دیدبان آزار

درباره کنسرت فرضی پرستو احمدی

تسهیمِ زمان غیرعادی در زمان عادی

دیدبان آزار: اجرای کنسرت فرضی پرستو احمدی، میلیون‌ها بار دیده شد و برای چند روز پیاپی رسانه‌ها را تسخیر کرد. عده‌ای هم انتقاد کردند که زنان سال‌هاست در فضای عمومی آواز می‌خوانند و هزینه می‌دهند و تمرکز توجه و تمجید بر کنش احمدی، نادیده‌گرفتن تمامی تلاش‌ها و ساختارشکنی‌های دیگر زنان خواننده است. در ادامه دو یادداشت از الهه سروش‌نیا و مهسا اسداله‌نژاد می‌خوانید که تلاش کرده‌اند واکنش‌ها به کنسرت فرضی پرستو احمدی و آنچه این کنش را متمایز کرده توضیح دهند. این یادداشت‌ها در صفحات شخصی دو نویسنده منتشر شده است.

 

الهه سروش‌نیا: از دیروز و با دیدن شوری که کنسرت فرضی و درخشان پرستو احمدی در فضا برانگیخته پرسشی که دوست دارم با آن به سراغ تماشای خیل تحلیل‌ها و تاثرها بروم این است که تفاوت این کنسرت با اجراهای قبلی خود پرستو احمدی و بیشمار اجرای خیابانی، زیرزمینی، مجازی و .. زنان خواننده بدون حجاب اجباری داخل ایران چیست؟ چه چیزی در این اجراست که ما را تا این حد شعفناک می‌کند؟ چه چیزی است که دوستانم آن را «برانگیختن تخیل» نامیده‌اند؟ تخیلی که اجراهای پیشینِ خودِ پرستو احمدی و دیگر زنانِ خواننده آن را تا به این حد برنمی‌انگیخته؟ چه چیزی است که این اجرا را با نادیده گرفتن بیشمار اجراهای دیگر زنان خواننده بدون حجاب اجباری داخل ایران وصل می‌کند به قمرالملوک وزیری؟ به ویدا موحد یا به الناز رکابی؟ با این کار ندارم که حتی روایتی که از اجرای بی‌حجاب قمر در گراندهتل در فضا می‌چرخد ممکن است درست نباشد (دوستی که در مورد زندگی قمر پژوهش می‌کند به این نکته اشاره کرده است). چه چیزی است که میل نامیدن این صحنه و لحظه و پیدا کردن شباهتی بین آن با دیگر مومنت‌های برجسته پین‌شده در تاریخ جنبش زنان ایران را بیدار می‌کند؟

بعد از خیل ابراز شعف‌ها و البته کوچک‌انگاری‌ها و خرده‌گیریهای همیشگی حرفه‌ای‌ها و صاحبان سبک و صحنه در مواجهه با برجسته شدن یک زن، یک سری محتوای دیگر هم برایم قابل‌توجه شد: کسانی که عکسی از زارا خواننده خیابانی شیر کردند و یا به دستگیری و زندانی بودن و بی‌خبری از او اشاره کردند. زنان خواننده‌ای هم بودند که نوشتند در تمام این سال‌ها ما داشتیم همین کار را می‌کردیم و در لفافه رنجشی از به رسمیت شناخته نشدن و دیده نشدن و ارج نهاده نشدن داشتند. اینها تازه مطمئننا آن عده‌ای هستند که انگ حسودی و ... برایشان مهم نبوده وگرنه ابراز وجود کردن در چنین شرایطی واقعا دشوار است. بُرداری که پرستو احمدی را به قمر وصل می‌کند ناخواسته از روی همه این زنان رد می‌شود. در حقیقت اینکه ما میل داریم با تنبلی و نامیدن صحنه‌ای، نوستالژی خود از خیزش ژینا را پی بگیریم و فکر کنیم هنوز در لحظه‌ای انقلابی هستیم، باعث می‌شود این بردارهای بی‌دقت را بکشیم. این به این معنی نیست که در کنسرت پرستو احمدی چیز متفاوتی اتفاق نیفتاده، اتفاقا من برخلاف آن نگاهی که در این میانه دنبال شباهت بین این اجرا و لحظه‌های برجسته دیگر می‌گردد، به دنبال پیگیری همین تفاوتم. پرسش من این است: چه تفاوتی است که شباهت‌های اجرای پرستو احمدی با خوانندگان زن هم‌عصر خودش را تا حدی نامرئی می‌کند و و اتفاقا آن را به چیزهایی از لحاظ تاریخی دورتر و متفاوت‌تر وصل می‌کند؟ به قمر، ویدا موحد و الناز رکابی و ...؟

من دوست دارم کنسرت فرضی پرستو احمدی را متعلق به دوره پساژینا بدانم، تاثیری که سال ژینا گذاشته و می‌گذارد و خواهد گذاشت. بدین معنا اگر تجربه و مومنت ژینا را لحظه متلاشی شدن یکباره نظم کهنه‌ و ترک خورده‌ای بدانیم، در پساژینا نیروهای مختلف در وضعیت، دائم به سمت نظم‌های جدید پیش می‌روند. نیروها آرایش می یابند و قابل پیش‌بینی می‌شوند. می‌شود نظم جدید را پیش‌بینی کرد و به انتظار آن نشست، چیزی که دریک لحظه انقلابی امکان‌پذیر نیست. من اجرای پرستو احمدی را در رسته فیلم‌هایی می‌بینم که پس از ژینا در سینمای ایران تولید شده و خواهد شد. فیلم‌هایی که در آن زنان بدون حجاب هستند. بازی کردن در زمینی که نیروهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دارند در آن آرایش تازه‌ای می‌یابند. نظم جدیدی که بدن‌ها و هنرها و پرفورم‌ها و تشکل‌ها و مردم در حالی که می‌سازند، خود را در آن پیدا می‌کنند.

با این تفاسیر آنچه که این اجرا را از اجراهای پیشین زنان خواننده بی‌حجاب درون ایران متمایز می‌کند سرمایه و تیمی است که در این اجرا حضور دارد، از نوازندگان حرفه‌ای گرفته تا عکاس معروف. از پیدا کردن و جور کردن آن مکان فاخر و حسابی که همیشه به کنسرت خوانندگان مرد تعلق داشته گرفته، تا فرشی که روی استیج پهن شده است. از اینکه همه‌چیز در سطحی حرفه‌ای جدی گرفته شود و روی اجرای یک زن خواننده بی‌حجاب و بدون مجوز سرمایه‌گذاری شود و اینکه این سرمایه احتمال برگشت داشته باشد. زن بی‌حجاب خواننده داخل ایران با این کنسرت فرضی پرستو احمدی وارد چرخه سرمایه‌گذاری شد و این است که این لحظه را مهم، تکین و برجسته می‌کند.

 

مهسا اسداله‌نژاد: زنی در ساعتی از شب اعلام می‌کند کنسرتی فرضی را در یوتیوب بارگذاری کرده است و ما ساعاتی بعد می‌توانیم آن را ببینیم و به آن گوش دهیم. زنی در یک کاروانسرا در حال خواندن است. همه‌چیزش شبیه یک کنسرت است؛ یک چیدمان حرفه‌ای. اساسش قرار است این باشد. قرار است فرق کند با اجراهایِ زیرزمینی یا اجراهای تصادفی یا در خیابان با مخاطبانی محدود. مثلِ نمونه‌ای که می‌شناسیم و در بند است، نمونه زارا اسماعیلی. اجرایِ این زن قرار است کاملاً برنامه‌ریزی‌شده باشد. زمانِ تنگ و پس رانده شده است: یعنی زمان اجراهای زیرزمینی «آگاهانه» خطرپذیرْ یا زمان خیابان. این اجرا، ظاهراً، درونِ زمان عادیِ اجراست؛ درونِ یک کنسرت. اما جایِ یک چیز خالی است: مخاطب. این اجرا هیچ مخاطبِ زنده‌ای ندارد. برای همین فرضی است. نبود مخاطب به ما می‌گوید که زمان این کنسرت چندان هم عادی نیست. گولِ آن نوازندگانِ حرفه‌ای و آن فرشِ قرمز و آن استتیکِ مرسوم یک زن خواننده را نباید خورد.

درست است که از زمان تنگ و خطرپذیر زیرزمین و خیابان رها شده، اما همچنان درگیر زمانی غیرعادی است؛ چراکه اگر همه‌چیز عادی بود، دیگر نباید کنسرتی فرضی می‌بود. چراکه اگر همه‌چیز عادی بود، ما با مخاطبان واقعی روبه‌رو بودیم. فرضی، این زن رویِ صحنه و در «کنسرت» این عادیِ غیرعادی، این جایگاهِ مرسومِ خواندن، قمرالمُلوک وزیری را به خاطر عده‌ای آورد. مهمترین وجه اشتراکشان هم به نظر همین تسهیمِ زمان غیرعادی در زمان عادی بود. همه‌چیز شبیه یک کنسرت است، اما چیزی غیرعادی است: یک بار زنی با آن شمایل و بار دیگر زنی بدون مخاطب. قمر مخاطب داشت، پرستو مخاطب زنده ندارد. با این وجود، هر دو چیزی غیرعادی را درونِ وضعیتی ظاهراً کاملا عادی گنجاندند؛ «سرِ بازِ» زن، «بدون مخاطب» بودن زن. در یادآوریِ این غیرعادیِ عادی، ذهنْ عامدانه گذشته‌ای را دستکاری نمی‌کند. گذشته با همه نیرومندی‌اش در زمان حال احضار می‌شود. کسی قصد نمی‌کند پرستو را به قمر وصل کند، بلکه قمر خود را در چهره پرستو حاضر می‌کند. وضعِ غیرعادیِ درعینِ حالْ عادیِ قمر می‌رود تا بار دیگر تکرار شود. و مختصاتِ این بازتکرارشدنِ قمر فرق دارد با مختصاتِ اجراهایِ زیرزمینی، با اجراهای خیابانی، با دیگر اجراها در محل‌های نامتعارفِ خواندن. نسخه کامل متن را اینجا بخوانید.

 

مطالب مرتبط