آتنا کامل: در یادداشت پیش رو تلاش شده تا ارتباط دوسویه فضا و جنسیت با ارجاع به تاریخ ایران نشان داده شود. همچنین از خلال طرح مفهوم «فضای جنسیتیشده»، به شرح مکانیزمهای طردی پرداخته میشود که وضعیت زنان در فضاهای عمومی را نشان میدهد. ذکر این نکته ضروری است که اگرچه در این متن از دستهای کلی به نام «زنان» صحبت به میان میآید، اما باید توجه داشت که زنان گروه یکدستی نیستند و برحسب موقعیتهای طبقاتی، قومیتی، سنی و غیره تجربیات متفاوتی از فضا دارند. اما از آنجا که تبیین کامل فضاهای عمومی و جنسیت و نیز نشان دادن تقاطع جنسیت و سایر متغیرها از حوصله این نوشتار خارج است، تلاش شده است در رابطه با برخی از تجربیات عام زندگی شهری همچون کنترل بدن زنانه و انتظار کشیدن در فضاهای شهری طرح مسئلهای کلی صورت گیرد.
»فضای جنسیتیشده [۱]»برای محققان علاقهمند به جنسیت که در حوزهی مطالعات شهری، جغرافیا و برنامهریزی شهری قلم میزنند مفهومی کلیدی است. اهمیت این کلیدواژه دوچندان میشود اگر به یاد بیاوریم تا دو سه دهه پیش جنسیت موضوعی بهکلی مغفولمانده در مطالعات شهری بود. نخستین توجهات به وضعیت زنان در شهر در اواخر دههی ۱۹۷۰ و اوایل دههی ۱۹۸۰ از سوی برنامهریزان و جغرافیدانانِ فمینیست مطرح شد. نوک پیکانِ نقد این پژوهشگران شیوههای متفاوتی از تجربهی فضای شهری در میان زنان و مردان را هدفگیری کرده بود.
برای ورود به این بحث کار را با چنین پرسشی آغاز میکنیم: فضای جنسیتیشده چیست؟ آیا فضایی که توسط طراحان شهری، معماران و شهرسازان ساخته میشود، جنسیت دارد؟
در پاسخ به پرسش اول میتوان گفت اگرچه فضا به خودی خود جنسیت ندارد، اما مکانها و فضاها میتوانند حامل نشانهها، کدها و حتی جایگاههای متفاوتی برای زنان و مردان باشند. گاهی شناسایی این کدها در نماها و معماری ساختمانها دشوار است. ولی فهم برخی دیگر از نشانهها دشواری چندانی ندارد. نمونه بارز آن کوبههای قدیمی زنانه و مردانه در درب ورودی خانههاست. در بیشتر خانههای قدیمی و سنتی، درهای ورودی از دو لنگهی چوبی ساخته میشدند و هر لنگه کوبهای مختص خود داشت. کوبهی متعلق به زنان حلقهای شکل با صدای زیر بوده و کوبهی مردان چکشی شکل با صدای بم. بدین ترتیب با رجوع به تاریخ خودمان میتوان نشانگانی در طراحی و معماری شهر یافت که رنگ و بوی مناسبات جنسیتی در آن رخنه کرده است. احتمالاً یکی دیگر از بارزترین جلوههای جنسیت در معماری شهری، تمایز اندرونیِ محصور است و بیرونیای که بر روی دیگران گشودهتر بود.
اما فضاهای جنسیتیشده مفهومی عمیقتر و پیچیدهتر از نشانگان و کدهای مستور در کالبد شهر دارد. سعی میکنم با پرسشی دیگر نقبی بزنم به زوایای مغفول ماندهی این مفهوم: آیا روابط اجتماعیِ استفادهکنندگان از فضا، فضا را جنسیتی میکند؟ آیا میتوان تصور کرد ارتباط متقابلی میان فضا و روابط جنسیتی برقرار است؟
پاسخ این پرسش بیتردید مثبت است. به عبارتی روابط اجتماعی عمیقاً فضا را متأثر میکنند. فضاهای جنسیتی در خلاء به وجود نمیآیند. اساساً فضا امری مطلق نیست که همزمان با ساختهشدن یک پارک، خیابان، کافه یا پاساژ توسط معماران و مهندسان، جنسیتِ زنانه یا مردانه به فضا تزریق شود. بلکه فضاهای جنسیتی بهواسطهی جریان مسلطِ نهادهای اجتماعی و فرهنگیای تقویت میشود که نقشهای سنتیِ مبتنی بر جنسیت را برمیسازند و بازتولید میکنند. اگر بخواهیم تبار این نگاه به مسئلهی فضا را ردیابی کنیم باید به آثار شهرشناس و جغرافیدان فرانسوی، هانری لوفور مراجعه کنیم. لوفور در کتاب جریانساز «تولید فضا» استدلال میکند الگوهای فضایی، ثابت و مطلق نیستند بلکه توسط سیستمهای اجتماعی- اقتصادی مسلط و افرادی که قدرت سیاسی دارند، شکلگرفتهاند Doan, 2010).) در واقع مردان بهطور سنتی قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارند و فضاها را بر اساس نیازهایشان نظم و نسق میدهند. به همین سبب زنان در نتیجهی تأثیر این نیروهای مسلط دچار محرومیت و نابرابری فضایی شدهاند.
با جمعبندیِ این دو پرسش باید گفت میان فضا و روابط اجتماعی نوعی ارتباط دوسویه و متقابل برقرار است. اما کیفیت این ارتباط متقابل مسئلهی اصلی این نوشته است. میکوشم با استعانت از تاریخ و تجربیات روزمرهی خود و گره زدن آن با مفاهیم و ایدههای نظری کیفیت این ارتباط را شرح دهم. بدین منظور ابتدا سؤالهای نخستین را پیرایش و اصلاح میکنم تا به سؤال کلیدی این مقاله برسم: چگونه روابط جنسیتی در فضا خود را آشکار میکنند و متقابلاً چگونه روابط فضایی در بازساختیابی جنسیت تأثیر میگذارند؟
مدرنیتهی ایرانی و بازنویسیِ زبان و بدن زنانه
اجازه دهید نقبی بزنیم به تاریخ ایران و پاسخ این پرسش را از دل آن بجوییم. اگر بخواهیم به طور تاریخی اماکن عمومی در ایران را بررسی کنیم باید فضای عمومی را به دو دورهی قبل و بعد از مدرنیته تقسیم کنیم. یکی از ویژگیهای اصلی فضای عمومی در دورهی پیشامدرن غیبت یا حضور بسیار کمرنگ زنان در فضاهای عمومیست. بدین ترتیب میتوان ادعا کرد تا پیش از ورود اندیشههای مدرن غربی به ایران، فضای عمومی غالباً تکجنسیتی و مردانه بود. زنان یا در اندرونی خانهها بودند و یا در فضاهای محدودی مثل حمامهای زنانه و بعدها بعضی از مکان-های آموزشی حضور داشتند.
این وضعیت تا اولین مواجهات متقابل مستشرقین با ایران و ایرانیان با اروپا همچنان ادامه داشت. اما برخورد دو جهان شرق و غرب بهکلی مناسبات جنسیتی را دگرگونی کرد. حین سفر به اروپا نخستین، بارزترین و مهمترین تفاوتی که در چشم ایرانیان جلوه کرد کیفیت حضور و نوع روابط اجتماعی میان دو جنس در اماکن عمومی بود. ایرانیان از اختلاط زنان و مردان اروپایی در اماکن عمومی بهشدت متعجب بودند و برای چشمانی که تنها عادت به دیدن مردان در عرصه عمومی داشت، تجربه دیدن مردان به همراه زنان عمیقاً باعث تغییر تصورات از جنسیت و میل شد Najmabadi, 2005: 152).) از طرف دیگر اروپاییان عدم حضور زنان در اماکن عمومی را به تمایلات همجنسخواهانه (مردانه) ایرانیان نسبت میدادند و آن را قبیح و نشان عقبماندگی ایران میدانستند.
فضاهای عمومی پیش از مدرنیته عبارت بودند از اماکن مذهبی، مثل مساجد، زیارتگاهها، بازار، مدارس مذهبی، مکتبخانهها، باغهای خصوصی، حمامها و گذرهای عمومی. اما با برآمدن مدرنیته این فضاها دچار دگرگونیهای شگرفی شدند. در این دوره فضاهای عمومی، به سه دستهی معابر عمومی، فضای کار و خدمات و بالاخره فضاهای تفریحی تقسیم میشوند (اعتماد، ۱۳۹۱). با ورود اتومبیل، خیابانهای جدید جای معابر گذشته را گرفتند و آرامآرام عملکردهای جدیدی همچون تماشاخانه، سینما، چاپخانه، هتل، مغازههایی به سبک فرنگی، باغ ملی، باغوحش و … به شهر اضافه شد (حبیبی، ۱۳۹۱: ۱۳۷).
با ورود ارزشهای مدرن به ایران، فضاهای عمومی آماده پذیرش حضور زنان [۲] در کنار مردان شدند. همچنین تغییرات نوظهوری در حوزهی جنسیت به وجود آمد که از آن میان میتوان به تغییراتی در نوع پوشش و زبان زنان اشاره کرد. تا پیش از این دوره زبان زنان که متأثر از گفتار غیررسمی جهانِ منحصراً زنانه بود، میتوانست آشکارا حامل سویههای جنسی باشد. گفتمان مدرن اما بهتدریج این سویههای جنسی را پالایش و بهداشتی کرد. بهعبارتدیگر کلمات زنانه برای حضور در برابر مخاطبان مرد در عرصهی عمومی مشمول حجاب و نظم شدند. زبان زنانه و بهصورت کلیتر زبان مدرنیته با کنار گذاشتن کلمات جنسی، حجاب مخصوص خود را به وجود آورد Najmabadi, 2005: 152-3). )
از طرف دیگر با ورود زنان از جهان اجتماعیِ تکجنسیتی زنانه به عرصهی عمومیِ مختلط، حجاب سر پیش از آنکه کنار گذاشته شود (بحثهای زیادی در آن هنگام بر سر لزوم/عدم لزوم حجاب زنان درگرفت)، به نوعی حجاب استعاری به معنای «حجابِ عفت» تغییر شکل داد. حجاب عفت چیزی خارجی برای بدن زنانه نبود بلکه امری درونی و کیفیتی بود که زنان باید از خلال آموزش مدرن فرامیگرفتند. حجاب عفت نوعی کنترل درونی برای مواجه با عرصهی عمومی مختلط بود. بدن زن ِمدرن باید شهوت سرکش خود را مهار و در عرصهی عمومی آن را پنهان میکرد.
در نتیجه تنها چنین زنی، با زبان و بدنی کنترلشده و تحت انضباط، میتوانست خواهان حضور در عرصهی عمومی باشد و شهروند تلقی شود. نکته جالبتوجه آنکه آموختن یک زبان شفاهی و بدنی جدید و قوانین معاشرت اجتماعیِ مدرن برای فضای اجتماعی مختلط تنها مختص زنان نبود. مردان نیز باید از نو آموزش میدیدند، اما اینبار نه برای به بند کشیدن زبان و بدن مردانهشان بلکه برای نشان دادن وجهی از مردانگی که هرگونه شائبهی تشابه با اَمرد (پسر نوجوانی که ابژه میل قرار میگرفت) یا فرنگیمآبها را بهکلی از بین ببرد و زمینههای تمسخر فرهنگی را بزداید. بدین ترتیب تراشیدن ریش و نگهداشتن سبیل به نشانهی مردانگی و عدم تشابه با امردان به امری ضروری مبدل شد.
بدین سیاق مدرنیته کوشید زنان رویتنشده و خاموش را به حاضرانی عمومی و سخنور تبدیل کند. اما برای مشروعیتبخشی به این حضور کارکردهای انضباطیاش را بر آن سوار کرد. مختلط کردن روابط اجتماعی در قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ به بازنویسی زبان و بدن زنان در اماکن عمومی منتج شد. زبان و بدن زنان، هر دو در اماکن عمومی باید خالی از نشانگان جنسی میشدند و حجاب مخصوص میگذاشتند. اما در فضاهای اجتماعی تکجنسیتی زبان و بدن میتوانستند به صورت جنسی بروز و ظهور پیدا کنند (Najmabadi, 2005).
در نخستین حضور زنان در اماکن عمومی زنان طبقات بالا به مدعیان تازه خیابان و معابر اضافه شدند. پیشتر در معابر تنها زنان طبقات پایین، آن هم بهواسطه الزامات شغلی و خانوادگی و یا زنان بدکاره حضور داشتند. حضور زنان طبقات بالا، وقتی با مزاحمتهای مردان همراه شد، بحثوجدلهای تازهای را در مورد حضور نامناسب این زنان در فضاهای عمومی دامن زد؛ بحثهایی پیرامون اینکه این زنان قصد اغواگری جنسی دارند و باید جلویشان گرفته شود و یا اینکه این زنانِ محترم نباید به گونهای لباس بپوشند و رفتار کنند که جلب توجه جنسی کند.
تا اینجا کوشیدم نشان دهم چگونه تغییر در فضا باعث تغییر در مناسبات جنسیتی میشود و چطور مناسبات جنسیتی تحت تأثیر حضور عمومی قرار میگیرد. بدین ترتیب ویژگیهای مهم فضاهای جنسیتیشده را میتوان به قرار زیر خلاصه کرد.
۱) فضایی سلسلهمراتبی است. دوگانههای فضاییای وجود دارد که از قضا با دوگانههای مطالعات جنسیت همسانی دارند. از این میان عرصهی عمومی- خصوصی شاخصترین آنهاست. عرصهی عمومیْ مردانه و منشأ تهدید و تجاوز پنداشته میشود و عرصهی خصوصی فضای امنِ خانه تلقی میشود. منافع زنان از قِبل همین تفکیک حوزهی عمومی – خصوصی خسرانهای زیادی دیده است. چرا که نه تنها حضور زنان در عرصه عمومیِ مردانه مستلزم نوع خاصی از پوشش، رفتار و زمانبندی است تا از خطر تهدید و تجاوز در امان باشند، بلکه از طرفی دیگر عرصهی خصوصی که قرار بود امن و ایمن باشد نیز تبدیل به پوششی برای سرپوش گذاشتن بر خشونتهای خانگی، آزارهای جنسی و غیرجنسی میشود که نه توسط غریبهها که از سوی آشنایان سر میزند. با خصوصیشدن این خشونتهای خانگی پشتوانههای حقوقی زنان نیز برای اثبات آن بیش از پیش سست شده است. برخی محققان این ماهیت دوگانهی فضاهای عمومی و خصوصی را موضوع پژوهش خود قرار دادهاند. نانسی دانکن در تحقیقش نشان میدهد چگونه این دوگانهی فضایی به سرکوب زنان مشروعیت میبخشد. او دوگانهی فضای عمومی/خصوصی را واسازی میکند و نشان میدهد که فضای شبه خصوصی توصیف بهتری از شرایط فراهم میکند. سایر نویسندگان از فضاهای شهریای مانند مراکز خرید و رستورانها صحبت به میان آوردند که نه کاملاً عمومی و نه کاملاً خصوصیاند. ماهیت کمتر جنسیتیشدهی این فضاهای میانه، هم به زنان و هم به مردان آزادی تحرک بیشتر و اجازه بروز طیف وسیعتری از رفتارها را میدهدDoan, 2010). ) در نتیجه نیاز به فرا رفتن از دوگانهی عمومی/خصوصی و مفهومسازی مجددِ فضاهای جنسیتی بیش از پیش ضروری مینماید. چرا که دستهبندی کردن فضا و زنان در دوگانههای «خصوصی-عمومی»، «محترم- آلوده/ناپاک» و «کنترلشده-کنترلنشده» چیزی جز تلاش برای قاعدهمند کردن سکسوالیته زنان نیست.
۲) سیاستهایی که بر فضا اعمال میشود، حضور زنان را مشخصاً به عنوان جنسیتِ در حاشیه، تحت کنترل قرار میدهد. حضور و غیاب زنان، نوع رفت و آمد و زمان و مکان حضور آنان همگی تحت انضباطی خاصی در میآید که عدم رعایت آنها پیامدهایی دارد که از دید جامعه مسئولیت آن با خود زنان است.
۳) فضاهای مختلف برای مردان و زنان معنای یکسانی ندارد و آنها تجربهی یکسانی از فضاهای مشابه ندارند. همچنان که پیشتر ذکر شد، متغیر جنسیت یکی از عوامل دخیل در تجربیات متفاوت از مکانهای یکسان است و توجه به وابستگی متقابل و ارتباط درونی میان هویتهای جنسیتی، طبقاتی، قومیتی و غیره بسیار مهم است. به این خاطر که تجربه قومیتِ در حاشیه یا تعلق طبقاتیِ خاص (بالا یا پایین)، میتواند معنای جنسیت را تغییر دهد. اگرچه ما طبقه، قومیت و جنسیت را همچون ساختارهای اجتماعی جداگانه درک میکنیم اما افراد آنها را با یکدیگر و همزمان تجربه میکنند.
در ادامهی این نوشته میکوشم این ایدههای نظری را بر تجربههای روزمرهمان بنشانم. میخواهم نشان دهم چگونه این صورتبندی از نسبت میان فضا و جنسیت در درک ما از مناسبات زندگی روزمره دخل و تصرف میکند. بدین منظور ۲ پاره از موقعیتهای روتین زندگی شهری را جدا و در تیررس نگاههای نقادانه قرار میدهم.
پارهی نخست: «از پذیرش بانوان بدحجاب معذوریم» یا سیاست کنترل بدنهای اغواگر [۳]
جمله بالا را به کرّات در سر در رستورانها و فروشگاهها دیدهایم. چه تحلیلِ جنسیتی- فضاییای از این جمله میتوان ارائه داد؟
در آثار جعفر شهری از ظهور مدرنیته شهری و مخصوصاً روابط اجتماعی میان دو جنس در عرصهی عمومی صحبت به میان آمده است. از نظر او این اختلاط جلوهای از فساد شهری است و مکانهایی همچون رستورانها و کافههای مدرن، سینماها و پارکهای عمومی همواره مکانهایی ملازم با اغواگری و روابط جنسی نامشروع (میان زنان و مردان و میان مردان بالغ و پسران نوجوان) بودند [۴]. از طرف دیگر، فضاهای اجتماعیای با روابط صرفاً مردانه، همچون قهوهخانهها، زورخانهها و مانند اینها ستایش شده و با نظر مساعد و حتی گاه با حسرت از آنها یاد شده است (Najmabadi, 2005: 19).
شیلپا فادکه [۵] استاد دانشگاه در هند برای توضیح حضور زنان در فضاهای عمومی از ایده بیحرمت کردنِ فضا/زنان استفاده میکند. به زعم وی، نظام مراقبت و کنترل در جامعه زنان را به دو گروه تقسیم میکند: 1- زنان محترمی که ممکن است در اماکن عمومی مورد بیحرمتی قرار بگیرند و در نتیجه بهتر است حضورشان هدفمند باشد و از انتظار کشیدن طولانی در گوشه خیابان یا اماکن عمومیِ باز (خیابان و بازار) خودداری کنند. 2- زنان دیگری که ممکن است حرمت اماکن عمومی را با حضور نابجایشان از بین ببرند. در نتیجه زنان در اماکن عمومی به دو صورت نگریسته میشوند: زنان و دختران که ممکن است مورد بیحرمتی واقع شوند و زنانی که به طور بالقوه با اغواگریشان عرصهی عمومی را آلوده یا تحریک میکنند. دستهی اول را زنان محترم تشکیل میدهند و دستهی دوم را زنان خیابانی. بدین ترتیب دستهی سومی بهجز زنان محترم یا خراب (این دستهبندی در واقع ساختن نوعی تیپایدهآل است) وجود ندارد. این نکته مهم است که اگر زنان «محترم» از نظارت و کنترل دقیق «عرصهی خصوصی- عرصهی عمومی» سرپیچی کنند، به سادگی ممکن است به گروه زنان خیابانی لغزش و فضای عمومی را بیحرمت کنند (Phadke, 2007: 57-8.)
بنابراین حضور زنان در فضاهای عمومی از طرفی پاکی و عفت زنانه را تهدید کرده و از طرف دیگر تقدس و مصونیت فضا را خدشهدار میکند. در فضاهای عمومی نگرانی عمده از حضور زنان «نامحترم» نیست بلکه از ناتوانی و اغتشاش در ایجاد تمایز میان زنان محترم و نامحترم است، زیرا مخل هرگونه کنترل بر حضور زنان در فضاهای عمومی است. از اینرو برای کنترل زنان در عرصه عمومی ضروریست نشان دهیم زنان محترم بهواسطه حضور زنان نامحترم در فضاهای عمومی شرمسار میشوند و مورد تهدید قرار میگیرند. در نتیجه اقلیتِ زنان نامحترم باید در جایی ایزوله و مشخص قرار بگیرند (مثلاً شهر نو) تا شهر برای حفاظت صوری از زنانی که فرض گرفته میشود محترماند پاکیزه شود (همان منبع: ۵۸).
تا پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ با وجود اینکه قوّادی (واسطهگری)، دایر کردن و اداره کردن فاحشهخانه جرم تلقی میشد اما در عمل، چنین مراکزی در نقاط مختلف کشور به صورت علنی و رسمی دایر بود و هیچگونه برخوردی با آنها نمیشد (مدنی، ۱۳۹۵: ۲۸۵). اما نکته جالب توجه نحوه برخورد با روسپیان بود. بر اساس نخستین تحقیق علمی و جامعی که درباره روسپیگری در ایران انجام شده (فرمانفرمایان، ۱۳۴۹ به نقل از مدنی: ۲۸۸) نحوه برخورد با هر یک از انواع روسپیگری متفاوت بود [۶]. روسپیگری در قلعه شهر نو قابل تحمل و قانونی بود و حتی پلیس بر آن نظارت داشت، خانههای روسپیان شناختهشده بود و آنها آزادانه به کسبوکار مشغول بودند. اما وضع در مورد روسپیان خیابانی بدین نحو نبود. درجه تحمل پلیس نسبت به روسپیان خیابانی بستگی به درجه علنی بودن کسبوکار آنها و سیاستهای دولتها در مقاطع مختلف داشت. همچنین پلیس نسبت به گروهی از زنان که در محلات مختلف تهران ساکن بودند و فعالیت میکردند، بیتفاوت بود. بدین ترتیب حساسیت ضابطان قانون بیش از همه شامل گروهی از این زنان میشد که در خیابان و به صورت آشکار اقدام به جلب مشتری میکردند، کسانی که محل مشخصی نداشتند و نظم فضایی را به هم میزدند.
پارهی دوم: زنان و انتظار در معابر شهری
تهران، شهری که تمام مراکز قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در آن تجمیع شده است، چه نسبتی با زنان پیدا میکند؟ زنان غیرتهرانی چه احساس و تجربهای از حضور در این فضا دارند؟ تحقیقات انجام شده بر روی دختران دانشجویی که از شهرهای دیگر در تهران تحصیل کردند، نشان میدهد فضای این شهر و حضور در اماکن عمومی آن به طور نسبی برای آنها راحتتر بوده است. فضای تهران گاهی توانسته فرصتهای جدیدی برای بهبود زندگی و تغییر روابط جنسیتی فراهم کند. با این حال، تجربه دختران مهاجر نشان میدهد تهران شهر امنی برای آنها نیست. اگرچه ممکن است به سبب تکثر جمعیت و خیابانهای شلوغ و زندهی تهران و نیز با توجه به ناشناس بودن در محیط، احساس راحتیِ بیشتری داشته باشند ولی احساس نمیکنند قادرند از مرزهای پذیرفته شده برای حضور زنان در اماکن عمومی سرپیچی کنند.
حضور زنان در اماکن عمومی به خصوص وقتی تنها باشند همیشه همراه با انجام دادن کاری است. معمولاً زنان یا در حال خرید کردن هستند یا در حال تردد برای رسیدن به مقصد. کمتر زنی پیدا میشود در میدانها یا پارکها بهتنهایی نشسته باشد یا گوشهی خیابان در حال سیگار کشیدن و تماشای رفت و آمد ماشینها و آدمها باشد. پرسه زدن در خیابان برای زنان چندان رایج نیست و خودشان نیز احساس معذب بودن میکنند. شاید پیشفرض نهفته در پشت این هنجارها این باشد که حضور زنان در عرصهی عمومی برای انجام دادن کاری پذیرفته شده است و اگر زنی کاری برای انجام دادن ندارد حضورش در اماکن عمومی ضرورتی ندارد و میباید به مکانی که به آن تعلق دارد یعنی عرصهی خصوصیِ خانه و خانواده بازگردد. بدین ترتیب میتوان گفت زنان «ترددکنندگان هدفمند» هستند.
«انتظار کشیدن» برای زنان در اماکن عمومی عمدتاً همراه با درجاتی از سختی و نگرانی است. زنان هنگامی که در اماکن عمومی بهویژه اماکن بازی مثل خیابان یا پارک مجبور به انتظار کشیدن هستند احساس آسیبپذیری بیشتری میکنند. انتظار در رستوران و تئاترها نسبتاً بهتر از اماکن باز است و پاساژها و مالها بهتر از هر دوی اینها هستند و احساس نگرانی کمتری را در زنان ایجاد میکند. از طرف دیگر، ایستگاههای اتوبوس و مترو جزو معدود مکانهای مقبول برای انتظار کشیدن هستند، چرا که همه افراد معمولاً تا رسیدن اتوبوس و مترو مقداری معطل میشوند و در نتیجه منتظر بودن مشروع است. اما انتظار در کنار خیابان همواره هراس از «خواهان» تصور شدن را به همراه دارد. به نظر میرسد این هراس با ایدهی بیحرمت کردن فضا/زنان که در بالا به آن اشاره شد، ارتباط دارد. «احترام» برای زنان بهویژه در عرصه عمومی، وضعیت مبهمی است. احترام به زنان شامل ترکیب ناگفته و بسیار زمینهمندی از فضا، زمان، موقعیت، کدهای خاص پوشش، گامهای هدفمند و داشتن تیزبینی جهت مرزبندی و محدوهگذاریِ فضا –زمانهای مناسب از نامناسب میشود ) Phadke, 2007: 55-6 به نظر میرسد قانون نانوشتهای وجود دارد که همه زنان و دخترانِ در انتظار در اماکن عمومی، سوژهی جنسی بالقوه دیده میشوند.
همچنان که اشاره شد پاساژها و مالها جزو معدود مکانهایی هستند که حضور زنان در آنها با امنیت خاطر بیشتری همراه است. اما سوأل مهم این است که کدام زنان و به چه هدفی در این مکانها حضور دارند. فادکه (2007: 60) استدلال میکند در اینجا تقاطع طبقه و جنسیت حضورهای متفاوتی را در بازار رقم میزند. مالها و مراکز خرید در نقش فضای خصوصی جدید برای زنان طبقه متوسط و بالا عمل میکند در حالی که زنان طبقه متوسط رو به پایین به عنوان فروشنده در این مکانها حضور دارند و از این طریق به فرهنگ مصرف جهانی وارد میشوند. نکته قابل توجه دیگر آنکه تمام خرید و فروشی که در این مکانها اتفاق میافتد یا در خدمت به انضباط درآوردن بدن زنانه است و یا تلاشی است در جهت آراستن عرصه خصوصی که مکانی زنانه تلقی میشود.
منابع
–آژیراک، زینب (۱۳۹۱)، «نگاهی به اولین پژوهش در مورد روسپیان»، مجله چشمانداز ایران، شماره ۷۳، اردیبهشت و خرداد ۹۱
- اعتماد، گیتی (۱۳۹۱)، سخنرانی با عنوان «جنسیت و فضای عمومی»، گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران، ۲۰ آذر ۱۳۹۱ http://anthropology.ir/dossier/689
-حبیبی، سید محسن (۱۳۹۱)، از شار تا شهر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
-مدنی قهفرخی، سعید (۱۳۹۵)، جامعهشناسی روسپیگری: بررسی آسیبهای اجتماعی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
Doan, Petra L. (2010). “Gendered Space” In Encyclopedia of urban studies, edited by Ray Hutchison, 298-302. Thousand Oaks: SAGE
Najmabadi, Afsaneh. (2005). Women with mustaches and men without beards: gender and sexual anxieties of Iranian modernity. Berkeley: University of California Press
Phadke, Shilpa (2007). “Remapping the Public: Gendered spaces in Mumbai” in Madhavi Desai (ed.) Gender and the Built Environment, New Delhi: Zubaan Books
[1] Gendered space
[۲] منظور زنان وابسته به دربار و طبقه بالاست.
[۳] این اصطلاح از مقاله «پرسمان مسئله جنسیت در ایران» نوشته شیوا علینقیان گرفته شده است.
[۴] برای نمونه نگاه کنید به شهری، جعفر، (۱۳۷۵)، طهران قدیم، جلد یک، تهران، انتشارات معین صفحات ۹۷-۳۸۹ و ۳۷۷، ۳۵۵
Shilpa Phadke[5]
[۶] در این تحقیق که توسط دانشجویان آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی و به سرپرستی ستاره فرمانفرمایان انجام شد، روسپیان بر اساس محل کار و زندگیشان به ۴ دسته کلی تقسیمبندی شدند: ۱- قلعهنشینان (قلعه شهر نو) ۲- خیابانیها ۳- گودنشینان (کسانی که در گودهای جنوب شهر تهران در حوالی میدان شوش کار و زندگی میکردند) و ۴- روسپیان تفریحگاههای شبانه (کابارهها) (آژیراک، ۱۳۹۱)
منبع: فضا و دیالکتیک