«زمانی که در روستا بودیم با دوستان به چشمه میرفتیم و با همدیگر گپ میزدیم و به ما خوش میگذشت. اما از زمانی که به شهر آمدیم مجبورم که در ساعات مشخص با پدر و مادر و برادرم به خیابان بروم و زود برگردم» این روایت دختر بیست سالهای است امروز در حاشیه سنندج زندگی میکند و از زمان مهاجرتش به شهر زمان زیادی نمیگذرد. در پژوهشی درباره امنیت اجتماعی در این شهر انجام شد مولفههای اجتماعی موثر بر امنیت مورد بررسی قرار گرفت. با اینکه محور اصلی پژوهش امنیت زنان نبوده اما بر اساس آن میتوان نتیجه گرفت هرچه ارتباط مهاجران شهری با روستا کمتر شود کمتر هم از آزار در فضای عمومی (مثل متلک، تعقیب و ...) احساس ناامنی میکنند.
امنیت برای زنان حاشیهنشین
سحابی و همکارانش در مسیر پژوهشی که سال 1389 در پژوهشنامه علوماجتماعی چاپ شد به مصاحبه با دو گروه از ساکنان حاشیهای سنندج پرداختند. زنان در این گروه همیشه به خاطر احساس ترس و نگرانی دارند. این زنان بیشتر افرادی هستند که به تازگی از روستا به شهر مهاجرت کردهاند و امروز در حاشیه شهر زندگی میکنند. در این بررسی زنان از سوی مولفههای اجتماعی مورد تهدید قرار میگیرند. یعنی جایی که هنجارهای اجتماعی رعایت نشود این افراد احساس ناامنی میکردند.
در مصاحبههایی که با مردان حاشیهنشین شده آنها اظهار کردهاند که موردی پیش نیامده که فردی «ناموس و آبروی آنها را تهدید کند» یا به قول یکی از این مردان «موردی را ندیده ام که کسی به ناموس دیگری توهین کند.» قابل توجه اینکه این گروه ارتباط کمتری با روستا دارند. در این گروه وقتی به منابع نامنی مردان و زنان حاشیهنشین نگاه کنیم متوجه میشویم که زنان منابع تهدیدیشان را مولفههایاجتماعی میدانند اما امنیت مردان حاشیهشین کمتر از سوی مولفههای اجتماعی مورد تهدید قرار میگیرد بلکه منابع تهدیدشان را در حوزه های دیگر تشخیص میدهند.
با این حال هرچه مدت اقامت خانوادهها در شهر سنندج زیادتر شود دیگر افراد آبرو و متلک و آزار جنسی را تهدیدکننده امنیتشان نمیدانند. 80 درصد از افرادی که به تازگی از روستا به سنندج آمده بودند گفتهاند که برایشان موقعیتهای بیشماری پیش آمده که مردان با حرفهای رکیک و مبتذل آنها را اذیت کنند. «همیشه از اینکه جوانی درسر راه من قرار بگیرد و من را دنبال کند می ترسم» (زن 30 ساله) برای اینکه عده ای از جوانان لاابالی در سر راهم نباشند از مسیری رفت و آمد میکنم که آنها نباشند.» (زن 26 ساله.)
منابع تهدید امنیت در خانوادههای بازاری
نکته جالب اینکه وقتی بحث بر سر ناامنی زنان بازاری باشد منبع عمده تهدید امنیت را دزدی منزل و مغازه میدانند. «زمانی به مراسم عروسی در روستا دعوت شده بودیم. دو روز طول کشید. بعد از بازگشت به شهر متوجه شدیم که مغازه را سرقت کردهاند. به جز چند دعوای لفظی کسی قصد جانم را نکرده است. ولی میترسم که چنین حادثهای برایم اتفاق بیفتد.» ( زن 50 ساله) بر اساس یافتهها افرادی که درآمد بالایی دارند احساس ترس بیشتری از سرقت اموالشان دارند. مصاحبهشوندگان (چه زن چه مرد) از قشر بازاری مرکزنشین معتقدند موقعیت ناامنی در ناآرامیهای شهری، برایشان به وجود نیامده که امنیتشان را تهدید کند اما همیشه از کیفقاپی و جیببری میترسند. با این حال موقعیتهای زیادی برای آنها هم پیش آمده که مردان با حرفهای رکیک و مبتذل آنها را اذیت یا تعقیب کرده باشند. متغیری که در این باره مداخله میکند و وضعیت را تغییر میدهد اقامت طولانی خانواده در سنندج است. به این معنا که هرچه مدت اقامت خانوادهها در سنندج بیشتر شود این مورد (تهدید آبرو و ...) را تهدیدکننده امنیتشان نمیدانند. این گروه چون محور اصلی درآمدشان در ارتباط با مغازه است منبع تهدیدشان را سرقت مغازه تشخیص دادهاند. همچنین اشیای گران قیمتی دارند که موجب شده نسبت به دزدی حساسیت ویژهای داشته باشند. در عین حال به خاطر ادامه رفت و آمد به روستا (برای آوردن بار و ...) چون در روستا شرارت جوانان و .... وجود ندارد آزار در فضای عمومی علیه زنان را هنوز تهدید کننده میدانند.
آیا زنان و مردان به یک اندازه احساس ناامنی دارند؟
با اینکه بدون نیاز به بررسی آماری هم قابل حدس است که زنان و مردان در شهر احساس امنیت برابری ندارند اما باز هم افرادی پیدا میشوند که نسبت به این واقعیت تردید دارند. بر اساس این پژوهش 30 درصد از مردان و 60 درصد از زنان از اینکه به تنهایی در شب قدم بزنند ترس داشتهاند. با این گزاره میتوان به این نتیجه رسید که میزان ناامنی برای زنان بیشتر از مردان است. درنتیجه بین ناامنی و جنسیت رابطه معناداری وجود دارد. این تفاوت در احساس ناامنی بین زن و مرد در همه گروههای درآمدی و زندگی در مرکز یا حاشیه شهر همیشه برقرار است.
برای مطالعه این پژوهش اینجا کلیک کنید.