نویسنده: سبا معمار
مقدمه
گزارش دو زنکشی در آرژانتین بهدست رهبر و بنیانگذار یک سازمان حمایت از حقوق مردان به نام گروه «مردان متحد» که با فمینیسم مبارزه میکند، بهطور مفصل در وبسایت اوپن دموکراسی منتشر شده و آنچه که در ادامه میآید هم برگرفته از این گزارش است. اما پیش از آن، مایلم چند گزارش را یادآوری کنم که پیشتر منتشر شدهاند، یکی مربوط است به مارک لپین [Marc Lepine] که روز ششم دسامبر ۱۹۸۹ با اسلحهای نیمهخودکار به دانشگاه پلیتکنیک مونترال رفت، زنان و مردان را تفکیک کرد و زنان را به گلوله بست و سرآخر خود را کشت. او در نامه خودکشیاش صراحتا نوشته بود که اقدامش نه اقتصادی، که سیاسی است: «تصمیم گرفتم فمینیستها را، که همیشه زندگیام را نابود کردهاند، به درک بفرستم. هفت سال است که زندگی هیچ لذتی برایم نداشته است. تصمیم دارم به زندگی این سلیطهها پایان دهم. حتی اگر رسانهها من را قاتلی دیوانه بنامند، من خودم را اندیشمندی منطقی میدانم که به هیبت فرشته مرگ درآمده تا دست به اقدامی افراطی بزند. فمینیستها همواره خشمگینم کردهاند. آنها فرصتطلبهایی هستند که میخواهند از دانش انباشتهشده توسط ما مردان استفاده کنند.»
گزارش بعدی مربوط به کره جنوبی است: «نیمهشبی در نوامبر ۲۰۲۳، مردی بیستوچندساله، آن جی-گو را در یک فروشگاه در شهر جونجوی کره جنوبی مورد ضربوشتم قرار داد، چون تصور میکرد که جی-گو یک فمینیست است. او فریاد میزد «میدانم که فمینیستی» و او را به باد مشت و لگد گرفت. همینطور به مردی دیگر که در حمایت از این زن قصد مداخله داشت هم حمله کرد و استخوان صورت و شانه او را شکست. زن نیز دچار جراحاتی شد و شنوایی یک گوش خود را از دست داد. پلیس به محل حادثه رسید، مرد را متوقف و بازداشت کرد. او به پلیس گفته بود: «موهایش کوتاه بود و من فکر کردم فمینیست است و به همین دلیل به او حمله کردم.»
اشاره به این گزارشها برای یک یادآوری است؛ زنکشی جرمی صرفا عاطفی نیست و از روی طغیان خشم یا تعصبات ناموسپرستانه صورت نمیگیرد، بلکه سیاسی است و انگیزههای سیاسی دارد. اتحاد سراسری جریانهای راست افراطی و مردستانها[1] امروز ابایی از دشمنی علنی با فمینیسم ندارند و نهتنها مانع پیشروی جریانهای برابریخواهانه میشوند که برای حفظ ساختارهای مردسالارانه همدستی میکنند و از هم الهام میگیرند. در مطالعه گروه «مردان متحد»، نام سه تن از مردان سیاستمدار بهعنوان منبع الهام بهچشم میخورد: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده امریکا؛ ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و مالک شبکه اجتماعی اکس (توییتر)؛ و خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین. سال گذشته، ماسک در حساب X خود نوشتهای را بازنشر کرد که در آن آمده بود: «از آنجا که تنها مردان آلفا با تستوسترون بالا و افراد غیرنوروتیپیک قادرند آزادانه بیاندیشند، جمهوریِ مردانِ الیت بهترین نظام برای تصمیمگیری است. نظامی دموکراتیک، اما دموکراسی فقط برای کسانی که آزاد میاندیشند.»
در همین حال، ترامپ اغلب هنگام ورود به صحنه سخنرانی، موسیقیای از جیمز براون پخش میکند که عنوانش چنین است: «این جهانِ مردانِ مردانِ مردان است» [It’s a Man’s Man’s Man’s World] و در دهه گذشته بارها با جریانهای حامی حقوق زنان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی مخالفت کرده است؛ دو هفته اول حکمرانیاش اقداماتی که در جهت «برابری، تنوعبخشی و شمولپذیری» انجام میشد را «خطرناک، شیطانی و غیراخلاقی» خواند و به تمام فعالیتهایی که برای پیشگیری از تبعیض مبتنی بر هویت جنسیتی یا گرایش جنسی صورت میگرفت پایان داد. در جریان کارزار انتخاباتیاش نیز درباره رقیبش کامالا هریس، گفته بود: «او قطعاً از پس ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، یا رئیسجمهور چین، شی جی پینگ، برنمیآید؛ از پسشان برنمیآید، فرو میپاشد و میلیونها نفر خواهند مرد.» متحد محبوبشان خاویر میلِی، رئیسجمهور راستگرای آرژانتین هم از ابتدای حکمرانیاش به دنبال حذف «زنکشی» از قوانین کیفری افتاد. دو زنکشی که گزارشش در ادامه میآید، در آرژانتین اتفاق افتاده است، بهدست مردی به نام پابلو لورتا که هم در مردستانها محبوبیت داشت و هم بارها برای سخنرانی به پارلمان دعوت شده بود.
زنکشی در دنیای «مردانِ مردانِ مردان»
پابلو لورتا [Pablo Laurta] بنیانگذار و رهبر یک سازمان مردان است که طی یک دهه گذشته نفرت علیه زنان را تبلیغ و تشویق کرده است. سازمان «مردان متحد» [Varones Unidos] از ۲۰۱۴ شروع به فعالیت کرد تا طبق اظهار لورتا درباره «نقض حقوق بشر مردان» آگاهیرسانی کند. آنطور که روی وبسایت این سازمان عنوان شده از اهداف این گروه مبارزه با «تبلیغِ مردستیزی و سیاستهایی علیه مردان است که سوءاستفادهگرانه، تهدیدآمیز با تبعیضآمیزاند.»
لورتا، رهبر ۳۹ ساله این گروه در اقدامی که تمام جزئیاتش برنامهریزی شده بود، پارتنر سابقش و مادر او را به قتل رساند. ابتدای ماه اکتبر، او کابینی در سالتو کرایه کرد، شهری کوچک در شمال غربی اروگوئه که با رودخانهای به عرض یک کیلومتر از آرژانتین جدا میشود. 10 روز آنجا ماند تا قایقسواری و پارو زدن را تمرین کند. بعد ماشینش را پنهان کرد و هفتم اکتبر، قایقش را به آب انداخت، پارو زد و به کنکوردیا در آرژانتین رسید. همان شب، به یک راننده تاکسی اوبر که از پیش میشناخت زنگ زد، به او پیشنهاد 1100 دلار پول داد و از او خواست پنج ساعت به سمت شمال رانندگی کند، او را سوار کند، و سپس او را در سفری حدودا دهساعته به شهر کوردوبا در مرکز آرژانتین ببرد، جایی که پارتنر سابقش، لونا جیاردینای ۲۶ ساله [Luna Giardina] در آن با مادرش و پسر پنجسالهشان زندگی میکرد.
۱۱ اکتبر، لورتا به خانه جیاریدنا و مادرش مارییل زامودیو [Mariel Zamudio] رسید و هردوی آنها را کشت. یک دوربین امنیتی چند دقیقه بعد از قتل تصویر او را در حالی ضبط کرده که در خیابان با پسرش مشغول بازی فوتبال شده است. لورتا دو روز بعد در یک هتل و در حالیکه بازگشتش به اروگوئه را برنامهریزی میکرد دستگیر شد. ۱۵ اکتبر، در دادگاه با فریاد به خبرنگاران گفت: «همه اینها را برای عدالت انجام دادم.» از نظر فمینیستهای آرژانتینی و اروگوئهای، آنچه که برنامهریزی دقیق و پرجزئیات قتلهای لورتا آشکار میکند فراتر از قساوت شخصی است. در فاز جدیدی از خشونت مبتنی بر جنسیت که گفتمان راست افراطی و گفتمان مردستانها در آن با هم همسو میشود، زیستبومی دیجیتال از اجتماعات زنستیز مردانه شکل گرفته است که این گفتمانها را با کنشهای مرگبار به جهان واقعی منتقل میکند.
ورونیکا گاگو، از جنبش اجتماعی آرژانتینی «نه حتی یکی کمتر» که علیه زنکشی فعالیت میکند میگوید: «آنچه که این دو زنکشی آشکار میکند هماهنگی کامل میان خشونت زنستیزانه و پروپاگاندای راستگرایانه است. میان نفرت آنلاین، برتری مردانه، و خشونت زنکشی رابطهای مستقیم وجود دارد.» لورتا منفرد و تکافتاده نیست، نهتنها عضو که رهبر یک گروه است. گروهی که روی فیسبوک ۱۱۲ هزار دنبالکننده دارد و با دستکم پنج سیاستمدار کنونی و سابق از حزب ملی اروگوئه و کلورادو مرتبط است. لورتا چندین بار از سوی نمایندگان مجلس دعوت شده بود تا در کنفرانسهایی در پارلمان سخنرانی کند. حتی در ۲۰۱۸، به او در ساختمان مجمع عمومی اروگوئه یک دفتر کار دادند.»
حمایت «مردان متحد» از خشونت مبتنی بر جنسیت و خشونت نیابتی، مانند آنچه بهدست لورتا انجام شد، روی وبسایتشان کاملا واضح است. در یکی از پستهای وبسایت، تحلیلی از پرونده مردی که زن سابقش را کشته و بعد دست به خودکشی زده است آن را «جرمی از روی عواطف» [crime of passion] توصیف میکند. در متن، آنها قربانی را نکوهش میکنند: «اگر به حقایق نگاه کنیم، میبینیم که مردان عموما خشونتی علیه زنان انجام ندادهاند و اغلب هیچ پیشینهای از تهاجم به پارتنرشان ندارند، اما طغیانهای خشم در نتیجه خیانت یا عدم وفاداری همسرانشان رخ داده است.» متن ادامه میدهد: «وقتی فمینیسم زنان را تهییج میکند که به مردان بیاحترامی کنند، به آنها توهین کنند یا بهشان حمله کنند، این باعث وقوع همان اقدامات خشونتآمیزی میشود که ادعا میکند علیهاش مبارزه میکند.»
در پرونده لورتا، این پیشفرض که «طغیانهای خشم» و «اقدامات خشونتآمیز» از روی «عواطف» واقع میشوند بهروشنی نقض میشود. دو سال پیش از ارتکاب قتل، جیاردینا او را برای خشونت خانگی به پلیس آرژانتین گزارش داده و اظهار کرده بود که لورتا تهدیدیش میکند، کتکش میزند، و حتی تلاش کرده است که خفهاش کند. در نتیجه، دادگاه یک حکم حفاظتی صادر کرد که لورتا آن را زیر پا گذاشت؛ سه روز زیر یک تانکر آب در خانه پارتنر سابقش پنهان شد و جاسوسی او را کرد، سپس به اروگوئه رفت، از آنجا وبسایت «مردان متحد» را با پیامهای راستگرایانه و زنستیزانه پر کرد و ادعا کرد که «سیستم قضایی فمینیستی کوردوبا»، «گروگانگیری» پسرش را تسهیل کرده است. بعد هم که همانطور که خواندیم، برای قتل برنامهریزی کرد و انجامش داد.
بعد از دستگیری لورتا، گروه «مردان متحد» با انتشار یک متن، اقدام او را نتیجه «پیگرد قضایی فمینیستی» عنوان کرد. بهعبارتی، این گروه جیاردینا را به «تهدید، فریب، و آزار» متهم کرد و گفت در اصل زن کشتهشده مهاجم بوده و لورتا قربانی است. سارا بارنی [Sara Barni]، متخصص حقوق خانواده و بنیانگذار شبکه Red Viva در آرژانتین اشاره میکند که این نوع روایتگری در میان مردان راست افراطی بسیار رایج است: «ایندست روایتها را میسازند چون میدانند که جامعه تکرارش میکند و نظام قضایی هم مایل است که آن را بپذیرد. سناریوی پدر مبارز علیه مادری مشکلساز تضمین میکند که مردان در صورت ارتکاب خشونت از مجازات مصون بمانند.» پرونده لورتا نشان میدهد که ساختارهای اجتماعی و سیاسی موجود، وقوع این دست جرائم را تضمین و توجیه میکند و معتبر جلوه میدهد. بارنی ادامه میدهد: «هدف این است که مردان قربانی جلوه کنند و مسیری که به سوی برابری میرود برعکس شود. بسیار شبیه همان کاری که نازیها میکردند، آنها زبان را تغییر نمیدادند بلکه صرفا تحریفش میکردند، وارونهاش میکردند و به اینطریق سرکوب و کشتار را توجیه میکردند.»
پابلو کاماچو[Pablo Camacho] انسانشناس است و سالهاست روی «مردان متحد» پژوهش میکند و با لورتا و دیگر اعضای گروه هم مصاحبه کرده است. به گفته او اعضای اگروه «مردان متحد» باور دارند که «جهان زیاده از حد به سوی حقوق زنان حرکت کرده و مردان را به حاشیه رانده است.» وقتی کاماچو از آنها پرسیده که چطور عضو گروه شدهاند، داستان برخی چنین بوده است: «میخواستم در مدرسه با یک دختری لاس بزنم اما او به من اهمیت نداد چون که فمینیست بود و مردان را دوست نداشت.» کاماچو در توضیح گفت: «این جهشهای مفهومی آنها را در جایگاه قربانی قرار میدهد و فمینیسم را خطری جدی برای جامعه جلوه میدهد، دشمنی که فرهنگ مردانه غربی را هدف حمله قرار داده است.» این نوع روایت، مردان را به این باور میرساند که فمینیستها "باید متوقف شوند".»
[1] نگاهی بیندازید به «راه نجات پسران از «مردستان»ها از نگاه جودیت باتلر» نوشته شیرین کریمی
مَنوسفیِر (Manosphere) اصطلاحی که بیش از یک دهه است در میان انگلیسیزبانان رواج یافته است؛ این اصطلاح از ترکیب دو واژه Man به معنی مرد و sphere به معنی سپهر تشکیل شده است؛ در زبان فارسی میتوان برای آن معادلهایی مانند «مردستان»، «حیطه مردان»، «سپهر مردان»، «فضای مردان» و «مردکده» را در نظر گرفت. در متن حاضر از معادل مردستان استفاده میشود. مردستانها جمعها و گروههای آنلاین در وبسایتها، شبکههای اجتماعی، و پیامرسانها هستند که در آنها اعضا، که همگی مرد هستند، برخی از اشکال خصومت با زنان و زنستیزیِ اغراقآمیز را ترویج و تشویق میکنند.

