جنگ داخلی فنلاند، به طور خلاصه سلسله درگیریهایی را بر سر تصاحب رهبری و به دست گرفتن قدرت در این کشور شامل میشود که از 27 ژانویه شروع شد و تا 15 می 1918 ادامه پیدا کرد. در طول این درگیریها، فنلاند از دوکنشین بزرگ امپراطوری روسیه به یک دولت مستقل گذار کرد. طرفهای درگیر در این جنگ، گارد سفید (یک بخش شبهنظامی داوطلبانه از جنبش ملیگرای افراطی سفیدپوستان فنلاند) و جمهوری سوسیالیستی کارگری فنلاند (گارد سرخ فنلاند) بودند که در نهایت با پیروزی گارد سفید و استقلال فنلاند از روسیه به پایان رسید. یکی از سویههای تاریک جنگ داخلی فنلاند، خشونتهای وسیعی بود که علیه گارد سرخ زنان صورت گرفت و اعدامهای خودسرانه و تجاوزهای وحشیانهای که پس از دستگیری و اسارت آنها در اردوگاههای کار اجباری فنلاند به آنها تحمیل شد که تا همین اواخر بخشِ محذوف تاریخ این جنگ به شمار میرفت و کسی نمیخواست درباره آن سخنی به میان آورد.
فنلاند سبقهای طولانی در زمینه اکتیویسم زنان چپگرا دارد و در سال 1906، مبارزات زنان سوسیالیست فنلاند این کشور را به اولین کشوری تبدیل کرد که حق رای همگانی داشت و مسیر زنان را برای گرفتن حق رای و حضور در مناصب انتخاباتی هموار کرد. دوازده سال بعد در سال 1918، زنان کارگر در کارخانههای صنعتی، زنان مستخدم و دیگر خدمتکاران زن در همبستگی با آرمانهای سرخ سوسیالیستی داوطلب شدند تا در یگانهای زنان که در میان شبهنظامیان گارد سرخ تشکیل شده بود، خدمت کنند. اولین یگانهای زنان گارد سرخ در اوایل فوریه و در شهرهای اصلی فنلاند تشکیل شد و تا پایان ماه مارس 1918 بیش از 15 یگان زنان در گارد سرخ مستقر شدند که در مجموع حدود دو هزار نیروی زن در این یگانها در حال خدمت بودند. آنها در ابتدا به طور سنتی در پشت خط مقدم به نقشهای پشتیبانی و حمایتی از سربازان مرد مشغول بودند و فرماندهان ارتش سرخ تمایلی به فرستادن واحدهای زنان به خط مقدم نداشتند و ترجیح میدادند آنها را به عنوان نیروی ذخیره در پشت جبههها نگه دارند. اما با گذشت اندک زمانی این زنان نیز در کنار دیگر سربازان گارد سرخ، پا به میدان نبرد گذاشتند. زنان با پیوستن به گارد سرخ، از نقشهای سنتی خود در جامعه فنلاند فراتر رفتند و همین باعث شد تا توسط سفیدها و شبهنظامیان ضدکمونیست اهریمنانگاری شوند.
سفیدان افراطی ملیگرا که در دهههای 1920 و 1930 قدرت را در دست داشتند، سیمایی اهریمنی از سرخها تصویر کرده و از آنها به عنوان دستنشاندهگان وحشی و غیرمیهنپرست بلشویسم روسی یاد میکردند. در گفتمان رسمی فنلاند، این سفیدها بودند که برای حفظ استقلال فنلاند وارد «جنگی برای آزادی» شدند، علیرغم این واقعیت که لنین به طور رسمی استقلال این کشور را در پایان سال 1917 پذیرفته بود. اولین روایت از جنگ داخلی فنلاند که از چشمانداز سرخها نگاشته شد «سهگانه زیر ستاره شمالی» به قلم واینو لینا بود که عصر جدیدی را در تاریخنگاری فنلاند آغاز کرد. با وجود این، تازه در اواخر قرن بیستم بود که توجه پژوهشگران به نقش مهم زنان در گارد سرخ و جنگ داخلی فنلاند جلب شد؛ خارج از فنلاند که طنین این مسئله حتی کمتر در میان فمینیستها و فعالان حقوق زنان شنیده شده و روایتهای خشونتهایی که بر این زنان در این برهه از تاریخ اروپا رفته، تا حد زیادی مسکوت مانده است.
بیشتر بخوانید:
نظامیگری و خشونت علیه زنان؛ دو روی سکه «دیگریسازی»
تداوم خشونت جنسی نظامیان روسیه در اوکراین
بسیاری از زنانی که در طول جنگ داخلی به گارد سرخ پیوستند شهرنشین و متعلق به فرهنگی مدرن بودند که باور داشتند تنها راه دستیابی به آزادی سیاسی و اقتصادی زنان، سوسیالیسم است. اکثر آنها، زنان جوان و آرمانگرایی بودند که از استثمار مداوم به تنگ آمده بودند. آنها به عنوان کارگران مزدبگیر، در معرض آزار جنسی مداوم از سوی کارفرمایان خود قرار داشتند و از حمایتهای قانونی اندکی در برابر سوءاستفاده و تعرض برخوردار بودند. با وجود انگیزههای برابریخواهانه در این زنان برای به چالش کشیدن کلیشههای سنتی و سرمایهدارانه از زنانگی، اما توصیفهای روزنامههای محافظهکار و نزدیک به سفیدپوستان از زنان گارد سرخ مملو از ادبیات خشونتآمیز بود که از آنها انسانیتزدایی میکرد: یکی از معروفترین این اظهارنظرهای خشونتبار را ایلماری کیانتو ، نویسنده فنلاندی به زبان آورد که این زنان را «گرگهای مادهای» خطاب کرد که باید منقرض شوند. همچنین در مقالهای در یکی از روزنامههای پرمخاطب فنلاند ، نویسنده ادعا کرد که با زنان سرخ نباید به عنوان اسرای جنگی برخورد شود بلکه باید آنها را مثل حیوانات در میان جنگلها به دام انداخت. در اظهارنظری دیگر، اسقف اعظم، گوستاف یوهانسون گفت: «زنان سرخ را باید به دست شیطان سپرد.»
جامعه سنتی فنلاند در آن زمان از پذیرش استقلال کامل زنان و به چالش کشیدن نقشهای تثبیتشده جنسیتی برای زنان هراس داشت. از سوی دیگر مانند بسیاری دیگر از جنبشهای چپگرا در طول تاریخ، مردان انقلابی سرخ مشارکت همرزمان زن خود را به عنوان آشپز و پرستار در جنگ به سادگی پذیرفتند اما هنگامی که زنان خواستار حضور برابر با مردان به عنوان رزمنده در جبهههای جنگ شدند برآشفتند و در طول تاریخ نیز ارزش مشارکت نظامی آنها را زیر سوال بردند. سفیدها پس از پیروزی در جنگ، دهها هزار تن از نیروهای گارد سرخ را اعدام کردند و تا سرحد مرگ گرسنگی دادند اما آنها با اعضای گارد زنان بهطور ویژه ای بیرحم بودند. سربازان سفید پیش از تیرباران این زنان به آنها تجاوز و بدنهاشان را مُثله میکردند. آنها بدنهای این زنان را برهنه و جسد آنها را در وضعیتهای زنندهای به حال خود رها میکردند.
تاریخنگار جوانی به نام ماریو لیکونن در مطالعهای که در سال 2016 منتشر کرد از شواهدی پرده برداشت که نشان میدهد سفیدپوستان تعداد بسیار بیشتری از آن چه که قبلا تصور میشد، زن و کودک را در اردوگاه کار اجباری ننگین هنلا اعدام کردند. تا همین اواخر، عموم فنلاندیها تصور میکردندکه گارد سفید، زنان و کودکانی که در طول ماههای آخر جنگ داخلی به اسارت گرفته بودند را پیش از اسارت گسترده سرخها در اردوگاه هنلا به خانه فرستادهاند. لیکوسن با کندوکاو در آرشیوها و بررسی خاطراتی که از بازماندگان هلنا به جا مانده ادعا میکند که گارد سفید بیش از صد زن را پیش از آن که حتی نامشان در اردوگاه ثبت شود، اعدام کردند. آنها به همین ترتیب، اجساد کودکانی که به قتل رساندند (بعضی از آنها نوزاد بودند) را از اردوگاه خارج و در جای پنهانی دفن میکردند تا کتمان کنند که چنین کودکانی را اصلا از ابتدا به اسارت گرفته بودند.
زنان اعدام شده، همه متعلق به گارد سرخ نبودند. برخی از قربانیان، زنانی بودند که با پناهندگان فراری همراه شده بودندکه در میان آنها زنان باردار و مادرانی با کودکان خردسال نیز حضور داشتند. جوانترین زنی که در طی این اعدامها تیرباران شد فقط 14 سال داشت. بر خی از این زنان پیش از اعدام مورد تجاوز قرار میگرفتند و برخی دیگر که به اسارت گرفته شده بودند در ازای ارائه خدمات جنسی، غذا دریافت میکردند. تعداد دقیق زنانی که به عنوان اعضای گارد سرخ خدمت کردند هنوز نامشخص است اما طبق تخمین بیشتر مورخان، از حدود 90 تا 100 هزار زن که عضو گارد سرخ بودند، حدود دو هزار زن به عنوان رزمنده فعال در خط مقدم میجنگیدند. هزاران زن فنلاندی دیگر نیز در قالب نقشهای غیرنظامی از گارد سرخ حمایت میکردند که بسیاری از آنها همسران، مادران، خواهران و دخترانِ سربازان مرد گارد سرخ در خط مقدم بودند. در کشوری که هنوز صحبت کردن درباره جنگ داخلی برای مردم عادی ناخوشایند است، طبیعی است که صحبت کردن از میراث بهجامانده از زنان کشتهشده در جنگ داخلی و تاثیر کار آنها بر توسعه حقوق زنان در جامعه کنونی فنلاند کار دشواری باشد. اما در این شکی نیست که زنان فنلاندی (به ویژه زنان چپگرای فنلاندی)، تحولات اجتماعی را با سرعتی غیرقابل قیاس با دیگر دموکراسیهای غربی رقم زدند.
نویسنده: کریستین آر. قدسی
برگردان: آریاناز گلرخ
منابع: