نسیم نویدمقدم: صحبت از آزار خیابانی سخنی تازه نیست؛ در طول تاریخ، حضور زنان در حوزه عمومی از جمله مکانهای تردد شهری، وسائل حمل و نقل عمومی، محل کار، دانشگاه و ... نه تنها از جنبه نقض تقسیم کار سنتی در خانواده هستهای مورد بحث بوده بلکه از دیدگاهی به ظاهر خیرخواهانه مبنی بر اینکه حضور زن در این عرصه به دلیل آزار و اذیتهای خیابانی یا به عبارتی «نا امنی فضای شهری» به ضرر خود زن است نیز چالش برانگیز بوده است.
فرهنگ مردسالار با برساخت «زن» به عنوان دیگری همواره به خود هویت بخشیده و با دستکاری مناسبات اجتماعی مرد را جنس برتر و قدرتمندتر و زن را جنس ضعیفتر به تمدن بشری معرفی کردهاند. نیاز به این سلطهجویی و بازیابی هویت اجتماعی در جایجای روایات تبعیضگرایانه قابل مشاهده است. از اولین مخالفتهای ساختار مردسالارانه فدرال آمریکا برای تصویب قانون حق رای زنان تا آزارهای خیابانی امروز، همه نشان از یک عطش خودساخته در مرد است؛ بازیابی هویت جعلی به واسطه تلقی زن به عنوان دیگری؛ حفظ جایگاه برتر.
هویت هر فرد چیزی است که او را از بقیه متمایز میکند، شاخصههایی که فرد به واسطهی آن خود و دیگران را شناسایی کرده و در ادامه با تشخیص نسبت خود و بقیه که تابع عوامل مختلف و به نوعی دیالکتیکی بین فرد و اجتماع است، هویت جمعی وی شکل میگیرد. گیدنز هویت را به تلقی افراد از این که چه کسی هستند و چه چیزی برای آنها معنادار است، تعریف میکند. کسب هویت در نوزاد پیش از تولد و حتی قبل از آنکه کودک از آن اطلاعی یابد شکل میگیرد. جنسیت آشکارترین وجه هویت فردی است که به واسطهی تعامل میان دیگران شکل میگیرد. کودک پس از چند سال بر مبنای جنسیت به شناسایی خود دست مییابد. چرا که جنسیت از رایجترین طبقهبندیهای افراد در جوامع مختلف است که الزامات متفاوتی را در فرصتها و تجربیات تمام طبقات ایجاد میکند.
به بیانی دیگر میتوان گفت نگرش و تصور در فرد بر حسب جنسیت به مرور زمان ریشه جنسیتی میگیرد و تمایلات و ارتباطات وی را کنترل کرده و بسیاری از نقشها و تصورات فرد در جامعه یا همان زنانگی و مردانگی را شکل میدهد. بر همین اساس هویت جنسی در فرد و همینطور در اجتماع خلق شده و از آن به عنوان پدیدهای اجتماعی یاد میشود. الگوهای زنانگی و مردانگی که حاکم بر رفتارهای فرد در جامعه است خود زایندهی نگرشی است که بر مبنای فرهنگ، سنت و دیگر ارزش های جامعه، تبعیض جنسیتی و خشونتهای رایج و نرمالیزهشده علیه زنان را بازتولید میکند.
خشونت به طور کلی راهکاری برای اعمال سلطه، نظارت و بازتابی از حس پرخاشگری اغلب از سوی مردان است که استقلال زنان را خنثی کرده و توانایی آنان را به عنوان اعضای فعال جامعه تحلیل میبرد. آزارهای خیابانی از جمله متلک، فحش، لمس و ... رفتارهایی هستند که از هویت اجتماعی نشئت میگیرند. هویتی که همراستا با هویت فردی شکل گرفته و جایگاه مردان را به عنوان گروه فرادست و موقعیت زنان را به عنوان گروه فرودست در جامعه تحکیم میکند. هر بار که مزاحمتهای خیابانی اتفاق میافتد ساختار تبعیضآمیز جنسیتی یک گام به جلو بر میدارد.
مزاحمتهای خیابانی نمود کوچکی است از قرنها آزار و تبعیض و ضعیف نگه داشته شدن نیمی از جامعه بشری. سرکوب تمایلات جنسی در جوامعی که برقراری ارتباط آزاد مورد تقبیح است یا امکان روابط دوستانه در آن وجود ندارد دلایل دیگری برای افزایش آزارهای جنسی برشمرده میشوند. نکتهی جالب توجه اینکه «دختر خوب» در اذهان عمومی کسی است که تمایلات جنسی خود را سرکوب میکند، اما مردی که سرریز تمایلات جنسیاش به آزارهای خیابانی منجر میشود مورد سرزنش واقع نمیشود، چرا که نیازهای وی طبیعی تلقی شده و احتمالا فشارهای خانواده و جامعه مسبب آن بوده است.
اعمال خشونت علیه زنان، آزارهای خیابانی و انواع دیگر رفتارهای فرادستی و فرودستی بین دو جنس مرد و زن، بازتولید هویت مردانهای است که برساختیست اجتماعی و حاصل قرنها تبعیض جنسیتی. تنها نسل پرسشگر و سرکش امروز که سنتها را زیر پا میگذارد و اصالت را از معادلات حذف میکند، میتواند این ساختار را بشکند و هویتی بر مبنای انسانیت برای جامعه بازآفرینی کند. نسلی که زیر بار آزارها نرود و فریاد حقطلبی و برابریخواهانه خود را از پس قرنها تبعیض و سرکوب به گوش جامعه مدنی برساند تا مبنای شکلگیری هویت، با دگرگونی ساختار تاریخی جنسپرستانه، آگاهانه گزینش و فراگیر شود. در آخر آزارهای خیابانی که در اکثر موارد ناشی از هویت به اشتباه شکل گرفته نابالغ مردانه و در کل عدم تکامل رشد فکری تمامی افراد جامعه است، به بازتولید روابط نابرابر جنسیتی منجر میشود که سرریز تبعات آن در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی جامعه نمود مییابد.
منابع:
1- مشیرزاده ، حمیرا. "از جنبش تا نظریه تاریخ دو قرن فمینیسم" : نشر شیرازه، 1381.
2- پاملا ابوت کلر والاس. ترجمه: منیژه نجم عراقی، "جامعه شناسی زنان": نشر نی، 1380.