زهره رجبی: این مقاله به دنبال درک و دریافت این موضوع است که چگونه زنان در تهران بعد از قتل حکومتی ژینا و اعتراضهای گسترده علیه حجاب اجباری در سراسر ایران، بر ترس خود غلبه میکنند و در احاطه سرودهای شورانگیز، عکسها و فیگورهای سایر زنان مبارز (برگرفته از مقاله انقلاب فیگوراتیو زنان، سایت دیدبان آزار، 1401) در قلب فضاهای شهری قرار میگیرند. این تجربه لحظاتِ «آنجا»بودن، در خیابان بودن بدون حجاب و محدودیتهای قبلی چگونه است؟
فضاها «جنسیتی» هستند. مارتینا لو اظهار میکند که «جنسیت و فضا هردو بهطور یکسان نتیجه موقتی از یک فرآیند انتساب و چیدمان –بدون استثنا زمانمند– هستند که هم ساختارها را شکل میدهند و هم بازتولید میکنند. هم جنسیت و هم فضا در انعکاس هنجارهای اجتماعی در تجربه زیسته روزمره مشابه هستند (لو، 2006)». این مقاله با بررسی روایتهای خیابانی زنان در جنبش اخیر در شهر تهران، دنبال میشود. در این حضور و پرفورمنس خیابانی، تو گویی این حضور و پرفورنس یا بازی خیابانی گهگاه از امور دنیوی دور میشود و به تلاش تهدیدکننده وضعیت موجود گسترش مییابد و امکان رهایی ازبیگانگیِ روابط اجتماعی واقعیشده را فراهم میکند.گئورگ لوکاچ با استناد به سخنان معروف شیلر در مورد آموزش زیباییشناسی در تاریخ و آگاهی طبقاتی (لوکاچ 138) معتقد است که مردم تنها زمانی آزادند که اجراگری (پرفورم) میکنند.
نظام سرمایهداری از حربه مردسالاری برای تغییر و بههمریختن سلسلهمراتب قدرت به ضرر زنان استفاده میکند، تا زنان و شرایطشان را از لحاظ اجتماعی تضعیف کند. نتیجه منطقی این روند، بازتولید فضایی قدرت داینامیک یا پویا خواهد بود: زنان مقهور پارادایمهای اقتصادی و اجتماعی هستند و خانه، خیابان و کافه این انقیاد را تکرار و تثبیت میکنند. در واقع در نظام مردسالارانه، انتظاری که از بدن انسان وجود دارد: بدنی مشابه مردان، سالم و متناسب با میانگین اروپاست. سپس نیازهای این بدن یعنی بدنِ مردِ سالم و متناسب با میانگین اروپا ملاکی برای طراحی فضاهای شهری در نظر گرفته شده، بنابراین فضای ما به ظرف فیزیکی منحصربهفرد آن جسم (جسم مرد سالم و متناسب با میانگین اروپا) تبدیل شده است. بنابراین هرآنچه در خارج از ابعاد پذیرفتهشده آن بدن (مربوط به مردان و سالم) وجود دارد، یا در فضایی بسیار بزرگتر از فضای تعریفشده شناور است یا در بین مرزهایش له شده است.
در مقاله «زنان بهمثابه فضا/زنان در فضا»؛ جنا نخال؛ در مجله کحل (2015)؛ ضمن تشریح وضعیت فضاها در بیروت اشاره میکند: «در تلاشی برای درک اینکه «فضاهای زنانه/فضایی طراحیشده برای زنان» چگونه به نظر میرسد، یک بار در یک بحث غیررسمی با دانشجویان دپارتمان معماری و طراحی در یکی از دانشگاههای بیروت در این زمینه صحبت کردیم. پرسشها بر اجزای فیزیکی موردانتظار چنین فضایی (فضاهای زنانه) متمرکز بودند: رنگها، الگوها و همچنین کارکتر کلی. با کمال تعجب، همه پاسخها مکانهای رنگی زنده (ترجیحاً رنگهای گرم) را با استفاده دقیق از منحنیها و دایرهها، علاوه بر احساس صمیمیت و احساسات شبیه رحم به تصویر میکشند.
سپس به نقل از مارتینا لو (2006) ادامه میدهد: «لزلی کینز وایزمن در «پرولوگ یا مقدمه کوتاه اثرش» این ارتباط را اینگونه توصیف میکند: «زنان با ویژگیهایی چون پرورش، همکاری، ذهنیت، عاطفهگرایی و خیالپردازی شناخته میشوند، در حالی که دنیای مردان، دنیای عمومی رویدادها و کارهای معنادار عینی است که با غیرشخصیسازی، رقابت و عقلانیت همراه است.» با تحقیقات گستردهتر در مورد معنای "فضای زنانه" از نظر استفاده و بهرهبرداری از فضای فیزیکی توسط زنان، سه فرض اصلی مطرح شده است: جنس (به معنای بدن زن) و استفاده از فضا، جندر یا جنسیت ( به معنای نیازهای زنانه) و استفاده از فضا، و همبستگی بین انسان و شناخت فلسفی از فضا. در عین حال، این مبحث در تلاش است به این سوال پاسخ دهد که «چگونه ما به عنوان گونهای از جندر یا جنسیت در فضا وجود داریم»؟
همانطور که اشاره شد با توجه به تعریفی که از فضا و بدن در جوامع مدرن وجود دارد، میتوان مشاهده کرد که خانههای مسکونی (بهعنوان فضاهای خصوصی)، خیابانها (عمومی) و کافهها (نیمهعمومی) تا حد زیادی برای کاربران زن و همچنین «افراد غیرمنطبق که خود را مرد تعریف نمیکنند» پاسخگو نبودهاند. بهعنوان مثال در استفاده از وان و کمدهای لباسشویی مرتفع، در آشپزخانهها، در محل دستگیرههای درب ساختمانها و فروشگاههای بزرگ و همچنین در ارتفاع چهارپایهها و صندلیهای کافهها و بارها، اندازه تختها و ... . درنتیجه نهتنها مانع استفاده کارآمد از چنین اشیاء و فضاهایی میشود، بلکه مهمتر از آن، آگاهانه بدن زن (و افرادی که فقط بدن مردانه دارند و خود را بهگونهای دیگر هویتیابی میکنند) را بهعنوان بدنی در فضا مطیع و رام میکند: حق وجود بدن را در حالت ایستا و همچنین در حرکت انکار میکند و با تکیه بر بر عدم انطباق این بدن با فضا، مدام در حال یادآوری دائمی «ناتوانی» این بدن است. بنابراین بدن زن نسبت به همتای مرد کامل خود، به بدنی نامتناسب و کمتر توسعهیافته تبدیل میشود (مقاله «زنان بهمثابه فضا/زنان در فضا»؛ جنا نخال؛ مجله کحل).
حال و با این توصیف از وضعیت فضاهای جنسیتی چه در فضاهای مسکونی و چه در شهرها که زنان و کسانی که خود را زن تعریف میکنند از آنها حذف شدهاند، با حوادث رخداده در شهریورماه و خیزش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، تجربه عصیان این بدنهای مطیع، رام و سرکوبشده را داریم. این نافرمانی مدنی و بهچالشکشیدن قوانین ناعادلانه با پرفورمنس و نمایش بدنهای عاصی، شورشی و زیبا، با هیجان و خندههای دختران مدرسهای و شعاردادنها بهوقت تعطیلی مدارس انگار نوعی بازی اعتراضی در فضاهای شهری برای نسل جدید است.
بنجامین شپارد در مقالهای اشاره میکند: «در ارتباط با جنبشهای اجتماعی، شوخطبعی و لذت خرابکارانه، سیستمهای قدرت را مختل می کند، رهایی میبخشد و خلع سلاح میکند» (کریچلی، هولت، مورال، سندرز). دقیقا کاری که بازیگران اجتماعی بهویژه دختران جوان ایرانی انجام میدهند و از طریق طنز و بازی، قواعد بازی زندگی مدرن را به چالش میکشند و راههای بدیلتری را برای تصویرکردن واقعیت اجتماعی برجسته میکنند. این حضور خیابانی و رویداد را میتوان یک تجربه تعاملی زنده از کلمه، صدا و حرکت توصیف کرد.
در این مقاله گفتوگوهایی با چند زن جوان در تهران درباره این عصیان و غلبه بر ترس و حضور بیحجاب در فضاهای شهری و اعتراضات گسترده علیه حجاب اجباری صورت گرفته است. برای تحلیل این ترس به نظریات جغرافیدانان فمینیست مراجعه و به تحلیل تقاطعی تجربه ترس در فضاهای عمومی پرداخته شده است. همانطور که بسیاری از جغرافیدانان فمینیست ادعا کردهاند، یکی از مسائل بهظاهر مرتبط اصلی برای تعیین تجربه جنسیتی از فضای عمومی، درک ترس است. در جغرافیای فمینیستی، مطالعه جغرافیای ترس عمدتاً بر بررسی رابطه بین ترس زنان، ادراکات و استفاده آنها از فضای عمومی متمرکز بوده است. ادعا شده است که ترس کاملاً با جنسیت مشخص میشود و تجربه فرد از شهر و آزادی حرکت را تعیین میکند (والنتاین 1992، رودیک، 1996، کسکلا 1997 و پین 2001).
ترس زنان با مردان متفاوت است (درد، 2001)، اما ترس در میان زنان نیز متفاوت است (زاراته، 2014). بنابراین اذعان به تفاوت بین زنان برای درک نحوه چانهزنی آنها در استفاده از فضای عمومی و آشکار کردن اینکه چگونه طبقه، قومیت، سن، جنسیت، ناتوانی و معلولیت و سایر ساختارهای قدرت ممکن است تجارب زنان را تعیین کنند، بسیار مهم است. ازاینرو، «تحلیل تقاطعی ابزار بالقوه مهمی برای جغرافیای فمینیستی در راستای درک ارتباطات نزدیک بین فضا و تولیدات سیستماتیک قدرت ارائه میدهد» (والنتاین، 2007؛ 19).
روش
برای بررسی تجربیات زنان بدون حجاب اجباری درباره ترس در فضاهای عمومی شهر تهران پس از قیام اخیر در ایران، روش کیفی و جمعآوری داده از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته بوده مورد استفاده قرار گرفته است. در این مصاحبهها، تجربیات زنان از ترس در فضای عمومی با تمرکز بر استراتژیهای شخصی و جمعی که برای رویارویی با ترس و رنج، خلق میکنند مورد بررسی قرار گرفتند. مصاحبه با زنان درواقع به یک تحلیل تقاطعی از مطالعات فضایی ستم و امتیاز یاری میرساند. بواسطه مصاحبه با زنانی که پس از قتل مهسا، شیوهای متفاوت از حضور در فضاهای شهری تهران را تجربه میکنند و با تکیه بر مفهوم تلاقی و ابعاد چندگانه قدرت، میتوان تحلیل و درک بهتری از تجربه زنان از ترس در فضای عمومی بدست آورد. تهران در ماههای بهمن و اسفند 1401 برای این مطالعه موردی انتخاب و با زنان 18 سال به بالا در فضاهای عمومی شهر تهران مصاحبه شده است.
سوالات مصاحبه
- وقتی بدون حجاب بیرون بودی، تجربیاتت چطور بود؟ این شرایط باعث شد که در جامعه حضور فراگیرتری داشته باشید یا خیر؟
- آیا پس از بی حجابی در فضاهای عمومی مزیت یا چالش اجتماعی را تجربه کردهاید؟
- آیا این وضعیت بر سلامتی شما تأثیر گذاشته است؟
تحلیل دادهها
این تحقیق، از تحلیل تماتیک یا رویکرد مبتنی بر دادهها بهره گرفته است. این تحلیل توسط براون و همکاران بهعنوان روشی که «مستلزم جستجوی مضامینی است که در طول تجزیه و تحلیل بدون ارجاع به هیچ نظریهای پدیدار میشوند» توصیف شده است. رویکرد استقرایی برای کدگذاری و تجزیهوتحلیل دادهها، رویکردی از پایین به بالا است و توسط محتوای دادهها هدایت میشود. منظور این است که کدها و مضامین از محتوای خود دادهها نشأت میگیرند، بهطوری که آنچه توسط محقق در طول تجزیهوتحلیل ترسیم میکند، با دادهها مطابقت دارد» (براون و همکاران، 2012).
تحلیل تماتیک به استخراج چهار تم اصلی منجر شد:
1. نابرابری و تبعیض جنسیتی: مصاحبهشوندهها معتقد بودند که زنان در ایران از دیرباز با موانع قانونی و اجتماعی مواجه بودهاند که حقوق و فرصتهای آنها را محدود کرده است. اعتراضات پس از درگذشت مهسا امینی، شیوههایی را که خشونت و تبعیض مبتنی بر جنسیت در جامعه ایران وجود داشته و اینکه چگونه زنان خواستار تغییر هستند، را نشان میداد.
2. آزادی بیان: مصاحبهها همچنین منعکسکننده تقاضای گسترده برای آزادی بیان و حق اعتراض مسالمتآمیز بود که توسط دولت ایران محدود میشود.
3. ستم مذهبی و فرهنگی: قانون حجاب اجباری در ایران که زنان را ملزم به پوشاندن مو و بدن خود در ملاء عام میکند، دهها سال است که محل مناقشه و مقاومت بوده است. مصاحبهشوندگان گفتند که پس از مرگ ژینا امینی میخواستند اعتراض خود را نسبت به ستم مذهبی و فرهنگی که انتخابها و آزادیهای زنان را محدود میکند، نشان دهند.
4. خشونت پلیس و خشونت دولتی: سرکوب خشونتآمیز تظاهرات توسط نیروهای امنیتی ایران که منجر به جراحات و دستگیریهای متعدد شد، خطراتی را که زنان با آن مواجهند برجسته کرد.
بیشتر بخوانید:
لذت خرابکارانه نافرمانی مدنی
زنان در قیام ژینا
نابرابری و تبعیض جنسیتی:
تجربیات مختلفی وجود داشت که از فردی به فرد دیگر متفاوت بود و نمیتوان آن را به همه زنانی که در ایران بیرونرفتن بدون حجاب را انتخاب کردهاند نسبت داد، زیرا تجربیات فردی به طیفی از عوامل مانند زمینه فرهنگی، و باورها و نگرشهای شخصی بستگی دارد.
م. گفت بیحجابی را انتخاب کرده است و در نقاط مختلف شمال یا جنوب تهران تجربه متفاوتی داشته است. او گفت که در شمال شهر بیحجابی امری عادی است و آزارواذیت و مشکل چندانی برای بیحجابها وجود ندارد. اما در برخی مناطق جنوب او حتی از بیحجابی میترسید: «من یک زن هستم و سعی کردم زیبا باشم که گاهی اوقات برایم دردسر ایجاد میکرد. اما در مجموع فکر میکنم شرایط خیلی بهتر از قبل است و مردم به دیدن ما بدون حجاب عادت کردهاند و این خیلی خوشحالکننده است.»
د. میگوید: «مثلا یک منطقهای میریم که کسی حجاب نداره ما هم تشویق میشیم که سر نکنیم، ولی در مناطقی که حجاب هست و ما تو چشمیم میگیم ما تو چشمیم و اذیت میشیم. همین امروز یه آقایی به من دستدرازی کرد. در مترو. ربطی به حجاب هم ندارد چون من شال روی سرم بود. ربط به ندیدن دارد شما انقدر روحت گشنه است فکر میکنی اگه یه دست بزنی سیراب میشی و ما دخترهای ایران انقدر از این چیزا دیدیم که دیگه از آسیب روحی گذاشته. شاید اگه در کشور دیگهای باشه و کسی با دختری این کار را بکند دختر از آسیب روحی له شود.»
س مشاهدات خود را اینگونه توصیف میکند: «تجربه من در اقدسیه و بازار چندان تفاوتی نداشت. هیچ فرقی نمیکنه. اولا اینکه اکثر آدمها تو بازار تهران من رو میشناسن (فروشنده روسری هستم) و بعد هیچ فرقی نمیکنه. معذب هم نیستم. آخه این موهای داغون و سفید چه معذبی داره. شینیون که نکردم که بگن کار خاصی کردم. مردها آرومتر شدن و مردم راحتتر قبول کردند. اذیت مردها خیلی کمتر شده. یکبار تو یزد از یک خانوم یه برخود بدی دیدم.»
برای ترویج شمولیت در جامعه و پرداختن به نابرابری و تبعیض جنسیتی، شناخت و احترام به انتخابها و حقوق افراد برای انتخاب لباس و پوشش و ابراز وجود به روشهایی که برای خود فرد اعتبار دارد، مهم است. این ممکن است شامل بهچالشکشیدن هنجارها و انتظارات اجتماعی در مورد جنسیت و لباس باشد.
آزادی بیان
توانایی خودبیانگری آزادانه، از جمله از طریق لباس و سایر اشکال ظاهری، جنبه مهمی از آزادی و بیان فردی است و میتواند به ارتقاء تنوع و شمولیت در جامعه کمک کنند. بااینحال این موضوع باید با نیاز به احترام به حقوق و اعتقادات دیگران و جلوگیری از ایجاد آسیب یا توهین متعادل شود.
گ. در مورد مزایا یا چالشهای اجتماعی توضیح داد: «بسته به شرایط فردی و مکانهای عمومی که میتوانم بدون حجاب باشم، میتواند بسیار متفاوت باشد. معتقد بودم که وقتی بیحجابی را انتخاب میکنم، گاهی احساس آزادی و انسانبودن بیشتری را تجربه میکنم، اما در عین حال با آزار، تبعیض و دیگر اشکال واکنشهای منفی جامعه مواجه شدهام که در حال تغییرند. در برخی موارد هم میتوانم بگویم که مردم حمایت و احترام بیشتری نشان میدادند.»
س. میگوید: «اینجا زورگویی دولت وجود داره. به همین دلیل هیچکس نمیتونه خودش باشه و هرچی که جمهوری اسلامی میگه باید همون باشه مثل کشورهای خارجی نیست که هرکس هرچی دوست داشت بپوشه. دوست داشتم هوا بخورم موهام باد بخوره. مهسا امینی باعث شد بغض همه بترکد. به مهسا ظلم شد و ما حرفمان این است که ما اصلا شما را نمیخواهیم.»
در ایران در دوران قیام ژینا، زنانی که بیحجابی را انتخاب کردند با عواقب قانونی و همچنین انگ اجتماعی و تبعیض مواجه شدند و این تبعیضها هرروز شکل جدیدی به خود میگیرد و فشارها بیشتر شده است. بااینحال، در دوره محدودی که حکومت قصد داشت تنش را کاهش دهد، قوانین محدودکننده حجاب مانند گذشته اعمال نشد. درمجموع، در ایران بسیاری از فعالان و شهروندانی که به قوانین حجاب اجباری اعتراض کرده و میکنند، بهعنوان نوعی «مقاومت مدنی» بدون حجاب در فضاهای عمومی ظاهر شدهاند.
ستم مذهبی و فرهنگی
ستم مذهبی و فرهنگی میتواند تأثیرات منفی بر رفاه زنان داشته باشد، زیرا انتخابها و اختیارات آنها را محدود میکند و ممکن است به احساس انزوای اجتماعی، ناتوانی و به حاشیه راندهشدن منجر شود. به رسمیت شناختن و رسیدگی به همه اشکال ظلم و تبعیض، از جمله موارد مربوط به اعمال مذهبی و فرهنگی، بهمنظور ارتقای برابری و رفاه برای همه افراد مهم است.گ. درباره حضور بیحجاب در خیابانها میگوید: «من یک حس آزادی را تجربه کردم که تأثیر مثبتی بر وضعیت روحی و عاطفیام داشت. اما از سوی دیگر، به دلیل شرکت در تظاهرات، فشار متحمل شدم و استرس داشتم و این موضوع بر من تأثیر منفی گذاشت. بهعنوان یک زن و به دلیل جوانبودن و انتخاب لباسهای رنگارنگ گاهی در این قیام فشار بیشتری را احساس میکردم.»
د. میگوید: «این رو هم بگم در عین حال که ما این حس آزادی رو خیلی دوست داریم، در کنارش یه حس معذبی شدیدی هم داریم. نه به خاطر نگاهها، از اول به ما گفتن بپوشون. اینکه من یه پشال نصفه و نیمهای سر کنم باز این چهار تا موی من بیرونه و اون پسر میبینه و هیچ فرقی با ته موهام نداره ولی اینکه چیزی باید سرت باشه و الان نیست یه مدلیه. ولی آینده هم خیل مشخص نیست ولی ما باز همدیگر را داریم. به این انقلاب باید کمک کنیم بالاخره نسل آینده را قرار است ما تربیت کنیم و ما این نسل و نسل قبل را دیدیم و بالاخره میتونیم یک نسل بهتری برای آینده ایران رقم بزنیم.»
س. توضیح میدهد: «در اروپا اگه پسری به دختری متلک بندازه، دختر میتونه از اون پسر شکایت کنه ولی اینجا اگه بگی میگن حتما خودت خاریدی. حتما یه کاری کردی میخواستی نری. دختر رو محکوم میکنند و این همه زنستیزی آدم رو اذیت میکنه.»
س. اضافه میکند: «بعد از مهسا، در خانواده هم پذیرفتند که حجاب نداشته باشیم. حتی جالب اینکه برادرهای من که خیلی غیرتی هستند و سنهای بالایی دارند آنها هم پذیرفتند. برادرهام اصلا کاری به ما ندارن و میگن بردارید. حتی یکی از برادرها به خانومش هم که سنوسالی داره میگه بردار. میگه دو تا تار مو چه اشکالی داره. با همین برادرم آواسنتر بودیم و اونجا میگفت ای خدا چی میشد همهجا همینطوری بود و یه نفس میکشیدیم واقعا. در صورتی که خانواده من میانه هستن نه مذهبی هستن نه بیقیدوبندند.»
خشونت پلیس و خشونت دولتی
خشونت پلیس و خشونت دولتی، چه علیه زنان یا هر گروه دیگری، نقض جدی حقوق بشر است و میتواند اثرات منفی پایداری بر افراد و جوامع داشته باشد. چنین خشونتی همچنین میتواند احساس شمولیت را در یک جامعه تضعیف کند، زیرا باعث ایجاد فرهنگ ترس و بیاعتمادی، احساس بیگانگی و عزلت و گوشهگیری در میان افرادی شود که مورد هدف قرار میگیرند.
م. تاکید کرد: «به دلیل فشار هنجارها، خشونت پلیس و موقعیتهای فرهنگی در برخی مکانهای عمومی نمی توانم احساس کنم به جامعه تعلق دارم. بعد از این قیام احساس کردم که میخواهم دیگر دو شخصیت نباشم و تصمیم گرفتم بیرون بیحجاب باشم. حتی پدرم هم از من حمایت کرد و چیزی نگفت. فکر میکنم چون جوان بودم و لباسهای متفاوتی میپوشیدم، بیشتر در خطر آزارواذیت بودم، من کلمات کثیف زیادی از نیروهای امنیتی در دوران اعتراضات شنیدم.»
س توضیح میدهد: «اگر اجبارها و تهدیدها برگردد بستگی داره سرم کنم یا نه. اگر سردار رادان بیاد، اون وحشی تمامعیاریه و راحت آدم میکشه اگر بیاد وسط. دیدید که اینا راحت آدم میکشن یا بهت انگ میبندن ولی نه، سر نمیکنم یا سعی میکنم از اونجاهایی که نیستن رد بشم.»
از نقطهنظر رویکرد تقاطعی، توجه به این نکته مهم است که تجارب این زنان احتمالاً با تعاملی پیچیده از هویتهای اجتماعی متعدد، مانند جنسیت، مذهب و طبقه شکل میگیرد. بهعنوان مثال، زنانی که در جریان اعتراضات بیحجاب بودند، به دلیل عدم انطباق با هنجارها و انتظارات جنسیتی سنتی و مذهبی، با استرس و واکنشهای احتمالی مواجه شدند. علاوهبراین، تجربیات آنها بسته به عواملی مانند سن، هویت فرهنگی و نحوه لباسپوشیدن آنها متفاوت بود.
حجاب اجباری، فشار مضاعفی بر زنان ایرانی است، بویژه زنانی که به دلیل تعلقات هویتی خود به حاشیه رانده شدهاند. این درهمتنیدیگی تبعیضها ( به عنوان مثال، تبعیض به دلیل دگر جنسگرایی، قومیت یا طبقه) منجر به وضعیتی شده که زنانی که قبلاً بر اساس هویتهای دیگر خود به حاشیه رانده شده بودند، هنگام تلاش برای حضور در فضاهای عمومی با اشکال مختلف تبعیض روبرو می شدند.
لازم به ذکر است که این تحقیق همچنان در حال انجام است و بخشی از دادهها برای ارائه در همایش روز جهانی زنان دیدبان آزار در اسفند 1401 ارائه شده است. در نهایت ارائه بخشهای از این پژوهش در حال انجام را با پاراگرافی از مقاله رضا کلاهی «زن، زندگی، آزادی: آشوب در خواب زمانه» که در روزنامه اعتماد آذر ماه 1401 منتشر شد به پایان میبرم:
«تحول اجتماعیای که آشوب «زن، زندگی، آزادی»، هم یکی از بروزات آن است و هم یکی از زمینههای آن، تحولی در زمانه است نه امری مربوط به نسل جدید. چیزی که در حال رخ دادن است، تحول در ماهیت هنجارها است نه هنجارشکنیهای نسل جدید. ماهیت سوژهها را عوض کرد. غیرسیاسیپنداشتهشدهترین چهرهها را به سیاسیترین چهرهها تغییر داد. امروز دیگر نمیتوان «بیغرض»لباس پوشید. این آشوب سادهترین و معمولیترین رفتارها، یعنی لباس پوشیدن را به سیاسیترین رفتارها تبدیل کرد. اما معنای خود سیاست را هم عوض کرد. معنای جدیدی از سیاست ساخت که دیگر نه به انتخابات و صندوق رأی و کمپین که با خیابان نسبت دارد. معنای «شعار» را از «شعار انتخاباتی» به «شعار خیابانی» تغییر داد. زندگی اجتماعی در ایران پس این جنبش هیچگاه به زندگی پیش از آن باز نخواهد گشت. فراتر از اینها صدای جدیدی بلند شد که معنای انسان بودن را دگرگون کرد.
نمادینترین ایماژی که در این خیزش تولید شد، تصویر دختری است با موهای آزاد که روسری در هوا میچرخاند. پوشش موی زن در این سالها نماد اصلی غلبه معنویت و روحانیت بر مادیت و جسمانیت بوده است. و اکنون آزادی مو، نمادی است از آزادی جسم از روح به طور کلی. به این ترتیب زن جدید با انسان جدید پیوند میخورد و یکی میشود؛ یا انسان جدید از بطن زن جدید است که میتواند متولد شود. این آشوب، فغانِ همین زایمان است. زایمان انسانی دیگر از بطن زنی دیگر.»
منابع:
JURKOVIČ, N.B., (2014). Perception, experience and the use of public urban spaces by residents of urban neighborhoods. Urbani izziv. Volum 25. No.1
Löw, M., (2006).The Social Construction of Space and Gender. European Journal of Women’s Studies Copyright. SAGE Publications, 1 Jan. http://www.postcolonialeurope.net/uploads/Low, Martina_119.pdf
Shepard, B., (2016). Urban Spaces as Living Theater: Toward a Public Space Party for Play, Poetry, and Naked Bike Rides (New York City, 2010-2015). Revue française d’études américaines. Volume 146. Issue 1. Pages 107 to 124