دیدبان آزار

نگاهی به بند زنان اوین در گفت‌وگو با حورا نیک‌بخت

از ستم زندان‌بان تا تاب‌آوری و خواهرانگی

بهار عباسی: در دالان‌های تاریک زندان‌های ایران، جایی که نور قانون و عدالت سال‌ها است خاموش شده، زنانی هستند که نه تنها جسمشان در بند است، که صدایشان نیز سرکوب می‌شود. اما در دل همین تاریکی، صدایی برخاسته از عمق رنج و مقاومت، راه خود را به بیرون یافته؛ حورا نیک‌بخت، زنی که خودش تجربه‌ حبس را پشت سر گذاشته، اکنون روایتی بی‌واسطه از وضعیت هم‌بندانش ارائه می‌دهد. با این حال لازم به ذکر است که زندان‌های نقاط دورتر از مرکز وضعیتی به‌مراتب بدتر دارند. گزارش‌هایی که از زندان‌های وکیل‌آباد، لاکان، سنندج و قرچک و شهرهای دیگر تاکنون منتشر شده حاکی از عدم برخورداری از امکانات حداقلی و شرایط غیرانسانی است. 

حورا نیکبخت، فعال حقوق زنان ساکن تهران، در تاریخ ۲۳ خردادماه سال گذشته، پس از احضار و حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین، بازداشت و مستقیما به بند زنان زندان اوین منتقل شد. او اوایل مردادماه سال ۱۴۰۳، توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اهانت به رهبری» به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. او پس از گذراندن دوران حبس خود در تاریخ ۱۹ خرداد از زندان اوین آزاد شد. حورا اکنون با بازگو کردن مشاهدات و تجربه‌ شخصی خود از زندان اوین، تصویری صریح و تکان‌دهنده از وضعیت زنان در بند ارائه می‌دهد. 

 

درباره رفتار مسئولان زندان

مسئولان زندان اوین عموما از پرداخت هزینه‌های ضروری زندان شانه خالی می‌کنند تا خود زندانیان دست‌به‌کار شوند؛ از کولر و فرش گرفته تا دیگر اقلام. حورا در توضیح شرایط عمومی بند زنان می‌گوید: «امکاناتی که خود زندان در اختیار زندانیان قرار می‌دهد بسیار ناچیز است. مهم‌ترینشان تخت و پتوی سربازی است. عموم وسایل موجود در بند را زندانیانی که حبس طولانی دارند خریده‌اند و زندان فقط مجوز ورود آن‌ها را می‌دهد، آن‌هم بعد از روندی طاقت‌فرسا. حتی قاشق، بشقاب، ملحفه و میز و صندلی را خود زندانیان وارد کرده‌اند. خوب یادم می‌آید که زندان حتی پرداخت هزینه‌ تعمیر سماور را هم به عهده نمی‌گرفت و زندانیان مجبور شدند سماور دیگری تهیه کنند.» او درباره وضعیت بهداشت در زندان توضیح می‌هد: «مسئولیت نظافت تمام بخش‌های بند بر عهده‌ خود زندانیان است. این در حالی‌ است که میانگین سنی زنان بند حدود ۵۶ سال است و جوان‌ترها مجبورند به‌جای سالمندان هم کار کنند.» 

حورا می‌گوید رفتار مسئولان و مقامات زندان عموما مناسب نیست و بعضا زندانیان را تحقیر می‌کنند: «برخوردشان عموماً خوب نیست. پاسخگویی سریع ندارند، گاهی بی‌احترامی می‌کنند و اغلب با زندانی سیاسی طوری رفتار می‌کنند که انگار از سر نادانی، سبک‌سری یا هیجان دست به مبارزه زده است.» او از مواردی از خشونت جنسی و کلامی علیه زنان زندانی نیز پرده برداشت و گفت: «همیشه موقع بازرسی بدنی، چه در اعزام به بیمارستان و چه هنگام ملاقات، مشکل داشتیم. به‌ویژه از طرف دو-‌سه پاسیار خاص. بدون اجازه و با اصرار، بدن زنان را لمس می‌کردند و گاهی مجبورشان می‌کردند سوتینشان را باز کنند و تکان بدهند. تحقیر کلامی زندانی هم که عمومیت داشت. مسئولان زندان در برابر کوچک‌ترین اعتراض، برخوردی سخت‌گیرانه دارند و گرفتن حق تماس و ملاقات، واکنش آن‌هاست.»

 

محروم‌سازی زندانیان از حقوق اولیه

محروم کردن زندانیان از حق ملاقات، تماس تلفنی، مرخصی، دسترسی به اقلام مورد نیاز و حتی خدمات درمانی، از شیوه‌های رایج مقامات زندان برای تنبیه زنان و سرکوب کردن تحصن‌ها و اعتراضات آنها درون زندان است. در شهریورماه 1403، جمعی از کنشگران فمینیست و فعالان مدنی در بیانیه‌ای نوشتند: «محرومیت از رسیدگی پزشکی در زندان‌های جمهوری اسلامی، نمونه‌ای پرتکرار از نقض حقوق اولیه‌ انسانی است که به‌مثابه‌ ابزاری برای اعمال فشار مضاعف بر زندانیان به کار می‌رود. ضرورتِ توجه به سلامتِ جسمانی و روانی در طولِ تحمل  حبس، حقِ دسترسی به خدماتِ فوریِ پزشکی و فرستادن زندانیان بیمار و مجروح به بیمارستان جهت درمان، حق بهره‌مندی از عدم تحمل کیفر برای زندانیان دارای بیماری‌های خاص به‌دستورِ پزشک، همگی از حقوق اولیه‌‌ای است که بارها توسط مسئولان اجرایی زندان‌ها یا نهادهای قضایی با اقدامات خودسرانه و غیرقانونی، نادیده گرفته شده است.»

زمانی که زندان‌ها به‌ کانون مخالفت با اعدام تبدیل شدند‌ و زندانیان از سراسر کشور به اعتصاب سه‌شنبه‌های نه به اعدام پیوسته‌اند، از جمله بند زنان اوین که در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی و شریفه محمدی دست به تحصن و اعتصاب غذا زد، علاوه‌بر ممنوعیت ملاقات و تماس تلفنی، محرومیت از رسیدگی‌های پزشکی نیز به‌منزله اقدام تنبیهی علیه زندانیان معترض، تشدید شد. در این بیانیه آمده بود: « "در مورد زندانیان غیرسیاسی، شرایط به مراتب وخیم‌تر است چراکه نامی از آنها در رسانه‌ها نیست و به‌طور کلی افکار عمومی توجه چندانی به وضعیت زندانیان جرائم اجتماعی ندارد. فروغ‌ سمیع‌نیا در یادداشتی از شرایط زندانیان دارای اعتیاد در لاکان نوشته بود: «ما در قرنطینه شاهد زوال انسان‌هایی بودیم که تنها اتهامشان اعتیاد به مواد مخدر بود. زندانی بدون حضور پزشک و هیچ‌گونه امکاناتی باید اعتیاد را ترک کند. من شاهد بودم که جان این زنان برای مسئولان زندان هیچ‌گونه ارزشی نداشت."»

 

مقاومت، تاب‌آوری و خواهرانگی

در ماه‌های اخیر بارها جنجال‌هایی پیرامون بند زنان اوین ایجاد شده است، از سرودخوانی و رقص زنان گرفته تا شیرینی‌پزی و ... را عده‌ای تلاش برای سفیدنمایی وضعیت زندان‌ها عنوان کرده‌اند و زنان زندانی را به باد تهمت و افترا گرفتند و تخطئه کردند. در حالی که بسیاری از زندانیان نوشته‌اند که اینها تلاش فرد محبوس است برای تاب‌آوردن و تحمل کردن دوران فرساینده حبس. حورا به آثار روانی و عاطفی حبس اشاره می‌کند و می‌گوید ماندن طولانی‌مدت در فضای بسته‌ زندان، فشار روانی سنگینی بر زنان وارد می‌کند اما زنان تلاش می‌کنند به شیوه‌های مختلفی تاب‌آوری خود را تقویت کنند:«زندانیان به‌مرور یاد می‌گیرند، یا شاید بهتر است بگویم مجبور می‌شوند یاد بگیرند که با سرگرم‌کردن خودشان به اشکال مختلف، اندکی از رنج حبس را کم کنند.» 

او از تجربه‌ی «خواهرانگی» در بند گفت، تجربه‌ای انسانی و عمیق که تنها راه تاب‌آوردن در روزهای سخت زندان است: «کتاب‌خوانی‌های گروهی، آشپزی‌های دسته‌جمعی، ورزش، قدم‌زدن، گپ‌زدن و برگزاری مناسبت‌هایی مثل ۸ مارس و روز جهانی کارگر، همه بخشی از این زندگی‌ جمعی‌ است. در زندان فقط همدیگر را داریم. وقتی یکی از زنان بیمار می‌شود، خود ما به دادش می‌رسیم، چون در ساعات غیراداری در بند نه پرستار هست و نه پزشک. سه‌شنبه‌های نه به اعدام، لحظه‌هایی‌ست که این هم‌دلی به اوج می‌رسد.»

 

وضعیت خطیر زندانیان محکوم به اعدام

در ادامه، حورا درباره وضعیت زندانیان محکوم به اعدام، به‌ویژه پخشان عزیزی و وریشه مرادی گفت که با وجود داشتن وکیل، از حق دادرسی عادلانه محروم‌اند: «حکم‌ها از پیش تعیین شده‌اند. لایحه‌های مکرر هم دردی را دوا نمی‌کنند. پخشان امروز در وضعیت بسیار خطرناکی‌ است. حکم اعدامش چندبار تأیید شده و دیگر هیچ برون‌رفت قانونی‌ای برایش باقی نمانده است. عوامل ملیتی و جنسیتی نقش تعیین‌کننده‌ای در صدور این احکام دارند. درهم‌تنیدگی ستم‌ها در پرونده‌ این زنان کاملاً آشکار است. به زنان کرد خیلی سریع‌تر حکم اعدام می‌دهند و در برابر شکستن آن هم پافشاری بیشتری می‌کنند.»

حورا درمورد افکار عمومی و رسانه‌ها در حمایت از لغو حکم اعدام زنان کرد ابراز نارضایتی می‌کند و می‌گوید متأسفانه عده‌ای از مردم و حتی رسانه‌های دغدغه‌مند روایت جمهوری اسلامی را پذیرفته‌اند. انگار نمی‌خواهند باور کنند که این حکومت راست نمی‌گوید. بعضی‌ها هم به‌عمد واقعیت را پنهان می‌کنند. خانواده‌های این زندانیان نیز تحت فشارند و امکان حمایت رسانه‌ای و حقوقی گسترده از آنها وجود ندارد. نهادهای بین‌المللی و جامعه مدنی باید بیش‌ازپیش فعال شوند. باید صدای آن‌ها باشیم. مهم است که نشان بدهیم چرا مبارزه کرده‌اند و چه ستم‌هایی آن‌ها را به مبارزه وا‌داشته است. اینجا مبارزه برای حقوق اولیه مساوی ا‌ست با خطر اعدام.» 

 

غایت مشترک؛ رهایی زنان

حورا می‌گوید آرزوی آزادی و زندگی آزاد برای زنان، پیام وریشه و پخشان به مردم ایران و جهان و همه‌ زنان زندانی است: «آنها با وجود تفاوت دیدگاه، هدف مشترکی دارند: آزادی. تعریفشان از آزادی ممکن است فرق داشته باشد، اما عدالت را در داشتن دنیایی آزاد برای همه می‌بینند.» پخشان و وریشه تاکنون نامه‌های متعددی از زندان خطاب به مردم نوشته و منتشر کرده‌اند، نامه‌هایی که بارها دست‌به‌دست و خوانده شده است؛ درباره مقاومت، همبستگی، رهایی زنان، علیه اعدام، مخالفت با جنگ، و ... حورا می‌گوید نامه‌نوشتن و یا اعتصاب غذای وریشه و پخشان باعث می‌شود مردم با افکار و عقاید آنها آشنا شوند و از واقعیت‌های پرونده‌هایشان بدانند.

این روش‌ها کارکرد آگاهی‌بخشی دارند و می‌توانند سناریوهای حکومتی را خنثی کنند: «این زنان کنار سایر زندانیان زندگی می‌کنند، اما کسی از وضعیت روانی‌شان خبر ندارد. نه من نه هیچ‌کس دیگری نمی‌داند درونشان چه می‌گذرد. در ظاهر تغییری در زندگی روزمره‌شان دیده نمی‌شود. مثلاً پخشان هنوز هرروز ورزش می‌کند و مطالعه دارد. مقاومت را نه بخشی از زندگی، که خود زندگی می‌داند.» حورا همچنین از تناقض در برخورد با روزنامه‌نگاران مرکز و حاشیه انتقاد می‌کند و می‌گوید: «در پرونده‌ پخشان به تهیه‌ گزارش از مراسم ترحیم حدیث نجفی اشاره شده ‌است. چون با زنی از اقلیت ملی طرف‌اند. اینجا با تقاطع ستم‌ها روبه‌روییم. اگر در شهری دیگر از این جغرافیا متولد می شد هیچ‌وقت حکم اعدام نمی‌گرفت.» حورا به محکومان به اعدام بابت جرائم اجتماعی هم اشاره می‌کند و می‌گوید مردم از آنها هیچ نمی‌دانند و برایشان اهمیتی ندارد که بدانند.

 

حمله اسرائیل و انتقال زندانیان به قرچک

حورا از وضعیت زنان پس از انتقال به زندان قرچک می‌گوید، زندانی که به گفته زندانیان سابق و فعالان حقوق بشری از امکانات حداقلی برخوردار نیست و زندانیان در آن در شرایط غیرانسانی نگهداری می‌شوند: «روزهای اول حتی حق تماس نداشتند. فقط توانستند در تماسی چند ثانیه‌ای زنده‌بودنشان را به خانواده اطلاع دهند. امروز تماس دارند اما امکانات را ندارند. در زندان قرچک زندانیان سیاسی و غیرسیاسی اجازه آشپزی ندارند. ملاقات حضوری نامنظم است، و گرفتن وسایل شخصی هم با مخالفت روبه‌روست.»

یکی از وجوه تاب‌آوری در زندان، کارهای روزمره دستی است؛ مانند آشپزی هرروزه که شاید بسیاری بیرون از زندان از آن فراری باشند، می شود نقطه پیوند زندانی به زندگی. در زندان قرچک، امکاناتی که به تاب‌آوری زندانیان کمک می‌کند وجود ندارد. زندانیان در بندی پرتراکم، بدون تهویه و سیستم سرمایشی مناسب نگهداری می‌شوند. به گفته زندانیان سیاسی، تنها برای نمایش در مقابل بازرس زندان، کولری در بند تعبیه شده که مدام خراب می‌شود. زندانیان دچار گرمازدگی می‌شوند. فروشگاه زندان از عرضه برخی اقلام به زندانیان سیاسی خودداری می‌کند. شرایط زندان قرچک برای زندانیان اعم از سیاسی و غیرسیاسی، انسانی نیست. 

 

«جرم‌مان پیوند دادن "ژن، ژیان، ئازادی" است»

حورا نیک بخت، نگران هم‌بندیان خود است. او تنها یک راوی نیست. بلکه تلاش‌می‌کند چهره زنانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی را، که میان چوبه‌ی دار و حکمی ناعادلانه، به مبارزه‌ای انسانی و شجاعانه ادامه می‌دهند، به ما نشان دهد. زنان زندانی با همه‌ تنوع دیدگاه و سوابقشان در یک نقطه به هم می‌رسند: آزادی. آزادی برای زن، برای زندگی، برای عدالت. و این پیامی است که از پشت دیوارهای بلند زندان، از زبان زنی چون پخشان، امروز به بیرون مخابره می‌شود: «آنکه در راه حقیقت و آزادی گام گذارده، مرگ و زندگی را معنایی دیگر بخشیده است. ما ترس از مرگ نه، که ترس از زندگی بی‌عزت و بردگی داریم. زندگی آزاد آنجا آغاز می‌شود که زنان (آن قدیمی‌ترین مستعمره‌گان) راسخ و استوار برای شرافت و کرامت خود، چنان می‌زیند که مرگ را برای زندگی آزاد در آغوش می‌کشند. شریفه محمدی، من و دیگر زنانی که در صف اعدام‌اند، اولین و آخرین زنانی نیستیم که به صرف جست‌وجوی زندگی آزاد و باشرافت محکوم گشته‌ایم و می‌گردیم. بهای آزادی سنگین است. جرم‌مان پیوند دادن "ژن، ژیان، ئازادی" است.»

 

مطالب مرتبط