دیدبان آزار

شعری از ستاره لعل

«رأس‌ا‌لغول»: شعری برای خواهران مقتولم

از سطر منظره آویخته

تاخورده رخت شب

کشف ظلال کرده زنِ تا ابد در سوگ

در تب منور است کاعب کوکب

و نقشه هذیان از نیمه خواندنی‌ست

اگرکه کور در خفاست

سک‌سک ستاره‌ای آنجا شاید اشاره به سفر باشد

پس سوت و نور جهان فراهمم

چشم که ببندم

منظومهای سرگردانم

جاشوی داغدارم

بر مدارِ سرگردا پیش می‌رانم وُ

ژالان

هشت بَر دریای منذور مقصدم

نزدیکم

نزدیک

اما سطح کره لرزان است

و اعماق، خانه کودکی منشی‌ست

که خواب حیات به قهقهه می‌آورد او را

می‌خندد

می‌خندد وُ موج آن

می‌خندد وُ موج این

می‌خندد وُ مُو پیچم وُ

می‌خندد وُ ...

به غوطه در کف دریایی سیاه

تا چشم کار می‌کند سیاه

از هوش می‌روم

دورم

دور

و قطب‌نمای من قارهای تاریک را نشانه رفته‌ است

پس چشم که باز کنم

ضمیر ملکی ماتمم

مادرم او را

و روشنای معدنم هنوز خفیهگاه قاتل خونریز است

مَحرمات به تن کرده

تیغ تیز می‌کند به سنگی نوزاد

که مار جسیم من بودم

ریسیده بر ستبرِ سدیر !

که من تنها ساحر فاتحه خویشم

با سنگی در دست

بر ضرب

ورد می‌خوانم:

«والحمد

والحمد

والحمد ناجی زنان در زنجیر»

و این زبان عاریه غول‌هاست

وقتی که قاتل خود را به چشم می‌بینند

مادرم او را

حمالِ مرگِ خیره‌سرم

نشان به نشان هشت گز بر پیشانی

به پیش می‌آید شبدر خورشید

تا بوسه‌ای کبوتر دَم

بر تن به رخت سیاه ارشاد کرده باشدم از نو

 

پانوشت:

رأس‌ا‌لغول: ستاره‌ای از قدر دوم که برساوش (حامل رأس‌الغول) آن را بدست چپ خویش گرفته دارد.

توضیحات شاعر: این شعر برای مونا حیدری سروده شده و زمان انتشارش با کشته‌شدن ژینا امینی مصادف شده است. 

 

مطالب مرتبط