دیدبان آزار

درباره انتقادات به بیانیه جمعی

عاملیت زنانه و روایات خشونت جنسی

ستاره سجادی:‌ چند روز پیش بیانیه‌ای جمعی در بررسی دو سال جریان روایتگری خشونت جنسی منتشر شد و التهابی که در پی انتشار این بیانیه رخ داده بر هرکس که فضای آنلاین و مجازی این چند روز را رصد کرده باشد، واضح است. خیلی از ما امضاکنندگان، درچند روز گذشته تحت حملات و فشارهای مختلفی بوده‌ایم که حقیقتا با انتظاراتمان پیش از انتشار بیانیه فاصله زیادی دارد. سعی می‌کنم وقتی دیگر و در یادداشتی دیگر، به فضای مسموم حاکم بر دنیای مجازی، معادلات ترول‌ها و اینفلوئنسرها و اتهام‌زنی/فحاشی (که به هیچ‌وجه خاص این چند روز و یا حتی بعضا جغرافیای ایران نیست) بپردازم و فعلا  روی نکاتی تمرکز کنم که صفحه «می‌تو موومنت ایران» در جوابیه خود به این بیانیه به آنها اشاره کرده است. برای سهل‌تر شدن نوشتن تصمیم گرفتم نکاتی را که از نظر خودم و یا برای خودم اهمیت بیشتری دارند، در یادداشت‌های جداگانه‌ای مطرح کنم. یادداشت پیش رو اما به مسئله «عاملیت» می‌پردازد.

بند هفت در بیانیه‌ای که منتشر شد، به مسئله «عاملیت»  اختصاص  دارد. در بخشی از این بند نوشته شده: «…از سوی دیگر، میانجی‌های روایت‌گری از این طریق قدرت می‌گیرند و عاملیت بیشتری پیدا می‌کنند؛ در می‌توی ایرانی هم ما با میانجی‌هایی روبه‌روییم که در نوشتن/بازنویسی روایت‌ها، آزاردیده را عموماً فردی بدون عاملیت و اراده تصویر می‌کند که هیچ نقش فعالی در رابطه‌ عاطفی و هیچ دسترسی‌ای به هیچ شکلی از ساختارهای قدرت اجتماعی/دوستی/طبقاتی نداشته‌اند؛ تو گویی با «طفلانی» روبه‌روییم که «فریب» خورده‌اند. اگرچه نباید امکان سلب‌شدن عاملیت و پیچیدگی‌های دستکاری روانی را انکار کرد، اما نباید به ورطه‌ای بیافتیم که روایت آزار تنها با تمسک به روایت «فریب» تعریف و ممکن شود. تخفیف تمام پیچیدگی‌های آزار به روایت سرراستِ فریب، سبب می‌شود دیگر اشکال سلب عاملیت، کمرنگ و بلکه محو شود.»

و صفحه «می‌تو موومنت ایران »در بخشی از جواب به این استدلال می‌نویسد: «به نظر می‌رسد که فهم ما از کلمه‌‌ عاملیت با نویسندگان این بیانیه یکی نیست. ما عاملیت زنان را در جایی که روایت می‌کنند می‌بینیم و به رسمیت می‌شناسیم. عاملیت داشتن به معنای پذیرش مسئولیت خشونتی که بر آنان رفته نیست. آنها عاملیتشان را در لحظه‌ نشان دادن عدم رضایت در پروسه‌ خشونت جنسی بروز داده‌اند.»

من هم موافقم که به نظر می‌رسد فهم یکسانی از مسئله‌ عاملیت وجود ندارد. در قسمتی از بند هفت بیانیه توضیح داده شده که در ایران به دلیل مشکلاتی که ممکن است برای راویان پیش بیاید (چه مشکلات حقوقی و چه دشواری‌های غیرحقوقی و اجتماعی/فرهنگی[1])، جریان روایت‌گری به سمتی پیش رفته که دیگر اگر نه همه، ولی عمده‌ روایت‌ها توسط میانجی‌هایی (عمدتا «صفحه می‌تو موومنت ایران») عمومی می‌شوند که در نوشتن روایت‌ها نقش تسهیلگر دارند. در اکثر روایت‌هایی که در چند ماه اخیر منتشر شدند، آزاردیدگان از سر ناچاری در موقعیت خطرناک قرار گرفته‌ و در مواجهه با موقعیت آزار، شوکه شده و یا توان واکنش لحظه‌ای نداشته‌اند، و در نتیجه نتوانستند رضایت نداشتن خود را  مستقیما بروز بدهند. 

باید اذعان کنم این برای من هم اتفاق افتاده است و احتمالا زنان بسیار دیگری نیز تجربه‌ مشابهی داشته‌اند. خیلی از ما به‌خوبی با موقعیت‌هایی از‌این‌دست آشناییم و فکر می‌کنم نه‌تنها باید به این نوع روایت‌ها پرداخت، بلکه باید پیش‌تر رفت و دست به به تحلیل روابط قدرتی زد که باعث می‌شود زنی[2] برخلاف میل باطنی‌ نتواند رضایت نداشتن خود را صراحتا اعلام کند و متحمل خشونت شود. همچنین باید از درک مردسالارانه از رابطه‌ جنسی و فقدان حساسیت و کمبود آموزش نزد بسیاری از مردان نوشت که در چنین شرایطی علیرغم ندیدن نشانه‌های واضح رضایت از جانب طرف مقابل، صرفا بر اساس میل خود پیشروی می‌کنند. برداشت من از متن بیانیه این است که نباید عمده‌ پروسه‌های آزار را این‌چنین توضیح داد. از طرفی در اغلب روایت‌هایی که از طریق این صفحه منتشر شده‌اند نمی‌بینیم/نمی‌خوانیم که آن زن از کنجکاوی، میل و یا خواسته‌ خود حرفی بزند. به طور مثال زنی که خودش سراغ مردی می‌رود و یا خودش به قول نسل ما «تیک می‌زند» و یا زنی که خود  رابطه‌ جنسی را شروع می‌کند و با این وجود خشونت می‌بیند و البته این کنجکاوی یا میل اولیه هیچ از تاثیر و صدمات خشونت کم نمی‌کند. گویی برای کاستن از قربانی‌نکوهی در جامعه‌ مردسالار (که زن‌ستیزان نگویند «خودکرده را تدبیر نیست») که بازماندگان را دچار آسیب‌های ثانویه می‌کند، آگاه و ناآگاه، نقاط بروز عاملیت جنسی را کمرنگ یا حذف کنیم. 

اکثر روایت‌های چند ماه گذشته توسط زنان طبقه‌‌ متوسط، شهرنشین  و غیرمحافظه‌کاری بازگو شده‌اند که همان‌طور که از روایت‌ها نیز پیداست، روابط نسبتا باز جنسی دارند. چون خود را متعلق به این قشر شهری می‌دانم[3]، گمان می‌کنم شناخت خوبی از تجربیات خود و اطرافیانم دارم که در خیلی موارد حتی وقتی خواسته و میل اصلی از طرف زن مطرح شده، و یا حتی رابطه‌ جنسی از طرف زن شروع شود، باز هم خشونت جنسی به اشکال مختلف اتفاق می‌افتد. چیزی که در بسیاری روایت‌ها جایش خالی‌ است. 

در واقع لب کلام، ممکن است ما هیچ سطحی از رابطه‌ جنسی را نخواهیم و خشکمان بزند و متحمل خشونت شویم، ولی ممکن است خود فعالانه شروع‌کننده‌ رابطه‌ جنسی باشیم (عاملیت تام و تمام) و باز متحمل خشونت جنسی شویمِ، ممکن است از خود عاملیتی نشان دهیم و خشونت متوقف شود و یا نشود، ممکن است بعد از خشونت از طریق دوستی‌ها و شبکه‌های حمایتی در فضای غیرآنلاین جلوی آزارگر بایستیم و یا ممکن است تحت سلطه‌ شریک جنسی/عاطفی قدرتمندی باشیم و تا مدتها خشونت اعمال‌شده را نبینیم و یا حتی روی آن سرپوش بگذاریم و آن را انکار کنیم. ممکن است به خشونت تن بدهیم تا امتیازاتی در محل کار یا فعالیت‌های هنری خود بگیریم و یا حتی برای حفظ شغل و نان شب خود مجبور به تن دادن شویم (عاملیت امری نه لزوما مثبت و مقدس، بلکه انسانی است). ممکن است فارغ از مرد بودن و زن بودن با آزارگر خود در موقعیت قدرت پیچیده‌‌تری باشیم (به طور مثال روابط مبتنی بر طبقه و یا مرکز/غیرمرکز یا شهروند/ناشهروند) که عامل شکل‌گیری موقعیت‌های بسیار متفاوتی از خشونت جنسی هستند و  نمی‌توان آنها را فقط با یک نوع سازوکار تحلیل کرد، در عین حال ریشه و دلایل یکسانی ندارند و اشکال مختلف عاملیت متفاوتی از زنان را دربرمی‌گیرند. چیزی که در صفحه «می‌تو موومنت ایران» (مخصوصا در ماه‌های اخیر) بیشتر دیده می‌شود، یکپارچگی این روایت‌ها است. این نه نقدی به خود راویان -آنچنان که در انتقادات و حملات این چند روز دیده می‌شود- بلکه نقدی متوجه غیر تکثرگرایی در بازنمایی عاملیت در روایت‌های منتشر‌شده است. در واقع اگر در کنار روایتهای سلب عاملیت، روایت‌هایی که زنان در آنها امکان بروز عاملیت داشته‌اند هم منتشر کنیم با فرهنگ قربانی‌نکوهی جنگیده‌ایم.

 

بیشتر بخوانید:

 خطاب به مردان: همراهی آری، جلوداری نه

 معمای رضایت جنسی

 

مفهوم عاملیت زنانه[4] دهه‌ها است موضوع بحث (و بعضا جدل) و تحقیق بسیاری از فمینیست‌ها است و به صورت کلی به عنوان توانایی فردی زنان برای توفق بر وضعیتی که در آن زندگی می‌کنند تعریف می‌شود. وجود عاملیت زنانه برای ما که به آن آگاهیم، محل بحث نیست. همه‌ فمینیست‌ها قائل به وجود عاملیت زنانه هستند ولی در تعریف اشکال عاملیت و نحوه‌ دستیابی به عاملیت بیشتر (و در نهایت برابری عاملیت بین همه گروه‌های جنسی و جنسیتی) اتفاق نظری وجود ندارد. وقتی پای رابطه‌ جنسی به میان می‌آید، آیا زنان باید از پورنوگرافی، رابطه ‌سادومازوخیسم، کار جنسی و یا هر چیز دیگری که ظاهراً عدم تعادل قدرت/عاملیت جنسیت در رابطه‌ جنسی را تقویت می کند، رها شوند و یا آزاد باشند آن پورنی که باب میلشان است را تماشا کنند یا اگر مایلند، رابطه‌ جنسی‌ِ  توام با رضایتی که از لحاظ نزاکت سیاسی درست تلقی نمی‌شود (پولیتیکالی اینکورکت[5]) را تجربه کرده یا از سکس برای تامین مالی زندگی خود استفاده کنند؟ مباحثی ازاین‌دست شاید از مرکزی‌ترین پرسش‌های فمنیست‌ها در دهه‌های گذشته باشد. بسیاری در کشورهای غربی، فمینیست‌ها را بر مبنای پاسخی که به این سوالات می‌دهند، به «فمنیست‌های قدیمی» و «فمنیست‌های مدرن»  یا همان فمنیست‌های موج دوم (بعضی به کنایه می‌گویند «فمنیست‌های ضدسکس») و فمنیستهای موج سوم («فمنیستهای مثبت به سکس»[6]) تقسیم می‌کنند. فمنیست‌ها هیچ‌گاه در تعریف «عاملیت» و یا حتی مفهوم «زنانه» در «عاملیت زنانه» به توافق نرسیده‌اند. به طور مثال آیا عاملیت زنانه در این است که زنان با علم به خطراتی که متحمل می‌شوند اگر تمایل دارند به اندازه‌ مردان در پارتی‌ها بنوشند و یا اینکه برخلاف میلشان حواسشان به میزان نوشیدن خود باشد تا بهتر بتوانند از امنیت خود دفاع کنند؟

اینها سوالات ملموسی هستند که در مسئله‌ عاملیت زنانه مطرح می‌شوند. این بحث‌ها به یقین در حواشی (و یا حتی بعضی مواقع در بطن) جنبش «می‌تو» هم مطرح شدند. من خود را بیشتر نزدیک به فمنیسم موج سوم (و فرای موج سوم) می‌دانم، با این حال باید اعتراف کنم شرایطی طی این سالها پیش آمده‌ و یا تجربیاتی کرده‌ام که در آنها جواب مشخصی به این سوالات نداشته‌ام. ولی  فکر می‌کنم چیزی که می‌توان روی آن توافق داشت این است که زنان، از اقشار و طبقات متفاوت، در بسیاری از موقعیت‌ها نه تنها امکاناتی از عاملیت زنانه داشته‌اند، بلکه از آن امکانات استفاده کرده‌اند. جامعه مردسالار ، زنانی را که عاملیت به خرج می‌دهند تنبیه می‌کند، به طور مثال خشونتی که بعد از «به من دست نزن» اتفاق می‌افتد، یا وقتی زنی ابراز علاقه‌ عاطفی و یا جنسی می‌کند و از آن سوء‌استفاده می‌شود. بعضی اوقات آن عاملیت، در یک شرایط تقاطعی و یا مناسبات فردی، قدرت بیشتری پیدا می‌کند و باعث می‌شود خشونتی اتفاق نیفتد(«بهش گفتم نمی‌خوام و عقب رفت»)، بعضی اوقات عاملیت این می‌شود که زن برای کمتر کردن میزان آسیب مقاومت نمی‌کند و یا «نه» نمی‌گوید. همچنین صدالبته شرایطی هم پیش می‌آید که در لحظه زن به قطعیت نمی‌داند چه می‌خواهد، دسترسی به عاملیت خود ندارد، و یا نمی‌داند چطور از آن استفاده کند، شرایطی که مرد (یا زن) با روش‌های دستکاری روانی طرف مقابل را فریب می‌دهد تا به اهداف جنسی و عاطفی خود برسد که در این صورت آن شخص به واسطه‌ آن فریب عاملیت خود را گم می‌کند.

عاملیت‌های چندگانه‌ای می‌توانند وجود داشته باشند، از پیش از لحظه خشونت، حینِ خشونت، تا بعد از آن. در مواقعی هم عاملیت می‌تواند روایتگری از خشونت (بی‌نام یا با نام) باشد. ما در یک جریان روایت‌گریِ همه‌گیر نیازمند به تصویر کشیدن بروز و یا سلب اشکال مختلف عاملیت هستیم و گرنه در دامی می‌افتیم که وضعیت عاملیت زنانه را در خشونت جنسی فقط با نبودِ آن توضیح دهیم و این به معنای این خواهد بود که اصولا وجود عاملیت را کنار گذاشته و خشونت جنسی را فقط در یک نوع خاص آن ببینیم. انگار خشونت جنسی تنها زمانی اتفاق می‌افتد که زنان ناچارند در شرایط آزار بمانند و یا وقتی که قدرت تقابل و مقاومت ندارند. یا به قول سارا احمد: «وقتی زنانگی مترادف با شکنندگی تعریف شود، وقتی در توضیح آن‌‌چه که برای زنی اتفاق افتاده یا [توضیح اینکه] چه کاری می‌توانسته یا نمی‌توانسته انجام دهد از «شکنندگی» استفاده می‌کنیم، آن‌گاه پیامد اعمال قدرت به عنوان دلیل آن دیده می‌شود. با زنان محتاطانه‌تر و حساس‌تر رفتار می‌کنیم، چون شکننده‌اند؛ چون با زنان محتاطانه‌تر و حساس‌تر رفتار می‌کنیم، آن‌ها شکننده‌اند. سیاست آن چیزی ا‌ست که میان این دو «چون» اتفاق می‌افتد.»[7]

 

 


[1] که به باور من نباید فقط به حکومت و استبداد حاکم تقلیل داده شود

[2] مرد و یا فردی از دیگر جنسیت‌ها هم می‌تواند باشد ولی چون همه روایتها از طرف زنان بوده اند از زنان حرف می‌زنم

[3] همین‌‌طور خیلی دیگر از امضاکنندگان، گردانندگان صفحه می‌تو موومنت ایران، فعالان آنلاین و همین‌طور راویان را متعلق به این قشر می‌دانم و این خود نشان می‌دهد چقدر روایت‌ها و بحث‌های ما صرفا محدود به اقلیتی از جامعه است.

[4]  Female agency

[5] Politically incorrect

[6] Sex positive

[7] Sara Ahmed, “Living a Feminist Life”, 2017

 

مطالب مرتبط