دیدبان آزار

آزار جنسی در میان کارکنان فست‌فودها و بارها

وقتی بهای شاغل بودن آزار و اذیت است

پس از دهه‌ها فعالیت، آیا می‏‌توان صنعت خدمات غذایی را برای تغییرات گسترده آماده کرد؟
«ربکا فرانک» به دلیل امتیازاتی که در صورت ورود به صنعت خدمات غذایی به دست می‌‏آورد، وارد این حرفه شد؛ مزیت‌هایی چون سفر رفتن، به مدرسه رفتن و تشخیص بهتر در مورد اینکه پس از آن می‏‌خواهد چه کاری انجام دهد. او پس از تجربه‌‏های کوتاه در مشاغل مختلف در شهر نیویورک از جمله کار کردن در یک بار، در یک خانه‏ استیک و رستوران یک آشپز معروف، نهایتا سه سال پیش به عنوان یک بارتندر در بروکلین شروع به کار کرد. اندکی پس از آغاز کار، مدیرش به او گفت مراقب میزان آبی که سر کار می‏‌نوشد باشد، چرا که مشتریان مرد در راه دستشویی به او دست‌درازی خواهند کرد. و آنها واقعا این کار را انجام دادند؛ به طوری که بارها او را به سمت خود کشیدند یا در حالی که کلمات آزاردهنده بر زبان می‏‌آوردند او را در آغوش کشیدند. فرانک می‏‌گوید: «حداقل یک بار در هر شیفت شخصی حرفی کاملا نامربوط و زننده را در گوشم زمزمه می‏‌کرد.» شخصی به او گفته بود که هر شب درباره‏ او رویاهای جنسی می‌‏بیند. مشتری دیگری به او گفت اگر او را به خانه‌‏اش ببرد با او چه خواهد کرد؛ او بسیار مصر بود به طوری که فرانک مجبور بود هر شب از هر شش نگهبان بخواهد او را بیرون بیندازند، هرچند که نهایتا بی‏‌فایده بود.

فرانک می‌‏گوید: «او همیشه آنجا بود، همیشه مرا آزار می‌‏داد و به من زل می‌زد.» او می‏‌گوید: «من به او به دروغ گفتم که ازدواج کردم چون به نظر می‏‌رسید تنها راهی است که باعث می‏‌شود از آزارم دست بکشد.» آزار برای ماه‌‏ها به طول انجامید؛ آن مرد تنها وقتی که با یک مشتری مرد دیگر به صورت فیزیکی درگیر می‌‏شد، بار را ترک می‌کرد. شبی، یک مشتری معمولی که فرانک او را مثل دوست پنداشته بود، پیشنهاد داد تا او را از محل کار به خانه برساند. فرانک گفت: «اما او بعد از اینکه من را به خانه‏‌ام رساند، مرا به زور بوسید.» فرانک هم او را پس زد. در هفته‌‏های بعد هم او پس از بسته شدن بار همیشه آن‏جا وقت می‏‌گذراند و منزجرکننده‌‏ترین حرف‏‌ها را در گوش فرانک زمزمه می‏‌کرد، اینکه چقدر علاقمند است با او رابطه‏ جنسی داشته باشد و اینکه نمی‌تواند از فکر کردن به او دست بکشد. او پیام‌هایی را برای فرانک می‏‌فرستاد با این مضمون که عکس‏‌های اینستاگرامش چطور او را از نظر جنسی تحریک می‏‌کند. 

سوء‏استفاده و آزار، تاثیر منفی خود را بر فرانک گذاشته و به او آسیب رسانده بود. فرانک می‌گوید: «صرف‌نظر از اینکه چند بار اتفاق افتاده باشد، این کار هر بار آدم را خلع سلاح می‏‌کند.» تاثیرات منفی این آزارها تمام بدن او پر از کهیر و موهای ضخیم و پر پشتش نازک شده بود. فرانک می‏‌گوید یک بار که در حال پیاده‏‌ر‌وی به سمت محل کار بوده است- در حالی که تمام آنچه که برایش اتفاق افتاده را به یاد می‏‌آورد- یک حمله‏ وحشتناک تمام عیار علیه‌ا‌ش اتفاق می‌افتد به طوری که قادر به نفس کشیدن نبود و دست‏‌ها و پاهایش بی‏‌حس شده بود. او می‏‌گوید: «هیچ کاری نمی‌‏توان کرد.» در حالی که بخش منابع انسانی یا شخص خاصی هم برای گزارش مشکلات در محل کارش وجود نداشت. فرانک ادامه می‏‌دهد که «مسائلی از این دست بسیار رایج است؛ ما آن‏ها را همواره تجربه می‏‌کنیم مخصوصا وقتی که در این صنعت مشغول به کار هستیم.»

فرانک ادامه می‌دهد: «هیچ یک از این‏ها الزاما مربوط به رابطه‏ جنسی نیست بلکه تماما درباره‏ قدرت است. آن‏ها لزوما با این کار ارضا نمی‏‌شوند، بلکه می‏‌خواهند به ما نشان دهند که چقدر کوچک و ناچیز هستیم و بدن‏‌هایمان به خودمان تعلق ندارد. حتی مجرای گوشمان نیز متعلق به ما نیست.» فرانک نگران بود که صحبت کردن در این مورد امنیت او را حتی از این نیز کمتر کند. وقتی که او بالاخره درباره این حوادث با صاحبان بار صحبت کرد، آن‏ها گفتند به مشتریان تذکر خواهند داد اما این ممکن است باعث تشدید این رفتار شود. فرانک می‌گوید: «من همیشه خود را در این شرایط می‏‌یافتم که این شخص حرف‏‌هایی منزجرکننده به من زده و من احساس بدی دارم، اما آیا اینکه به دیگران بگویم و آن‏ها به این شخص منتقلش کنند وضعیت من را بدتر خواهد کرد؟ آیا این کار شغل من را سخت‌‏تر می‌کند؟ آیا امنیت من را کمتر می‏‌کند؟ آیا در این صورت نوع دیگری از توهین و سوءاستفاده را تجربه خواهم کرد؟ ما دائما در حال سبک و سنگین کردن این موارد هستیم؛ نه تنها سنجیدن اینکه کدام مبارزه ارزش جنگیدن را دارد، بلکه این که کدام مبارزه برای جنگیدن امن‌‏تر است.»

فرانک مخصوصا به دلیل درآمدی که می‌‏توانست از این شغل کسب کند _ شبی 400 تا 500 دلار و گاه به لطف انعام‏‌هایی که دریافت می‏‌کرد تا 700 دلار _ احساس می‌کرد که گیر افتاده است. او می‏‌گوید: «من نمی‏‌خواهم که این مردان زندگی‌ام را کنترل کنند، اما در عین حال آن‏ها تا حدی این کار را می‏‌کردند. در این بار اگر یک مشتری مزاحم را بیرون کنید، دیگر هیچ مشتری‌‏ای نخواهید داشت.» نهایتا فرانک شغلش را ترک کرد، هر چند پس از آن نیز گاه و بیگاه شیفت‏‌هایی را در آن بار کار می‏‌کرد. هنوز هم حتی بازگشت به آن محله می‏‌توانست باعث حمله‏ اضطراب‌آور در او شود. او اکنون روزها در بار دیگری در بروکلین مشغول به کار است و می‌گوید از نظر مالی کاملا ضربه خورده‏ است. حالا انعام‌‏هایش معمولا در طول روز به طور قابل توجهی کمتر است اما او با آزار و اذیت بسیار کمتری مواجه می‏‌شود. او می‌گوید: «در واقع احساس می‏‌کنم که دوباره خودم را دوست دارم.» 

این مخمصه‌‏ای است که اکثر زنانی که در بارها و رستوران‏‌ها مشغول به کار هستند خود را در آن گرفتار می‏‌بینند: این مشاغل امنیت شغلی نسبتا خوبی دارند، محیطی پویا و آزاد دارند و حتی می‏‌توانند درآمد قابل توجهی داشته باشند اما اغلب این فرهنگ و این درآمد به تحمل آزار و اذیت جنسی گره خورده است. آزار و اذیت جنسی واقعیت زندگی بسیاری از زنان در عرصه‏ اقتصاد است و حدود 60 درصد از آنان می‏‌گویند که تجربه‏اش کرده‌‏اند. اما صنعت خدمات غذایی، به خودی خود عرصه‌ای جداگانه را تشکیل می‌دهد. در مصاحبه‏‌ها با The nation بسیاری از افراد باتجربه در این صنعت، با این سوال که چگونه این آزار و اذیت‏‌ها را توصیف یا با توجه به فراگیری آن اصلا از کجا آغاز کنند، دست و پنجه نرم می‏‌کنند. (برخی از زنانی که داستان آن‏ها را در ادامه تعریف خواهد شد، برای حفظ حریم خصوصی صرفا با نام کوچک مورد اشاره قرار گرفته‏‌اند.)  تقاضای صحبت در این باره از آن‏ها مثل این بود که از ماهی بخواهیم آب را توصیف کند. برای کسانی که به ما شام و شیرینی می‏‌دهند این یک روش زندگی است.

سازمان غیر انتفاعی و اتحادیه‏ «فرصت‏‌های رستوران‏‌ها» یا ROC در نظرسنجی سال 2014 از 688 نفر از کارکنان فعلی و سابق رستوران‌‏ها دریافت که حدود 80 درصد آنان توسط همکاران یا مشتری‏‌ها مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌‏اند. دو سوم از باقی افراد نیز اذعان کرده‏‌اند که توسط مدیران مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌‏اند. 60 درصد از کارکنان زن و کارکنان ترنس بیان کرده‌‏اند که آزار و اذیت جنبه‏ آزاردهنده‏ زندگی شغلی روزانه‏ آنان بوده، در حالی که حدود یک سوم گفته‏‌اند که لمس شدن به صورت ناخواسته و نامناسب یک اتفاق شایع بوده است. نظرسنجی سال 2016 از زنانی که در صنعت فست‌فود شاغل بوده‌‏اند نشان می‏‌دهد که 40 درصد آنان رفتارهای جنسی نامطلوب را در محل کارشان تجربه کرده‏‌اند.

در مطالعه‏‌ای که اخیرا صورت گرفته است، 76 زن جوان در صنعت غذا و نوشیدنی، در طول سه ماه 226 مورد آزار و اذیت جنسی را گزارش کردند. طی سال‌های 2005 تا 2015 صنعت خدمات تغذیه‌‏ای و هتلداری شامل بارها، رستوران‏‌ها و فست فودها، مسئول بیشترین آزار و اذیت جنسی در بخش خصوصی بوده که توسط «کمیسیون فدرال برابری فرصت‏‌های شغلی» به ثبت رسیده است. صنعت خدمات غذایی دارای مجموعه عواملی است که امکان ایجاد آزار و اذیت جنسی را تقویت می‏‌کند؛ از جمله جوانان زیادی را به کار می‏‌گیرد به طوری که کارکنان جوان _ گاه نوجوان _ اغلب سرپرست و مسئول مدیریت آن هستند، کارکنان دیگر نیز حتی ممکن است نسبت به حقوق خود آگاه نباشند. اغلب کارکنان صنعت خدمات غذایی را نیز مهاجران تشکیل می‏‌دهند که نسبت به سوءاستفاده آسیب‌‏پذیرترند. همچنین کارکنان در این صنعت به راحتی استخدام یا اخراج می‏‌شوند. شرایط کار هم می‌‏تواند کاملا تکراری باشد و این از جمله عواملی است که ریسک مواجهه با رفتار نامناسب را بیشتر می‏‌کند. الکل به راحتی و به صورت رایگان در دسترس است و کارکنان اغلب تا دیر وقت و پس از کار با یکدیگر وقت می‏‌گذرانند.

عامل دیگری که مختص این حرفه است، اتکای بسیار کارکنان بر گرفتن انعام است که هم مشتریان و هم همکاران را به شی‏‌انگاری زنان ترغیب می‏‌کند. اما علی‏رغم طبیعت سرکش و غیرقابل کنترل سوءاستفاده، همچنان دلایلی برای خوشبینی وجود دارد؛ چرا که در شرایطی که تحمل عمومی نسبت به آزار و اذیت جنسی به طور چشمگیری کاهش یافته است، وکلای کارکنان صنعت خدمات غذایی افراد باتجربه در این حرفه، برای اقدام در چندین جبهه شامل تغییرات گسترده‏ فرهنگی، حقوقی و سیاسی ثابت قدم شده‌‏اند تا بتوانند این صنعت را از نو شکل دهند. 

 

بیشتر بخوانید: 

اجتماعی‌سازی امنیت، اتحادیه‌سازی کار

مبارزه با آزار جنسی ضرورت جنبشی طبقه کارگر است

 

«ونسا فلمینگ» به عنوان دانشجو در رستورانی یونانی در ویرجینیا مشغول به کار بوده و مدیرش به او گفته است که چگونه لباس بپوشد و چگونه رفتار کند. او می‏‌گوید: «یک بار که شلوار پوشیده بودم در دردسر افتادم چرا که باید شلوار کوتاه می‏‌پوشیدم.» همچنین ادامه می‏‌دهد: «هالووین شده بود و من لباس مخصوص پوشیده بودم، رئیسم به طور جدی از من خواست که جلوتر از همه بایستم چرا که لباسی جذاب بر تن داشتم.» ظاهر مشخص می‏‌کرد چه کسی جلو بایستد و چه کسی نه. فلمینگ می‏‌گوید: «من ارتقا گرفتم چون زیباتر بودم؛ شیفت‏‌های بهتری در بار کوکتل گرفتم چون زیباتر بودم.» او همچنین می‏‌گوید: «این انتظار وجود دارد که ما مردان را راضی نگه داریم و به خواسته‏‌هایشان تن دهیم؛ ما صرفا یک ابژه‏ جنسی هستیم و برای دلربایی کردن و لذت مردان آنجاییم. طرز تفکر آن‏ها این بود که شرایط همین است که هست؛ یا با آن کنار می‌‏آیی یا کار را ترک می‏‌کنی، چون مشاغل خدماتی بی‌‏ارزشند و کارکنان آن نیز بی‌‏ارزش و حقیرند.»

در اکثر ایالت‌‏ها، در صورتی که انعام کارکنان و بارتندرها بتواند تفاوت حقوق‌شان را با حداقل دستمزد فدرال جبران کند، حقوق کمتری به آنها  پرداخت می‌شود. دستمزد پایه‏ فدرال برای کارکنانی که انعام می‏‌گیرند 2.13 دلار به ازای هر ساعت است، درصورتی که برای سایر کارکنان 7.25 دلار است. بنابراین انعامی که مشتریان می‌‏دهند تاثیر بسیاری بر درآمد کارکنان دارد. بر اساس گزارش اخیر سازمان غیر انتفاعی «پروژه ملی حقوق کار» انعام‏‌ها 60 درصد درآمد کارکنان و بیش از 50 درصد درآمد بارتندرها محسوب می‏‌شود. «آنا دونل» با 6 سال تجربه‏ خدمت به عنوان گارسون در رستوران‏‌های سطح بالای می‏سی‏سی‏پی و ایلینوی _ می‌گوید: «وقتی شما برای انعام کار می‏‌کنید، مجبورید مردم را راضی و خوشحال نگه دارید و نمی‏‌توانید به این دلیل که مشتری حرف ناپسندی به شما زده است، نوشیدنی را روی سرش خالی کنید. ۲۰ درصد انعام همان چیزی است که شما با آن زندگی خود را می‌گذرانید.»

این مسئله درآمد کارکنان برای اداره‏ زندگیشان را شدیدا به میل و هوس مشتریان وابسته می‏‌کند. ROC دریافته است که احتمال تجربه‏ آزار و اذیت جنسی برای زنان شاغل در رستوران‏‌ها، که در ایالاتی زندگی می‏‌کنند که کارفرمایان مجازند به انعام‏‌بگیران حقوق کمتری دهند، دو برابر احتمال این تجربه در 7 ایالت دیگر است که به همه‏ کارکنان حقوق یکسانی می‌‏دهد. وابستگی کارکنان به انعام نه تنها آن‏ها را نسبت به آزار و اذیت از طرف مشتریان آسیب‌‏پذیر می‏‌کند بلکه احتمال سوء‏استفاده‏ همکاران را نیز بالا می‏‌برد.

اولین تجربه‏ پیشخدمتی ماری در شیفت شب یک رستوران در ماساچوست بود. در ماه اول، آشپز بارها از او می‏‌خواست که با هم قرار بگذارند. ماری می‏‌گوید: «من درخواست او را رد کردم؛ البته با ملایمت و مهربانی و امیدوار بودم که همین پاسخ کافی باشد.» اما کافی نبود. یک شب، آشپز از او درخواست بوسه کرد و ماری نپذیرفت. آشپز مچ او را گرفت و به زور به پشت آشپرخانه که یک سردخانه داشت کشاند. او در حالی که بر بوسه اصرار می‏‌کرد سعی داشت تا ماری را به داخل سردخانه بکشاند. این حادثه زمانی به پایان رسید که ماری توانست بازوی خود را از دست او جدا کند. ماری می‌‏گوید: «آن حادثه بسیار ترسناک بود. من به مدیرم گفتم که چه اتفاقی افتاده است؛ به نظر رسید که از این اتفاق منزجر شده است اما خشمگین نشد.» ماری مجبور شد به همکاری‌‏اش با آشپز ادامه دهد و آشپز نیز برای آزار و اذیتی که مرتکب شد هیچ عواقبی ندید. او می‌گوید: «هیچ فرآیند انضباطی‏‌ای در آن رستوران وجود نداشت.»

از آن پس ماری با موجی از متلک‏‌ها، سوت‏‌ها و اظهارنظرها در مورد بدن و جذابیتش و حتی شایعاتی در مورد زندگی جنسی‏‌اش رو به رو شد؛ مثلا همکاران او را به سمت خود می‏‌کشیدند یا یک نفر گردن او را بوسیده بود. او می‏‌گوید: «آشپزها این کارها را زمانی انجام می‏‌دهند که می‏‌خواهند بشقاب غذا را تحویل دهند. آن‏ها مانع این می‏‌شوند که غذا را بر سر میزها ببرید و زمانی که می‌‏خواهید بشقاب را بگیرید دستتان را می‌گیرند و سعی می‌کنند آن را لیس بزنند.» اگر کسی این رفتارهای بد را گزارش می‏‌کرد، آشپزها با خراب کردن عامدانه‏ سفارش آن‏ها تلافی می‏‌کردند. ماری می‏‌گوید: «در نتیجه‏ این کار ما پولی که از مشتریان دریافت می‏‌کنیم را از دست می‌‏دهیم چرا که ما متکی به دریافت انعام هستیم.» او می‏‌گوید: «شما نه تنها گوش به فرمان مشتری هستید، بلکه هر کسی که اطراف شماست بر شما سلطه دارد.» 

ماری نمی‌‏توانست کاری انجام دهد که شغلش را به خطر اندازد. او می‏‌گوید: «شما هر کاری که برای پرداخت قبوض و تامین مخارج زندگی باید انجام دهید را انجام می‏‌دهید. آیا شما ترجیح می‏‌دهید دستتان را در معرض خطر لیس زده شدن قرار دهید یا خود را در معرض اخراج شدن؟» وضعیت دشواری که ماری دارد یک الگوی مشترک است. «سارو جایارامان» یکی از مدیران ROC می‏‌گوید: «وقتی به شما گفته می‌شود که خود را به یک شیء و کالا برای مشتریان تبدیل کنید، شما تبدیل به یک شی برای همه‏ افراد آن رستوران می‏‌شوید.»

اشتغال به مهمانداری در ضیافت‌‏ها در هتلی در شیکاگو به مدت 14 سال، برای «پاوییل» شغلی ثابت و راهی برای تامین مخارج زندگی‌‏اش فراهم کرده بود. اما او در این مدت با آزار و اذیت جنسی مداوم از طرف مشتریان دست و پنجه نرم می‌کرد. او می‏‌گوید: «یا نیشگون گرفته می‌‏شدم یا دعوت به قرار می‏‌شدم. مشتریان دور کمر من را به زور می‏‌گرفتند، بارها باسن من توسط آن‏ها لمس شده و بارها من را بوسیده‌‏اند.» مشتریان احساس می‌‏کردند حق انجام این کارها را دارند. پاوییل می‌‏گوید: «هنگامی که به عنوان گارسون از آن‏ها پذیرایی می‏‌کنم، من را یک خدمتکار می‏‌بینند. آن‏ها پول‏‌های زیادی برای بلیت‏‌هایشان پرداخت کرده‌‏اند (برای برنامه‏‌های مختلف هتل) و حدس می‌‏زنم که گمان می‏‌کنند این هم جزئی از امکانات و برنامه‏‌های هتل است.»

پاوییل ادامه می‏‌دهد: «تقریبا مثل این است که این هم بخشی از شرح وظایف شغلی است.» اینکه «شما توسط مهمانان مورد آزار و اذیت جنسی قرار خواهید گرفت.» او اضافه می‏‌کند: «از این نظر رویدادهای اجتماعی مثل عروسی‏‌ها یا جشن سال نو بدترین هستند.» پاوییل اغلب سعی می‏‌کرد زمان این شیفت‏‌ها مرخصی بگیرد. زمانی که شب سال نو نزدیک می‏‌شد، پاوییل سعی می‏‌کرد خود را از لحاظ ذهنی برای روش‏‌های مختلفی که احتمال داشت مورد آزار و اذیت قرار بگیرد آماده کند. او همچنین با مشکلات دیگری که در صنعت رستوران رایج است مواجه می‌‏شد: فقدان سیاست‏‌ها و پروتکل‏‌های لازم برای مقابله با آزار و اذیت جنسی و عدم مجرایی مناسب برای گزارش آزار و اذیت‌‏ها. حتی مدیری که پاوییل را استخدام کرده بود نیز او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، به همین دلیل هم او هیچ وقت برای درخواست کمک به سراغ مدیرش نمی‏‌رفت.

مدیران دیگر نیز که اکثرا مرد هستند نیز به بیان پاوییل در این قضیه مشکلی نمی‏بینند. او می‌گوید: «آن‏ها مسئله را به این شکل می‏‌بینند که مهمان خوشحال است و ما باید هر کاری از دستمان بر می‏‌آید انجام دهیم تا او را خوشحال نگه داریم.» در نتیجه اگر او تلاش کند خودش جلوی آزار و اذیت را بگیرد، باید ریسک انتقام و تلافی را به جان بخرد. او میگوید: «اگر من چیزی به مشتری بگویم و او آن را بد برداشت کند، می‌‏تواند نظری منفی بنویسد یا ایمیلی حاوی شکایت ارسال کند و در این صورت من یا اخطار میگیرم یا اخراج می‏‌شوم.»

سیل آزار و اذیت‏‌ها انقدر بی‏‌امان و بدون وقفه است که پاوییل تقریبا به آن عادت کرده است. او می‏‌گوید: «اینگونه است که آدم از خود می‏‌پرسد، واقعا چه مشکلی وجود دارد؟» او ادامه می‏‌دهد: «یک جورایی گفتن آن سخت است، چرا که به نظر می‏‌رسد این مسئله دائمی است، انگار که بخشی از شغل است.»
الن براوو، رئیس موسسه‏ ارزش‌‏های خانواده در محل کار  می‌‏گوید مشکل اصلی این نیست که کارکنان نمی‏‌دانند آزار و اذیت نادرست است، بلکه مشکل این است که هیچ‏کس به شما نمی‏‌گوید لازم نیست آن را تحمل کنید. هیچکس به شما نمی‏‌گوید که باید چه کاری در مورد آن انجام دهید و تجربه‏ من این است که مردم نمی‏‌دانند باید با آزار و اذیت چه کنند.

گزارش آزار و اذیت جنسی برای زنان مهاجر حتی می‏‌تواند ریسک و خطر بیشتری داشته باشد؛ زنانی که وضعیت شهروندی نامشخصی دارند و آن‏ها که انگلیسی زبان مادری‌‌شان نیست. در صنعت رستوران بیش از 20 درصد کارکنان مهاجر هستند که حدود 10 درصد از آنان مدارک معتبر مهاجرت را ندارند. در صنعت مهمان‏داری و گردشگری که شامل بارها و رستوران‌‏ها نیز می‏‌شود، حدود یک چهارم کارمندان لاتین هستند. «فابیانا سنتوس» و «مارتا رومرو» می‏‌گویند در سال‏‌هایی که در رستوران مک کورمیک و اشمیک در بوستون، مشغول به کار بودند _ سنتوس حدود 14 سال و رومرو 5 سال _ سوء استفاده همه جا همراه آنان بود. سنتوس که مترجمی همراهش داشت به زبان اسپانیایی می‏‌گفت: «آزار و اذیت جنسی دائمی بود و هر روز و همواره جریان داشت. آن‏جا محیطی پرتنش، کثیف و ناخوشایند بود و در آن ترس و وحشتی مداوم برقرار بود.» 

رومرو که هم به همراه مترجم صحبت می‏‌کرد، می‏‌گوید: «احساس می‌‏کردم که یک کالا هستم، احساس بی‌‏ارزشی داشتم. احساس می‏‌کردم این واقعیت که یک زن لاتین هستم هم در این قضیه موثر است.» گاهی اوقات حتی سوء‏استفاده‏ مردان متوجه نژاد سنتوس بود، به طوری که می‌‏گفتند زنان برزیلی جذابیت جنسی خاصی دارند.  یک بار زمانی که رومرو داشت شراب‏‌ها را در انبار سر و سامان می‌‏داد، یکی از سرپرست‏‌ها وارد انبار شد و او را به دام انداخت. او شروع به لمس پستان‌هایش کرد و تنها زمانی دست از این کار کشید که سر و کله‏ همکار دیگری در آن‏جا پیدا شد. یک روز بعد از ظهر که سنتوس داشت برای رفتن آماده می‌‏شد، در حالی که داشت برنامه زمانی را مرور می‏‌کرد، یکی از همکاران به پشت سر او آمد و پستان‌هایش را لمس کرد. هر دوی آن‏ها می‏‌گویند دیگر موارد مشابه بسیاری بوده‌‏اند که آن‏ها توسط همکارانشان لمس شده‌‏اند. سنتوس این موارد را به مدیر کل گزارش کرد و به او گفته شد که به آن‏ها رسیدگی می‌‏شود، اما هرگز این اتفاق نمی‌افتد.

در عوض، کارکنان زن رستوران «ارتباطی صمیمانه و خواهرانه» شکل دادند، شماره‌‏هایشان را رد و بدل کردند و گوشی‏‌های خود را در دسترس قرار دادند تا در مواقع نیاز به هم دسترسی داشته باشند. در سال 2015، گروهی از زنان به کمیسیون برابری فرصت‏‌های شغلی شکایت کردند. کمیسیون اخیرا تصدیق کرده است که برای اثبات اینکه آن زنان به دلیل جنسیتشان مورد تبعیض قرار گرفته‌‏اند، «دلایل کافی و منطقی» وجود دارد و در دسامبر گذشته، سنتو و رومرو به همراه سه زن لاتین دیگر که در آن رستوران مشغول به کار بودند، علیه رستوران مک‌‏کورمیک و اشمیک طرح دعوی کرده‌‏اند. وقتی که درباره‏ این شکایت از رستوران سوال شد،

«جنت مک‏‌کی» کارشناس امور حقوقی این رستوران اظهار داشت که «این شرکت از کارکنان بد مصون نیست. پس از اطلاع‌‏رسانی به بخش منابع انسانی شرکت در سال 2015، این بخش فورا تحقیقات خود را آغاز کرد و پس از رسیدن به نتیجه بی‏‌درنگ اقدام به رسیدگی به اوضاع کرد؛ از جمله اخراج کارگر ظرف‏شور که مقصر اصلی شناخته شده بود. حتی مطرح کردن این ایده که شرکتی که سه سال پیش بلافاصله تحقیقات را آغاز و کارمند خاطی را اخراج کرده گناهکار است، صرفا برای کمک به شور و هیجان امروز جنبش علیه آزار جنسی است. دادخواستی که توسط وکلا نوشته شده است چیزی بیش از تلاش برای رسیدن به پول نیست و شرم‌‏آور است که رسانه‏‎ها این را نمی‏‌بینند.»

حتی شرکت‌های خدمات غذایی که در آن‏ها ارتباط با مشتری محدودتر است، نیز منشا آزار و اذیت جنسی هستند. ماریا می‏‌گوید اولین تجربه‏‌اش در فستفود قطعا آخرین تجربه‏ او خواهد بود. او به کار نیاز داشته و یکی از دوستانش پیشنهاد می‏‌کند که برای یک رستوران فست فود درخواست کار بفرستند. اولین برخورد او با آزار جنسی حین کارآموزی و توسط همان مدیری رخ داد که او را به کار معرفی کرد. او به زبان اسپانیایی و همراه با مترجم گفت: «او دقیقا پشت سر من ایستاده بود، احساس می‏‌کردم که خیلی نزدیک است و نمی‏‌توانستم تمرکز کنم؛ بسیار حواس‌‏پرت‏‌کن بود.»

اوضاع با شروع کار و پیش رفتن آن هیچ تغییری نکرد. سپس یک همکار دیگر نیز اضافه شد. ماریا می‏‌گوید موارد زیادی بودند که با شروع کار آغاز شدند و تا زمانی که کار را ترک کرده بود هم متوقف نشدند. دو مرد دیگر بارها جلوی مشتریان درباره‏ بدن او و لباس‏‌هایش اظهارنظر ‏کردند. با وجود تلاش‏‌های ماری برای پس زدن آن‏ دو، آن‏ها همواره تلاش کرده بودند تا او را لمس کنند. زمانی که شیفت کارش تمام می‌‏شد، با وجود التماس‌‏ها و گریه‌‏هایش سعی می‏‌کردند مانع رفتن او شوند. 

سوءاستفاده‌‏های مداوم از لحاظ روانی به او آسیب زده بود. ماریا می‌‏گوید: «شب‌‏ها که می‌خواستم فروشگاه را ترک کنم خیلی می‏‌ترسیدم. می‏‌ترسیدم که مدیر دنبالم کند. او به اطلاعاتی از جمله اینکه کجا زندگی می‌کنم دسترسی داشت.» ماریا می‌خواست گزارش کند که چه اتفاقی برایش افتاده است اما با توجه به اینکه مدیرش بالاترین سمت را در رستوران داشت نمی‏‌دانست به کجا مراجعه کند. او می‏‌گوید: «نمی‌دانستم به چه کسی بگویم یا داخل شرکت به کجا گزارش کنم.» آنچه مسئله را پیچیده‌‏تر می‌کرد این بود که ماریا عمدتا به زبان اسپانیایی صحبت می‌کرد، که به گفته‏ خود به این معنی بود که آگاهی محدودی نسبت به حقوق خود دارد. در نهایت ماریا نیز کار خود را بدون اینکه واقعا جایگزینی برایش داشته باشد، ترک کرد. او می‌‏گوید: «من از آزار و اذیت‏‌ها خسته شده بودم، نگران امنیت شخصی‎‏ام بودم و بیش از این نمی‏‌توانستم آن کار را انجام دهم.» اما این به معنای دست کشیدن از درآمدی بود که خانواده‌‏اش به آن وابسته بودند. ماریا پس از آن کار نکرد؛ او و دو فرزندش مجبور شدند که صرفا به درآمد همسرش تکیه کنند. او به هر حال در مورد یک چیز مطمئن است و آن اینکه «نمی‏‌دانم در چه صنعتی کار خواهم کرد، اما قطعا دیگر در صنعت فست‌فود کار نخواهم کرد.» 

آزار و اذیت جنسی شایع در فست‏‌فودها بیشتر به دلیل نیروی کار جوان است که در فضای کوچک جا داده می‏‌شوند. گیلیان توماس، وکیل کارمندان ارشد طرح حقوق زنان اتحادیه آزادی‏‌های شهروندی آمریکا و وکیل سابق دادگستری در کمیسیون برابری فرصت‏‌های شغلی، می‏‌گوید: «لمس کردن‏‌های ناخواسته و غیر ضروری بسیاری وجود دارد.» او درباره‏ زمانی که با کمیسیون همکاری داشته می‏‌گوید: «داستان‏‌های زیادی درباره‏ گیر انداختن زنان در اتاق تعویض لباس می‏‌شنیدیم، درباره‏ اینکه مردان آلت خود را نشان می‏‌دادند، زل می‏‌زدند، دست‏‌درازی می‏‌کردند، خودشان را به دیگران می‏‌مالیدند و این کارها بعضا تا تجاوز هم پیش می‏‌رفت.» 

عدم تعادل و برابری در قدرت نیز در فست‌‏فودها زیاد است. توماس می‏‌گوید: «برای جوانان، رنگین‌پوست‏‌ها و مهاجران ممکن است فست‌فودها تنها مکان برای کار کردن باشند و به همین دلیل در این فضا آسیب‌‏پذیری بیشتری وجود دارد.» او می‏‌گوید: «مدیران بر برنامه‏ زمانی شما سلطه دارند، کنترل می‏‌کنند که شما چند ساعت کار می‏‌کنید که در واقع به این معناست که چند غذا را آماده کرده‌‏اید.» این عدم تعادل در اختیارات نه تنها منجر به سوء‏استفاده می‏‌شود بلکه صحبت کردن درباره‏ آن را برای زنان دشوار می‏‌کند. اما بسیاری از عواملی که در فست‌فودها منجر به آزار و اذیت جنسی می‏‌شوند مثل فضای کاری باریک و تنگ، سرعت کار، فقدان پروتکل‌‏های منابع انسانی شفاف و هرچه که از لحاظ ذهنی اتفاق می‌‏افتد، با رستوران‏‌های مجهز مشترک است، همانطور که تجربیاتی از مورد سوء‏استفاده قرار گرفتن توسط همکارانی وجود دارد؛ یعنی همان کسانی که باید هوای شما را می‏‌داشتند.

زمانی که امی در 20 سالگی تنها و مستقل زندگی کردن را آغاز کرد، در رستورانی خانوادگی در شهر کوچکی در ویرجینیا مشغول به کار شد. او می‏‌گوید: «برای زمانی که جوان هستید و تجربه‏ زیادی ندارید مشاغل خدماتی گزینه‏ مناسبی هستند و راحت به دست می‌‏آیند. من هم به درآمد نیاز داشتم.» مدت کوتاهی پس از اینکه او استخدام شد، با یکی از آشپزها به یک مهمانی رفت. اما امی نمی‌‏خواست که رابطه‏‏‌شان از این فراتر برود و وقتی که روز بعد آشپز از او خواست که قرار بگذارند، درخواستش را رد کرد. امی می‏‌گوید وقتی که چند بار دیگر نیز درخواستش را رد کرده «او از این رو به آن رو شد به طوری که از نه شنیدن من بسیار عصبانی شد.» امی ادامه می‏‌دهد: «او هر روز به من طعنه می‏‌زد و چیزهایی می‌گفت مانند اینکه، تو فکر می‌کنی که خیلی از من بهتری؟ تو یک خودپسند هرزه‏‌ای؛ تو فکر می‌کنی از من بهتری و برای همین است که نمیخواهی با من رابطه‏ جنسی داشته باشی؟»

امی اضافه می‏‌کند که «فقط یادم می‌‏آید که هر روز که سر کار می‌رفتم می‌دانستم که قرار است چنین حرف‏‌هایی بشنوم. این باعث شده بود که از سر کار رفتن متنفر شوم.» این تنش تا ماه‌‏ها ادامه پیدا کرد. سپس یک روز امی باید می‌رفت تا از سردخانه پشت رستوران سس بردارد. امی می‏‌گوید: «او پشت سرم آمد و در را پشت سرمان بست.» او در حالی که صدایش می‌لرزید ادامه داد: «کلماتش را دقیق به خاطر ندارم، اما چیزی با این مضمون می‌گفت که «قرار است آنچه می‏‌خواهم را به من بدهی، من دیوانه‏ این هستم – قرار است به زانو در بیایی و آنچه می‌خواهم را به من بدهی» امی یادش می‌‏آید که اینگونه جواب داده است که اگر کاری به او داشته باشد سس‏‌ها را روی او می‌‏ریزد و همه خواهند فهمید که چه کرده است. بعد از این او منزجرانه به من نگاه کرد و گفت: «من به هر حال داشتم شوخی می‏‌کردم» و رفت.

این اتفاق کاملا او را به هم ریخته بود. امی در واقع از یک تجاوز جنسی نجات یافته بود و این آسیب را شدیدتر ‏می‏‌کرد. امی می‏‌گوید: «من در آن سردخانه درهم شکستم.» او می‏‌گوید: «این اتفاق تلخ و همه‏ آنچه تجربه کرده بودم این احساس را به من می‌‏داد که راه نجاتی ندارم.» او می‌‏ترسید اگر رفتار آشپز را گزارش دهد، از آنجایی که مردم آن‏ها را در حال بوسه در مهمانی دیده بودند، کسی حرفش را باور نکند. او می‏‌گوید: «فقط یادم می‌‏آید که سردخانه را ترک کردم، چشم‏هایم را با پیش‏بندم پاک کردم و سر کارم برگشتم، مگر چه کار دیگری می‌‏توانستم انجام دهم؟»

امی برای چند هفته‏ کوتاه دیگر نیز در آن رستوران کار کرد، اما بعد از اینکه آشپز به طعنه زدن و متلک گفتن به او ادامه داد، تصمیم گرفت که کارش را ترک کند. او می‏‌گوید: «من همان موقع از کار بیرون آمدم؛ می‌‏دانستم که دیگر نمی‌‏توانم آن محیط را تحمل کنم.» اما این مسئله همچنین به معنای این بود که او دیگر درآمدی ندارد؛ او برای اولین بار در زندگی‌‏اش دچار بدهی شد. در نهایت نیز در رستوران دیگری مشغول به کار شد.

هشتگ من هم  بعضی از ستارگان عرصه‏ غذا را از پا در آورده است: آشپزهای مشهوری مثل ماریو بتلی و جان بش، کن فریدمن رستوران‌‏دار مشهور، سرآشپر چارلی هالوور و حتی جرمی توکر موسس قهوه‌‏فروشی سانفراسیسکو. اما هنوز هم لازم است که به رستوران‏‌های بدون سرآشپزهای ستاره نفوذ کند؛ جایی که هم مشتریان و هم کارکنان با سوء‏استفاده دست و پنجه نرم می‏‌کنند. 

راه‏‌حل‏‌ها اما همچنان وجود دارند. آنچه برای شروع مهم است آگاهی به این نکته است که تمامی این موارد در گام اول غیرقانونی هستند؛ از جمله آزار و اذیت توسط مشتریان. توماس می‏‌گوید: «در ماده‏ 7 لایحه‏ حقوق مدنی مصوب 1964 که آزار و اذیت جنسی را غیرقانونی اعلام کرده است، به خوبی تصریح شده است که مسئولیت جبران هرگونه آزار و اذیت جنسی توسط هر سوم شخصی بر عهده‏ کارفرماست.» اگر کارفرما از آزار و اذیت توسط مشتری اطلاع داشته یا متعارفا انتظار برود که اطلاع داشته باشد و کاری برای رفع آن انجام ندهد، این کارفرما مسئول شناخته می‏‌شود. کمیسیون برابری فرصت‏‌های شغلی از برخی مشاغل به دلیل آزار و اذیت مشتری شکایت کرده است.

در سال 2016، یکی از کارمندان شرکت کاستکو پس از اینکه هیئت منصفه‏ فدرال این شرکت را به دلیل عدم محافظت از وی در برابر آزار و اذیت مشتریان محکوم کرد، 250 هزار دلار غرامت دریافت کرد. به رسمیت شناختن این مسئولیت باید موجب تغییر فرهنگ این صنعت شود. توماس می‏‌گوید: «یکی از راه‌‏حل‏‌های تمامی این مسائل اندکی فاصله گرفتن از این فرهنگ رایج در رستوران‌‏ها و صنعت مهمانداری است که همیشه حق با مشتری است.» رستوران‏‌ها در حال حاضر قوانینی دارند در مورد امتناع از سرو الکل برای کسانی که مست هستند یا امتناع از دادن سرویس به کسانی که پیراهن یا کفش نپوشیده‌‏اند. توماس اشاره می‏‌کند: «آن‏ها خطوط و چارچوب‏‌های بسیاری را مشخص کرده‌‏اند. یکی از چیزهایی که باید مشخص شود، زمانی است که مشتری کارکنان را مورد آزار و اذیت قرار می‏‌دهد.»

این به ویژه از این نظر صادق است که هزینه‏‌های عدم اقدام در این زمینه می‏‌تواند بسیار زیاد باشد. دفاع در برابر اقدام حقوقی هزینه‌‏بر است. «شای فلدبلوم» یکی از اعضای کمیسیون برابری فرصت‏‌های شغلی از کسب و کارها می‏‌خواهد آگاه باشند که این کمیسیون چه از لحاظ اطلاع‌‏رسانی و آموزش و چه از لحاظ اجراء همواره حمایتگر است. کمیسیون نمی‏‌تواند مستقلا اقدام به بازرسی یا کنترل رستوران‌‏ها کند. اما می‏‌تواند بر اساس گزارش‏‌های ناشناسی که به دستش می‏‌رسد اقدام و پیگیری کند. به بیان فلدبلوم اگر جنبش هشتگ me-too کارمندان را تشویق ‏کند تا شکایات خود را به کمیسیون ارائه دهند «احتمال اینکه رستوران با کمیسیونی مواجه شود که امکان بالقوه‏ شکایت از آن‏ها را دارد افزایش می‌‏یابد.» او می‏‌گوید: «برخورد فعالانه و آینده‏‌نگرانه با آزار و اذیت در برابر مبلغی که باید برای گرفتن وکیل بپردازید بسیار کم‏‌هزینه‌‏تر است. برای یک کارفرما/مالک این نباید تحلیل هزینه- فایده‏ دشواری باشد.»

«جردن گلیسون»، یک شرکت تولید مشروبات الکلی را، در ایندیاناپلیس با موضعی روشن و صریح نسبت به آزار و اذیت تأسیس کرد: «چنانچه شخصی حرف توهین‌‏آمیزی به کارکنان بزند یا موجب ناراحتی آن‏ها شود، به او اخطار داده می‏‌شود و اگر همچنان به آزار و اذیت هر شخصی ادامه دهد بیرون انداخته خواهد شد.» اخیرا سیاست او در عمل نیز به وقوع پیوست. زمانی که یک مشتری به یکی از کارکنان زن گفته بود: «دوست دارم به سینه‏‌ات زل بزنم.» از مشتری خواست که تمام کند اما وقتی مشتری امتناع کرد، کارمند او را بیرون انداخت. گلیسون معتقد است که این سیاست عدم تحمل به صرفه است. او خاطرنشان کرد: «اگر کسی از شما شکایت کند، شما میلیون‏‌ها دلار بدهکار خواهید شد.»

هزینه‏ دیگری که کارفرمایان باید در نظر بگیرند، هزینه‌‏ای است که به دلیل خروج نیروها از محیط کار آزاردهنده و جایگزینی نیروها متحمل می‏‌شوند. این صنعت اغلب کارمندانش را کم‌‏اهمیت و قابل جایگزین شدن می‏‌داند، به همین دلیل هم کارفرمایان با این فرض که کارمند ناراضی به راحتی قابل جایگزینی است نسبت به ادامه‏ آزار و اذیت بی‌‏تفاوت هستند. در حالی که تغییر و تبدیل نیروها یک زیان اقتصادی است به طوری که هزینه‏ جایگزینی هر کارمند معادل یک پنجم حقوق پرداختی به اوست.

چند سال پیش زمانی که کریستف هیل در یک رستوران شریک بود، یکی از مدیران ارشد مرتکب سوء‏استفاده و آزار و اذیت و انواع بدرفتاری‏‌ها شد. رستوران او به سختی می‏‌توانست کارمندان جدید را با سرعت متناسبی که رفتن کارمندان پیشین را جبران کند، استخدام کند. پس از اینکه مدیر برکنار شد، رستوران کاهشی بی‌‏سابقه را در نرخ جایگزینی کارکنان تجربه کرد. هیل می‏‌گوید: «از آن زمان ما به مدت 18 ماه کارمند جلوی پیشخوان استخدام نکردیم. این ثابت کرد که چگونه نرخ جایگزینی کارکنان ما مستقیما به عملکرد این یک شخص مرتبط بود.»

برخی از کارکنان نمی‏‌پذیرند که آزار و اذیت در صنعت آن‏ها بدون پاسخ بماند. نیواورلئان از جمله شهرهایی است که دارای بیشترین تعداد بار نسبت به جمعیت خود است و «کارولین ریشتر »از آنجایی که تجربه‏ کار در یکی از این بارها را دارد، با فضای آزار و اذیت در آنجا آشناست. در یکی از بار و رستوران‌‏ها یک شاگرد آشپز مرتبا راجع به سینه‌‏های او نظر می‏‌داده است. اما این فقط در مورد همکاران نبود؛ یک شب که او بیرون از محل کار با یکی از مشتری‏‌های همیشگی برخورد کرد، مشتری به او گفت: «امشب می‌خواهم با تو بخوابم.» ریشتر ابتدا سعی کرد آن را شوخی به حساب آورد اما مشتری تمام شب سعی کرد ریشتر را متقاعد کند که با او به خانه‌‏اش برود. بعد از اینکه ریشتر تصمیم گرفت تاکسی بگیرد مشتری او را دنبال کرد. ریشتر می‏‌گوید: «او مرا به دیوار هل داد، به من دست زد و از ترقوه تا چشم‏های من را لیس زد.» نهایتا ریشتر توانست او را از خود دور کند و آنجا را ترک کند. 

ریشتر به مدیرش گفت که چه اتفاقی افتاده است و از او خواست که دیگر به آن مشتری سرویس ندهد و اگر هم مجبور شد پشت بار تنها نباشد، او می‏‌گوید: «در پاسخ به من گفته شد که واقع‏‌بین نیستم و درخواستم برای ممنوع کردن ورود آن مشتری به رستوران از سر احساسات و هیجان‏زدگی است.» به جای آن مدیر پیشنهاد داد که از مشتری خواسته شود برای او نامه‏ عذرخواهی بنویسد. نهایتا مدیر پذیرفت که ورود مشتری به بار را ممنوع کند، اما ظاهرا فراموش کرد چون ریشتر چند وقت بعد آن مشتری را در حالی که سعی داشت او را لمس کند دید. او می‏‌گوید: «فهمیدن این واقعیت که این مسئله در ذهن مدیرم اولویت نداشت ناراحت‏‌کننده بود، این که دیگران این مسئله را بی‌‏اهمیت می‌دانند و ساده می‏‌گیرند در حالی که برای من مسئله‌‏ای بسیار بزرگ و حیاتی بود.»

ریشتر نمی‌خواست با این سوء‏استفاده کنار بیاید، در عین حال هم نمی‏‌خواست کار در صنعتی که دوست دارد را از دست بدهد. بنابراین همراه با دو خانم دیگر که در رستوران‏‌های اورلئان مشغول به کار بودند گروهی را به راه انداخت و نام مدوسا را بر آن نهاد، که ارجاعی است به مدوسا موجودی در اساطیر یونانی که قادر بود با تبدیل کردن مردان به سنگ از خودش محافظت کند. او با خودش فکر کرد: «بهتر است کاری انجام دهیم و سه نفر را برای جلسه تشکیل دادن و مشورت داشته باشیم، تا اینکه فقط بشینیم و از فرهنگی که در آن کار می‌کنیم خشمگین و ناراحت باشیم.»

در نوامبر پیشین اما بیش از سه نفر در اولین جلسه‏ مدوسا حضور یافتند: حدود پنجاه نفر که ترکیبی از صاحبان رستوران‏‌ها، کارمندان جلوی پیشخوان و کارمندان آشپزخانه، بودند. ریشتر نهایتا یازده شب مجبور شد که بحث را به پایان برساند. چرا که او می‏‌گوید: «می‏‌توانستیم برای ساعت‏ها صحبت کنیم.» او جلسه را با خواندن لیستی از اصول راهنما برای صنعت رستوران آغاز کرد، که آن را با کمک تعدادی از روانشناسان و متخصصین منابع انسانی تهیه کرده بود. لیستی شامل یک سیاست عدم تحمل شفاف، ایجاد ساختاری برای گزارش آزار و اذیت و همچنین ایجاد مسئولیت مداخله برای مدیران هنگامی که مشتری کارکنان را مورد آزار و اذیت قرار دهد.

باعث تعجب ریشتر بود که تمامی افراد حاضر در جلسه سریعا با پیش‏نویسی که تهیه کرده بود موافقت کردند. بنابراین بحث به سمت اجرای آن کشیده شد: اینکه اگر از رستوران‏ها بخواهند که مجموعه‏ای از اصول را امضا کنند و بپذیرند، چگونه می‏‌توانند آن‏ها را به اجرای آن وادار کنند؟ یا چگونه می‌‏توانند استانداردهای آموزش مداخله هنگام آزار و اذیت را وارد این صنعت کرد؟

این گروه در حال حاضر در تلاش است تا دستور کاری برای صدور گواهی‏نامه تهیه کند. هر رستوران بر اساس سود خالصی که دریافت می‏‌کند هزینه‌‏ای را پرداخت خواهد کرد و مدوسا در عوض آموزش‌‏هایی را در خصوص حقوق، افشا‏گری و چگونگی مداخله هنگامی که شخصی مورد آزار قرار می‏‌گیرد، ارائه می‏‌دهد. مدوسا بعد از آموزش به آن‏ها گواهی می‏‌دهد. این گروه همچنین به طور منظم بازدیدهای دوره‌‏ای را انجام خواهند داد تا اطمینان حاصل کنند که رستوران‏‌ها مجموعه اصول را رعایت می‏‌کنند و آن‏هایی که رعایت نکنند و تغییری ایجاد نکنند گواهی‏نامه‏ خود را از دست خواهند داد. مدوسا همچنین قصد دارد که هر جا کارمندان بتوانند گزارش آزار و اذیت را ارائه دهند به عنوان نفر سوم حضور یابد و با مراجع در ارتباط باشد. ریشتر توضیح می‌‏دهد که «اینطور نیست که شما یک‏‌تنه در مقابل کل رستوران قرار بگیرید، شما به همراه تمام گروه مدوسا در مقابل رستوران هستید.» هدف آن‏ها این است که برنامه‏‌ای در محل جشن‏‌های ماردی گراس  داشته باشند.
تلاش‌‏های دیگری هم برای ایجاد تغییر در این فرهنگ در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است. «لارن تیلور» موسس گروه «بارهای امن» می‏‌گوید این گروه از سال 2015 در بیش از 20 بار در واشنگتن، کارکنان جلوی پیش‏خوان را در جهت اینکه هنگام مشاهده‏ تجاوز و آزار جنسی ناخواسته چگونه قدم پیش بگذارند، آموزش می‏‌دهد. این آموزش هم متوجه کارکنان و هم مشتریان دائمی بوده است. به بیان او کارکنان در تشخیص اینکه مردم حس خوبی دارند یا نه توانا هستند، بنابراین«ما بر روی مهارت‏‌ها و تجربه‏‏‌ای که آن‏ها دارند سرمایه‏‌گذاری می‌‏کنیم.» مربیان روش‌‏های مختلفی را برای مداخله چه در رابطه با آزار‏دهنده و چه آزار‏دیده به شرکت‏‌کنندگان آموزش می‌‏دهند. در صورتی که حداقل ۸۰درصد کارکنان یک بار/ رستوران در کارگاه آموزشی شرکت کنند، گروه «بارهای امن» به آن بار گواهی تأیید اعطاء خواهد کرد، که به این معناست که بار می‏‌تواند برچسب این تأییدیه را به نمایش بگذارد و نیز به لیست و‏ب‏سایت سازمان اضافه شود. این گروه در 13 شهر دیگر نیز به افراد آموزش داده است که این امور را در محل خود انجام دهند.

در اوایل ژانویه، موسسه‏ آینده‏ بدون خشونت برنامه‌‏ای آموزشی برای اتحادیه‏ رستوران‏‌های محلی ارائه داد که ترکیبی بود از کارگاه‏‌های کوچک درباره‏ شناسایی و پاسخ به آزار و اذیت جنسی و نیز تمرین روش‌‏های مداخله در یک سناریوی آزار و اذیت که در یک خانه‏ استیک اتفاق می‏‌افتاد. مدیران با اطلاعاتی درباره‏ اینکه چگونه برنامه‏‌های آموزشی خود را در محل کارشان اداره کنند، کارگاه را ترک کردند. «لیندا سی‏بروک»، مشاور عمومی موسسه می‌‏گوید: «آموزش‌‏ها بسیار پیچیده‏‌تر از این است که صرفا بگویید این روند شکایت کردن است و این هم نهادی است که می‏‌توانید به آن گزارش دهید.» او می‏‌گوید تعداد زیادی از برنامه‏‌های آموزشی ما بسیار دقیق و پیچیده هستند چرا که ما سعی داریم یک تغییر فرهنگی ایجاد کنیم و این بسیار فراتر از گفتن این است که «بسیار خب! اگر چنین اتفاقی افتاد، چه کاری انجام خواهید داد؟» موسسه در حال حاضر مشغول توسعه‏ برنامه‏‌ای آموزشی برای کارکنان است که در جلسات 10 تا 15 دقیقه‏‌ای ارائه می‏‌شود.

اما راه‏‌حل‌‏هایی که بر آموزش و تغییرات فرهنگی تأکید دارد به اشتیاق صاحبان کار برای شرکت در آن بستگی دارد. وکلا همچنین به دنبال راه‌‏حل‏‌های سیاست عمومی و دیگر اقدامات سازمان‏‌دهنده‌‏ای هستند که بتواند به سرعت این صنعت را متحول کند. سارو جایارامان، از اعضای ROC معتقد است که پایان دادن به مسئله‏ دستمزد پایه انعام‏‌بگیران در سرتا سر کشور، آزار و اذیت جنسی را به نصف کاهش می‏‌دهد. او اشاره می‌‏کند: «هیچ صنعت دیگری راه‏‌حلی فراتر از آموزش، طرح دعوای قضایی و مقررات ندارد.» 
این ایده از چند جا نشات می‏‌گیرد. «آندرو کوئومو»، فرماندار نیویورک سال گذشته اعلام کرد که جلساتی را برای حذف مسئله‏ دستمزد پایه‏ انعام‏‌بگیران در این ایالت برگزار خواهد کرد. در میشیگان در نوامبر امسال ممکن است که طرح افزایش دستمزد پایه به 12 دلار در ساعت و تعمیم آن به کارگران انعام‏‌بگیر به رأی گذاشته شود. در شهر واشنگتن نیز فعالان سعی دارند تا طرح  تعمیم دستمزد پایه در این شهر به افرادی که انعام می‏‌گیرند را به رأی بگذارند.

اتحادیه‌‏ها همچنین می‏‌توانند در اجرای قوانین و سیاست‏‌های آزار و اذیت جنسی نقش مهمی ایفا کنند. به لحاظ تاریخی آزار و اذیت برای اتحادیه‌‏ها مسئله‏ متداولی نبوده است، اما اکنون آنها به طور فزاینده‌‏ای، به نمایندگی از کارکنان هتل‏‌ها، رستوران‏‌ها و کازینوها سعی دارند تا راه‏‌حل‏‌های قانونی برای کاهش آزار و اذیت را به تصویب رسانند. اتحادیه‌‏ها اخیرا موفق به کسب دو دستاورد بزرگ در شیکاگو سیاتل شده‌‏اند. اتحادیه‏ کارگران «اینجا متحد شو» منطقه‏ 1 به تصویب قانونی کمک کرد که هتل‏‌ها را ملزم می‏‌کند که کارمندانی که حین کار تنها هستند را به یک دکمه‏ اضطراری مجهز کند و نیز آن‏ها را وادار می‏‌کند تا برنامه‌‏ای برای مقابله با آزار و اذیت جنسی تهیه و رعایت کنند که کارمندان را ملزم می‏کند آزار و اذیت را گزارش کنند و همچنین روندی شفاف برای اینکه بعد از گزارش آن‏ها چه اتفاقی می‌‏افتد تعیین کند. کارمندان باید مجاز باشند در صورتی که در حضور یکی از مهمانان احساس ناامنی می‏‌کنند و قانون نیز عمل متقابل را منع کرده است، کار را متوقف و آن محل را ترک کنند. با کمک اتحادیه‏ کارگران منطقه‏ 8 سیاتل نیز در نوامبر 2016 چنین قانونی را از طریق به ‏رأی گذاشتن طرح قانونی به تصویب رساند.

«الن براوو» رئیس «موسسه‏ ارزش‏‌های خانواده در کار» می‏‌گوید که متحد شدن «مهم‏ترین راه برای کارکنانی است که خواستار تغییر هستند.» کارمندان می‏‌توانند طی روند مذاکرات دسته‏‌جمعی از کارفرماها بخواهند موادی به قرارداد اضافه شود که به آن‏ها اجازه دهد در صورت مورد آزار قرار گرفتن توسط مشتری کار را متوقف و موقعیت را ترک کنند. و نیز داشتن مرجعی به جز مدیر، برای گزارش آزار و اذیت می‏تواند بسیار حائز اهمیت باشد. به گفته براوو «دانستن اینکه شما اتحادیه‏‌ای دارید که از شما حمایت می‌‏کند فوق‌‏العاده است. این تفاوت عمده‏‌ای ایجاد می‏‌کند.» «ملودی ران» در مورد زمانی که به عنوان بارتندر و خدمتکار در هتل آغاز به کار کرد می‏‌گوید: «به ما لباس فرم کوتاه و تنگی دادند.» مهمانان به راحتی می‌‏توانستند  به سینه‌‏هایش نگاه کنند یا به زیر دامنش خیره شوند و بارها از او خواستند که قرار بگذارند یا باسنش را گرفتند. اما ران می‌‏گوید از زمانی که با اتحادیه «اینجا متحد شو» منطقه 8 در ارتباط است، اوضاع خیلی بهتر شده است. او اکنون می‌‏تواند بلوز و شلوار بپوشد. او می‏‌گوید: «مدیریت فهمید که این صرفا من نیستم که می‌گویم یک لحظه صبر کنید، بلکه واقعیت این است که یک اتحادیه همراه و حامی من است. اتحادیه تضمین کرده است که هتل به عاقبت بدرفتاری با کارکنان واقف است.»

کارولین ریشتر می‏‌گوید: «تغییر فرهنگ رایج در آشپزخانه‌‏ها کار راحتی نیست.» او می‏‌گوید: «کسانی هستند که فکر می‏‌کنند شوخی و مسخره کردن جزئی از این صنعت است و اگر آن را حذف کنند دیگر این صنعت وجود نخواهد داشت.» اما اگر قرار باشد زمانی برای تغییر این فرهنگ مناسب باشد، همین اکنون است. ریشتر می‏‌گوید: «در 10، 20 یا 30 سال گذشته عاقبت صحبت علیه فردی چون جان بش اخراج و دیگر هرگز استخدام نشدن بود؛ اما افشاگری و به تبع آن اخراج بش باعث شد مردم احساس کنند که در حقیقت این مسئله‌‏ای است که می‏‌توان راجع به آن صحبت کرد.» ریشتر اضافه می‏‌کند: «در کمترین حالت، افرادی که تحت تاثیر این مسئله قرار گرفته‌‏اند آن را فراموش نخواهند کرد و این خود یعنی افراد بسیار زیادی.»

 

نویسنده: بریس کاورت

مترجم: سایه محمدی

منبع: thenation

منبع تصویر: TheNation

مطالب مرتبط