من بچه بودم و مدرسه میرفتم. شاید کلاس سوم و شاید چهارم دبستان بودم. سهشنبه بود. بعضی روزها لحظه به لحظهاش به خاطر میماند، نه به خاطر اتفاقات خوب. بلکه خاطرات بد، عبرتآمیز و گاها وحشتناک هم به خاطر میمانند تا زنگ خطری باشند برای بعدها. سه...
شهریور ماه ۱۳۹۶ بود. سالگرد عروسی تنها و عزیزترین خواهرم. تازه از سر کار برگشته بودم خونه. قرار بود روز بعدش بعد از مدتها بروم سفر. پدر و مادرم زودتر رفته بودند شمال دیدن مادربزرگم. شروع کردم به تمیز کردن خونه و بستن بار سفر. با همه خستگیام باید به ...
این اتفاق مربوط به سه سال پیش است. زمانی که ۱۶ ساله بودم. من در آذربایجان شرقی زندگی میکنم. آن موقع با مادرم تهران بودم. آخرین روز شهریور بود و مجبور بودم زودتر برگردم که به مدرسهام برسم. ولی مادرم برای کارهای اداریاش مجبور بود...
خاطره کریمیان: دم غروب یک عصر بهاری بود. از کلاسم بیرون آمدم و به سمت متروی تیٔاتر شهر قدم میزدم. ایستادم و یک چای لیوانی از خانمی که آش میفروخت گرفتم. در حال به هم زدن تکه نبات در لیوان بودم که گوشهایم تیز شد. اگر هم زن باشید و هم خیابانه...
نگین باقری: درست ۸۴ سال پیش به دنبال اجرای کشف حجاب اجباری، زنان محجبه از سوار شدن بر کالاسکه و درشکه محروم شدند. اگرچه زمان زیادی از به کار گرفته شدن این سیاست تنبیهی برای حذف زنان محجبه میگذرد، اما آغاز اردیبهشت ماه امسال نیز این اتفاق به شکل دیگر...
17-18 سالم بود. دانشگاه سمنان قبول شده بودم و با کلی ذوق و شوق به دانشگاه دولتی میرفتم. هفته دوم بود. کلاس من هفت و نیم صبح شروع میشد و خواب ماندم. پدرم من را به محل تاکسیهای سمنان رساند، برای یک ماشین صبر و من را سوار کرد...
من معلم هستم. سال اول در یک روستای تقریبا دور از شهر سر کار رفته بودم. آموزش و پرورش بعد از یک مدت کوتاه اکثر مدرسانش، به خصوص خانمها، را به یک شکل در میآورد. برای همین من تنها کسی بودم که جسورتر و سر و زباندارتر از بقیه معلمها بود. خیلی وقت...
الهه محمدی: کتابهای تاریخی راوی دوران پادشاهان، جنگها، زندانها، چگونگی ایجاد تغییرات اجتماعی در جوامعی استبدادی، خلق و خوی مردم در برخورد با اتفاقات و... است. اگر سری به همین کتابها که راوی تاریخ جهاناند بزنید میبینید که در مقاطعی پادشاهان همین...
الهه محمدی: تیرماه همین امسال ویدیویی دست به دست در بین کاربران فضای مجازی چرخید که حکایت از اذیت و آزار زنی به نام «زهرا نویدپور» از سوی سلمان خدادادی نماینده ملکان در مجلس داشت. بعد از انتشار این ویدیو، فایلی صوتی گفتوگوی منتسب به زهرا ن...
نیلوفر حامدی: در آغاز 16 روز نارنجی از مصائب ورزش کردن زنان در فضاهای عمومی مثل خیابانها و پارکها نوشتیم. روایتهای شما باعث شد تا دوباره به این موضوع بازگردیم اینبار با تمرکز بر دوچرخهسواری زنان در خیابانها. «یک سال است که دوچرخهام گوشه انبار ...
چندی پیش یکی از همکارانم تعریف میکرد که دم آسانسور ایستاده بودند که یکدفعه یکی از مردهای شرکت میآید و گونهاش را لمس میکند و میرود. چند وقت قبلترش هم در شرکت پیچیده بود که همین آقا به یکی از دخترهای شرکت پیشنهاد داده که باهم بروند مساف...
دیدهبان آزار: پناهجوی سوری میگوید: «من به لحاظ مالی، روانی و عاطفی احساس تهدید و خطر میکنم. تمام زندگیام تغییر کرده است. حتی مدل موها و مدل لباس پوشیدنم. هر کسی از راه میرسد پیشنهاد میدهد در ازای پول همراهش بروم.» بر اساس گزارشی که سازمان عفو ب...
محمد کریم آسایش (عضو مجمع حق بر شهر باهمستان): تصوری از نظم وجود دارد که در آن امنیت با عناصر فیزیکی، حضور پلیس، بیگانهپرهیزی و جداییگزینی (به عنوان اجتناب از مواجهه با مخاطرات) تعریف میشود. گونهای نظم پاستورال که به دنبال یک فضای مراقبتشد...
مهتاب محمودی: احتمالا پیش از این پوسترهای زرد رنگ مقابله با آزارهای خیابانی را دیده باشید. زمستان سال گذشته بود که پس از چند ماه فعالیت در حوزه مقابله با آزارهای خیابانی و مطالعه تجارب کشورهای دیگر در زمینه حل این معضل اجتماعی و با هدف فرهنگسازی، اق...
یادداشت مخاطب: فهیمه پرده اول روزهای آخر سال همزمان میشود با پایان طرح دوره عمومی من. به دلیل بدخلقیهای راننده سرویسی که ما را تا کبودرآهنگ میبرد و افزایش سرسامآور نرخ آن، تصمیم میگیرم روزهای آخر را با ماشین خودم از همدان تا مرکز بهداشت کبودرآه...
غنچه قوامی: عموما در گفتوگوهای خیابانی صحبت از پلیس و قانون که میشود، مردم از بیاعتمادی خود میگویند: «کدوم قانون؟ این ممکت قانون داره؟»، «پلیس که خودمونو به خاطر بدحجابی نبره شانس آوردیم» و پاسخهایی از این قبیل. در طی چند روز گذشته انتشار ویدئوی...
محمدکریم آسایش (عضو مجمع حق بر شهر باهمستان): در شهر و خیابان که تردد کنیم، ناگزیر با سازههایی فلزی مواجه خواهیم شد که نام آنها را پل عابر پیاده گذاشتهاند. پلهایی که در ظاهر برای ایمنی عبور پیاده در شرایط عاملیت سرعت خودرو ساخته شدهاند. ام...
نگین باقری: «کفشهای من رو بپوش تا بفهمی این زندگی سخته». این اولین قلابی است که فیلم به گردن مخاطب میاندازد تا او را برای تماشای ادامه آن تشویق کند. داستان زنان کارگری که در محیط کار به اشکال مختلفی آزار میبینند و به دلیل وابستگی مالی امکان بیرون ...
نسیم نویدمقدم: صحبت از آزار خیابانی سخنی تازه نیست؛ در طول تاریخ، حضور زنان در حوزه عمومی از جمله مکانهای تردد شهری، وسائل حمل و نقل عمومی، محل کار، دانشگاه و ... نه تنها از جنبه نقض تقسیم کار سنتی در خانواده هستهای مورد بحث...
زهره رجبی: از سال 90 که پروژه کاهش خطرپذیری فضاهای شهری تهران در دو منطقه 10 و 16 به صورت پایلوت اجرا شد و با رویکرد مشارکتی و برگزاری کارگاههای تسهیلگری با زنان ملاقات و همکاری نزدیک داشتم. حدود هفت سال گذشته تلاش کردم در این حوزه به تولید ادب...