خشونت و سوءاستفاده جنسی چکیده زندگی «پاریس ناکس» ۲۶ ساله، با شریک زندگیاش «ملتینی تیلور» بود. زندگیای که حضور یک فرزند ۱۳ ماهه هم مانعی برای اقدامات خشونتآمیز مرد نبود. ملتینی بارها در مقابل چشم دیگران به پاریس آسیب فیزیکی زد و حتی یک بار در زدوخورد جدی، او را از موهایش روی زمین کشید. اما درگیری این دو نفر در ۲۱ می ۲۰۰۵، منجر به مرگ ملتینی شد. او به پاریس حمله کرد و دفاع شخصی در مقابل این حمله در نهایت مرگ مرد مهاجم را به همراه داشت.
با اینکه در جلسه دادگاه تمامی شاهدان شهادت دادند که رابطه ناکس و تیلور تا چه اندازه طاقتفرسا بوده و همه اظهارات حاکی از آن بود که تیلور به طور کلامی و فیزیکی ناکس را آزار میداده است، اما دادگاه و هیات منصفه زن را به قتل درجه اول و ۴۰ سال زندان محکوم کرد.
در سال ۲۰۱۷، پس از اینکه ناکس ۱۳ سال از حکم ۴۰ سالهاش را در زندان گذارنده بود، حکم او بر مبنای مشاوره حقوقی ناکارآمد[1](ineffective assistance of counsel) نقض شد. ناکس به مرکز اصلاحات لوگان، یکی از ایالتهای ایلینوی منتقل شد. زندان زنان «کوک کانتی» شیکاگو جایی بود که ناکس باید منتظر محاکمه جدید خود میماند. در همین مدت هم دادگاه برای او ۵۰۰ هزار دلار وثیقه تعیین کرد. مبلغی که اعضای خانواده و دوستان او قادر به پرداختش نبودند.
زنان سیاهپوست را باور داریم یا نه
گرچه در سالهای اخیر، رسانهها به مسئله سوءاستفاده جنسی پرداختهاند و تمرکز بسیاری بر اخبار مرتبط با آن دارند، اما غالب این اخبار درباره زنان سفیدپوست و به ویژه زنان مشهور سفیدپوست بوده است. مانند کارزار MeToo که توسط «تارانا بورک» یک زن سیاهپوست و برای رنگینپوستان ایجاد شد اما گفتوگوهای اخیر، حول محور این کمپین، به طور کلی زنان سیاهپوست را نادیده گرفته است. حتی در معدود مواردی که اتهامات مطرح شده از سوی این زنان به سرخط اخبار رسانهها رسیده نیز اغلب تجربیات آنها مردود و توضیحاتشان بیاعتبار قلمداد شده است.
حالا تصور کنید این زنان راهی زندان شوند. در چنین شرایطی دیگر آنها به طور کامل نامرئی شده و تجربیاتشان از خشونت مطلقا نادیده گرفته میشود. اتفاقی که در سال ۲۰۰۵ هم رخ داد. هیات منصفه دادگاه پاریس ناکس، اعتقادی به وجود شواهد خشونت خانگی نداشت و تصمیم گرفت که زن را به علت مرگ شریک سابق زندگیاش محکوم کند.
اکنون پس از ۱۲ سال، وقتی توجه رسانهها به موضوع آزار و اذیت جنسی افزایش یافته و اعتراضات عمومی نسبت به این بحران اجتماعی بالا گرفته، ناکس شانس یک محاکمه جدید را دارد. اما آیا این بار به تجربیات او از آزار جنسی و خشونت خانگی بهایی داده میشود؟ یا وقتی یک بازمانده آزار جنسی در زندان و تحت محاکمه است، اساسا دیگر افزایش آگاهی عمومی که این روزها درباره آزار جنسی ایجاد شده اهمیتی خواهد داشت؟
همانطور که پیشتر هم در Truthout [2] گفته شد، زنان سیاهپوست به طور توامان هم تحت تاثیر خشونت خانگی و هم خشونتهای ایالتی و یا دولتی قرار میگیرند. طبق بررسیهایی که در سال ۲۰۱۰ در زمینه خشونتهای جنسی توسط شرکای جنسی (همسر- دوست پسر) صورت گرفته، تقریبا ۴ زن از هر ۱۰ زن سیاه پوست در طول زندگی خود تجاوز، خشونت جنسی و یا تعقیب کنترلگرانه را تجربه کردهاند.
انستیتوی خشونت خانگی در جامعه آمریکاییهای آفریقاییتبار هم اعلام کرده در حالی که زنان سیاهپوست ۸ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، ۲۲ درصد از قربانیان قتل توسط شرکای زندگی (از تمامی جنسیتها) و ۲۹ درصد کل زنان قربانی خشونت خانوادگی منجر به قتل، را تشکیل میدهند. پیروی همین گزارشات بود که مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریهای آمریکا در سال ۲۰۱۷ دریافت که زنان سیاهپوست بیش از دو برابر همنوعان سفیدپوست خود در معرض خشونت خانگی قرار دارند.
از سوی دیگر، آمار زنان سیاهپوست زندانی بسیار نامتناسب است. اداره آمارشناسی دادگستری آمریکا یک بار در سال ۲۰۱۳ و بار دیگر در سال ۲۰۱۵ ادعا کرد که میزان حبس و زندانی شدن زنان سیاهپوست، دو برابر سفیدپوستها است. با این وجود، هیچ سازمان و نهاد ملیای، چگونگی تقاطع یافتن خشونت خانگی با خشونت دولتی را برای زنان سیاهپوست و زنان دیگری که گرفتار سیستم قضایی میشوند، مستندسازی و پیگیری نمیکند.
مطالعهای که در سال ۱۹۷۷ از زندان «کوک کانتی» انجام شده نشان داد که ۴۰ درصد از زنانی که به قتل شرکای زندگی خود متهم شده بودند، پیشتر آزار جنسی توسط آنها را گزارش داده بودند. هر زن حداقل ۵ بار با پلیس تماس گرفته بوده است. بسیاری از این زنان برای رهایی از خشونت، حتی از پارتنرهایشان جدا شده بودند. بیش از دو دهه بعد، در سال ۱۹۹۹، وزارت دادگستری ایالات متحده دریافت که تقریبا نیمی از کل زنان در زندانهای محلی و ایالتی، پیش از بازداشت تجربه خشونت را داشتهاند. از آن زمان تاکنون هیچ آمار ملی در این زمینه منتشر نشده است. اما آیا افزایش توجه فعلی به تجربیات زنان از آزار و اذیت جنسی و خشونت به معنای تغییر سیاستها و رویکردها و تصمیمات نسبت به آن دسته از بازماندگان خشونت که تحت محاکمه یا در زندان هستند، خواهد بود؟
«هولی کرگ» مدیر سازمان مردمی مادران متحد علیه خشونت و حبس (MUAVI) [3] –مستقر در شیکاگو- به این تغییرات امیدوار است و در عین حال نگران این مسئله است که پررنگ شدن روایات عموما مربوط به زنان سفیدپوست توسط رسانههای اصلی و جریانساز و همچنین شبکههای اجتماعی و قرارگیری آنها در معرض توجه عموم، تصویر و استریوتایپی خاص از قربانی آزار جنسی بسازد. تصویری که زنان رنگینپوست، زنان ترنس، فرودستان و زنان دارای سوءپیشینه قضایی را به حاشیه براند.
بیشتر بخوانید:
آغاز راه آزادی: سکس، قدرت، خشونت، #MeToo
فمینیسم هیچ سلطهای را نمیپذیرد
۱۳ سال جدایی
مادر پاریس ناکس، «دبی لیزا بانتین» تنها دو بار با تیلور ملاقات کرد. دفعه اول زمانی بود که بانتین در یک مرکز نگهداری از معتادان اقامت داشت. او در این باره به Truthout میگوید: «او به خاطر اینکه در حال ترک اعتیاد بودم، نگاهی از موضع بالا به من داشت.» دفعه دوم دیدار دبی و ملتینی هم زمانی بود که پاریس در انتظار به دنیا آمدن فرزندش نشسته بود. بانتین میگوید: «دخترم میخواست در آن لحظه من کنارش باشم چرا که نخستین فرزندش را به دنیا میآورد. موضوعی که سبب ناراحتی تیلور شد اما من اجازه ندادم که عصبانیت او مانع حضورم در کنار دختر و نوهام شود.»
این آخرین باری بود که بونتین، تیلور را میدید. پاریس هیچوقت از آزارهای جنسی تیلور به مادرش چیزی نگفته بود چون میدانست او را ترغیب میکرد تا هرچه زودتر از آن مرد جدا شود. نکته مهم اما این است که سکوت ناکس، خصلت و ویژگی بارز خشونت خانگی است. افرادی که خشونت را تجربه می کنند، اغلب تمایلی به صحبت کردن در مورد آن ندارند. ترس از تشدید خشونت توسط شریک زندگی، نگرانی بابت قضاوت شدن توسط دیگران و اعمال فشار اطرافیان برای پایان دادن به رابطه از جمله دلایلی است که فرد خشونتدیده را وادار به سکوت میکند.
البته، برای زنان سیاهپوستی که خشونت را تجربه کردهاند، یک ترس دیگر هم وجود دارد و آن هم ترس از سیستم قضایی است. «ماریام کابا» با سازمان «بازماندگان و مجازاتشدگان» -شبکهای متمرکز بر مقابله با مجرمانگاری بازماندگان خشونتهای جنسیتی- همکاری میکند. او زنان سیاهپوست زیادی را دیده که روایتهایشان باور و پذیرفته شده و موفق به دریافت حکمهای حمایتی شدهاند. اگرچه او شاهد موانع مضاعف موجود در مسیر زنان سیاهپوست هم بوده است. موانعی که ناشی از سیستم قضاییای است که نظارتی غیرمتعارف بر سیاهپوستان اعمال میکند و به طور نامتناسبی آنها را به زندان میاندازد.
کابا در این باره به Truthout میگوید: «یکی از شایعترین موارد این است که زنان تمایلی به دستگیری و یا زندانی شدن شرکای زندگی خود ندارند. این ترس برای زنان سیاهپوست بیشتر است، چرا که تعداد مردان سیاهپوستی که پیشتر توسط سیستم مجازات کیفری، نابود شدهاند بسیار زیاد است. در نتیجه زنان سیاهپوست به خاطر ابراز همبستگی نژادی و یا از هراس متهم شدن به «خیانت نژادی»، از تماس با پلیس و یا افشای خشونتها خودداری میکنند.
کابا به ترس فراگیر دیگری نیز اشاره میکند. آن هم این که تماس با پلیس ممکن است منجر به دستگیری و تحت پیگرد قرار گرفتن خود بازمانده خشونت شود. ترسی که در ایالتهای مجری سیاست بازداشت اجباری[4] عموما به واقعیت تبدیل میشود. زنان سیاهپوست در عین حال باید بر تصویر ایزابلوار[5] ساختهشده از خود که به دوران پیش از جنگ داخلی آمریکا بازمیگردد نیز غلبه کنند. تصویری که زن سیاهپوست را بیبندوبار بازنمایی میکند و خشونت جنسی علیه او را مشروعیت میبخشد.
نوامبر ۲۰۰۵ بود که دبی لیزا بانتین در تماسی تلفنی با دخترش دریافت که او بابت قتل تیلور دستگیر شده است. دستگیری و محاکمه ناکس، توجه رسانهای و پوشش خبری چندانی دریافت نکرد. نه کرگ و نه کابا، که در آن زمان در شیکاگو زندگی می کردند، به خاطر نمیآورند که رسانهها چندان از این موضوع نوشته باشند. جز پاراگرافی کوتاه در یک روزنامه که مختصرا به این موضوع پرداخت و پاریس را، به عنوان دوستدختر سابقی معرفی کرد که به خاطر عدم دریافت هزینه ماهانه کودکش عصبانی شده است.
در طول اولین محاکمه ناکس، مادرش به خاطر حضور در مرکز درمانی ترک اعتیاد و سیاستهای سفتوسخت این مراکز، نمیتوانست با هیچ کدام از اعضای خانواده و یا دوستانش در ارتباط باشد. اما پس از اتمام دوره درمانی هم نتوانست دخترش را ببیند، چرا که ناکس محاکمه و به زندان «دوایت» منتقل شده بود. زندان زنانی که پیش از این بسیار امنیتی بود. بانتین که خودش هم سابقه محکومیت داشت، برای دیدار با دخترش، باید سراغ سرپرست زندان رفته و از او درخواست مجوز میکرد.
بالاخره بعد از گذشت پنج سال، بانتین در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۱۲ توانست اجازه دیدار با ناکس را دریافت کند. البته بازهم مشکل دیگری وجود داشت. بانتین در همان زمان تحت چندین عمل جراحی سنگینی مربوط به زانو و لگن قرار گرفته بود و توان سفر ۸۰ مایلی از خانه خودش تا زندان را نداشت. در حالی که او دوران نقاهت پس از جراحی را میگذراند، زندان دوایت هم بسته شد و ناکس به همراه ۱۰۰۰ زن دیگر به زندان لوگان اعزام شدند. جایی در ۱۰۰ مایلی غرب کشور که باید برای رسیدن به آن مسیری ۳ ساعته را طی میکرد. همه اینها سبب شد که تا بانتین نتواند دخترش را ببیند و این دیدار به زندان کوک کانتی شیکاگو موکول شد. بانتین در وصف آن روز میگوید: «بالاخره زمانی توانستم دخترم را ببینم که به زندان کوککانتی اعزام شد. البته پس از آن هم نتوانستم او را در آغوش بگیرم و حتی لمسش کنم چرا که در این زندان، ملاقاتها کابینی است.»
مادر و دختر از پشت یک پنجره پلاستیکی ضخیم با یکدیگر دیدار میکردند. عدم توانایی بانتین برای تحرک و پیمودن راهروی طولانی منتهی به اتاق ملاقات هم سبب شد تا بعد از اولین ملاقات، آنها از طریق تلفن با یکدیگر در تماس باشند. با این حال هیچ کدام از این محدودیتها سبب نشد که بانتین در تمام جلسات دادگاهی دخترش حاضر نشود؛ آن هم با یک تیشرت بنفش که روی آن نوشته شده بود: «همه آنها را آزاد کنید.»
او میگوید: «هروقت موعد تاریخ دادگاه برسد، من پیش دخترم آنجا هستم.» البته دادگاه اجازه نمیدهد که مادر و دختر یکدیگر را در آغوش بگیرند و ارتباطی برقرار کنند. دادگاه حتی متهمان را از مکالمه با سایر افراد حاضر در جلسه منع میکند.
سازماندهی جمعی، به پیروزی بازماندگان محبوس منجر میشود
حامیان پرونده ناکس امیدوارند «کیم فاکس» به عنوان دادستانی ترقیخواه و نخستین زن سیاهپوستی که در شیکاگو به این مقام قضایی رسیده است، تجربههای خشونت ناکس را در بررسی پرونده لحاظ کند. در صورتی که فاکس حکم پاریس ناکس را به قتل درجه دو با مجازات ۴ تا ۱۲ سال تقلیل دهد، با توجه به اینکه ناکس ۳۸ ساله تاکنون ۱۳ سال را در حبس گذرانده، میتواند آزاد شود و و مجددا زندگی خود را بسازد.
«کریگ» خاطرنشان میکند که نخستین محکومیت ناکس در سال ۲۰۰۷، پنج سال قبل پیش از اتفاقی بود که برای «ماریسا الکساندر» رخ داد. پروندهای در باب دفاع از خود در مقابل خشونت خانگی که به تیتر رسانههای کشور تبدیل شد. الکساندر، مادر سه فرزند و ساکن «جکسونویل» فلوریدا بود و بابت شلیک به همسر سابقش که او را مورد آزار قرار میداد، محکوم شد. حکم ابتدایی او ۲۰ سال زندان بود و قاضی هم توضیحات او را که حاکی از انجام این عمل به خاطر دفاع از خود بود را کاملا رد کرد. قاضی دفاعیات الکساندر مبنی بر دفاع مشروع[6] نپذیرفت. تصمیمی متناقض با آنچه که پرونده «جورج زیمنزن» رخ داد.
زیمنزن که به «ترایون مارتین» ۱۷ ساله شلیک کرده بود، توانست با توسل به دفاع مشروع در دفاعیت خود، دادگاه را قانع کند که قتل عمد رخ نداده است. پرونده الکساندر خشم افکار عمومی نسبت به سیستم قضایی و سازماندهی گسترده جامعه مدنی را به دنبال داشت. حکم بدوی الکساندر در دادگاه تجدیدنظر نقض شد و دادستان فلوریدا برای الکساندر گزینه توافق پیش از محاکمه[7] را روی میز گذاشت. در این صورت الکساندر میتوانست ۶۵ روز دیگر را در زندان بگذراند و پس از آن دو سال در حبس خانگی بماند.
کریگ میگوید: «به دنبال اعتراضات سازماندهیشده، مردم نسبت به خشونت خانگی، بستر و پیشینهای که قتل در آن رخ میدهد، درک پیدا عمیقتری کرده بودند. همین بسیج عمومی بود که توانست به دادستان فشار وارد کند و گزینهای جز پیشنهاد توافق برایش باقی نگذارد.» این افزایش آگاهی عمومی در زمینه خشونت خانگی تاثیرات چشمگیری داشته که از جکسونویل، فلوریدا به شیکاگو هم رسید. کریگ در کمپین دفاع از «نائومی فریمن» هم فعالیت داشته است. مادر سیاهپوست ساکن شیکاگو که بر اساس گزارش Truthout، به قتل درجه اول بابت مرگ دوستپسرش محکوم شده بود.
در سال ۲۰۱۵، چندین تشکل و سازمان مدنی از جمله «عشق و حمایت»، «انجمن تامین وثیقه شیکاگو»، «صداهای رسا» و «MUAVI» به همراه اعضای خانواده فریمن توانستند ۳۵ هزار دلار برای وثیقه او جمعآوری کنند تا بتواند دوران پیش از محاکمه را کنار فرزندانش بگذراند و فرزند سوم خود را به دنیا بیاورد. او پیش از بازداشت باردار بود.
در سال ۲۰۱۶، به دنبال فشار و سازماندهی گسترده جامعه مدنی، دادستان ایالتی «آنیتا آلوارز» برکنار شد. آلوارز برای تحت پیگرد قرار دادن مامور پلیسی که به «لاکوان مکدونالد»[8] شلیک کرده بود به مدت یک سال تعلل کرده بود. مکدونالد، نوجوانی آفریقایی-آمریکایی بود که در خیابان توسط پلیس به بهانههای واهی کشته شد. این در حالی بود که آلوارز به سرعت پرونده فریمن و دیگر زنان بازمانده خشونت را به اتهام قتل درجه اول، به جریان میانداخت.
در آگوست سال ۲۰۱۷، کریگ و تعدادی از دادستانهای ایالتی جلسهای تشکیل دادند تا به بررسی پروندههای فریمن، ناکس و «کارس شوماخر» بپردازند. کارس هم داستان مشابهی داشت. زنی سیاهپوست که به قتل دوستپسر خشونتگر خود متهم شده بود. کریگ میگوید: «در این جلسه ما در مورد زمینههای خشونت خانگی گفتوگو کردیم. از پرونده ماریسا الکساندر صحبت کردیم که در جکسونویل رخ داده بود اما بقیه دادستانها هم به یمن کمپینسازیهایی که حول این پرونده شکل گرفته بود، درباره آن شنیده بودند. بنابراین نسبت به پروندههایی که قصد داشتیم طرح کنیم پیشزمینه داشتند.»
تعدادی از زنان بازمانده خشونت که پایشان به سیستم قضایی و زندان کشیده شده بود نیز در جلسه حضور داشتند و تجربیاتشان را به اشتراک گذاشتند. داستانهایی که کریگ باور دارد در تغییر نگاه این دادستانها نسبت به چنین پروندههایی تاثیر مستقیم داشت. چرا که بعد از گذشت چند ماه از این جلسه، شوماخر منع تعقیب خورد و حکم فریمن را نیز به قتل غیرعمد و ۳۰ ماه آزادی مشروط[9] تقلیل دادند.
کابا اگرچه به جریان شکلگرفته امید دارد، اما در عین حال میخواهد اطمینان حاصل کند که این توجه روزافزون به خشونت جنسی، زنانی را که در دام سیستم قضایی گرفتار شدهاند هم در برمیگیرد: «به نظر نمیرسد آنچه که در جریان است بتواند تحولی در سیستم مجازات کیفری ایجاد کند. سیستمی که به گونهای ساختارمندشده که زنان و دگرباشان جنسی/جنسیتی را سرکوب میکند. شواهد و قرائن حاکی از آن است که اگرچه آگاهی عمومی نسبت به خشونت خانگی در سالهای اخیر افزایش یافته اما تعداد زنان بازمانده خشونت که به علت خشونتهای متحملشده دست به ارتکاب جرم میزنند، کاهش نیافته است.»
او معتقد است: «راه رهایی حقیقی از مسیر کمپینهای مشارکتی گسترده میگذرد چرا که بیشترین زور و کنترل سیستم قضایی بر بازماندگان خشونت که به حاشیه رانده شدهاند، اعمال میشود. مجرمانگاری این افراد منابع در دسترس آنها را بیش از پیش محدود میکند. ما به عنوان کنشگران و سازماندهندگان جامعه مدنی باید در راستای جلب توجه افکار عمومی به تجربههای این زنان، افرایش دسترسی آنها به منابع موجود و همچنین به چالش کشیدن روایتهای غالب تلاش کنیم.»
خانواده ناکس، کریگ و سایر فعالان، امیدوارند که تلاشهایشان موجب شود دادستان نگاه وسیعتری نسبت به پرونده ناکس و خشونتهایی که در رابطه زناشویی متحمل شده، پیدا کند. دادگاه بعدی او در روز ۲۰ دسامبر تعیین وقت شده است.[10] کریگ در پایان میگوید: «پاریس ۱۳ سال از زندگیاش را در زندان گذرانده است. او تهدیدی برای دیگران محسوب نمیشود. او هرگز خطری برای کسی نداشته است. پاریس تنها از جان خود دفاع کرد. حقی که همه باید داشته باشند. اما این دفاع برای او، حکم قتل درجه اول و ۴۰ سال زندان به همراه داشت.»
نویسنده: ویکتوریا لا[11]
برگردان: نیلوفر حامدی
منبع: Truthout
[1] assistance of counsel
[2] سازمان خبری مستقل و غیرانتفاعی که هدفش، پوشش اخبار مرتبط با موضوعات عدالت اجتماعی است.
[3] Moms United Against Violence and Incarceration
[4] Mandatory arrest policy
[5] Jezebel
[6] Stand your ground
[7] plea deal :
این مفهومی در سیستم حقوقی ایالات متحده و نوعی توافق بین متهم و دادستان است. طی این توافق، متهم به کاری که کرده اقرار میکند و در مقابل آن دادستان باید یا اتهامات را تقلیل دهد، یا در حکم تخفیف قائل شود و حکمی صادر کند که متهم هم آن را بپذیرد. این قوانین جهت پیشبرد هرچه بهتر پروندهها تعیین شدهاند.
[8] Laquan McDonald:
[9] probation
[10] او اکنون گرچه بیگناه فرض شده و در انتظار محاکمه است اما وثیقه او 500000 دلار تعیین شده است که توانایی پرداخت آن را ندارد. امروز او در زندان باقی مانده و از مادر، خواهر و فرزندش که اکنون ۱۴ سال دارد، جدا شده است.
[11] Victoria Law