مقدمه مترجم: شیلپا فادکه، جامعهشناس فمینیست، استاد دانشگاه تاتای بمبئی و یکی از نویسندگان کتاب «چرا پرسهزنی: زنان و خطر در خیابانهای بمبئی» است. او در این کتاب، به مسئله امنیت زنان در فضاهای عمومی بمبئی میپردازد و محرومسازیها و چانهزنیهایی را که زنان طبقات و گروههای مختلف در فضای عمومی با آن مواجهند، ترسیم میکند. در این کتاب که متکی بر سه سال پژوهش است، نویسندگان استدلال میکنند که اگرچه دسترسی زنان به عرصه عمومی افزایش یافته اما زنان هنوز سهمی برابر از شهر ندارند. نویسندگان این پرسش را مطرح میکنند که آیا دسترسی زنان به فضای عمومی را میتوان منفک از دسترسی دیگر گروههای به حاشیه راندهشده نگاه کرد؟ و این یکی از سوالهایی است که فادکه در مصاحبه پیش رو نیز به آن پاسخ میدهد.
در کتاب چرا پرسهزنی، فادکه با تبیین دسترسی زنان به فضاهای عمومی در بمبئی، پرسهزنی را به عنوان کنشی معرفی میکند که حامل امکان درهم گسیختن سلسهمراتب فضای عمومی و ساخت شهروندی شمولگرا است. فراتر از خطرات و تهدیدهای عینی و ضمنی موجود در فضای عمومی برای زنان، فادکه از نظریه فمینیستی وام میگیرد و استدلال میکند تنها با پرسهزنی به مثابه کنشی رادیکال میتوان به سمت شهری برابر حرکت کرد. در این مصاحبه فادکه به پرسشهایی درباره کتاب چرا پرسهزنی پاسخ میدهد. او توضیح میدهد آنچه که مانع دسترسی زنان به فضای عمومی میشود، نگرانی نسبت به امنیت نیست، بلکه مسئله اعتبار و آبرو است. امنیت دغدغه نیست چرا که آمارها هم نشان میدهد که عمده جرائم علیه زنان در خانهها و توسط خانواده و آشنایان رخ میدهد. در ادامه گفتوگو با شیلپا فادکه را میخوانید.
مقدمه محاصبهکننده: محور 16 روز کنشگری امسال محو خشونت مبتنی بر جنسیت در محیط کار است. محیط کار به عنوان فضایی که افراد در آن گرد هم میآیند و تعامل میکنند، دارای قواعد جنسیتی است. مقرراتی که تخطی از آنها، میتواند موجب خشونتزایی شود. «چرا پرسهزنی؟»[3] کتاب و جنبشی است در زمینه بازپسگیری و دسترسیپذیرسازی این فضاها و بازنویسی قواعد و مقررات. این مصاحبه به مناسبت 16 روز کنشگری و توسط کمپین «بدنت را بشناس، حقوقت را بشناس»[4] با شیلپا فادکه نویسنده کتاب «چرا پرسهزنی»، در زمینه کنشگری او صورت گرفته است. این کمپین توسط بنیاد YP راهاندازی شده است.
سانجیوانی چانانا: شما به صورت گسترده در زمینه دسترسی به فضاهای شهری، امنیت و خشونت ساختاری پژوهش کردهاید. از نگاه شما، جامعه مصرفگرای فعلی چگونه در راستای بازتولید خشونت علیه زنان، ساختارمند شده است؟
شیلپا فادکه: سرمایهداری موخر اینگونه کار میکند که به ما تلقین میکند که رهایی را باید در مصرف بجوییم. کارکرد تبلیغات نیز چنین است. به ما این حس را القا میکند که با خرید محصولاتی خاص زندگی بهتری خواهیم داشت. و به همین شیوه فمینیسم را نیز مصادره میکند. با وعده اشتغال و «توانمندسازی»، روایتی فردمحور و مصرفگرایانه از برابریطلبی پیش رو میگذارد.
بویژه در دوران معاصر، که توسط سیاستهای اقتدارگرایانه و دست راستی احاطه شدهایم و چشماندازهایمان رو به افول هستند، بازار، در شمایل گشودهسازی امکانها و انتخابهای بهتر و گستردهتر جلوه میکند. ارائه شادکامی و زیست رضایتمندانه. شیوههایی را ارائه میکند که پرسشگری مردم عقیم شود و مردم خواستار تغییرات ساختاری نباشند.
اگرچه تحقیقات آکادمیک نشان میدهد که جستوجوی خوشبختی امری جهانشمول نیست. این مسئله با ایده فمینیست خوشیکش نیز ارتباط پیدا میکند. فمینیستی که پرسشهای دشوار مطرح میکند و با سوالهایش مردم را معذب میکند. از این طریق آنها ایده کامیابی را به مصرف گره میزنند.
در حالی که تنها سرابی از کامیابی ارائه میدهد و هیچگونه تغییرات ساختاری در چشمانداز خود ندارد. هیچ مباحثهای پیرامون سقف شیشهای، دستمزد برابر و شیفتهای کاری سهگانه زنان شکل نمیدهد. مصرفگرایی به ما القا میکند که نیازی به فضای عمومی نداریم مادامی که بدیلهایی برایش فراهم شده است. اگرچه این بدیلها با تمکن مالی پیونده خورده است و بنابراین امکان دسترسی را به طبقه مشخصی از زنان محدود میکند. همچنین بار مسئولیت و پاسخگویی در زمینه فراهم آوردن و حفاظت از فضای عمومی را از دوش دولت برمیدارد. فضاهایی مشروط را پیشنهاد میکند اما جایی برای آزادی حقیقی ندارد.
بیشتر بخوانید:
مطالعهای کیفی درباره تجربه زنان جوان از مزاحمتهای خیابانی در دهلی نو
مترو رایگان به امنیت زنان هندی کمک خواهد کرد؟
«چرا پرسهزنی؟» جهشی کوانتومی در دیدگاه من ایجاد کرد. قبلا تصور میکردم موجودیت من تنها زمانی اهمیت دارد که تاثیرگذار و ویژه باشد. اما خواندن این کتاب باعث شد بفهمم که نسبت به فضا حق و حقوقی دارم چون میتوانم داشته باشم. کنجکاو هستم که بدانم این ایده چه زمانی به ذهن شما خطور کرد؟ اینکه زنان میتوانند فضای عمومی را از آن خود کنند تنها به این دلیل که پرسهزنی حق آنها است؟
این ایده حاصل سیاحت جمعی سه نفر ما بود. نه تنها ما سه نفر، بلکه تمامی افرادی که در دوران تحقیقمان ملاقات کردیم. ما با این پرسش مطالعه خود را آغاز کردیم که چه کسی به فضای عمومی دسترسی دارد؟
وقتی در حال تحقیق بودیم، از ما میپرسیدند که چرا بمبئی را به عنوان سوژه مطالعه انتخاب کردهایم و در این شهر زنان دسترسی گستردهای به فضای عمومی دارند. پس تصمیم گرفتیم بمبئی را به عنوان معیار در نظر بگیریم. اگر بمبئی استاندارد میزان دسترسی زنان است این استاندارد چیست؟ سپس به این مسئله فکر کردیم که چگونه دسترسی زنان به فضاها افزایش پیدا میکند. بسیاری از پاسخهای ما در بحث زیرساختها ردیابی شد.
مواردی مانند نورپردازی خیابانها، حملونقل عمومی و توالتهای عمومی در میزان دسترسی زنان به فضای عمومی تفاوت ایجاد میکردند. در سطح ایدئولوژیک، ما مشاهده کردیم که آنچه مانع دسترسی زنان به فضای عمومی میشود، نگرانی نسبت به امنیت نیست. بلکه مسئله اعتبار و آبروست. امنیت دغدغه نبود چرا که آمارها هم نشان میدهد که عمده جرائم علیه زنان در خانهها و توسط خانواده و آشنایان رخ میدهد.
در اینجا، خشونت مسئله نیست، بلکه اینکه «چه کسی» خشونت را مرتکب میشود حائز اهمیت است. هراس هجوم مردی غریبه به یک زن. این ایده همچنین درباره شکلگیری روابط توافقی میان طرفین است. از همین رهیافت به ایده امنیت مشروط[5] رسیدیم. و در مراحل بعدی به سمت مفهوم ریسک و اینکه چه کسی دارای اجازه ریسک کردن است هدایت شدیم. در واقع این حق ریسک کردن است که از زنان دریغ شده است.
ما گروههای به حاشیه راندهشده متعدد دیگری را دیدهایم که در فضای عمومی تحت نظارت قرار گرفتهاند. اما دوباره تاکید میکنم که پرسش اصلی، مسئله مورد حمله قرار نگرفتن زنان در فضای عمومی نیست. بلکه مسئله اینجاست که حق زنان بر فضای عمومی نباید تحتالشعاع بحث امنیت قرار بگیرد. چرا که مردان نیز در فضای عمومی مورد تهاجم قرار میگیرند اما نفس حضور آنان در این فضا به چالش کشیده نمیشود.
ما با به چالش کشیدن تردیدها و پرسشهای مربوط به امنیت و حرکت به سمت مسئله ریسک، به ایده پرسهزنی رسیدیم. ما همچنین به این نتیجه رسیدیم که تنها فراهم کردن دسترسی همگانی به فضای عمومی است که دسترسی زنان را نیز تضمین میکند. سپس به بررسی قوانین مربوط به پرسهزنی پرداختیم. یکی از این قوانین تصریح کرده بود: «هر کس که در بازه زمانی غروب تا طلوع خورشید بیرون از خانه باشد و مشکوک به نظر برسد میتواند بدون نیاز به صدور حکم، بازداشت شود.» در مراحل بعدی تلاش کردیم به بازسازی ایده پرسهزنی و نظرات چالشزا در خصوص حضور در فضای عمومی بپردازیم.
یکی از فصلهای کتاب شما «نامتعلقها» نام گرفته است. امکان دارد کمی ریشهشناسی این عنوان را برایمان شرح دهید؟
ما شروع کردیم به تامل در باب اینکه چه کسی متعلق تلقی میشود و در این حین یک تصویر ترسیم کردیم. تصویری از مرد همسوجنسی هندوی توانمند به لحاظ فیزیکی از طبقه متوسط به بالا. اما متوجه شدیم این مرد دارای امتیاز که قاعدتا در فضای عمومی خودی محسوب میشود، اصلا به ندرت به این فضا اتکا دارد و از آن استفاده میکند. چرا که در خودروی کولردار و راحت خود رفتوآمد میکند. این امر ما را به پرسشی دیگر رهنمون کرد. که اگر این افراد «متعلق» محسوب میشوند پس نامتعلقان چه کسانی هستند؟ این گروه عموما افراد فرودست تلقی میشوند و تمرکز ما بر این است که چگونه نئولیبرالیسم معنای فقر و فرودستی را از قسور و ناکارآمدی دولت به سمت کوتاهی و ناتوانی فردی سوق داده است.
ما مشاهده کردیم که چگونه مردان طبقه فرودست به عنوان تهدیدی برای امنیت زنان تصویر میشوند. دولت در تلاش است که اجتماعی مشخص تعریف کند در واقع اجتماعی از غیرمتعلقان. با لایحه شهروندی و NRC، دولت در حال اجرای این ایده است. از این طریق، نامتعلقان دیگر، که متعلق محسوب نمیشوند و به اندازه این گروه جدید هم غیرمتعلق نیستند، احساس تعلق خواهند کرد تا دیگر اشکال طرد و حذف را به پرسش نکشند. بنابراین به حاشیه راندهشدگی به تنشهای گروهی تقلیل پیدا میکند و افراد خارج از این گروهها و اجتماعات نمیپرسند که چگونه دیگر جنبههای هویتشان اعم از جنسیت، سکسوالیته، طبقه اقتصادی و ... به طرد و به حاشیه رانده شدن دامن میزند.
به موازات پرسهزنی در راستای بازپسگیری فضای عمومی، چه امکان مشابهی در جهت بازپسگیری محیطهای کاری برای زنان تصور میکنید؟ البته بازپسگیری فضای کاری نه به عنوان نیروی مطیع سیستم سرمایهداری بلکه به عنوان اشخاص دارای حق و حقوق؟
تغییرات عمدهای که نیاز داریم ساختاری هستند. اینکه بار بر دوش زنان محول شود تا رفتارهای خود را تغییر بدهند همواره مورد انتقاد بوده است. یکی از تغییرات قابل توجهی که در محیطهای کاری رخ داده، شیوه مواجهه با موارد آزار جنسی است. با آغاز جنبش میتو، بسیاری از شرکتها کمیتههای پیگیری آزار جنسی تشکیل دادند تا بتوانند به این موارد رسیدگی کنند. امروز اگر زنی در محل کار بگوید که مورد آزار جنسی قرار گرفته، امکان اخراج او بسیار پایین است. در حالی که تا 15 سال پیش زنان به راحی اخراج میشدند. بنابراین هیچگونه اعتراض و شکایتی هم نمیکردند چون قطعا کار خود را از دست میدادند. ما محتاج قوانین بهتر و کارآتر هستیم. و همواره باید در زمینه حضور و مشارکت زنان و فراهمسازی امکانات زیرساختی برای آن مطابهگری کنیم. نکته دیگر اینکه آن تعداد محدود از زنانی که موفق میشوند به سطوح عالیتر برسند باید حواسشان به زنان دیگر هم باشد و مسیر را برای آنان هموارتر کنند.
برگردان: غنچه قوامی
[1] Shilpa Phadke
[2] Why Loiter? Women and Risk on Mumbai Streets
[3] Know Your Body Know Your Rights Campaign
[4] conditional safety