در سالهای اخیر جنبش #MeToo توجهها را به آزار جنسی، سوء استفاده جنسی و روشهایی جلب کرده است که مردان قدرتمند و ثروتمند برای حفظ سلسله مراتب اجتماعی و اقتصادی موجود به کار میبرند. همزمان فشار برای حبسزدایی و مخالفت با پلیسگماری به جنبشی ملی ]در آمریکا[ تبدیل شده است. برای فمینیستهای چپ این دو جنبش پرسشهایی ضروری ایجاد کرده است: چگونه میتوان بدون خیز برداشتن به سوی دولت حبسبنیاد[1] با خشونت جنسی مبارزه کرد؟
«جودیت لوین»[2]، روزنامهنگار و اکتیویست، و «اریکا ماینرز»[3]، پژوهشگر و اکتیویست، درباره این مسائل، هم به صورت نظری و پژوهشی و هم به صورت عملی، فعالیتهای بسیاری داشتهاند و در کتاب جدیدشان فمینیست و مجرم جنسی[4] درباره این موضوع پژوهش کردهاند. این دو به تازگی با «لورا تاننباوم»[5] گفتوگو کردهاند. تاننباوم تاکنون مطالب متعددی در ارتباط فمینیسم و سیاستهای جنسی در ژاکوبن[6] نوشته است. این گفتوگو برای شفافیت بیشتر ویرایش شده است.
لورا تاننباوم: ممکن است کمی درباره سوابقتان و چگونگی آغاز همکاری در این کتاب توضیح دهید؟
جودیت لوین: من به عنوان نویسنده، فمینیست و اکتیویست در سیاستهای رادیکال جنسی و سیاستهای مربوط به هراسهای مختلف جنسی شامل هراس اخلاقی از ایدز و هراس از تعرض آیین شیطانی[7] که صدها نفر را در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به زندان فرستادند، فعالیت داشتم. همه این موارد من را به دنیای فهرست مجرمان جنسی و افراد حاضر در آن نزدیکتر کرد. این گونه بود که به تقاطع جنسیت و جرمانگاری رسیدم.
اریکا ماینرز: پیش از هرچیز خود را یک معلم و پس از آن نویسنده، سازماندهنده و بهویژه الغاگرا[8] میدانم. من در کارزارهای ضد زندان و الغاگرای متعددی فعالیت کردم. مدتی طول کشید تا بتوانم به گروهی از مردم توجه کنم که به جرایم جنسی محکوم شدهاند. با وجود این به نظر میرسید اگر میخواهم یک فمینیست و یک الغاگرا باشم، باید این موضوع را در مرکز توجه قرار دهم.
لورا تاننباوم: جودیت تو به فهرست مجرمان جنسی اشاره کردی. ممکن است درباره تاریخچه فهرست مجرمان جنسی، دامنه آن و تاثیراتش بر زندگی افراد توضیح دهی؟
جودیت لوین: در گذشته نیز مواردی از فهرستهای مجرمان جنسی وجود داشت. از سال ۱۹۴۷ در کالیفرنیا فهرستی از مجرمان جنسی وجود داشت که بیشتر فهرستی از مردان همجنسخواه بود. هرچند این فهرست عمومی نبود اما میتوانست زندگی و اعتبار شما را نابود کند و منجر به از دست دادن شغلتان شود. اما فهرست مدرن مجرمان جنسی به دنبال هراس از تعرض جنسی در دهه ۱۹۸۰ رشد کرد.
در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ چندین جنایت وحشتناک علیه کودکان سفید طبقه متوسط رخ داد. هرچند چنین جرایمی بسیار نادرند اما کارزارهایی را برای «انجام کاری» بسیج میکنند؛ کاری که اغلب به معنای جرمانگاری بیشتر است. به دنبال همین جنایات بود که فهرست مجرمان جنسی و آنچه «تعهد مدنی» نامیده شد، پدید آمد. منظور از تعهد مدنی فرستادن افراد به بیمارستان روانی برای مدتی طولانی پس از دوران محکومیت است.
پس از گذشت سالها دستهای از قوانین فدرال و ایالتی تصویب شد تا در وهله اول ایالتها را ملزم به ثبت فهرست ]مجرمان جنسی[، و پس از آن عمومیکردن این فهرستها و مرتبط کردن آنها در سطح ملی کند. هربار این اتفاق رخ میداد، جرایم بیشتری قابلثبت میشد و مجازاتها و مدت زمان ]حضور نام افراد در[ فهرست افزایش مییافت.
فهرست مجرمان جنسی همانگونه است که به نظر میرسد. این فهرست شامل نام هرکسی است که به جرایم جنسی محکوم شده؛ خواه در زندان باشد یا نه. بسته به ایالت مدت زمان حضور نام فرد در فهرست ممکن است ده سال باشد یا اینکه تا پایان زندگی او ادامه یابد. شما موظف خواهید بود به طور منظم به پلیس مراجعه کنید و درباره همه چیز به آنها توضیح دهید: کجا زندگی میکنید، چه کاری انجام میدهید، خودرویی خریدهاید یا اینکه شغلی پیدا کردهاید. اینها همگی محدودیتهایی هستند که ایالات افزودهاند: کجا میتوانید زندگی کنید، کجا میتوانید کار کنید و کجا میتوانید سفر کنید. موقعیت شما به عنوان «مجرم جنسی» در گذرنامهتان ثبت میشود. در برخی ایالتها حتی روی گواهینامه رانندگی شما نیز درج میشود.
مردم فهرست مجرمان جنسی را با لیست تبعید مقایسه میکنند. شما از گروههای پاریا هستید. هیچکس نمیتواند با نقشههای آنلاین آدرستان را پیدا کند. بسیاری از افراد حاضر در این فهرست قربانی خشونت کیفرجویانه[9] یا حتی قتل شدهاند. ساختن یک زندگی پس از دوران حبس ناممکن شده است؛ کاری که به خودی خود به دلیل عواقب ناشی از محکومیت به بزهکاری دشوار است.
هدف اصلی از بهوجود آوردن این فهرست، حفاظت از کودکان بود. اما از آنجایی که بیشتر موارد سوءاستفاده از کودکان درون خانواده رخ میدهد، این فهرست تاثیری بر این معضل نداشت. این فهرست تنها هراس از «خطر غریبه» را بیشتر کرد. تحقیقات ۲۵ ساله نشان میدهد این فهرست برای کسی امنیت بیشتر به ارمغان نیاورده است. در عوص آسیبهای بسیاری به بارآورده که تنها گریبانگیر افراد حاضر در فهرست و خانوادههایشان نیست، بلکه به اجتماعات نیز آسیب میزند؛ زیرا این فهرست همه ما را بدگمان میکند.
«راجر لنکستر»[10] از اصطلاح «اتحاد مسموم» استفاده میکند: ما علیه یک نفر متحد میشویم. فهرست مجرمان جنسی میراث هراسهاست و هراسها را زنده نگه میدارد. نام بیش از ۹۰۰ هزار نفر در فهرستهای مجرمان جنسی حضور دارد و حدودا ۶ هزار و ۵۰۰ نفر در تعهد مدنی هستند.
بیشتر بخوانید:
چرا جرمانگاری آزار جنسی موثر نبوده است؟
اریکا ماینرز: حتی در لحظه به اصطلاح اجماع دو حزب پیرامون اصلاح کیفری، گروهی وجود دارند که در دستور کار نیستند. «ماری گوتسچاک»[11] در کتابش نشان میدهد تعداد محکومان به جرایم جنسی رو به افزایش است، اگرچه اتفاق نظر فزایندهای درباره لزوم اقدامی درباره معضل «حبس انبوه» در آمریکا به وجود آمده است. البته من ]به جای حبس انبوه[ از اصطلاح «جرم انگاری هدفمند» استفاده میکنم.
لورا تاننباوم: شما کتاب را با محکومیت «لری نصار»، پزشک سابق تیم ملی ژیمناستیک آمریکا، آغاز کردید. این لحظهای نادر است که مردی قدرتمند به خشونت جنسی محکوم شود. طبعا افراد مشهور و قدرمتند بسیاری مانند «برت کاوانا» محکوم نشدند. همزمان بسیاری از افرادی که قدرمتند نبودند به اتهام جرایم جنسی بازداشت میشوند و نامشان در فهرست مجرمان ثبت میشود. چگونه میتوان این موارد را در کنار هم فهم کرد؟
جودیت لوین: این به طور کلی در نظام کیفری صادق است: افراد قدرمتند قسر در میروند و بقیه بیش از حد مجازات میشوند. چگونگی گرفتار شدن «هاروی واینستین» یا بقیه افرادی چون او، نشان میدهد تنها دلیل گرفتاری چنین افرادی پیشرفت سازماندهی فمینیستی برای دههها یا قرنهاست.
لورا تاننباوم: درباره سه گروه از فعالانی که با هم اختلاف نظر دارند و امکانی برای اتحاد میان آنان نوشتید: اول فمینیستهایی که درون این نظام فعالیت میکنند، سپس الغاگراها و در نهایت حامیان افراد حاضر در فهرست مجرمان جنسی که اغلب سیاستهای ضدفمینیستی دارند.
جودیت لوین: در اینجا همپوشانیهایی وجود دارد. افرادی هستند که لزوما در نظام عدالت کیفری کار نمیکنند اما با آن همکاری میکنند. افرادی هستند که میگویند «من کاری با هیچ یک از موسسات ندارم. من عدالت ترمیمی را حتی در مدارس نیز اجرا نخواهم کرد.» افرادی بسیاری نیز در این میان وجود دارند که به دلیل واقعیت موجود با نظام موجود همکاری میکنند. اریکا در زندانها تدریس میکند. او حامی وجود نهاد زندان نیست، اما زندان جایی است که زندانیان در آن زندگی میکنند.
من اخیرا تجارب رضایتبخشی داشتهام. همراه با مردی که نامش در فهرست مجرمان جنسی ثبت شده است، وبیناری برگزار کردم. این مرد در سازمان امنیت و عدالت میشیگان بسیار فعال است. این سازمان در جناح چپ جنبش اصلاح نظام کیفری قرار دارد. من در این وبینار در حالی که شدیدا فمینیست بودم، گفتم: «ثبت مجرمان جنسی را متوقف کنید.»
بسیاری از افراد ثبتشده در این فهرست از وجود فمینیسم خشنود نیستند، زیرا فمینیسم را حبسمحور میدانند. بنابراین پاسخ فوقالعاده بود. راههایی وجود دارد که این گروهها را دور هم جمع کند، زیرا مجرمان جنسی گروهی رو به افزایش هستند و مشکلات افرادی را که سابقه حبس داشتهاند، نمادین میکنند.
اریکا ماینرز: بحران فرصتی را فراهم میکند که شکافهای موجود را تعمیق کنید، یا اینکه تغییری به وجود آورید. من خودم را به سازمانهای متعددی مدیون میدانم؛ به ویژه سازمانهای زنان رنگینپوست، شبکههای فمینیستهای کوئیر و/یا فمینیستهای کار جنسی که برای ساختن این پلها فعالیت میکنند. در کتاب ما به برخی از این سازمانها اشاره شده است: زنان با چشمانداز در نیواورلئان، سیاه و صورتی، برانگیختن، زنان رنگینپوست با جنسیت نامنطبق و افراد ترنس رنگینپوست علیه خشونت، و پروژه قانون سلیویا ریورا. این سازمانها و گروههای دیگر با این ایده که هیچ انسانی را نباید دور انداخت و ما نیز نباید کسی را از جنش الغاگرای خود حذف کنیم، علیه جرمانگاری فعالیت میکنند.
لورا تاننباوم: اخیرا شاهد پیروزی «لری کرانسر» و «چسا بودین» در انتخابات دادستان ناحیهای بودیم؛ افرادی که برنامه انتخاباتیشان مبتنی بر حبسزدایی بود. ورود این صداها به جریان اصلی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اریکا ماینرز: من میخواهم اینگونه به مسئله نگاه کنم که چگونه چنین اقداماتی به جای بهبود نظام تنها آن را دور میزنند. اکنون پلیس شیکاگو اقدامات ترمیمی انجام میدهد، در حالی که آنها ۴۰ درصد از بودجه عملیاتی شهرها جمعآوری میکنند، ما خدمات بهداشت روانی یا پرستاران کافی در مدارس نداریم. ما برای تغییر به ردیف بوجه نیازمندیم. ما نیازمند سرمایهبرداری و سرمایهگذاری مجددیم، اما نیازمند پلیسهایی نیستیم که اقدامات ترمیمی میکنند.
لورا تاننباوم: شما درباره تنشها پیرامون اصلاح عدالت کیفری، محافل الغاگرا، و مردمی مینویسید که تمایلی به کار کردن با مجرمان جنسی ندارند. ممکن است مردم نخواهند آنها در حبس باشند اما نمیخواهند زیاد به آنها فکر کنند یا آنها را در مرکز توجه قرار دهند.
جودیت لوین: ماری گوتسچاک درباره «غیرها» حرف میزند: مجرمان غیرجدی، غیرجنسی و غیرخشنی که اصلاحطلبان بسیاری بر آنها تمرکز دارند. اما اگر تنها بر آنها توجه شود، تنها میتوان جمعیت زندانیان را ۲۰ یا ۲۵ درصد کاهش داد. افرادی مانند ]سازمان[ سیاه و صورتی میگویند: «نه، ما باید از همه حمایت کنیم.»
نظام موجود از مجرمان جنسی به مثابه ابزاری برای جلب رضایت عمومی درباره نظارت و مجازات سختگیرانه استفاده میکند. اگر شما این کار را با آنها ]مجرمان جنسی[ میکنید، پس میتوانید این کار را با بقیه هم بکنید. بیشتر فناوریهای نظارتی مانند پابند الکترونیکی و ارزیابی ریسک در ابتدا برای مجازات مجرمان جنسی به کار گرفته میشدند و سپس گسترش یافتند.
لورا تاننباوم: فکر میکنم وقتی از عدالت ترمیمی سخن میگوییم، بسیاری از مردم آن را میپذیرند. اما وقتی درباره افرادی چون لری نصار و برت کاوانا صحبت میکنیم، تصور آن دشوار میشود. درباره چنین افرادی چگونه بیاندیشیم؟ آیا این موارد شدید باعث تفکر منفی ]درباره عدالت ترمیمی[ نمیشوند؟
اریکا ماینرز: افرادی چون واینستین یا بیل کازبی نشانه نظامی هستند که خشونت جنسی و دیگر اشکال آسیب را ممکن میکند. از این نظر چنین افرادی استثنا نیستند. مردم ممکن است به دلیل موقعیت شغلی متزلزلشان آسیب ببینند. نظام سیاسی و اقتصادی استثنا نیستند. آنچه در این لحظه خطرناک است، نگاه به افراد و اقدام به مجازات افراد و نادیدهگرفتن نظام موجود است.
در مورد لری نصار، من بسیار متاثر شدم که بسیاری از ورزشکاران خواهان پاسخگویی نظامی شدند که آسیب را ممکن میکند: نظام مراقبتهای بهداشتی و دانشگاه. آنها پاسخ قدرتمندی دریافت نکردند. افرادی که آسیب میبینند میخواهند نظام موجود تغییر کند.
جودیت لوین: نظام موجود برای پیشگیری از آسیبهای جنسی کاری نمیکند و مردم را از این کار باز میدارد. اگر امروز مردم در مترو به باسن زنان چنگ نمیزنند، به این دلیل است که فمینیستها این کار را به اقدامی غیرقابل پذیرش تبدیل کردند، نه به خاطر پلیسهایی که در مترو حضور دارند.
این نظام کاری برای پاسخگویی نمیکند. کار شما به عنوان یک متهم این است که بگویید: «من این کار را نکردم.» حتی اگر این کار را کرده باشید. این [تکذیب اتهام] کار وکیل مدافع شماست. قربانی گاهی حس میکند دادستان وکیل اوست. او خیلی سریع متوجه میشود که آنها [نظام قضایی] او نیستند. او هرگز با متهم صحبت نمیکند، این کار مجاز نیست. او هرگز نمیتواند به متهم بگوید «چرا این کار را با من کردی؟ تو واقعا به من آسیب زدی و این چیزی است که من میخواهم.»
بسیاری میخواهند فرد متجاوز را برای ۲۵ سال از جامعه دور کنند، زیرا در حال حاضر این تنها آلترناتیوی است که در اختیار داریم. در حالی که بسیاری از بازماندگان خشونت جنسی میگویند «میخواهم او بشنود که چه اتفاقی رخ داده است. میخواهم او به من گوش دهد.» این تنها چیزی است که میتواند منجر به تغییر کسی شود. فرستادن به زندان تنها باعث میشود افراد خشمگینتر و تدافعیتر شوند.
نظام ما آن کاری را انجام نمیدهد که میگوید قصد انجامش را دارد: تحقق عدالت. ما ایده بخشش را به حاشیه راندهایم. بخشش آن چیزی است که در اقدامات ترمیمی تجسم مییابد؛ این ایده که ما بدترین کاری نیستیم که تاکنون انجام دادهایم.
اریکا ماینرز: مدتهاست که «مقاومت انتقادی»، سازمان ملی الغاگرایی که عضو آن بودم، مبارزهای را برای صحبت درباره از میان بردن، تغییر دادن و ساختن به وجود آورده است. در بسیاری از موارد ما میدانیم چه کارهایی موثر هستند و چه چیزی را باید از بین ببریم و چه چیزی را باید بسازیم تا خانهها و اجتماعاتی امنتر داشته باشیم. درک اهمیت آموزشهای مثبت سلامت جنسیِ مناسبِ کوئیر و مراقبت با کیفیت و رایگان از کودکان دشوار نیست، اما سیاستگذاران به طور مستمر تصمیم گرفتهاند که در این موارد سرمایهگذاری نکنند.
در حال حاضر ما شاهد تمایل جمعی برای پایان بخشیدن به خشونت نژادی پلیس هستیم. این پیام پیش از این بارها فوران کرده بود و اکنون در لحظه فوران دوباره آن هستیم. این لحظه به طور متفاوتی احساس میشود.
جودیت لوین: میخواهم تکرار کنم این پروژهای فمینیستی است. در چشمانداز فمینیستی هیچ سلطه اقتصادی، اجتماعی، نژادی و جنسی جای ندارد. این چشماندازی است از جهانی که در آن ما به یکدیگر اهمیت میدهیم، فضای لذتبخشی برای زندگی داریم، کودکان از حیاتی سالم و کامل برخوردارند و ما به یکدیگر احترام میگذاریم. این چیزی است که فمینیسم به دنبال آن است، نه حفاظت از زنان در برابر «مردان بد».
نویسنده: لارا تاننبام
برگردان: مهتاب محمودی
منبع: Jacobin
[1] carceral state
[2] Judith Levine
[3] Erica Meiners
[4] The Feminist and the Sex Offender
[5] Laura Tanenbaum
[6] Jacobin (magazine)
[7] satanic ritual abuse panic
[8] Abolitionist
[9] vigilante violence
[10] Roger Lancaster
[11] Marie Gottschalk