دیدبان آزار

قاب‌هایی از جنبش ژینا؛ منظومهٔ مفهومی یک رخداد

نویسندگان: معصومه آل داود- میثم کُمری

روزهای اوج جنبش ژینا/مهسا گذشته‌اند. سه سال گذشته است. هرچه دورتر می‌شویم فاصلهٔ حسانی ما هم با آن «روز‌های اوج» بیشتر می‌شود. در این فاصلهٔ ناگزیر، میدان‌ نزاع هم تمام که نه، دگرگون شده است. منتشر شده است. هنوز می‌شود در پیچش‌های کلام و رفتار، نشانه‌های جنگ را مشاهده کرد اما یکپارچه نبودن این میدان‌ها سبب شده تا گمان کنیم جنبش تمام شده است و خاطره یا تجربه‌ای است مربوط به «گذشته». گویی هر آنچه پس از آن رخ داده گواه چیرگی نیروهای تاریکی است بر آنچه در جنبش به صحنه آمد. فضای ناامید‌کننده‌‌ای است. نه؟

از جملهٔ این میدان‌ها میدان‌ سخنی است که جنبش ژینا را صورت ابژهٔ تأمل پسینی، ابژهٔ سخن درمی‌‌آورد. در این میدان مشخص که ناگزیر میانجی‌مند است و از میدان‌های جنگ ۱۴۰۱ دور، زبان‌های مرد، میهن، آبادی دست بالا را دارند. کمتر متنی است که دست روی آن بگذاری و صدای درگذشتن از جنبش را نشنوی. صداها و زبان‌ها می‌خواهند جنبش ژینا/مهسا را «تمام» کنند، به «گذشته» تبدیلش کنند، وانمود کنند که هرگز «امر نو» نبوده، کلیت‌اش را انکار کنند، تکه‌پاره‌هایش را بردارند و در پروژه‌هایی عمیقاً متعارض با زن، زندگی، آزادی ادغام کنند. ابزارشان مفاهیم و کلمات‌اند؛ با زبانْ می‌خواهند سیاست را تمام کنند. فاصله با روزهای اوج و اینک جوش و خروش نیروهای مرد، میهن، آبادی برای تمام ‌کردن جنبش؛ دستور مشخص است: «تمومش کن؛ ‌بسه؛ کشش نده. ازش رد شو». می‌گویند «دیدی طوری نشد؟ آخرش به کجا رسید؟»  توی دلمان را خالی می‌کنند تا از یاد ببریم که جنبش نه یک پروژه بلکه یک حرکت گشاینده در دل فروبستگی جهان است: تا یادمان برود «مهم نیست که در روزهای آتی چه رخ خواهد داد، نام ژینا کلیدی است در جیب ما که لحظه‌ای تاریخی در جنبش‌های رهایی‌بخش زنان گشود، در جنبش‌ مردم ایران، برای خواهرانمان در افغانستان و مقاومت گسست‌ناپذیرشان، و همسایگانمان که توسط تارعنکبوت رژیم ایران تحت‌ تاثیر قرار گرفته‌اند.» در مقابل این دستور باید زمین‌هایی هرچند کوچک برای پا سفت کردن و سخن گفتن داشته باشیم وگرنه این گرداب ما را هم فرو خواهد برد.

هر کنشی در روزهای اوج جنبش ژینا سلاحی جنگی بوده‌ است متناسب با الزامات مبارزه در همان فضا-زمان. نه درگیر شرایط میدان نزاع مفهومی بوده است و نه محتاج مبارزه با زبان‌های مرد، میهن، آبادی (به‌اختصار: م.م.آ) . امروز باید آن‌ها را از آستانهٔ مفهومی‌شدن بگذرانیم تا در میدانِ میانجی‌مندِ گشوده در «فاصله» با روزهای اوج جنبش مبارزه را ادامه دهیم. جنگ ادامه دارد اما جنگ این‌بار جنگ مفاهیم است. طرز مفهومی کردن کنش‌های جنبش و ورود به نزاع زبانی مسأله‌ای است استراتژیک. باید خود را در مسیر ذرات/نشانه‌هایی از روزهای اوج جنبش قرار دهیم ، به یاد آوریم و آن چه به یاد می‌آید را چنان زبان‌مند کنیم که بتوانند به جنگ این دستور، به جنگ زبان‌های مرد، میهن، آبادی بروند.

ما در متن پیش رو که تمرینِ چنین کنشی است، از «نشانه» متون، تصاویر، صداها، آفریده‌های هنری و خلاصه هر رخدادِ منکشف در رخدادِ جنبش ژینا/مهسا را مراد می‌کنیم که از بدنِ ما، یعنی سطحِ مرئی‌کنندهٔ نشانه‌ها گذشته است؛ اما بنا به گسترهٔ کار و خصلت متن پیش رو که پیشنهادی و اکتشافی است، تنها به سلسله‌ای از نشانه‌ها اکتفا خواهیم کرد که در نسبت با جنبش ژینا/مهسا تولید شده‌اند. از میان این متون قاب‌هایی را برگزیده ایم که گمان می‌کنیم حامل لحظات برخورد نشانه‌ها با مفاهیم‌اند و خطوطی را برای بسط مفهومی خطوط مندرج در جنبش ترسیم می‌کنند. گفتنی است که هر متن – از آنجا که آمیزه‌ای از خطوط مختلف و تراکم‌یافتگی نیروهای بسیار است- امکانات مفهومی بی‌شماری را پیش پای ما می‌گشاید. به همین خاطر است که در هر قاب‌ می‌توان رد مفاهیم برآمده از قاب‌های دیگر را هم پیدا کرد. یقین هم داریم که تنها پوستهٔ آثار را خراش داده‌ایم و البته در همین خراش‌های سطحی هم نتوانسته‌‌ایم آنقدرها پیش برویم. بدون شک بدن‌های دیگر خراش‌هایی دیگر خواهند داد، لایه‌های دیگری از هر نشانه را خواهند کاوید و منظومهٔ مفهومی زن، زندگی، آزادی را غنی‌تر خواهند کرد. باری در تجربهٔ مواجههٔ خود ما با این نشانه‌ها و پیگیری خطوط گذرشان از بدن ما، مفاهیمی برانگیخته شد که معطوف به بیانِ «امر نو» مندرج در رخداد جنبش است؛ آنچه نمی‌گذارد این جنبش در قالب زبان‌های مرد، میهن، آبادی بگنجد و بمیرد. البته پرداختن به امر نو بدون ارجاع به امر کهن ناممکن است اما بنا به پرسش استراتژیک این متن باید کوشش برای مفهومی‌کردن جنبش را از مسیر چنان مفاهیمی پی بگیریم که امر کهن را ذیلِ امر نو قرائت کنند.

متن کامل مقاله را از اینجا دانلود کنید

مطالب مرتبط