دیدبان آزار

نکاتی پیرامون تجمع اعتراضی مردم مریوان در پی کشته‌شدن شلیر رسولی

درخشش آگاهی طبقاتی و آدرس درستِ دستان گره‌خوردۀ سرمایه‌داری و ستم جنسیتی

تینا علایی: در تجمع‌ اخیر مردم مریوان پس از مرگ شلیر رسولی، درخشش آگاهی طبقاتی و آدرس درستِ دستان گره‌خوردۀ سرمایه‌داری و ستم جنسیتی شعف‌انگیز بود. خشم انباشته از استثمار هرروزه، نه آتشی زیر خاکستر بلکه شعله‌ای بود که زبانه می‌کشید. در این تجمع شعارهای غالب، بیانگر حضور برجستۀ جنبشی است که گسست قطعی از مناسبات کالایی، اساس آن است. جنبشی که تبعیض جنسیتی را مسأله‌ای جدا با راه‌حلی جدا از دیگر تبعیض‌ها و در چارچوب «هویت زنانه» نمی‌داند؛ بلکه برای رفع پراکندگی برحسب جنسیت، «زنان کارگر» در ایران را به دلیل محرومیت‌های اجتماعی و سیاسی تحمیل‌شده، برای الغای نظام سرمایه‌داری فرامی‌خواند. برای جنبش رادیکال ضدسرمایه‌داری فاعل تغییر جهان طبقه کارگر است و نه هویت‌های جنسیتی، ملی، قومی و غیره. جامعۀ کردستان و به‌خصوص شهر مریوان به‌شدت متشکل و متحد و صاحب تاریخ سیاسی غنی‌ای است که قدرت درخشان حضور هزاران نفری ذیل این موضوع را ممکن می‌کند.

 

 

نگاه نقادانه و درس‌گرفتن از اشتباهات بخش جدایی‌ناپذیر نگرش مارکسیستی بوده است. نقدهای مربوط به تجمع را به دو دسته می‌توان نقسیم کرد: یکی نقد به محتوا و خود تجمع، دومی نقد به تحلیل‌های بعد از تجمع و بازخوردها. در بین شعارهایی که در میان تجمع به گوش می‌رسید برخی از آنان حاوی پیام‌هایی بودند که لازم است نقد شوند. یکی از آن‌ها «ما مثل شلیر شجاع هستیم» زیر پنجره‌ای سر داده شد که شلیر آن را شکسته بود تا خود را پایین بیاندازد. این شعار متأسفانه با نظر انسیه خزعلی قرابت داشت که حرکت شلیر را اقدامی تحسین‌برانگیز در راستای دفاع از عفتش خواند و از ارزش بالای «تن‌ندادن به تجاوز به بهایی سنگین(!)» به نیکی یاد کرد و در ادامه هم افاضاتی اضافه کرد که از آنجایی که مرزْ ناموس است پس باید مانند شلیر از ناموس حفاظت کنیم. قهرمان‌سازی از فردی که تحت استیصال اقدامی کرد که خواسته یا ناخواسته منجر به کشتن خود شد در بین شعارها عمومیت نداشت اما رویکرد خطرناکی است که روی بقیه قربانیان تجاوز تأثیر به‌شدت منفی می‌گذارد.

 

 

همینطور استفاده از خود کلمۀ مردسالاری در شعار «مردسالاری و سرمایه، عامل این تراژدی» جای تأمل و درنگ دارد. واژۀ مردسالاری (ترجمۀ واژۀ انگلیسی Patriarchy  و از ریشۀ پدرFather/) هم گمراه‌کننده و هم نادقیق است؛ چراکه توجه را از مناسبات سلسله‌مراتبی و استبداد، به جنس و جنسیت معطوف می‌کند. با‌این‌حال خود مسأله «پدرسالاری» هم در روابط تولیدی و مالکیتیِ متفاوت، بروزهای مختلف داشته است و نمی‌تواند مفهوم پیچیدۀ تبعیض جنسیتی علیه زنان را توضیح دهد. محدود کردن معضلاتی مانند «قتل ناموسی» به «زن‌کشی» و تقلیل علل آن به قوانین روبنایی و رسمی دولت آدرس غلط دادن است. شعارهایی مثل «قوانین ضدزن، قاتل خواهر من» که در تجمع هشت مارس (تئاتر شهر) امسال بازتاب داشت مصداق این شیوه از تقلیل‌گرایی در تبیین مسأله قتل به بهانه ناموس به ستم بر زنان و به اصطلاح قوانین ضدزن است. جنبش‌هایی که مشکل را در قوانین می‌بینند، راه‌حل را هم در چارچوب قوانین دولت سرمایه‌‌‌داری ارائه می‌دهند. بدیهی است که جنبش مارکسیستی همواره بر رابطۀ روبنا و زیربنا (دیالکتیک تبعیض و مالکیت خصوصی و تولید ارزش اضافی) تأکید دارد. در این‌که قوانین جمهوری اسلامی ایران با دیدگاهی که شعار‌های تجمع از آن نشأت می‌گیرد فاصلۀ زیادی دارد شکی نیست، اما باید دانست که قوانین روبنا در خدمت طبقۀ خاص و در امتداد استثمار و نفع سرمایه‌داری است. حتی در سرمایه‌داری متأخر سازوکار و مکانیزم انواع تبعیض از جمله تبعیض جنسیتی نسبت به سرمایه‌داری اولیه تغییرات بسیاری کرده و همچنان نیز خواهد کرد. فراطبقاتی جلوه‌دادن مسأله ستم جنسیتی، خلاف عموم شعارها و بیانیه تجمع اعتراضی مردم مریوان است.

 

بیشتر بخوانید:

 «او جامعه و قانون را می‌شناخت و خواست بمیرد»

 فرهنگ تجاوز چیست؟

 

اگر به بحث‌ها و بازخورد‌های پس از تجمع نگاهی بیاندازیم چند رویکرد چشمگیر و بحث‌برانگیز است. یکی مصاحبه‌های شبکه‌های راست‌گرا و حقوق بشری که سعی بر حذف نگاه طبقاتی داشته است. و گروه دیگری از فمنیست‌ها هم عمل منجر به کشته شدنِ شلیر را از روی وحشتش از برخورد مردان ناموس‌پرست خانواده و «بی‌عفتی» دانستند؛ در نتیجه این اتحاد را در تأیید ناموس‌پرستی خواندند که مشخصاً به معنی نیت‌خوانی و چشم‌بستن بر روی شعارها و رویکرد ضدسرمایه‌داری حاکم بر تجمع است. حتی اگر نیت شلیر از پرت کردن خود را خودکشی بدانیم -که با توجه به مسلح بودن متجاوز و جملات آخری که از او شنیده شده احتمال کمی دارد- باز هم دلیل نمی‌شود که این تجمع به کلی موافق ناموس‌پرستی باشد. اهداف و چشم‌اندازهای این تجمع در شعارها و بیانیه متبلور بود و مشخصا علیه مالکیت خصوصی و ناموس‌پرستی موضع گرفته بود.

 

 

قدرت تجمع باعث شد تا برخی از فعالین حقوق «زنان» هم دیگر به جرم «طبقه طبقه کردن» در شعارها و رویکرد تجمع اعتراضی نکنند؛ همینطور نسبت به صدای مردانی که شعارها را خوانده تا زنان تکرار کنند هم معترض نشدند. درحالی‌که برای این گروه، دخالت مردان در مسائل زنان، خود مسأله‌ای حیثیتی است. حامیان نگرش هویتی، عموما در عدم درک یک موضوع اشتراک دارند؛ نه مردان علی‌العموم منافع واحد دارند و نه زنان. این منافع طبقاتی و جنبشی است که نیروهای سیاسی و اجتماعی را مقابل یا در کنار هم قرار می‌دهد. قدرت و جایگاه اقتصادی و اجتماعی طبقه کارگر است که مبارزه با کلیت نظام سلطه و سرمایه را ممکن می‌کند نه هر گروه قربانی و فرودستی. از نظر گفتمانی نادیده گرفتن اهمیت اساسی مناسبات اقتصادی و مالکیتی و البته حل کردن طبقات در هویت‌ها روش برخورد سیاست هویتی است.

عده‌ای از فمنیست‌ها نیز بر این باور بودند که چون قانون از شلیر محافظت نمی‌کرد او دست به خودکشی زد که این نیز نیت‌خوانی است. شاید بتوان گفت که متجاوز با تکیه بر قانون تبعیض‌آمیز به خود حق این عمل را داده، اما مخصوصا با جزییاتی که از واقعه منتشر شد نمی‌توان گفت که شلیر در آن لحظه با وجود استیصال و تقلا برای خارج شدن از وضعیت، فرصت تحلیل اوضاع در این حد را داشته و این برآوردها را انجام داده است. گرچه حتماً تبعیض‌آمیز بودن قانون غیرمستقیم در این واقعه مؤثر بوده اما این که در ذهن شلیر چه گذشته سؤالی است که پاسخ آن همراه شلیر به خاک سپرده شده است.

مطالب مرتبط