دو پسرش را کشتند و زمانی که دخترش را از دستش بیرون کشیدند، مری فکر نمیکرد که ماجرا از این بدتر هم بشود.
«مری» و خانوادهاش از اعضای قبیله «نوئر» در سودان جنوبی بودند که درگیر نبرد سنگینی بین «سالوا کییر مایاردی»، رئیسجمهور کشور جدید که از قبیله «دینکا» بود و معاون ارشدش، «ریک ماشار» که از قبیله نوئر بود، شده بودند. جنگ آنها که رنگ و بوی قومیتی داشت، بخش شمالی کشور را عملا متروکه کرده بود. براساس گزارش سازمان ملل متحد، دستکم ۵۰ هزار نفر در این جنگ کشته، چهار میلیون نفر دچار قحطی شدند و ۲.۲ میلیون نفر خانههای خود را ترک و قصههایی از کشتار غیرنظامیان، شکنجههای بیدلیل و حتی اجبار به آدمخواری تعریف کردند. مری و خانوادهاش هم از جمله دهها هزار غیرنظامی در جستجوی پیدا کردن پناهی بودند که در ژوئن ۲۰۱۴ در مسیر خود به سمت پایگاه صلح سازمان ملل با نیروهای کییر برخورد کردند.
این زن ۲۷ ساله حالا در خانه امنی در همسایگی اوگاندا زندگی میکند. خانهای که توسط یک سازمان مسیحی آمریکایی که مسکن، مراقبتهای پزشکی و تحصیل را برای قربانیان سودان جنوبی فراهم میکند. او ماجرا را طوری تعریف میکند گویی در حال روایت چیزی است که برای شخصی دیگر رخ داده است.
سربازان به مری گفته بودند تمام نوئرهای اردوگاهها شورشی هستند و به همین خاطر پسرانشان را میکشند چون آنها ممکن است در آینده شورشی شوند. همچنین به مری گفته بودند که زنان و دختران را نمیکشند و تنها به آنها تجاوز میکنند؛ انگار که تجاوز، نوعی دیگر از مرگ باشد.
سربازان پس از اینکه شوهر و پسران مری را کشتند، او را مجبور کردند تا تجاوز سه مرد به دخترش را تماشا کند. دختری ۱۰ ساله که نامش «نیالات» بود. مری میگوید مردان که رفتند، دیگر دخترم را نمیدیدم، هرچه بود، خون بود. بعد از او، نوبت من شد. نیالات چند ساعت بعد مرد، من هم میخواستم با او بمیرم.
کانیه نیمای هفت ساله به همراه مادربزرگش، نداخندی دومینای ۵۳ ساله در بیمارستان هیل آفریقا در گوما، جمهوری دموکراتیک کنگو. دو سال قبل، مردان مسلح روستای کانیه، ایشاشا را مورد حمله قرار دادند، والدینش را پیش چشمانش کشتند و خودش آنقدر توسط مردان متعددی مورد تجاوز قرار گرفت که دچار معلولیت شد و دیگر هیچوقت صحبت نکرد.
در نهایت مری به اردوگاه سازمان ملل متحد برای غیرنظامیان آواره شده جنگی رسید اما درگیری ادامه داشت و سربازانی که حتی نمیدانست از کدام ارتش هستند، توانستند از طریق شکافهای حصار وارد اردوگاه شوند و به هر زنی که دستشان رسید، تجاوز کردند. مری میگوید: «به همه تجاوز کردند؛ دختر بچه و پیرزن برایشان تفاوتی نداشت. قوانین ساده بود. اگر آرام بگیرید، موقع تجاوز شما را کتک نمیزنند اما اگر تقلا و مقاومت کنید، کتک میخورید و حتی ممکن است روی شما اسلحه بکشند.»
قدمت تجاوز به اندازه خود جنگ است؛ اما ماهیت تجاوز به گونهای است که وحشتهای ناشی از آن معمولا بدون رد و سند از کتابهای تاریخی پاک میشوند و تمرکز گزارشهای خبری هم بیشتر روی تعداد قربانیان و پناهندگان میماند. با این حال، تجاوز گروهی در زمان جنگ، اتفاقی رایج است که مریضیها را شایع میکند، خانوادهها و جامعه را متلاشی میکند و کودکان ناخواستهای را برجا میگذارد که همیشه با حضورشان بدترین روز زندگی مادرشان را به یادش میآورند.
«جوانا موکونینوا»، زن ۲۸ ساله شبوندایی میگوید: «تجاوز سلاحی حتی قویتر از بمب و گلوله است. حداقل یک گلوله شما را میکشد اما اگر مورد تجاوز قرار بگیرید، در جامعه مانند فردی نفرین شده با شما رفتار میکنند و هیچ مردی به شما توجه نخواهد کرد؛ این یک مرگ زنده است.»
در سال ۲۰۰۴ در پایان جنگ جناحی کنگو، سربازان به روستای موکونینوا حمله کردند. آنها مردان را شکنجه کرده و کشتند و بعد، زنان را برهنه کرده، دستوپایشان را به زمین بستند و رهایشان کردند تا سربازان عبوری از آنها سوءاستفاده کنند. موکونینوا به درستی نمیداند چند مرد به او تجاوز کردند اما هنوز یادش است که آن مردان از چوب و لوله تفنگ هم استفاده کردند و زمانی که زنان بیهوش میشدند، سربازان با سطل آب آنها را به هوش میآوردند؛ در آن زمان او تنها ۱۶ ساله بود.
براساس گزارش سازمان ملل در جریان درگیریهای طولانی کنگو، ۲۰۰،۰۰۰ زن و کودک مورد تجاوز قرار گرفتند. برآورد سودان جنوبی هزاران نفر است با اینحال «پابلو کاستیلو دیاز»، متخصص خشونت جنسی که در سازمان ملل، حمایت و توانمندسازی زنان را برعهده دارد، معتقد است احتمالا عدد واقعی خیلی بیشتر از این اعداد اعلام شده است. تجاوز جنسی یکی از جنایات جنگیای است که کمتر گزارش میشود و اگر زنان از این حملات جان سالم به در ببرند، به ندرت آن را به دیگران اطلاع میدهند؛ ما فقط وحشیانهترین حوادث یا موارد عمومی را میبینیم که همه جامعه دیدهاند.
اما تغییر آغاز شده است؛ تجاوز ممکن است تاکتیک جنگی رایجی باشد اما در سال ۱۹۹۸ در پی کشف اردوگاه تجاوز که توسط صربها در جریان جنگ بوسنی مورد استفاده بود، دادگاه کیفری بینالمللی یوگسلاوی سابق به عنوان جنایت علیه بشریت مورد پیگرد قانونی قرار گرفت. مقامات رواندا به خاطر تجاوز به عنوان جنایت جنگی در جریان نسلکشیهای آن کشور در سال ۱۹۹۴ متهم شناخته و با محکومیت بینالمللی مواجه شدند و تابوی صحبت کردن درباره تجاوز کمرنگتر شد.
اما اخیرا افشاگریهای هولناک در مورد فروش زنان ایزدی توسط داعش به عنوان بردههای جنسی در عراق و سوریه و ربوده شدن صدها دختر دانشآموز توسط بوکوحرام برای ازدواج اجباری در نیجریه، فعالان این حوزه را وادار به تقاضا برای پاسخگویی واقعی به یک جنایت جنگی کرده است.
«ایو انسلر»، نمایشنامه نویس و فعال آمریکایی میگوید: «تجاوز به زنان، نگهداری آنان به عنوان برده وحشتناک است اما جدید نیست؛ بلکه فقط توسعه و افزایش اتفاقی است که سالهاست در حال رخ دادن است. هر زمانی که مردم درباره این مسئله صحبت کنند، اتفاق خوبی است اما ما هنوز این خشونت را متوقف نکردهایم، که این مرحله بعدی است.»
گام بعدی در کنگو درحال برداشته شدن است. کشوری که مقامات سازمان ملل متحد آن را پایتخت تجاوز جهان و بدترین کشور برای زن بودن نامیدهاند؛ کنگویی که تاریخ غمانگیزش آن را به آزمایشگاهی برای بررسی بدترین تجاوزها و روند بهبود از آن تبدیل کرد. «بوکاوو» در کیووی جنوبی و «گوما» در کیووی شمالی، مناطقی از شرق کنگو که بیشترین آسیب را از جنگ دیدند، حالا خانه برنامههای بلندهمتانه بینالمللی و محلی برای تبدیل قربانیان تجاوز به بازماندگان تجاوز است و تجربه آنها میتواند به زنان سراسر دنیا کمک کند.
موکونینوا میگوید: «این اتفاق خوبی است؛ چرا که رنج ما در کنگو ممکن است به زنانی دیگر در جایی دیگر کمک کند که درد خود را تبدیل به قدرت کنند. اول از همه، سکوت کردن باید تمام شود؛ تا زمانی که تجاوز جنسی پنهان و شرمآور باشد، بهبود غیرممکن است.»
دکتر «نیما روکنگهو»، متخصص زنان و هماهنگکننده پزشکی مرکز بیمارستان «پانزی» برای بازماندگان خشونت جنسی در بوکاوو، بیشتر از بقیه به به آسیبهای جسمی ناشی از تجاوز آشناست. او فیستولهای زیادی را بخیه زده و گوشت شکافته شده در اثر گرمای گلولهای را که به واژن شلیک شده، درمان کرده؛ گلولهای که هرچند به طور معجزهآسایی قربانیاش را نکشت، تا ابد او را فلج کرد. کار او حیاتی است. زنان مبتلا به فیستول قادر به نگهداشتن ادرار و مدفوع خود نیستند؛ هرچقدر خود را بشویند، باز هم بو میدهند. آنها از جوامع دوری میکنند و حتی در کلیسا هم از آنها استقبال نمیشود. برای بسیاری از زنان جراحی فیستول تنها راه به دست آوردن شانسی جدید در زندگی است.
اما روکنگهو میگوید زخمهای نامرئی ناشی از تجاوز به مراتب ویرانکنندهتر از زخمهای بدنی است، ترمیم آن بسیار سختتر است و کار او در قیاس با ضربه روانی، ناچیز به نظر میرسد. او میگوید: «فقط تصور کنید که یک مرد مجبور به تماشای تجاوز به همسر یا دخترش باشد؛ اینها تا ابد در ذهن شما میماند. در این جراحیها ما آسیب را ترمیم میکنیم اما پایان خوشی وجود ندارد. دائم از خودمان میپرسیم آیا واقعا آن زن را درمان کردیم؟ آیا مشکلاتش تمام شد؟ من هرگز نمیتوانم با قطعیت بگویم که کسی را درمان کردم.»
این بیمارستان به طور متوسط سالانه ۱۳۰۰ تا ۱۹۰۰ زن را تحت درمان قرار میدهد؛ حتی در حالی که جنگ در کنگو بیش از یک دهه است که به پایان رسیده است.
هفت سال پیش زمانی که روکنگهو برای اولین بار شروع به کار کرد، بیمارانش زنان جوان و میانسال بودند اما حالا حتی کودکان نوپا را درمان میکند. او در اواخر سال ۲۰۱۵ از دختر بچهای سه ماهه مراقبت میکرد که از خانه والدینش دزدیده و یک روز بعد ویران شده و رو به موت به خانهاش پس آورده شده بود. حالا بعید است که این کودک دیگر بتواند راه برود یا بچهدار شود.
موکونینوا روی هم رفته هفت سال را در این بیمارستان گذراند. ابتدا برای درمان و بعد هم ماند چون جایی برای رفتن نداشت. از لحاظ جسمی قوی بود اما نمیتوانست تحمل کند که کسی لمسش کند و بیشتر روزها را تنها بود. در سال ۲۰۰۷ اینسلر به دعوت «دنیس موکویگه»، پزشک متخصص زنان و بنیان گذار بیمارستان پانزی از باکاوو بازدید کرد. او در آنجا با «کریستین شولر»، فعال محلی حقوق زنان آشنا شد که برای کمک به بهبود زنان بازمانده تجاوز برای پس گرفتن زندگیشان بعد از عمل جراحی با موکویگه همکاری میکرد. آنها با یکدیگر از بیماران نظرخواهی کردند. موکونینوا یکی از صریح و رکترین افراد بود. او میگوید: «من نمیتوانستم بگویم به رواندرمانی نیاز دارم چون اصلا نمیدانستم روان درمانی چیست.» او در عوض درخواست ادامه تحصیل کرد. او میخواست جایی امن برای زندگی در بین همنوعانش داشته باشد؛ جاییکه زنان حقوق خود را یاد بگیرند و صدایشان شنیده شود.
در سال ۲۰۱۱ شولر و انسلر شهر شادی را ایجاد کردند که یک برنامه شش ماهه برای بازماندگان تجاوز و ترکیبی از گروههای روان درمانی، سوادآموزی، آموزش رهبری، دورههای دفاع شخصی و آموزش حقوق بشر است. ۹۰ زن هر ترم در این دورهها شرکت میکنند. انسلر میگوید: «تمرکز ما بر توانمندسازی است؛ "شهر شادی" پناهگاه نیست، مرکز تحول است. ما میگوییم خشونتی که در حق شما انجام شده، میتواند از طریق پروسه عشق، روان درمانگری و تحصیلات تبدیل به موتور محرکهای شود که شما را به یک رهبر تبدیل میکند.»
به گفته موکونینوا، رواندرمانی باعث میشود که زنان درک کنند تجاوز تقصیر آنها نبوده است. مهارتهای زندگی و آموزشهای رهبری به آنها اعتماد به نفس میدهد و آنها را قادر میکند تا شبکههای حمایتی ایجاد کنند که تا مدتها پس از پایان دوره ادامه دارد. از فارغالتحصیلان این دوره انتظار میرود که وقتی به جامعه خود برمیگردند، رهبر آن شوند و گروههای حمایتی زنان ایجاد کنند. موکونینوا میگوید: «مردم فکر میکنند پس از تجاوز جنسی شما فقط یک قربانی هستید. درحالیکه شهر شادی به من یاد داد که زندگی پس از تجاوز ادامه دارد؛ تجاوز پایان و وصله جدا نشدنی از هویت من نیست.»
در 5 دسامبر 2015، مایومبی توماس، 16 ساله، در کنار برادر 22 سالهاش، در اردوگاه موگونگا 1 برای آوارگان داخلی، خارج از گوما، جمهوری دموکراتیک کنگو، نشسته است. مایومبی وقتی برای جمعآوری هیزم به بیرون از اردوگاه رفته بود توسط یک تفنگدار سواره مورد تجاوز قرار گرفت و باردار شد
مری حالا پس از گذراندن یک سال در اردوگاه آوارگان جنگی در سودان جنوبی، بهار گذشته تصمیم گرفته عازم پایتخت جوبا شود. او در آن زمان باردار بود و در بهترین حالت، تنها میتوانست حدس بزند که از شش مردی که به او تجاوز کردند، پدر بچه کدام است. برای او، مصرف گیاهانی که برخی از زنان اردوگاه برای سقط جنین استفاده میکردند، دیگر بسیار دیر شده بود؛ در عوض مری قصد داشت نوزادش را به محض تولد مسموم کرده و در سطل زباله بیندازد. مری میگوید: «من هیچ نداشتم. نه خانواده و نه درآمدی؛ به این فکر میکردم چگونه میتوانم از کودکی مراقبت کنم که هروقت به صورتش نگاه میکنم، به یادم بیاورد که در اردوگاه چه اتفاقی برای من افتاد؟»
عاقبت، مری بعد از اینکه یکی از دوستانش به او قول پیدا کردن حامی داد، بچهاش را که حالا هشت ماهه است، نگه داشت. اما او هنوز با ترومای نحوه باردار شدنش دستوپنجه نرم میکند و نمیتواند خودش را مجبور کند که با صدای بلند بگوید دخترش را دوست دارد اما نوازشهای لطیف و لالاییهایش رازش را در خفا برملا میکند.
بیشتر بخوانید:
هشدار 53 کشور درباره آزار جنسی زنان در کنگو
«دست به کار شدیم تا از خودمان محافظت کنیم»
حاملگیهای ناخواسته مانند اتفاقی که برای مری افتاد، یکی از دردناکترین مشکلاتی است که در پی تجاوزهای جنسی اتفاق میافتد. در این حالت نه تنها به زنان انگ چسبانده میشود بلکه جامعه فرزندانشان را هم تحقیر میکند. در کنگوی شرقی چیزی حدود ۵۰ هزار کودک در دو دهه گذشته در پی تجاوز به دنیا آمدهاند. در بسیاری از کشورهای آفریقا و خاورمیانه، این کودکان نمیتوانند بدون داشتن اسم پدر روی گواهی تولد، شناسنامه بگیرند که همین مسئله باعث باز ماندن آنها از مدرسه و دریافت امکانات دولتی میشود. از سوی دیگر آنها به عنوان دختران و پسران دشمنانی که خشم و نفرت را به یاد مردم میآورند، از جامعه طرد و با تبعیض مواجه میشوند.
با این حال، برای بازماندگان تجاوز راههای کمی وجود دارد تا به بارداری خود پایان دهند. اصلاحیه هلمس ایالات متحده که در سال ۱۹۷۳ تصویب شد، مانع از صرف بودجه در برنامههای سقط جنین است و از آنجاییکه اکثر سازمانهای پزشکی بشر دوستانه بینالمللی تا حدی به بودجه ایالات متحده نیازمند هستند، تمایلی به انجام این کار ندارند.
کنسرسیومی از ۵۶ گروه بینالمللی حقوق بشری، حقوقی، پزشکی و مذهبی از ۲۲ کشور از باراک اوباما درخواست کردند تا فرمان اجراییای مبنی بر تأیید حقوق زنان بازمانده تجاوز جنگی در رابطه با مراقبتهای پزشکی جامع، از جمله سقط جنین را تحت کنوانسیونهای ژنو صادر کند. «دیاز»، عضو سازمان ملل میگوید: «از نظر ما توانایی سقط جنین در صورت خشونت جنسی بیشترین تاثیر را در ایجاد تغییری واقعی در زندگی این زنان خواهد داشت.»
با این وجود، سقط جنین چنان در جوامع مسیحی کنگو و سودان جنوبی ممنوع و تابوست که معلوم نیست حتی در صورت ارائه چنین خدماتی به زنان، چند زن از آن استفاده خواهند کرد.
البته همه زنانی که در اثر تجاوز باردار شدهاند، فرزندان خود را سربار نمیدانند. «ایاک» 17 ساله بود که خانوادهاش را در اثر حمله شورشیان به روستای خود در سودان جنوبی از دست داد. او هنگام فرار، زمانیکه تنها بود در اردوگاه مورد تجاوز قرار گرفت تا در نهایت یکی از متجاوزان او را مبتلا به HIV کرد و حالا او باردار است. یک سازمان مسیحی آمریکایی که به ماری کمک کرد، ایاک را هم برای درمان به اوگاندا آورد.
حالا ایاک با انگلیسی دستوپا شکستهای میگوید که فرزند متولد نشدهاش تنها خانوادهای است که خواهد داشت. داشتن HIV ممکن است منجر به طرد شدن ایاک از جامعه سودان شود. ایاک میگوید: «من یک خانواده میخواهم. یک همسر؛ اما دکتر میگوید بیماری من درمانی ندارد؛ هیچ مردی حاضر نخواهد شد با من ازدواج کند.» او با دستانش شکمش را در آغوش گرفته و میگوید: «این بچه دوست من خواهد بود و در کنارم خواهد ماند.»
از سوی دیگر برای مردان جامعه هم پذیرفتن کودکان به دنیا آمده از تجاوز، کار سختی است. مثلا وقتی «فابین مویرا» فهمید همسرش «جودیت» پس از حمله شورشیان به روستایشان، در اثر تجاوز باردار شده است، همسرش را رها کرد. هرچند که یکسال بعد فشار خانواده فابین را به همسرش برگرداند، اما او از این بچه تحمیلی متنفر بود و وقتی زنش برای غذا دادن به بچه یا خرید لباس از او پول میخواست، او را کتک میزد و میگفت برو از پدر بچه بخواه!
مویرا میگوید مردان اغلب هنگام تجاوز به همسرانشان احساس گناه میکنند و نمیدانند چگونه میتوانند به جز اعمال خشونت از روش دیگری نقش خود را در خانواده تقویت کنند. او میگوید: «ما مردان دچار فیستول نمیشویم که جراحی شود؛ ما دچار ضربهای میشویم که به درمان نیاز دارد و به همان اندازه که زنان به درمان نیاز دارند، ضرورت دارد این درمان به جامعه مردان هم اختصاص داده شود.»
مویرا در برنامه آزمایشی در سال ۲۰۱۲ که برای همسران زنان بازمانده تجاوز که توسط یک روانشناس و سازمانی غیردولتی آمریکایی انجام شد، شرکت داشت. هدف این برنامه که «صلح زنده» نام داشت، مردان خشونتگر یا مردانی بود که زنانشان را رها کرده بودند. در این برنامه که شامل بیش از ۱۵ هفته گروه درمانی است، تلاش میشود به مردان آموزش داده شود، تجاوز تقصیر همسرانشان نبوده و از سوی دیگر نشان دهنده ناتوانی آنها در تامین و حمایت از خانواده نیست. آنها در این برنامه یاد میگیرند چطور شوهران و پدران بهتری باشند. مویرا میگوید: «من خیلی شرمنده بودم. خیال میکردم تنها کسی هستم که همسرش مورد تجاوز قرار گرفته است اما وقتی فهمیدم دیگران هم مشکلاتی مشابه من دارند، فهمیدم که تقصیر همسرم نبوده است و کم کم به او نزدیکتر شدم.»
پس از یک برنامه اولیه آزمایشی که با ۳۰۰ مرد در سال ۲۰۱۲ آغاز شد، این گروه قصد دارد برنامه درمانی خود برای ۹۰۰۰ مرد دیگر و همسران آنها را تا سال ۲۰۱۹ اجرایی کند.
ژوزفین موامین ۴۲ ساله، در سال ۲۰۱۰ در روستای خود توسط سربازان FDLR مورد تجاوز قرار گرفت. همسایههایش او را پیدا کردند و به بیمارستانی در آفریقا فرستادند. او دو سال را در آنجا سپری کرد و مورد جراحیهای متعدد فیستول قرار گرفت. او درسال ۲۰۱۲ به خانه بازگشت اما در سال ۲۰۱۵ مردان مسلح دوباره به روستای او حمله کردند؛ سربازان چندین بار به او تعرض کردند و زمانی که دوباره به بیمارستان برده شد، فهمیدند که این بار ژوزفین به HIV هم مبتلا شده است.
تجاوز در جنگ همیشه با مردان شروع میشود و با مردان هم به پایان میرسد. «روراتوتای» در کنگو، مانند سراسر جهان، فرهنگ مردانهای را مقصر میداند که ریشه در خشونت داشته و در تمام طول تاریخ زنان را بیارزش کرده است. گرچه که گروههایی مانند داعش و بوکوحرام تجاوز جنگی را به واسطه مغالطههای مذهبی خود توجیه میکنند، اما باز هم هسته مرکزی، اعتقاد به برتری مردان است.
روراتوی معتقد است برای جلوگیری از تجاوز این نوع تفکر باید تغییر کند. او میگوید: «ما باید مردانگی مثبتی ایجاد کنیم که مبتنی بر خشونت نباشد و حقوق همه را در نظر میگیرد. این اتفاق با پسر بچهها آغاز میشود؛ اگر حقوق بشر، احترام به زنان و برابری به آنها آموزش داده نشود، این کودکان به مردان جوانی تبدیل میشوند که خیال میکنند از زنان بهترند و به آنها تجاوز میکنند. آنها برای پیشبرد اهدافشان خشونت را دستاویز خود میکنند و مردان خشنی خواهند شد.»
«روکنهگو»، جراح فیستول در بیمارستان پانزی میگوید: «تحصیل به تنهایی برای متوقف کردن تجاوز در جنگ کافی نیست؛ بلکه این موضوع مستلزم آن است که جامعه آن را محکوم کند و دولت اقدامی در این زمینه انجام دهد.»
دولت کنگو پس از پایان جنگ ۱۳۵ سرباز را به اتهام تجاوز محکوم کرد و میگوید به دلیل افزایش پیگیریهای قانونی توسط دولت، موارد ثبت شده تجاوز در مناطق درگیر سابق کاهش داشته و از ۱۵۰۰۰نفر در سال ۲۰۱۳ به ۱۰۸۸۲ نفر در سال ۲۰۱۴ رسیده است.
با اینحال روکنهگو باور دارد آمارها هنوز هم به طرز غیرقابل قبولی بالاست و دلیل این امر را تاخیر یک دههای در نشان دادن واکنش به این مسئله میداند. او معتقد است اگر دیگر کشورها قرار است چیزی از کنگو بیاموزند، آن این است که باید قبل از اینکه تجاوز تمام جامعه را درگیر کند، بلافاصله به این موضوع رسیدگی کنند.
روکونگهو میگوید: «وقتی من تجاوز به بچهها را در جامعه میبینم، به این فکر میکنم که این افراد دست به چنین اقداماتی میزنند چون کسانی که در طول جنگ اینکارها را کردند، هیچوقت مجازات نشدند. در مقابل این رفتارها ممنوع شد و باعث شد جامعه بپذیرد که تجاوز مسئلهای است که ممکن است رخ دهد.»
او ادامه میدهد: «ممکن است یک مرد تصور کند رابطه جنسی با یک دختر باکره، حتی دختر باکره سه ماهه، میتواند برای او شانس و سلامتی بیاورد؛ اما اینها باعث نمیشود این مرد دست به اقدام بزند. چیزی که باعث اقدام نهایی میشود این است که فرد میداند زندانی در انتظارش نیست، اعدامی درکار نیست و از ماجرا قسر در خواهد رفت.»
اما واقعیت این است که هیچ کشوری بیش از سوریه و عراق به این تلاشها نیاز ندارد، جایی که داعش آشکارا نظام بردهداری جنسی را برپا کرده و جهان با خشمی که به ندرت درباره موارد دیگر تجاوز جنسی در جنگ مشاهده میشود، به آن واکنش نشان داده است. در آگوست ۲۰۱۴ ، داعش به منطقه سنجار در شمال عراق حمله کرد و هزاران زن و کودک از اقلیت مذهبی ایزدی را به عنوان برده برد. دپارتمان جنگی داعش بهای این زنان را براساس سن تعیین میکند و در سندی که به تاریخ ۲۹ ژانویه ۲۰۱۵ است اما در ابتدای سال ۲۰۱۶ کشف شد، کمیته احکام دینی شرایط استفاده از یک برده را برای رابطه جنسی شرح داده است؛ شرایطی که وحشتناکاند.
«نادیا مراد باسی طاها»، زن جوان ایزدی که چند ماه پیش به عنوان برده جنسی توسط داعش در عراق نگهداری میشد، میگوید: «من نمیخواستم خود را بکشم؛ بلکه میخواستم آنها مرا بکشند.»
اگر تجربیات کنگو در مورد تجاوز جنسی میتواند به بازماندگان تجاوز در سراسر جهان برای بهبود کمک کند، واکنش جهانی نسبت به بردگی جنسی توسط داعش باید الگویی برای پیگرد موثرباشد. انسلر میگوید: «ما سابقه مجازات نکردن جنایات جنگی جنسی را در ابتدای شروع جنگ داریم؛ وقتی مسئولیت پذیری ندارید، میتوان گفت مجوز وحشیگری جنسی را برای همیشه صادر کردهاید.»
به گفته زینب، پایان دادن به تجاوز در جنگ، به جای درمان آن، مستلزم آن است که اقدامات داعش به عنوان جنایت جنگی تلقی شود. بانگورا، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در زمینه خشونت جنسی در درگیریها میگوید: «تجاوز در جنگ اجتنابناپذیر نیست. بلکه بازتاب وضعیت زنان در جامعه است. تجاوز در زمان جنگ زمانی متوقف میشود که وضعیت زنان تغییر کند و شرم به جای قربانیان بر گردن عاملان بیفتد.»
نویسنده: آرین بیکر
برگردان: الهه صالحی
منبع: time