دیدبان آزار: زمستان سال گذشته، تعدادی از زنان و دختران دانشآموز افغان در کابل به دلیل «بدحجابی» بازداشت شدند. وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان این موضوع را تایید و اعلام کرد: «مکرراً به این زنان دستور داده شده بود که به حجاب و پوشش خود توجه کنند. اینها زنانی بودند که در جامعه اسلامی شئونات اسلامی را زیر پا گذاشتند و زنان محترم را به بیحجابی تشویق میکردند.»
این خبر اعتراض گسترده فعالان افغان را به دنبال داشت. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی ارشد طالبان به رادیوی دولتی تحت کنترل طالبان گفت: «برای بعضی مردم به دلیل بیحجابی توصیه شده است اما کسی بازداشت نشده است. شماری زنان بودند که به ارگانها خواسته شده بودند، برای یک ساعت یا دو ساعت به آنها توصیه شد و با خانوادههایشان هم صحبت شد که این مساله تکرار نشود که موجب فساد در جامعه میشود. آنها مرخص شدهاند.»
دفتر نمایندگی سازمان ملل در افغانستان نیز گزارش داده بود که این بازداشتها «عمدتا» در «دشت برچی، منطقهای هزارهنشین» روی داده و برخی نیز در منطقه خیرخانه، که ساکنان آن عمدتا تاجیک و گروههایی از پنجشیر هستند، صورت گرفته است. حال رسانه زنتایمز گزارش داده که برخی از دخترانی که به بهانه حجاب دستگیر شدند، در زندان طالبان مورد تعرض جنسی قرار گرفتند. این رسانه که از ماه ژانویه تا ماه می ۲۰۲۴ در این زمینه تحقیف کرده، دریافته است که حداقل یک نفر از این زنان بر اثر خودکشی جان خود را از دست داده و پیکر بیجان یکی دیگر از این زنان چند هفته پس از دستگیری پیدا شده است.
«وقتی یادم میآید که آنان به اندام جنسیام دستدرازی کردند، نمیتوانم تحمل کنم»
آمنه 22ساله، دانشجوی پزشکی که در ماه ژانویه ۲۰۲۴ از دشت برچی به اتهام «بد حجابی» دستگیر شده بود، به زنتایمز میگوید که سهشب را در زندان طالبان سپری کرده است. او میگوید که توسط یک مرد مسن مورد بازجویی قرار گرفته است: «او از وزارت امر به معروف و نهی از منکر بود و همه او را مولوی صاحب میگفتند. او از من درباره عادت ماهانهام و اینکه آیا ازدواج کردهام یا نه پرسید. من زیر پای همین طالب افتادم، پاهایش را بغل کردم و گفتم مولوی صاحب بکشید مرا ولی اینقدر اذیتم نکنید. او پاهایش را بالای سر من گذاشت و گفت اینقدر که شوق مرگ را داری تو را میکشیم، مگر به این زودی نه. حداقل ساعت ما تیر شود. بعد به اندام جنسیام دستدرازی کرد. من دوبار بیهوش شدم اما هر بار آب سرد روی سرم میریخت.»
آمنه میگوید هر دختری که به آن اتاق بازجویی برده شده و با مولوی تنها مانده، تجربهای مشابه را پشت سر گذاشته است. او وضعیت خود را پس از بازداشت چنین توصیف میکند: «بعد از آن بازداشت خیلی میترسم. شبها نمیتوانم بخوابم. هر بار که سربازان طالبان را میبینم از هوش میروم. تا حالا دوبار اقدام به خودکشی کردهام. یک بار تمام داروهای مادرم را مصرف کردم، اما خانوادهام مرا به بیمارستان بردند. بار دوم پیش از آنکه بتوانم مچم را با چاقو ببرم پدرم مانع شد. وقتی یادم میآید که آنان به اندام جنسیام دستدرازی کردند، نمیتوانم تحمل کنم.»
«او خودش را حلقآویز کرده بود»
زهرای ۱۶ساله و دوستش هم از جمله دختران جوانی بودند که طالبان آنها را به بهانه حجاب و پوشش بازداشت کرد. درحالیکه لباس بلندی که تا مچ پا میرسید به تن داشت. سمیه مادر زهرا میگوید: «آن شب زهرا به خانه نیامد. شوهرم زنگ زد و گفت که آنان جایی مهمان هستند و شب خانه نمیآیند.» سمیه به زنتایمز میگوید: «روز دوم شوهرم آمد و گفت که یک گپ میزنم ولی باید رسوایی و سروصدا راه نیندازم. خیلی ترسیدم. او گفت زهرا و دوستش را طالبان دیروز بازداشت کردهاند.» آنها بهمدت دو هفته در بازداشت طالبان بودند.
سمیه لحظه بازگشت زهرا را چنین توصیف میکند: «لحظهای که زهرا از دروازه وارد شد، متوجه شدم که آن زهرای قبلی نیست که دو هفته پیش از خانه رفته بود. دویدم به سمتش و بغلش کردم. زهرا گریه میکرد و میگفت رسوا شدم. تا پایان آن روز نه غذا خورد و نه حرف زد. فقط در یک اتاق نشست و گریه کرد. نتوانستم جرات کنم و بپرسم چه اتفاقی افتاده است.» او ادامه میدهد: «آن شب، بستر خوابش را در کنار خودم درست کردم تا مبادا کدام کاری دست خودش بدهد. نیمههای شب از خواب بیدار شدم و متوجه شدم زهرا آنجا نیست. شوهرم را بیدار کردم و تمام اتاقها را جستوجو کردیم. بالاخره شوهرم جسد زهرا را پیدا کرد، او خودش را حلقآویز کرده بود.»
«تن شکنجهشده و بیجان مارینا در کانال آب پیدا شد»
در همان ماهی که زهرا بازداشت شده بود، مارینای 23ساله هم در دشت برچی توسط طالبان دستگیر شد. مارینا سادات در حال رفتن به انستیتوت علوم صحی فارابی بود. او در رشته قابلگی تحصیل میکرد که تنها گزینه تحصیلی موجود برای زنان در افغانستان تحت سلطه طالبان است. 22 روز بعد، تن شکنجهشده و بیجان مارینا در داخل یک بوجی در کانال آب در ولسوالی پغمان کابل پیدا شد. او مورد خشونت جنسی قرار گرفته بود. خانواده مارینا تصمیم گرفتند مرگ فرزندشان را پیگیری کنند. آنها چندینبار به وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان که مسوول اجرای قوانین حجاب است، رفتند و هربار با تهدید و آزار و اذیت مواجه شدند، اما بر دادخواهی پافشاری کردند.
حامد یکی از بستگان مارینا به زنتایمز میگوید: «چند روز بعد، زمانی که خانواده سادات در جای دیگری بودند، طالبان به خانه آنان یورش بردند. طالبان برای پیداکردن آنان، همسایههایشان را تحت فشار قرار داده بودند. همین باعث شد که خانوادهی سادات تصمیم به فرار از افغانستان بگیرند، ولی آنان موفق به فرار نشدند و مجبور شدند که دوباره به کابل برگردند.» حامد ادامه میدهد: «نیمهشب ۱۴ فبروری بود که طالبان نوع موتر مسافربری بسِ کلان را در نزدیکی شهر کابل متوقف کردند و تمام خانواده سادات، به شمول چهار فرزند این خانواده را دستگیر کردند. طالبان دستان و چشمان آنان را بستند.» پنج روز بعد، طالبان خواهر و برادران مارینا را آزاد کردند، اما مادر ۴۲ ساله و پدر ۴۵ ساله او را نگه داشتند و از آن زمان تا حالا هیچ خبری از آنها نیست.
«هیچ بازداشتی به دلیل حجاب صورت نگرفته است»
سخنگوی طالبان که بر خلاف برخی مقامات دیگر از ابتدای امر بازداشتها را تکذیب کرده بود در گفتوگو با زنتایمز همچنان تاکید میکند که هیچ بازداشتی به دلیل حجاب صورت نگرفته است و صرفا این دختران برای نصیحت و گفتوگو برده شدهاند و از آنها تعهد اخذ شده است: «موضوع این بود که برخی از خانوادهها در دشت برچی، از برادران هزارهی ما به امر به معروف راپور دادند که بعضی از دخترانی که از اعضای خانوادهی ما هستند، ما برایشان بسیار نصیحت کردیم، ولی قبول نکردند. آنها با بعضی از کمپنیهای لباس که در خارج هستند، همکاری دارند و برای ترویج لباسشان و بازاریابی به لباسهای کاملا غیرشرعی… گفتند که امر به معروف در این راستا مداخله کند… باز امر به معروف مجبور شد رفت به دشت برچی و یک گروهی متشکل از ۱۰ تا ۱۱ خواهر را یافتند، باز آنها را خواستند که بیایند به حوزه نزدیک. برای یک-دو ساعت علما به آنان توصیه کردند که ما چنین راپورهایی را به دست آوردیم و این کار عواقب بدی دارد…این قسمی که شما لباس میپوشید، در جامعه پذیرفتنی نیست. غیرشرعی است، غیرمجاز است. بعدا از همان دختران تعهد گرفته شد که باز این کار را تکرار نمیکنند، پدرانشان هم روی آن اوراق امضا کردند و اینها رها شدند.» او با رد ادعای خشونت جنسی که در این گزارش آمده است، گفت: «من این را رد میکنم… موضوع تجاوز جنسی ممکن نیست، چون یک نفر نیست، دو نفر نیست، سه نفر که باشد، شما مطمیین باشید که این جنایات رخ نمیدهد. چنین موضوعی برای طالبان بسیار حساس است… من مطمین هستم که چنین کاری انجام نشده است.»
زنتایمز گزارش داده که طالبان برای اثبات روایت خود، با برگزاری گردهماییهایی به مدیریت استخبارات این گروه و وزارت امر به معروف و نهی از منکر، بسیاری از ملاها و بزرگان شیعه و هزاره را وادار کردند که گزارش بازداشت زنان هزاره را رد کنند: «در روز دوم فبروری، در یکی از آن گردهماییها که در منطقه جبرییل شهر هرات برگزار شد، چندین تن از بزرگان و ملاهای هزاره تمام گزارشهای رسانهها در مورد دستگیریها را رد کردند. یکی از وکلای گذر این منطقه به زنتایمز گفت که چند روز قبل از آن تجمع در مسجد، استخبارات طالبان به او دستور داده بود که در مسجد حضور داشته باشد و تا جایی که میتواند مردم را با خود بیاورد. هفتهها بعد، یکی از سخنرانان این مجلس به زنتایمز گفت که هنگام سخنرانی در این مراسم و ردکردن گزارشهای بازداشتها، تحت فشار طالبان قرار داشته است: "دو مقام طالبان به دفتر من آمدند و از من خواستند که در حمایت از امارت اسلامی صحبت کنم. خواسته اصلی آنان رد گزارش رسانهها و گزارش یوناما [درباره دستگیری زنان هزاره- شیعه به دلیل حجاب] بود."»
«در زندان طالبان هیچ حریم خصوصی و قانونی وجود ندارد»
رمزیه، یک فعال حقوق زنان که در سال ۲۰۲۲ توسط طالبان زندانی شده بود، در مصاحبهای تلفنی به زنتایمز میگوید: «آنچه در زندان تجربه کردم وحشتناک بود، اما میدانی چه چیزی بدتر از آن است؟ این که ما نمیتوانیم درباره آنچه بر ما گذشته است صحبت کنیم. از یک طرف از طالبان میترسیم، زیرا آنان ما را مجبور کردند نامهای را امضا کنیم که براساس آن نباید در مورد تجربه خود حتا با خانواده صحبت کنیم و از طرف دیگر این جامعه سنتی ماست که به ما اجازه حرفزدن نمیدهد. در زندان طالبان هیچ حریم خصوصی و قانونی وجود ندارد و کسی نیست که بتواند از آنان سوال کند یا آنان را مسئول بسازد. اگر به ما تجاوز شد، نمیتوانیم در مورد آن صحبت کنیم و خانوادههای ما اولین کسانی هستند که اطمینان حاصل میکنند که ما سکوت کنیم.»
رمزیه میگوید که دو بار اقدام به خودکشی کرده است: «چه انتخابی برای ما باقی مانده است جز اینکه تا سر حد جنون سکوت کنیم یا خودمان را بکشیم؟» او که ماهها پس از آزادی از زندان، از افغانستان گریخت میگوید طالبان بازماندگان و خانوادههای قربانیان را بهدقت زیر نظر دارند: «با وجود اینکه از زندان آزاد شدم، به نوعی در حبس خانگی بودم. طالبان هر حرکت من را زیر نظر داشتند. اگر جایی میرفتم با من تماس میگرفتند و میپرسیدند کجا هستم.»
فریحه ایثار، کنشگر حقوق زنان افغانستانی در شهریورماه 1400 به «دیدبان آزار» گفته بود: «به خاطر ترس از بازپرسیها و شکنجههای طالبان، زنان ترجیح میدهند در خانه بمانند. با این حال زنان بیرون میروند چون میگویند اگر امروز بیرون نرویم، طالبان رویمان مسلط خواهد شد. ما میدانیم که زنان ایران هم قربانی ایدئولوژی افراطیگری هستند و برای همین نیاز به همصدایی داریم. ما فراموش شدیم ولی میدانیم تمام زنان در منطقه و سپس زنان جهان در خطر از دست دادن همان آزادیهای نسبی هستند که به آن امروز دسترسی دارند. مطمئنم فردا همه ما قربانی این وضعیت خواهیم بود. ما را فراموش نکنید؛ اگر ما امروز قربانی هستیم، فردا شما و زنان دیگر قربانی افراطیگری خواهید شد. امروز تنها با قلم و بهتنهایی در خیابانها با وجود خطرات جانی با طالبان مبارزه میکنیم و فقط یک خواسته از شما داریم: همصدایمان شوید و صدای اعتراض و آزادیخواهی را زنده نگهدارید. طالبان یک گروه تروریستی باطل و مبارزه با آنها مبارزه با جهل است. همصدایی شما به ما کمک میدهد تا با انرژی بیشتری مبارزه کنیم.»