نویسنده: ژینا مدرس گرجی
«اگر خواهان صلحی، جنگ را بشناس.»
گستن بوتول
«مهمترین کار هر یک ما برچیدن بساط جنگ از جهان است.»
مارگارت میت
خشونت در حکم نیرویی فراگیر و پیوسته مدام ما را در چنگال خود میگیرد. حتی اگر از بخت نیک شخصا قربانی آن نشده باشیم، از کنار ما میگذرد و زندگی روزمرهمان را زیروزبر میکند. خشونتی که صفحه تلویزیون، گوشیهای همراه، سینما، رسانههای مکتوب و ... را اشباع و رفتارمان را به تسخیر خود درآورده است. از خشونتهای مشهود همچون جنگهای مسلحانه تا خشونتهای نامشهودی همچون طرد و حاشیهرانی اقتصادی و سیاسی. این روزها همه درگیر تصاویر ارسالشده از جنگ حماس و اسرائیل هستیم. جنگی که به گفته یانیس واروفاکیس اقتصاددان و سیاستمدار یونانی ماحصل ناگزیر «سیاستهای آپارتاید» است. او در مصاحبه اخیرش میگوید: «در درگیریهای حماس و اسرائیل مسئله دولت آپارتاید و راهحل لاجرم تخریب دولت آپارتاید و ساختن سیستمی سیاسی است که در آن انسانهای یهودی و عرب به شکل برابر ظهور کنند.»
طبق آمار سازمانهای حقوق بشری از سال ۲۰۰۸ تا قبل از جنگ اخیر حدودا ۱۵۰ هزار فلسطینی کشته و زخمی شدهاند. از این تعداد ۳۳ هزار نفر کودکان زیر سن ۱۸ سال بودهاند. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل از سال ۱۹۶۷ مقامات اسرائیلی بیش از ۸۰۰ هزار زن، مرد و کودک فلسطینی را بازداشت کردهاند. بسیاری از بازداشتشدگان گزارش دادهاند که توسط نیروهای امنیتی اسرائیل مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفتهاند. جنگی که این روزها شاهد آن هستیم و چهبسا ناگزیر تصاویر تکاندهنده آن ما را به سمت واکنشهای اغلب اخلاقیاتی سوق میدهد، نتیجه سالها تبعیض و خشونتهای سوبژکتیو و آشکار، خشونتهای ساختاری، نظاممند و نمادین حکشده در سیاستهای دولت اسرائیل علیه فلسطین است. اما نباید هرگز فراموش کرد که هزینه ویرانگر چنین سیاستهایی و پاسخهای خشونتآمیز به آنها را در نهایت قربانیان غیرنظامی از هردو طرف پرداخت میکنند. و بیش از هرکسی این کودکان و زنان هستند که طعمه جنگهای درگرفته میشوند. برای نمونه و بهنحوی آیکونیک، در همان روز اول جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس ویدئویی از بهاسارتگرفتن یک زن اسرائیلی به دست نیروهای حماس در فضای مجازی وایرال شد که در آن دختری نیمهبرهنه پشت یک وانتبار غرق در خون افتاده است و چند مرد مسلح بالای پیکر خردشده او ایستادهاند و سرخوشانه به سردادن شعارهای مذهبی میپردازند. در ویدئویی دیگر شاهد ردیفی از تن برهنه مردان فلسطینی هستیم که توسط نیروهای اسرائیل به اسارت گرفته شدهاند.
کمی بعدتر مصاحبهای از مادر آلمانی دختر که نامش شانی لائوک است، پخش شد که میگوید دخترش یک گردشگر بوده که دست برقضا برای رفتن به یک کنسرت موسیقی آنجا بوده است. کنسرتی که در پی حمله حماس، به حمام خون و صحنه کشتار دستهجمعی و بهاسارتگرفتن شرکتکنندگان در کنسرت بدل شد. در ادامه فهرستی از اسامی و تصاویری از زنان به گروگان گرفتهشده و تصاویری از گروگانگیری مردانی که لخت، شکنجهشده و بستهشده کف زمین قرار گرفتهاند پخش شد. این تصاویر نه فقط بهاسارتگرفتن یک یا چند تن، بلکه نمادی از فوران خشم و نفرتی است که از دل گردباد آپارتاید، طرد و واکنش کینهتوزانه بیرون میریزد و گویی نمیتوان برای آن پایانی متصور شد.
بیتردید، میتوان پس از پایان جنگها و بهتدریج ساختمانها، جادهها و شهرهای تخریبشده را دوباره بازساخت. اما این بدنها هستند که درد، درهمشکستهشدن و امحا را به تمامی تجربه میکنند و بازسازی آنها اغلب امکانناپذیر است. بدنها بازتابدهنده حقیقی تجربه جنگند و در بازی قدرت به نماد اصلی آنچه روی داده تبدیل میشوند. برای نمونه، در دل جنگ بدن دشمن به پایینترین مرتبۀ حیوانبودگی، تودهای گوشت اضافی و به تعبیر آگامبن، هوموساکری تقلیل پیدا میکند که میتوان بیهیچ بازخواستی آن را قربانی کرد. قدرتها همیشه با بدنها درگیرند، چرا که بدنها اصلیترین مؤلفه تشکیلدهنده یک همبودگی انسانی و تجسمبخش مختصات واقعی یک ساختار اجتماعیاند. فیالمثل، بدن زنان در طول تاریخ از سوی ادیان، مردسالاری، سرمایهداری و ارزشها، قواعد و قوانین آنها تحت کنترل و مورد خشونت واقع شدهاند، امری که شکل بارز آن را در جنگها میتوان دید. گویی بدن، بخصوص بدن زنان، خود به میدان نبرد بدل میشود. عنوانی که باربارا گروکر(1) هنرمند فمینیست بهطرز هوشمندانهای برای مجموعه پوسترهایش در سال 1980 برگزید: «بدن تو همچون میدان نبرد».
او آثارش را با الهام از آگهیهای تبلیغاتی طراحی و ترسیم کرد، آثاری که تجسمبخش نوشتههای درجشده بر پوسترهای سیاسی و اجتماعی بود. همچنین «پیکر زن همچو میدان نبرد» عنوان یکی از نمایشنامههای مشهور درمورد تجاوزهای رویداده در جنگ بوسنی به قلم ماتئی ویسکی یک(2) است. البته این تعبیر، یعنی فهم بدن در مقام میدان نبرد، فقط به جنگ یا شکلهای حاد تصاحب، دستکاری و نابودی آن ختم نمیشود، بلکه در همین راستا میتوان به سایر اعمال قدرت و اشکال سلطه اشاره کرد که برای همه ما شناختهشده است: قتلهای ناموسی، رواج بیمارگون و سونامیوار عملهای زیبایی، تجاوز، سلب حق سقط جنین، توسل به ختنه یا ناقصسازی جنسی زنان. ولی به نظر میرسد جنگها آزادسازی انرژی ویرانگری است که انواع خشونت نظاممند و نمادین را در مسیر ارتکاب تکاندهندهترین خشونتهای عینی هدایت میکند. و اینچنین بدنها بازتابدهنده حقیقی جنگند. چه آنجا که بهعنوان بدن فیزیولوژیک و فردی، واقعیت فراموششده درد و طرد را تجربه میکنند و چه آنجا که در بازی قدرت به نمادی برای بیان سلطه یا نفرت تبدیل میشود.
بیشتر بخوانید:
خشونت جنسی علیه زنان، سویه پنهان جنگ ایران و عراق
جنگ اوکراین؛ تجاوز به مثابه سلاح جنگی
صدالبته این فرم از تصاحب و حک قدرت بر بدن در سراسر حیات اجتماعی، در نهادهای اجتماعی، در طراحی اسطورههای فرهنگی، و از جمله در دل جنگ، پیشینهای درازدامن و پرفرازونشیب دارد. در این رابطه بهاختصار میتوان به برخی از دقیقترین ملاحظات متفکران معاصری اشاره کرد که به فهم ما از نسبت قدرت و بدن کمک بسیار کردهاند. برای نمونه، میشل فوکو به مدد پژوهشهای درخشانش بهتفصیل نشان میدهد که چگونه قدرت روی بدنها سرمایهگذاری میکند، بدنها را تربیت میکند، شکنجه میدهد و آنها را وامیدارد تا وظایفی را به عهده بگیرند یا آیینهایی مشخص را اجرا کنند. قدرت از طرق مختلف همچون منضبطکردن، شکنجهدادن یا طرد و حاشیهرانی بدنها در چارچوب نظم کلینیک، کارخانه، زندان و دیگر نهادهای انضباطی بر ما حکم میراند. پییر بوردیو به این مبحث میپردازد که قدرت اجتماعی-سیاسی چگونه از طریق کنترل بدنها بر ذهنها فرمان میراند و عادات بدنی چطور به دست اسطوره سیاسی -باورهای سیاسی حاکم- اداره میشود و درنهایت به تولید عواطف و تفکر منجر میشود. و سرانجام، جودیت باتلر بر این موضوع انگشت میگذارد که هرچند بدن فانی است، اما نباید آن را نوعی ابژه تملیکی یا دارایی به شمار آورد، چراکه بدن همانا خود من است و بهواسطه آن است که من در مقام یک سوژه ممکن میشوم. اما جایگاه و عملکرد بدن زمانی در بطن جنگ و اسارت پیچیدهتر میشود که درمییابیم طرفهای مختلف در جنگ همزمان با ازآنخودسازی بدن و حک قدرت بر آن، میکوشند تعریفی تازه از فردیت، سوژگی و بدن ارائه دهند.(3)
بر این اساس میتوان از اینهمانی تام انسان و بدنش صحبت کرد. از اینکه تمامی آنچه به نام انسان میشناسیم چیزی نیست مگر بدن وی و آنچه میتواند با آن بکند. چنانکه داوید لو بروتون میگوید، موقعیت انسانی موقعیت تنانه است. بدن مادهای هویتساز است. تعلق ما به یک گروه اجتماعی بالکل از خلال بدن امکان مییابد. بدن همواره در رابطه تنگاتنگ با جهان قرار دارد و از آن جداییناپذیر است. جهانی آکنده از معنا، ارزشها، همزیستیها و ارتباطات. درک جهان، حاصل درونیشدن نشانههای اجتماعی و سپس بازخوانی و بهکاربستن آنهاست که از سوی کنشگران اجتماعی و به مدد بدن انجام میگیرد. بنابراین بدن محوری است که امکان درک نسبت ما با جهان را ممکن میکند.(4) به همین خاطر است که قدرت بهنحوی وسواسگون بر روی بدن مانور میدهد و سعی در غصب، بازتولید و بازتعریف آن دارد. امری که به عیانترین شکل میتوان در جنگ آن را مشاهده کرد.
اسلاوی ژیژک در فرمولی بدیع برای فهم ساختار و ریشههای خشونت بر این تأکید میکند که باید خشونت ساختاری را ماده تاریکی بدانیم که در عین مشاهدهناپذیری، نقشی بنیادی و کلیدی در تأسیس و تداوم وضع خشونتبار کنونی و سربرآوردن خشونت مشاهدهپذیر، سوبژکتیو و آشکار دارد. در چنین بستری که ماده تشکیلدهنده وضعیت، انواع و اقسام خشونت است، نهتنها مشاهدۀ بدنهای تکهپاره قربانیان به بخشی عادی از میدان تعارضات اجتماعی بدل میشود، بلکه این صحبت از صلح و همزیستی برابر، انسانی و دموکراتیک است که جرمانگاری میشود و بدل به عملی تهدیدکننده میگردد. مارلن توینینگا روزنامهنگار و فعال حوزه صلح در کتابش با عنوان «زنان مخالف جنگ» که ماحصل سفرها و پژوهشهای وی در مناطق جنگی در حدود ۲۰ کشور مختلف دنیا، برمبنای مصاحبه و ثبت تجربیات زنان در دل آشوب جنگ است، در فصل مربوط به فلسطین و اسرائیل گزارشی خواندنی در مورد گروههایی دارد که زنان اسرائیلی و فلسطینی برای برقراری صلح تشکیل دادهاند: انجمن زنان سیهپوش، ائتلاف شش سازمان و انجمن بت شلوم- چهار مادر - گروه ماشوم واچ - آیوش و انجمن والدین قربانیان اسرائیلی-فلسطینی. او در همان ابتدای این گزارش، بر جایگاه مسئلهساز و بحرانی صلح انگشت میگذارد: «نخستین روز در اورشلیم در خیابان عاقبتالمنزل در امتداد دیوارهای شهر قدیمی راه میروم. ژیلا اسفیرسکی همراه اسرائیلی من ناگهان فریاد برآورد "وای فراموش کردم بسته تراکتهای جمعه را که دعوت به تظاهرات صلح و علیه اشغال است پنهان کنم، برگردیم. چون در غیر این صورت به احتمال زیاد شیشههای ماشین را میشکنند."وقتی در مقابل تعجب من را دید چنین توضیح داد که "این تراکتها بهصورت پشتورو و به دو زبان عبری و عربی است. در هردو صورت چه فلسطینیها و چه اسرائیلیها این تراکتها را در ماشین ببینند امکان دارد مورد خشم آنها واقع شویم، چون صلح برای هردو طرف واژه نامفهومی است." من هرگز چنین مقدمه منطبقی در مورد اغتشاش غمانگیز سرزمینی را که نام "خاک مقدس" درگیر آن است نمیتوانستم متصور شوم. دو جامعه بیمار از خشم در مقابل هم ایستادهاند؛ خشمی که توسط افراطیون هردو طرف تحریک میشود.»(5) بنابراین، تنها با شناخت تمامی سویههای این خشم، نفرت و کینهتوزی ساختاری، ابژکتیو، سوبژکتیو و نمادین تاریخی و ریشهدار است که میتوان به فراسوی جنگ و تصاویر منکوبکننده برآمده از آن، به سوی صلح و حیات انسانی گام برداشت.»
- Barbara Krugart/ 1945 until now/ American visual conceptual artis
- ویسکی یک ماتئی / پیکر زن همچو میدان نبرد/ ترجمهی تینوش نظمجو، نشر نی، 1398
- ثمینی، نغمه / جنگها و بدنها /نشر نی، 1398
- لو بروتون، داوید/ جامعهشناسی بدن/ ترجمه ناصر فکوهی، نشر ثالث، 1392
- توینینگا مارلن / زنان مخالف جنگ / ترجمه شهرزاد ماکویی و مینو حسنی، نشر آگه، 1385